Skip to main content

عمران خوزستان

کتاب الکترونیکی

عمران خوزستان

 

پیشگفتار

این کتاب نخستین مجلّد از”مجموعه توسعه و عمران ایران” است که منتشر می شود. درونمایه اصلی این مجموعه صدها ساعت مصاحبه با دست اندرکاران سیاست های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دوران پهلوی است که در آرشیو تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران ضبط است. انگیزه دست گرفتن این برنامه تضادی است که میان تاریخ نگاری های اخیر درباره ایران و مصاحبه های تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران دیده می شود. تاریخ نگاری این دوره معمولا مملو از ارزش داوری است و بیشتر برافکار، عقاید، گفته ها و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی از یک سو و گه گاه توده ای از آمار، از سوی دیگر، استوار است. کسانی که با نظر مثبت به دوران پادشاهی او می نگرند، بیشتر آن چه را که دراین دوران به دست آمده و می پسندند نتیجه بلندی اندیشه، رهبری درست، سازماندهی، و وطن پرستی شاه می دانند. دربرابر، آن هائی که نظر منفی دارند، کمبودها وکاستی های ایران دراین دوران را یک سره ناشی از سیاست های او می بینند. خیراندیشان برآمار مثبت تکیه می کنند؛ بداندیشان برآمار منفی. امّا، دربیشتر این موارد، میان شاه و آمار عنصر ملموس دیگری وجود ندارد؛ بیرون از ایدئولوژی، نه از سازمان خبری است، و نه از میلیون ها ایرانی که روزانه در زمینه های گوناگون تلاش کرده اند. آن چه هست به “جعبه سیاهی” می ماند که درون آن برکسی روشن نیست. گوئی شاه، همانند خدای ماشینی تراژدی های یونانی، گفته است “باش”، و همه چیز، خیر یا شر، “بوده است”.

محتوای تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران تصویری متفاوت با تصویر “شاه و آمار” می دهد. دراین تصویر، انسان ها، باهویت و نشانه های خاص خود، بسیاری از برنامه های اجتماعی و عمرانی کشور را پایه می ریزند و سازمان می دهند و در فراشد پروراندن ذهنی و اجرای عملی آن ها، جای جای، از سوی برخی از همکارانشان پشتیبانی می شوند و با برخی ازدست اندرکاران مبارزه می کنند، تا در نهایت طرحی پیاده می شود که همیشه آن نیست که اندیشیده اند، امّا در مسیری است که کم و بیش قبولش دارند و درقالبی که دربرابر نیروهای موثر بر تصمیمگیری سیاسی و اداری امکان پذیراست. دراین چارچوب، شاه همواره نقشی موثر و در صورت لزوم تعیین کننده ایفا می کند، امّا بیشتر در قوام بخشیدن به نیازمندی های سیاسی وتسجیل شرایط برای انجام کارها، تا در ابداع، بازداشتن و یا منحرف کردن پیشنهادها. در خاطراتی که در تاریخ شفاهی سازندگی ایران ضبط شده، کمتر به موردی اشاره شده که نقش شاه در آن مورد خاص بازدارنده و یا منحرف کننده باشد.

ما که دست اندرکار انجام برنامه تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران بودیم، می اندیشیدیم که چگونه یافته های این برنامه را، به ویژه در زمینه فراگرد عمران و توسعه ایران، درمعرض دید و نقد عموم قرار دهیم، بی آنکه به اصالت و امانتی که ویژه تاریخ شفاهی است خدشه وارد کنیم. تا این که در سال 1991، طی مصاحبه ای که من با آقای عبدالرضا انصاری انجام می دادم، به ویژه آن جا که درباره سازمان آب و برق خوزستان گفتگو بود، هردو به این نتیجه رسیدیم که یکی از راه های موثر ارائه این مطالب، با حفظ امانت گفته، این است که گویندگان خود درتدوین نوشته مشارکت کنند. طبیعتا، از آن پس، سازمان آب و برق خوزستان به عنوان اولین نامزد برنامه “مجموعه توسعه و عمران ایران”درمرکز بحث های ما قرار گرفت.

دربرنامه «مجموعه توسعه و عمران ایران» ما به راهی پا گذاشته ایم که کمتر دنبال شده، هم تاریخ شفاهی است، هم بیش از تاریخ شفاهی. به محتوا ساخت و سازمان داده شده، امّا نه توسّط نویسنده ای بیرون وقایع که می کوشد درچارچوب برداشت “عینی” خود به محتوا شکل و روش دهد، بلکه به وسیله آنهائی که خود واقعه را زیسته اند و از نزدیک با آن آشنا هستند.

در مورد سازمان آب وبرق خوزستان، همکاران اصلی کتاب سه نفرند: عبدالرصا انصاری، اولین مدیرعامل سازمان؛ حسن شهمیرزادی، اولین معاون اداری و احمدعلی احمدی، معاون فنی سازمان. مبنای نوشته، تجارت شخصی این سه نفر است که پیش از آغاز این برنامه طی مصاحبه هائی که با هریک از آنها مستقلا و در چند نشست انجام گرفته بود ضبط شد و اکنون در آرشیو تاریخ شفاهی بنیاد موجود است. به پیروی از ضوابط تاریخ شفاهی، تصمیم براین شد که مولفین آن چه را که خود می دانند و شخصا شاهد بوده اند بنویسند. از این رو، در این کتاب تاکید بر ویژگی های سازمان آب و برق خوزستان است: این که چرا و چگونه تاسیس شد، ساخت و عملکردش چه بود، رابطه اش با محیط اداری، سیاسی و اقتصادی چگونه بود، و چه کسانی برامکانات و نیز رفتارش تاثیر گذاشته اند. وقایع آن طور که مشاهده شده اند گزارش شده اند و تا آن جا که ممکن است از ارزش داوری خودداری شده است.

با این همه، چند عامل این نوشته را از تاریخ شفاهی متمایز می کند. دراین جا چند نفر با هم مشترکا اولویت ها را معین، وقایع را تعریف، و شرایط را مشخص کرده اند. از این رو، این نوشته با نوشته و یا گفته یک فرد، آن گونه که معمولا درآرشیوهای تاریخ شفاهی دیده می شود، فرق دارد. رای زنی چند جانبه طبیعتا به تاکید برمسائلی می انجامد که همه برآن توافق دارند. مضافا از آن جا که در زبان فارسی گفتار و نوشتار از نظر سبک و شیوه متفاوتند، صرف نوشتن مطلب به آن رسمیت (فورمالیزم) صوری بیشتری می بخشد و گه گاه آن را از حال طبیعی و بی واسطه بیرون می آورد. در برابر، همکاری چند جانبه وقایع را از صافی چند حافظه می گذراند و در نتیجه به محتوا اطمینان درونی بیشتری می بخشد.

البته موضوع سابقه ای طولانی تر از دوران تصدّی سه نویسنده این مجلد دارد، که به سال های اولیه تبلور مفهوم و شیوه های برنامه ریزی در ایران بر می گردد. در این سال های اولیه ابوالحسن ابتهاج بی تردید مهم ترین عامل اشاعه اندیشه برنامه ریزی و نیز سازمان و روش دهی به آن در ایران بوده است. طبیعتا، عمران استان خوزستان، که از دیر باز به عنوان منطقه ای آباد، پرآب، و حاصلخیز در تاریخ شناخته شده بود، در متن هر برداشت گسترده از توسعه ملی قرار می گرفت. خوشبختانه آغاز اندیشه و سیاست گذاری در باره عمران خوزستان که به تاسیس سازمان آب و برق خوزستان می انجامد، در خاطرات ابوالحسن ابتهاج دقیقا نقل شده، که ماخذ اصلی ایرانی برای دست یابی به وقایع مربوط به این دوره در این کتاب است.*

نفر دومی که بیش از هرکس دیگر در به ثمر رسیدن این طرح موثر بوده، دیوید لیلیانتال (David Lilienthal)، نیز وقایع را با دقت و توجه خاص به ریزه کاری های روابط انسانی، سیاسی و بین المللی یادداشت کرده است. بخشی از این یادداشت ها که مستقیما به سازمان آب و برق خوزستان ارتباط دارد ماخذ اصلی غیر ایرانی برای دست یابی به وقایع مربوط به این دوره در این کتاب است.**

خاطرات ابتهاج و یادداشت های لیلیانتال در بیشتر موارد همسو و موید یکدیگرند، و این خود به اعتقاد به صداقت نویسندگان و درستی گفتارشان قوام بیشتری می بخشد.

در صفحاتی که می خوانید، ابتدا مقدمه ای مختصر از تاریخچه برنامه ریزی در ایران و نیز سابقه آن در رابطه با عمران خوزستان، پیش از تاسیس سازمان آب و برق خوزستان، آمده است.

بخش یکم، از زبان عبدالرضا انصاری، به تاریخچه و شرایط تاسیس سازمان آب و برق خوزستان، و رابطه این سازمان در سال های نخستین تاسیس با محیط سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی ایران، اختصاص یافته است. به عبارت دیگر، در این بخش سازمان آب و برق خوزستان در جایگاه تاریخی خود در راستای برنامه ریزی عمرانی کشور قرار می گیرد.

بخش دوم، از زبان حسن شهمیرزادی، به تشکیلات و شیوه مدیریت در سازمان آب و برق خوزستان می پردازد و بیشتر با مدیریت خود دستگاه سر و کار دارد. در این بخش چگونگی رابطه با کارمندان شیوه بسیج منابع انسانی و مادی، ارتباط با سازمان های دیگر، و نظارت و ارزشیابی درونی و مانند آن مطرح است.

بخش سوم، از زبان احمدعلی احمدی، به جنبه های فنی، به ویژه چگونگی ایجاد و توسعه طرح های آبیاری، برق رسانی، نیشکر و تولید شکر و ارتباط متقابل این طرح ها با یکدیگر درچارچوب طرح عمومی توسعه و عمران خوزستان، نظر دارد.

دو هدف محوری در همه بحش ها تاکید شده اند: یکی چونی و چندی جایگزین ساختن کارشناسان و مدیران خارجی با کارشناسان و مدیران ایرانی، که از اهداف اصلی سازمان آب و برق خوزستان در این سال های اول بوده است؛ و دیگری، چگونگی برقراری ارتباطی همه جانبه میان فعالیت های عمرانی و مردم محل که نقش ها، تضادها، و راه حل های ویژه خود را باعث می شود. در نهایت، تصویری پویا از فعالیت ها و داد و ستدهای انسانی هائی بدست می آید که هریک در قالب اعتقادات، خواست ها و منافع معنوی و مادی خود به پیش برد این برنامه عمرانی مهم در یکی از حساس ترین مناطق ایران کمک کرده اند.

همکاران این مجلد همه جا افراد را با ذکر عنوان، مانند جناب، آقا، مهندس، و دکتر، نام برده اند. وبراستار، به خاطر یکسان کردن متن ها و همسو کردن آن با شیوه های معمول کتاب نویسی، بجز در مورد اولین اشاره به شخص و یا در مواردی که نام شخص همواره با ذکر عنوان همراه بوده است (مانند دکتر اقبال)، عناوین را حذف و تنها به ذکر نام بسنده کرده است. بنیاد مطالعات ایران امیدوار است که با اقدام به چاپ مجموعه توسعه و عمران ایران گوشه ای از تاریخ اخیر ایران را روشن تر کرده باشد.

غلامرضا افخمی

خاطرات ابوالحسن ابتهاج، دو جلد، به کوشش علیرضا عروضی، لندن،1370/1991. از این پس (ابتهاج)

مقدمه

دردوران پادشاهی رضا شاه بخش خصوصی بیشتر درگیر صنایع دستی کوچک و بازرگانی بود. طرح های زیر بنائی و سرمایه گذاری صنعتی، ازآن جمله ایجاد خط سرتاسری راه آهن و تاسیس کارخانه های نساجی، سیمان، دخانیات، وقند را وزارتخانه ها و سازمان های دولتی برنامه ریزی و اجرا می کردند. “توسعه اقتصادی”، به معنائی که پس از جنگ دوم بر آن مترتب شد، شناخته نشده بود، و در نتیجه میان فعالیت های اقتصادی دولت و یا بخش خصوصی و مفهوم “توسعه” رابطه مدلّل و سازمان یافته ای وجود نداشت. با این همه، میان سال های 1305 و 1317 رقمی نزدیک 35 درصد بودجه عمومی صرف ایجاد وتوسعه صنایع نامبرده و نیز معادن در ایران شد.

گام های نخستین برنامه ریزی درایران در اواخر پادشاهی رضا شاه برداشته شد. ابوالحسن ابتهاج در خاطراتش می نویسد که پس از مدتی که با حسین علاء راجع به لزوم داشتن ” نقشه” اقتصادی گفتگو می کرده، روزی، در زمان نخست وزیری جم و کفالت وزارت دارائی محمود بدر، علاء به او می گوید که شاه با این فکر موافقت کرده است و درنتیجه، برحسب پیشنهاد اداره کل تجارت، شورائی به نام ” شورای اقتصاد” مرکب از رئیس الوزراء ، وزیر مالیه، رئیس کل فلاحت، رئیس کل صناعت، رئیس کل تجارت، رئیس نظارت بر شرکت ها، رئیس بانک ملی ایران و رئیس بانک فلاحتی و سه نفر از اشخاص صلاحیت دار، به تصویب هیئت وزیران، برای تمرکز مطالعات اقتصادی تاسیس میشود. کلیه وزارت خانه ها و ادارات مستقل مکلف میشوند در مورد «مسائل اساسی که مستقیما مربوط به امور اقتصادی بوده و یا در امور اقتصادی کشور موثر باشد، قبل از اتخاذ تصمیم و پیشنهاد به هیات دولت نظریات شورای اقتصادی را کسب نموده» و همراه با پیشنهاد خود به اطلاع هیات دولت برسانند. شورا نیز موظف می شود مسائل ارجاعی را به دقت مطالعه و درباره هریک گزارش جامعی تهیه وبه ادارات مربوط و هیأت دولت ارسال کند. ضمنا، مستقلا ً«اقتصادیات کشور و قوانین و مقررات موجوده را» مورد بررسی قرار داده و برای حل مشکلات راه حل های مناسب تهیه، نقشه های اقتصادی طرح و راه های اجرائی مناسب ارائه کند. (ابتهاج 99-298) در واقع، به شورای اقتصادی همه نوع امکانات حقوقی برای ابداع، تنظیم، تجمیع و پیشنهاد روش های برنامه ریزی اقتصادی و اجرای طرح ها داده می شود.

درجلسه ای که دریکم تیرماه 1316 درسعدآباد درحضور رضاشاه تشکیل می شود، پس از تذکرات شاه شورا تصمیم می گیرد با کوشش بیشتری به تهیه نقشه اقتصادی بپردازد و در این راستا ابتهاج، به عنوان رئیس دبیرخانه شورای اقتصاد، مشغول تهیه مقدمات کارمی شود؛ امّا، بنا به گفته ابتهاج، محمود بدر کارشکنی می کند و درملاقات حضوری که میان علاء و ابتهاج از یک سو و بدر از سوی دیگر دست می دهد اعلام می کند که برنامه ریزی «دراین مملکت غیرممکن است و این فکر اصلاً عملی نیست.» درنتیجه فکر تهیه برنامه از بین می رود و شورای اقتصادی هم دیگر تشکیل نمی شود !! [ ابتهاج 303- 302]

پس از سقوط کابینه جم، ابتهاج در نامه ای به احمد متین دفتری، نخست وزیر تازه، باز بر اهمیت برنامه ریزی تاکید می کند، امّا این بار نیز اقداماتش به نتیجه نمی رسد. ابتهاج ، بارسوم، پس ازکناره گیری رضا شاه، در زمان نخست وزیری صدرالاشراف و وزارت مالیه محمود بدر، نامه دیگری به بدر می نویسد که از قرار، دوباره، با مخالفت او مواجه می شود. بالاخره، درزمان صدارت قوام السلطنه، کوشش های ابتهاج به نتیجه می رسد و اولین جلسه کمیسیون تهیه نقشه اقتصادی در 8 فروردین 1325 در دفتر سهام السلطان بیات، وزیر مالیه، تشکیل می شود و سپس، پس از جلسات پیاپی، درجلسه 17 فروردین 1325، براساس تصویبنامه دولت «هیات تهیه نقشه اصلاحی و عمرانی کشور» تشکیل می شود تا زیر نظر شخص وزیر دارائی «برنامه چند ساله اصلاحاتی که در وزارتخانه ها و امور عام المنفعه کشور لازم است به عمل آید» را تهیه و تنظیم کند. براساس گزارش این هیات، هیات وزیران در تاریخ 19 مرداد 1325 تشکیل هیات عالی برنامه را تصویب می کنند.

با تشکیل هیأت عالی برنامه کاربرنامه ریزی درایران درمسیر تازه ای افتاد. دولت از یک سو به بانک جهانی اعلام کرد که متقاضی وام خواهد بود، و از سوی دیگر با شرکت موریسون نودسون (Morrison Knudson) قراردادی بست که اولین برنامه توسعه اقتصادی کشوررا تهیه کند. شرکت موریسون نودسون نیز هیئتی را برای مطالعه و تهیه برنامه به ایران فرستاد. این هیات گزارش خود را در مرداد 1326 در قالب دو برنامه عمرانی جداگانه، یکی با هزینه 500 میلیون دلار ودیگری 250 میلیون دلار، به دولت تقدیم کرد.

لایحه قانون برنامه هفت ساله براساس گزارش مشرف نفیسی در 14 اردیبهشت 1327 از طرف دولت حکیم الملک به مجلس تقدیم شد و به مدت چند ماه درکمیسیون مخصوصی به ریاست امیر اشرف افخمی مورد رسیدگی قرار گرفت. درشهریور 1327 با تصویب اعتباری به مبلغ 25میلیون ریال اداره ای بنام” اداره کل برنامه” به ریاست مشرف نفیسی تأسیس شد که بعدا “سازمان موقت برنامه” نام گرفت و تا هنگام تصویب قانون برنامه هفت ساله و تأسیس سازمان برنامه بر جا ماند. در 26 بهمن 1327، در زمان نخست وزیری محمد ساعد و وزارت مالیه عباس گلشائیان، قانون اجازه اجرای مقررات مندرج درگزارش کمیسیون برنامه مجلس شورای ملی به تصویب مجلس رسید و به صورت قانون درآمد. [ ابتهاج 323-327]

مبلغ کل هزینه برنامه عمرانی هفت ساله 21 هزار میلیون ریال، یعنی براساس نرخ تبدیل ریال و دلار در دهه 20، درحدود100 میلیون دلار درسال تعیین شد. این رقم، اگرچه نسبت به هزینه های سال های بعد ناچیز به نظر می رسد (بودجه سال دوم برنامه پنجم (1354) شش هزار میلیون دلار، یعنی60 برابر افزایش یافته بود که خودگویای دگرگونی هائی است که طی یک نسل درایران صورت گرفت)، در زمان خود قابل توجه بود، به ویژه که بخش مهمی از آن می بایستی از طریق وام های خارجی تامین شود. در عمل از 21 میلیارد ریال بودجه مصوب، تنها درحدود چهار میلیارد ریال آن برای طرح های برنامه هفت ساله تخصیص یافت، و از بقیه بودجه، 9 میلیارد ریال مربوط به طرح ها و برنامه هائی بود که در گذشته آغاز شده و هنوز تکمیل نشده بودند. معذلک، بسیاری ازکارخانه هائی که در زمان رضاشاه تاسیس شده واکنون درشرایط نابسامانی بودند، تعمیر شدند و در بعضی موارد، هم در کشاورزی و هم درصنعت، کارهای تازه ای آغاز شد. سازمان برنامه شکل گرفت. تعداد بیشتری از ایرانیان با مفاهیم برنامه ریزی آشنا شدند و گام های اولیه به سوی استقرار زیر بنای فیزیکی و اجتماعی رشد اقتصادی برداشته شد.

درنهایت، برنامه هفت ساله اول با توفیق روبرو نشد. ابتهاج این ناکامی را معلول عوامل زیر می داند:

میزان پشتوانه اسکناس بالا بود و مجلس با لایحه تقلیل آن که قسمتی از ارز و طلای مملکت را آزاد وقسمت مهمی از هزینه برنامه عمرانی را تامین می کرد مخالفت نمود، درنتیجه بانک بین المللی هم ازپرداخت وام خودداری کرد؛ برخلاف نص قانون، اعتباری که از محل درآمد نفت به کارهای عمرانی تخصیص داده شده بود، دراختیار سازمان برنامه گذاشته نشد؛ درمدت هفت سال دوره برنامه عمرانی اول 9 نفر (تقی نصر، حسن مشرف نفیسی، محمد سجادی، محمد نخعی، احمد زنگنه، جعفر شریفامامی، ابوالقاسم پناهی، احمدحسن عدل، ابوالحسن ابتهاج) به سمت مدیرعامل سازمان برنامه منصوب شدند؛ متصدیان امور به اصول برنامه ریزی اعتقاد نداشتند؛ وظیفه سازمان برنامه به غلط محدود شده بود به تهیه طرح های عمرانی ونظارت بر اجرای آنها، درحالی که دستگاه های دولتی توانائی اجرا نداشتند؛ و بالاخره وقفه ای که درعایدات نفتی کشور روی داد. [ابتهاج 330]

ابتهاج در شهریور 1333 به ریاست سازمان برنامه منصوب و عملا حاکم بر فراشد برنامه ریزی درایران شد. او ابتدا نظام برنامه ریزی را تجدید سازمان داد. درسازمان برنامه دو دفتر فنی و اقتصادی ایجاد وصفی اصفیا و خداداد فرمانفرمائیان را به ترتیب به ریاست دفتر فنی و دفتر اقتصادی منصوب کرد، که هردو بعدا به ریاست سازمان برنامه رسیدند و اصفیا، به ویژه، در عمران خوزستان و تاسیس و تداوم سازمان آب و برق خوزستان نقشی استثنائی ایفا کرد. ابتهاج در استخدام کارمند بر تخصص و کاردانی تاکید کرد، و بی پروا از کارشناسان خارجی، گاهی تا آن جا که با احساسات ملی گرائی دولتمردان دیگر در تضاد می آمد، استفاده کرد. به واقع، در زمان تصدی او بر امر برنامه ریزی فرهنگ عمرانی ایران در سازمان برنامه پایه گذاری شد، وسپس از طریق کارشناسانی که از این دستگاه به سازمان ها و وزارت خانه های عمرانی نوپا منتقل شدند، به بخش های دیگر نظام اداری کشورسرایت نمود.

از مهم ترین اقداماتش، که بعدا هم در روش برنامه ریزی و هم در سازمان سیاسی کشور تاثیر گذاشت، تمرکز کارهای برنامه ریزی، اجرا و نظارت در سازمان برنامه بود. خودش می گوید:

من، درعین حال که معتقد بودم عملیات اجرائی عمرانی اصولا می بایستی به وسیله وزارتخانه ها و ادارات و یا بنگاه های دولتی صورت گیرد، اعتقاد داشتم تا زمانی که این دستگاه ها جهت اجرای این عملیات که باید با سرعت و درعین حال با دقت و شایستگی به عمل آید کاملا مجهز نشده اند وظایف اجرائی نیز باید به عهده دستگاه عمرانی باشد. من توانستم این فکر را بعدها در چهارسال و چندماهی که سرپرست سازمان برنامه بودم (از شهریور 1333 تا بهمن 1337) به موقع عمل بگذارم. [ابتهاج 326]

ابتهاج در خاطراتش به واقعه ای اشاره می کند که از یک سو مبین برداشت او از برنامه ریزی متمرکز ملی است و از سوی دیگر گویای گزینه دیگری از شیوه اندیشیدن درباره برنامه ریزی است که می توانست تاثیر بسزائی در ساختار روابط سیاسی در دوران توسعه ایران و به تبع آن، در باز کردن فضا برای مشارکت مردم در سیاست های عمرانی داشته باشد. درآغاز تصدیش درسازمان برنامه یک روز سپهبد کمال، استان دار خوزستان، نظام السلطنه مافی و مصدق الدوله ناصری، سناتورهای خوزستان، و چندنفر از وکلای خوزستان با نقشه بزرگ خوزستان به دفترش می روند و می گویند طرحی برای تصویب درمجلس تهیه کرده اند که براساس آن هفت درصد درآمد نفت به اجرای برنامه عمرانی درخوزستان تخصیص داده شود و خواستار پشتیبانی او از این طرحند. می نویسد:

گفتم که من با تمام قوا با چنین طرحی مخالفت خواهم کرد. گفتم نیت من این است که مملکت ما یک برنامه عمرانی جامع و هم آهنگ داشته باشد. حالا شما برنامه ای تهیه کرده اید و می گوئید هفت درصد درآمد نفت را به ما بدهید چون منابع نفت درخوزستان است. اگر من حرف شما را قبول کنم و از طرح شما پشتیبانی کنم چند روز دیگر آذربایجانی ها می گویند شما مشروطیت را مدیون ماهستید و اگر ما نبودیم مشروطه ای در کار نبود.. . . . بعد خراسانی ها می آیند و آنها هم هزار و یک دلیل می آورند که خراسان، با توجه به آستان قدس رضوی، بیشتر از همه جا اهمیت دارد. بعد کرمان و گیلان و بقیه استان ها ادعاهای مشابهی خواهند کرد. و این درست مخالف فلسفه ای است که من در نظر دارم.[ ابتهاج 375]

نمایندگان خوزستان مایوس می شوند و پی کار خود می روند و از آن پس نظام برنامه ریزی عمرانی درایران در مرکز اندیشیده می شود، نضج می گیرد، طرح ریزی، اجرا و نظارت می شود.

عمران خوزستان

خوزستان از دیرزمان به علت موقعیت جغرافیائی و منابع طبیعی اش نقش مهمی در اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران داشته است. در دوره ساسانیان خوزستان از نواحی پیشرفته فرهنگی و اقتصادی آسیا بوده است. در دانشگاه جندی شاپور علاوه بر دانشمندان ایرانی، اساتید غیر ایرانی، از جمله یونانی، تدریس می کردند. همجواری این منطقه با دریا و نیز رودخانه های پرآب آن مانند کارون، دز، کرخه، جراحی و هندیجان، که بعضی از آنها قابل کشتی رانی بودند، ارتباط ایران را با شرق و غرب و نیز با مردمان کنار خلیج فارس تسهیل می کردند. خوزستان، همچنین، از نظر باروری کشاورزی مشهور بود. انواع نباتات مثل غله، برنج، نیشکر، خرما و کنجد تولید می گردید و برای روغن کشی کنجد از آسیاب های آبی استفاده می شد. کارگاه های شکرگیری از نیشکر برای اولین بار درخوزستان احداث گردید. در دوره ساسانیان توجه زیادی به استفاده از آب رودخانه ها برای حمل و نقل و کشاورزی می گردید. با حفر کانال و تونل و سدهای کوچک و بزرگ و استفاده از آسیاب و ساختمان های مخصوص انحراف آب حداکثر استفاده از آب رودخانه ها بعمل می آمد. شهر اهواز از طریق کانال آبی شاوور به شوش متصل بود. بقایای این کانال ها و سدها و ساختمان های مختلف هنوز در اطراف کارون، شهرویس، شوشتر، پای پل و هفت تپه دیده می شود، و درمجتمع کشت و صنعت هفت تپه هنوز از قسمتی از کانال داریوش استفاده می شود. می گویند استفاده صحیح از آب رودخانه و کشت غله در مقیاس وسیع توسط کشاورزان بومی برای اولین بار دردنیا در ایالت خوزستان انجام گرفت.

با گذشت زمان، براثر جنگ های متعدد، از بین رفتن تاسیسات آبیاری، عدم زه کشی اراضی، و بالا آمدن میزان نمک خاک، به تدریج خاک های کشاورزی تضییع گردید، به طوری که در زمان عباسیان میزان نمک خاک به قدری زیاد شد که فرمانروایان عباسی مجبور بودند عده ای را برای جمع آوری نمک اجیر کنند و یا غالبا به این منظور از اسرای جنگی استفاده کنند. با این همه، درقرون سیزده و چهارده میلادی کشت پنبه در خوزستان به گونه ای گسترده رواج داشت.

از آن پس، به عمران و آبادی استان خوزستان توجه خاصی نشد و کشاورزی خوزستان به تدریج رو به زوال رفت. درابتدای قرن بیستم، پیدایش نفت درخوزستان توجه خارجیان را برانگیخت، امّا این توجه عمدتا مربوط به کشف و استخراج نفت و شرایط زیست کارکنان نفتی بود. درنتیجه شهر آبادان نوسازی شد ولی درسایر شهرهای خوزستان اقدامات چشم گیری به عمل نیامد.

در دوران پادشاهی رضا شاه طرح های آبیاری مقدماتی در کرخه و شاوور اجرا شد و یک شرکت کشاورزی درجنوب شرقی دزفول اقدام به کانال کشی ابتدائی برای کشت اراضی کرد. امّا این عملیات اغلب بدون مطالعه و برنامه ریزی صحیح انجام می شد و درنتیجه مؤثر واقع نگردید.

ابتهاج در خاطراتش می نویسد که همواره سودای اجرای یک برنامه بزرگ توسعه و عمران را درخوزستان در سر می پرورانده است. در مسافرتی که در پائیز سال 1334 برای شرکت در جلسه سالانه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به استامبول می کند با دیوید لیلیانتال ملاقات و او را دعوت می کند به ایران بیاید. درهمین مسافرت یوجین بلاک، رئیس بانک جهانی، به او می گوید «که کسی را از لیلیانتال بهتر پیدا نخواهید کرد.» [ابتهاج 383] پس از بازگشت به تهران، مراتب را ضمن گفتگوهای دیگر به عرض شاه می رساند:

گفتم ضمنا می خواستم به عرضتان برسانم که در استامبول لیلیانتال را ملاقات کردم و از او دعوت کردم به ایران بیاید، ومی خواهم اورا برای دیدن امکانات عمرانی به خوزستان بفرستم. شاه، برعکس وزرایش که حتی اسم لیلیانتال را هم نشنیده بودند، با شهرت او آشنابود و فورا گفت بسیار کار خوبی کردید.[ابتهاج 384]

لیلیانتال که پس از استعفا از ریاست سازمان انرژی اتمی امریکا به اتفاق گروهی، از آن جمله گوردون کلاپ (Gordon Clapp) که پس از او به ریاست طرح عمران دره تنسی گماشته شد، شرکت توسعه و عمران را تاسیس کرده بود، در اول اسفند 1334 به اتفاق همکارش “گوردون کلاپ” به تهران می سد. درجلسه ای که با نمایندگان سازمان خواربار جهانی و چند نفر از صاحبنظران اصل چهار و ایرانیان دیگر تشکیل می شود نمایندگان سازمان اصل چهار، برخلاف انتظار ابتهاج، به اتفاق می گویند که با توجه به شرایط خوزستان تقریبا امکان انجام هیچ کاری وجود ندارد: «زمین آن ناحیه شوره زاراست، گرمای هوا فوق العاده است، و آب هم نمک دارد.»

این موضع گیری ابتدا ابتهاج را بسیار نگران می کند امّا لیلیانتال به او می گوید:

موقعی که ما می خواستیم طرح عمران دره تنسی را اجرا کنیم تمام متخصصین امریکا بدون استثناء مخالف بودند و همه آنها همین حرف ها را می زدند که این آقایان امروز صبح زدند و اگر قرار بود ما گوش به حرف کارشناس ها بدهیم هرگز نمی توانستیم کاری از پیش ببریم. [ ابتهاج386]

لیلیانتال و کلاپ برای بازدید به خوزستان می روند و به این نتیجه می رسند که خوزستان برای اجرای یک طرح توسعه بزرگ منطقه ای ایده آل است. ابتهاج ترتیبی می دهد که شرکت توسعه و عمران، اضافه بر مشورت و برنامه ریزی، مسئولیت عملی طرح را نیز به عهده گیرد. این خواسته کیفیت و چارچوب سازمانی شرکت توسعه و عمران را دگرگون می کند.

هزینه طرح توسعه خوزستان را می بایستی از بانک جهانی وام بگیرند. ابتهاج از لیلیانتال می خواهد که درصورتی که بانک جهانی از سرمایه گذاری دراین مهم طفره رود، به او یاری دهد تا ایران منابع دیگری پیدا کند. لیلیانتال می نویسد که گویا « قراردادهای تازه نفت، به ویژه درحوالی قم، شرایط مالی و اقتصادی ایران را بهبودی بخشیده است و درنتیجه ابتهاج مطمئن است راه های دیگری را برای کمک مالی می توان پیدا کرد.» [لیلیانتال 177: 4] معذلک این پیشنهاد به نظر می رسد لیلیانتال را غافلگیر کرده باشد.

درنهایت، بانک بین المللی تقبل می کند که سقف کمک مالی به ایران را ازمبلغ 75 میلیون دلار در حدّ قابل ملاحظه ای بالا ببرد و عملا مشارکت خود را درایران به راه سازی درکشور و عمران خوزستان محدود کند. لیلیانتال در یادداشت هایش از گفتگوئی میان ابتهاج و برک ناپ (Burke Knapp)، نماینده بانک جهانی در طرح سرمایه گذاری بانک درایران، یاد می کند. هنگامی که ناپ درباره مسائل مالی ایران و به ویژه فشارهای تورمی بحث می کند و از اوضاع نابسامان ترکیه و یونان مثال می آورد، ابتهاج با هیجان اعتراض می کند که «ایران ترکیه و یونان نیست؛ منابع ایران با منابع ترکیه و یونان قابل مقایسه نیست؛ راه ساختن یک مملکت این نیست که انسان به اقتصاد دان ها گوش بدهد که دائما می گویند هیچ کار نکنید، اگر امریکا در ابتدای کار به اقتصاد دان ها گوش داده بود، هرگز توسعه نمی یافت. امریکا امروز باید خدا را شکر کند که در دوران اول توسعه اش اقتصاد دان نداشت». و ادامه می دهد که «به هرحال هر کار سازنده ای خطراتی نیز دربر دارد. دراین مورد، ایران به بیماری می ماند که اگر تحت عمل جراحی قرار نگیرد خواهد مرد.» (در خاطرات ابتهاج همین بحث میان ابتهاج و کلاپ انجام می گیرد، اما محتوا تقریبا یکی است [ابتهاج396].)

لیلیانتال سپس می نویسد که هم ابتهاج و هم ناپ نقششان را بسیار خوب ایفا کردند، و اضافه می کند که این بحث او را قدری مضطرب کرد زیرا معتقد است که بانک جهانی می بایستی نقشی تعیین کننده در سرمایه گزاری درخوزستان داشته باشد، نه تنها از نظر فراهم ساختن نیازمندی های مالی طرح، بلکه همچنین از این نظر که حضوربانک ابتهاج را دربرابر منتقدین طرح تقویت می کند. [لیلیانتال181- 179: 4] آشکارا، درطی سال های همکاری، ابتهاج و لیلیانتال از جهات گوناگون به یکدیگر نزدیک می شوند، و همان طور که در بالا آمد، برداشت هایشان نیز غالباً شبیه و موید یکدیگرند. مثلا، هردو متفق القولند که پشتیبانی مداوم شاه یکی از دلائل ویژه آغاز و توفیق طرح عمران خوزستان بوده است. هردو نقش آرامش بخش و سازنده صفی اصفیا را تایید می کنند، به ویژه لیلیانتال که در فرصت های گوناگون از ذکاوت، کاردانی، و بزرگمنشی اصفیا یاد می کند. هردو نسبت به یکدیگر اطمینان کامل دارندو هریک دیگری راعامل اصلی امکان یابی و پیشرفت کار می شناسد. هردو انسان هائی هستند متکی به خود، و بیش از معمول مغرور.

نگرانی لیلیانتال درباره مخالفت هائی که با طرح عمران خوزستان می شد بی پایه نبود. این مخالفت ها ازمنابع گوناگون سرچشمه می گرفتند. بخشی از آن ها پایه شخصی و سیاسی داشت و متوجه شخص ابتهاج بود؛ برخی دیگر از انتقادها بنیانی اصولی تر داشتند، اگرچه الزاماً همیشه با آگاهی و بینش تاریخی همراه نبودند. ابتهاج در خاطراتش می نویسد:

علیرغم تمام مشکلاتی که در اخذ وام بانک جهانی داشتیم، هنگامی که موضوع وام درمجلس مطرح شد اکثریت وکلا مخالفت خود را با استقراض خارجی اعلام کردند چون عقیده داشتند که به این ترتیب دخالت دولت های خارجی در امور داخلی ایران یک بار دیگر تجدید خواهدشد، غافل از این که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول موسساتی هستند که ایران در آن ها دارای سهام و نماینده است و عملیات بانک جهانی تابع مقرراتی است که درمورد تمام کشورهای عضو که تقاضای وام می کنند به طوریکسان رعایت می شود. بنابراین موضوع دخالت دولت های خارجی مطلقا مطرح نبود و به نظر من این ایراد درنتیجه سوابق تاریخی به وجود آمده بود و در این مورد قابل اطلاق نبود. بالاخره لایحه درنتیجه مداخله شاه تصویب شد. [ ابتهاج399]

پشتیبانی شاه جای جای درنوشته های ابتهاج به چشم می خورد. می نویسد:

یک سال پس از امضای قرارداد با لیلیانتال تعدادی از دیگر برنامه ها آماده شد که یکی از آن ها طرح نیشکر هفت تپه در خوزستان بود. . . وقتی اجرای طرح نیشکر هفت تپه آغاز شد عده زیادی از جمله شریف امامی، که وزیرصنایع دولت اقبال بود، با کارما مخالفت می کردند و معتقد بودند که این کار، با هزینه هنگفتی که در بر دارد، نتیجه ای نخواهد داشت و پولی است که دور ریخته می شود. لازم می دانم این جا متذکر بشوم که درتمام موارد وقتی اشکالی پیش می آمد و دیگران شکایت و کارشکنی می کردند و ایراد می گرفتند شاه بدون این که چیزی بمن بگوید جلوی مخالفت آن ها را می گرفت و می شنیدم که در غیاب من به نمایندگان مجلس و وزراء، از جمله شریف امامی، می گفت که شما اشتباه می کنید، این کارهائی که ابتهاج در خوزستان می کند بسیار درست و با اهمیت است. اگر حمایت شاه نبود به طور قطع آن ها مشکلات حل نشدنی درسر راه من ایجاد می کردند و برنامه عمران خوزستان را از بین می بردند. وقتی من از سازمان برنامه رفتم فرصت مناسبی برای این اشخاص پیش آمد و خواستند جلوی ادامه اجرای طرح های آبادانی خوزستان را بگیرند. بازهم در راس این اشخاص شریف امامی قرار داشت ولی خوشبختانه شاه که به اهمیت برنامه خوزستان ایمان پیدا کرده بود جلوی آن ها را گرفت.[ ابتهاج 403]

با این همه مخالفت با ابتهاج روز افزون بود، تا این که در پنجشنبه 23 بهمن 1337 دولت دکتر منوچهر اقبال، که بنا به گفته ابتهاج از دوستان نزدیک او بود، لایحه تفویض اختیارات ومسئولیت سازمان برنامه را در یک ماده و یک تبصره با قید دوفوریت به مجلس فرستاد. در ماده واحده آمده است:

به منظورتمرکزاختیارات ومسئولیت ها و ایجاد هم آهنگی بین دستگاه ها وجلوگیری از تشکیلات مکرر و همچنین برای ادامه صحیح برنامه های عمرانی و تولیدی که به وسیله سازمان برنامه شروع شده و اجرای آن قسمت از برنامه ها که ضمن قانون برنامه عمرانی هفت ساله کشور تصویب گردیده ولی هنوز به مرحله اجرا درنیامده است از تاریخ تصویب این قانون کلیه اختیاراتی که طبق قانون برنامه عمرانی هفت ساله دوم کشور به سازمان برنامه تفویض شده است برای انجام وظایف مقرره درآن قانون به رئیس دولت محول می گردد.

تبصره – سازمان برنامه زیر نظر نخست وزیر و یا شخصی که از طرف مشارالیه تعیین می گردد اداره خواهد شد. مسئول اداره سازمان برنامه دارای اختیارات و وظایفی است که در قانون برنامه هفت ساله دوم کشور برای مدیرعامل پیش بینی شده است. [ ابتهاج 446 ](اطلاعات 23 بهمن 1337)

ابتهاج می نویسد:

در راه عزیمت به منزل مشروح مذاکرات مجلس را از رادیوی اتومبیل شنیدم. وقتی اقبال متن لایحه را خواند همه احسنت احسنت گفتند و یک نفر نبود درآن جلسه از من طرفداری کند یا از من دلخوشی داشته باشد. [ابتهاج 446]

روز بعد، طی نامه ای به شاه، ابتهاج از سازمان برنامه استعفا می دهد.

اضطراب لیلیانتال و همکارانش از رفتن ابتهاج خیلی به درازا نمی کشد. احساس لیلیانتال این است که، با توجه به علاقه شاه به طرح خوزستان، رفتن ابتهاج در برنامه تاثیر چندانی نخواهد داشت. «ما باید ذهن خود راعادت دهیم که این طرح را برای مردم ایران اجرا می کنیم و نه برای ابتهاج، هرچقدر که ابتهاج را قابل تحسین بدانیم.»[ لیلیانتال 312: 4]

اندکی بعد، در شرفیابی لیلیانتال ، کلاپ و خسرو هدایت، وزیر مشاور و اینک نماینده نخست وزیر در سازمان برنامه، شاه پیشنهاد لیلیانتال را قبول می کند که شخصا اهمیت ساختن سد دز را در برنامه عمرانی کشور به یوجین بلاک و دیگر روسای بانک جهانی تاکید کند. آن گاه می گوید:

اکنون چاه های نفت جوانان را به شوق نمی آورد. اما ساختن یک منطقه و یا یک مملکت چیز دیگری است. مضافاً، شما با آب سر و کار دارید و برای ما آب مایه حیات است و جوانان این کشور آن را درک می کنند و به آن پاسخ می دهند. [ لیلیانتال321: 4]

لیلیانتال از شاه به عنوان رهبری که همّ خود را مصروف بهبودی وضع مردمش کرده یاد می کند. در بازدید شاه از طرح عمران خوزستان درمارس 1960، نه تنها بر علاقه شاه به طرح تأکید دارد، بلکه همچنین از توجهش به سلامت مردم و همراهان حرف می زند. از آن جمله می گوید وقتی در بازدید از محل سد همکارش از شاه و ملکه خواست که کاسک پولادی برسرنهند، «این موضوع توجه روزنامه نگاران و به خصوص عکاسان را جلب کرد، و دو عکاس به پشت نرده حفاظتی و لب پرتگاه رفتند. شاه از این که احتمالا خطری متوجه آن ها شود بسیار نگران شد و به فارسی از آنان خواست که به این سوی نرده بیایند. این تنها باری نبود که او را نگران سلامت ملتش دیدم . . . .» [لیلیانتال 70 :5]

پس از بازدید از طرح نیشکر، شاه لیلیانتال را به کناری می کشد و می گوید:

این آن چیزی است که ما می خواستیم انجام دهیم. این همکاری باید ادامه یابد. از شتاب کار نباید کاسته شود. برنامه نیشکر باید به پیش رود. ما جز این به راه دیگری نخواهیم رفت. سدهای دیگر نیز باید ساخته شوند.» لیلیانتال سپس می افزاید: « اوکارش را بسیار بسیار جدی می گیرد، در این شکی نیست. و من هم اورا خیلی جدی می گیرم. [لیلیانتال74: 5]

لیلیانتال خودش را نیزبسیار جدی می گیرد. دربخشی از یادداشت هایش درباره انگیزه درگیرشدنش درخوزستان اظهار نظری می کند که از یک جهت روشنگر برداشتی است که از خود دارد، و از سوی دیگر به حضورش در طرح عمران خوزستان معنای تازه ای می بخشد. می گوید یکی از همکارانش او را دائماً درباره فراشد(process) کارسوال پیچ می کند، و سپس می نویسد که “فراشد” برای من نیز جالب است. اما:

علاقه من بیشتر به معنا و تفسیر عملی است که انجام می دهم و یا باعث انجامش می شوم، و دگرگونی ای که حاصل آن است. برای این که بتوان درست تعبیر و تفسیر کرد باید خود جزئی از فعالیت مورد تفسیر شد. . . . علت این که کتاب (دره تنسی TVA) من به مثابه تفسیر یک برنامه اهمیت یافت این بود که من در کار بودم و کار بخشی از من بود.

این اظهارات را از این نظر می کنم که در این چند روز گذشته بر من روشن شده که کارهای خاصی که در ایران می کنیم و من به عنوان رئیس و یا موسس شرکت عمران و منابع مسئول آن هستم، برایم زیاد جالب نیستند. من همه سدهائی را که باید بسازم، ساخته ام. این که به آبادان و یا شهرهای دیگر برق رسانده شود یا نه نیز پدیده ای است که بارها با آن در(شهرهائی مانند) ماسل شولز، اوک ریج ، و هانفورد روبرو بوده ام، و این کارها را در جوانی انجام داده ام، و امروز حقیقتاً ترجیح می دهم کار دیگری بکنم.

برای من مهمتراین است که این فعالیت معنائی فراتر از جنبه فیزیکی سد و برق و آبیاری پیدا کند، و این آن چیزی است که فکر می کنم زندگی گذشته ام و تجربیاتم من را برای انجامش آماده کرده است. آیا این اتفاق خواهد افتاد یا نه، آینده روشن خواهد کرد.

درملاقاتی که لیلیانتال و کلاپ با بلاک در آوریل 1959 و سپس با ناپ و بلاک درماه مه همان سال داشتند، به آنها گفته می شود که برای دز پولی پرداخت نخواهد شد. بلاک و ناپ، درمقابل، طرحی برای به کارگرفتن گاز ارائه می کنند و در مورد آب نیز پیشنهاد می کنند که از تلمبه استفاده شود. لیلیانتال هردو این پیشنهاد ها را رد می کند. [لیلیانتال 346: 4] دو سه روز بعد، در ملاقاتی که با خسرو هدایت و خداداد فرمانفرمائیان درسفارت ایران در واشنگتن دست می دهد، هدایت می گوید که «دولت ایران مصمم است که به هرحال سد دز را بسازد، و پولش را فراهم خواهد کرد، به ویژه که تاکنون 11 میلیون دلار، یعنی 20 درصد هزینه سد، خرج شده است.» بنظرلیلیانتال هدایت ماموری است که «دستور دارد از دز پشتیبانی کند». [لیلیانتال 48 – 347: 4]

بالاخره درحوالی سپتامبر سال 1959بانک قبول می کند که سرمایه گذاری سددز را تامین کند؛ به عبارت دیگر از برنامه خود می گذرد و به بحث پیرامون خواسته ایران ولیلیانتال وکلاپ می پردازد. ضمنا پیشنهاد می کند که ابتدا یک طرح آزمایشی کشاورزی در 25 هزار هکتار انجام شود که مورد قبول لیلیانتال و کلاپ قرار می گیرد. [لیلیانتال 4-3: 5 ]

در فروردین سال 1338، اندکی پس از استعفای ابتهاج، شرکت عمران و منابع گزارش نهائی خودرا درباره امکانات عمرانی خوزستان، تحت عنوان طرح جامع توسعه منابع طبیعی منطقه خوزستان
[Plan for the Unified Development of the Natural Resources of the Khuzestan Region].
به خسرو هدایت، جانشین ابتهاج، تسلیم کرد. دراین طرح موارد زیر پیشبینی شده بود: احداث سدی بر رودخانه دز؛ احداث شبکه برق منطقه ای؛ ایجاد توسعه و مدیریت شبکه برق شهری؛ ایجاد و توسعه کشاورزی آبی درمنطقه ای زیر سد دز؛ احیاء صنعت نیشکر؛ برنامه های تولید و استفاده از گاز طبیعی؛ ایجاد و توسعه برنامه های تجربی آموزشی جهت پیشرفت کشاورزی منطقه. از این طرح ها، به جز طرح پتروشیمی کهمربوط به موارد استفاده از گاز طبیعی برای مقاصد صنعتی بود و بخشی از طرح آبیاری منطقه گوتوند و کرخه و نیز طرح کوچکی مربوط به روستاهای عقب افتاده دشت میشان، که بعلت کمبود امکانات مالی حذف شدند، بقیه طرح ها همه اجرا شدند ودر دهه پنجاه درسطحی بسیار فراتر ازپیشبینی طرح جامع شرکت عمران ومنابع گسترش یافتند. این طرح ها، از 1339، زمانی که سازمان آب و برق خوزستان تاسیس شد، تا 1342 یک به یک تحت نظارت مدیران و کارشناسان ایرانی قرار گرفتند و در تابستان 1342 تمام وظایف مدیریت و عمرانی شرکت عمران و منابع به سازمان آب و برق خوزستان منتقل شد.

غلامرضا افخمی

سازمان آب و برق خوزستان

تاسیس سازمان آب و برق خوزستان

عبدالرضا انصاریدرهفتم شهریورماه سال 1339 (29 اوت 1960) دولت آقای دکتر منوچهر اقبال مستعفی و آقای مهندس جعفر شریف امامی، وزیرصنایع و معادن کابینه او، مامور تشکیل دولت شد.

در زمانی که در دولت دکتر اقبال مسئولیت وزارت کار را به عهده داشتم درمورد قرارداد پیشنهادی یک شرکت آلمانی جهت تاسیس کارخانه ذوب آهن بین ایشان و من که عضویت کمیسیون رسیدگی به این قرارداد را داشتیم برخوردی شد. بدین معنی که در اثر تذکرات من درباره نقائص آن پیشنهاد مذاکرات حادّی درهیئت دولت بین ما انجام گرفت، ولی بعدا ایشان به نظراتی که ابراز شده بود توجه کردند و پیشنهاد را برای تجدید نظر ازهیئت دولت پس گرفتند. با این سابقه تردید داشتم که از من برای شرکت در دولت جدید دعوت کنند. حدسِ من درست درآمد و در روز نهم شهریور1339 دولت جدید به حضور پادشاه معرفی شد و دکتر احمدعلی بهرامی، معاون پارلمانی وزارت کار، به سمت وزیرکار تعیین گردید. آقای مهندس خسرو هدایت که در دولت سابق سمت معاونت نخست وزیر و سرپرست سازمان برنامه را داشت در سمت خود ابقا شد.

دو روزپس ازمعرفی هیئت دولت آقای خسرو هدایت به دیدن من آمدند. سوابق آشنائی ایشان بامن به جلسات هیئت دولت و دیدارهای رسمی محدود می شد، به همین جهت این عمل ایشان برایم بسیار غیر منتظره بود. آقای خسرو هدایت که فردی مودب و خوش برخورد بود با مهربانی کامل گفت وقتی هیئت دولت معرفی شد خیلی متأسف شدم که شما را در بین اعضای دولت جدید ندیدم، زیرا در این مدتی که در دولت بودید از دور مراقب شیوه کارکردن و نظرات شما در امور مملکتی بودم. نحوه برخورد شما با مسائل مختلف مرا برآن داشت که امروز اینجا بیایم و به شما پیشنهاد کنم که سرپرستی بزرگترین طرح سازمان برنامه را، که موفقیت آن اثرات زیادی در برنامه های آینده عمرانی کشور خواهد داشت، به عهده بگیرید. دراین مورد با آقای نخست وزیر هم صحبت کرده ام و ایشان صددرصد موافقت دارند. حقوق و مزایای شما برابرحقوق و مزایای وزراء خواهد بود و کلیه اختیارات لازم را هم برای اجرای کار خواهید داشت. ضمناً یکی دیگر از دلائل انتخاب شما برای سرپرستی این سازمان این است که چنانچه درآینده به سمت دیگری مامور شدید اشخاص غیر واجد شرایط خود را کاندید این سمت نکنند و سطح مدیریت آن همیشه درسطح وزرای سابق باقی بماند. سوال کردم ممکن است توضیح بیشتری دراین باره بفرمائید؟ گفتند موضوع برنامه عمران خوزستان است که همانطور که می دانید از چهارسال و نیم پیش توسط سازمان برنامه به مرحله عمل درآمده است. اینک، به موجب قانونی که از مجلسین گذشته است سازمان جدیدی به نام سازمان آب و برق خوزستان با اساس نامه خاصی بوجود آمده که هنوز تشکیل نشده است. وظیفه این سازمان این است که کلیه کارهائی را که تاکنون انجام گرفته تحویل بگیرد و به عنوان یک سازمان مستقل قانونی وتشکیلاتی، مانند شرکت ملی نفت، وظیفه عمران و آبادی خوزستان را که از مهمترین مناطق زرخیز کشور است به عهده بگیرد.

چون درآن زمان درجستجوی فرصتی بودم که بتوانم خدمتی انجام دهم پیشنهاد مهندس هدایت برایم بسیار مطلوب بود. روز بعد طبق قرار قبلی به دفتر ایشان رفتم و آمادگی خود را برای تشکیل سازمان آب و برق خوزستان اعلام کردم. دراین جلسه مهندس هدایت، آقای احمد نفیسی، معاون اداری سازمان برنامه، را مامور کرد که برای تهیه مقدمات تشکیل سازمان جدید، از آن جمله تهیه دفتر مناسب، خرید وسائل کار، و استخدام کارمندان اولیه بامن همکاری کند و اعتبارات لازم را دراختیار بگذارد. آقای مهندس مصطفی مزینی را هم معرفی کردند و اظهار داشتند که او از ابتدای شروع طرح های عمران خوزستان حضور داشته و رئیس قسمت طرح های عمران خوزستان درسازمان برنامه می باشد. تصادف جالبی بود، زیرا مصطفی مزینی و من درکلاس دوم متوسطه در دبیرستان شرف همکلاس بودیم و درپشت یک میز پهلوی هم می نشستیم و با هم دوستی داشتیم. در دوران مدرسه او فردی درس خوان، منظم و اهل مطالعه بود و جزء شاگردان بسیار خوب به شمار می رفت. مزینّی هم از دیدن من اظهار خوشحالی کرد و گفت حاضر است در تشکیل سازمان جدید بامن همکاری کند. لذا پیشنهاد کردم سمت معاون فنی سازمان آب و برق خوزستان را بپذیرد، که قبول کرد و از آن روز با هم شروع به کار کردیم. آقای محمد جهانشاهی ریاست دفتر حقوقی سازمان برنامه نیز که از وکلای برجسته دادگستری بود و اساسنامه سازمان آب و برق خوزستان به انشاء ایشان تهیه شده بود موافقت کرد بعنوان مشاور حقوقی با سازمان همکاری نماید. گذشت زمان نشان داد که وجود ایشان درموفقیت برنامه عمران خوزستان بسیار موثر بود.

ابتداء دفتری درنزدیکی سازمان برنامه درخیابان علائی به مبلغی درحدودسه هزار تومان درماه اجاره کردیم و ظرف یک هفته با بکار گرفتن یک منشی، یک حسابدار، یک راننده و یک مامور نظافت و نگهبانی تشکیلات اولیه را به وجود آوردیم. پس ازیکی دوهفته مطالعه پرونده ها و آشناشدن باسوابق عمران خوزستان، به اتفاق مهندس مزینی به دفترشرکت عمران ومنابع در تهران که بنام.( Khuzestan Development Services) K.D.S نامیده می شد، رفتیم. رئیس این دفترمردی بود امریکائی به نام ویلیام برایانت (William Bryant) حدود چهل ساله، سپید چهره، با قدی بلند، رفتاری خشک ولی مودب، و نگاهی سرد. پس از مراسم معرفی از سازمان K.D.S بازدید کردیم. وظیفه K.D.S تامین خدمات اداری، بویژه سرویس های فوری و ضروری، مانند خریدهای کوچک از بازار تهران، خدمات مسافرتی، ارتباط با مقامات سازمان برنامه و ادارات دولتی برای گرفتن پروانه کار برای اتباع خارجی، گرفتن ویزاهای مسافرتی، و همچنین ارتباط با واحدهای عملیاتی درخوزستان از طریق رادیو تلفن یک طرفه بود. درحال حاضر که امکانات نا محدودی برای برقراری ارتباط با اقصی نقاط دنیا فراهم است شاید داشتن ارتباط رادیو تلفنی بین تهران و خوزستان خیلی ابتدائی به نظر برسد، ولی در سال های 1330 (1950) که برقراری ارتباط تلفنی حتی درشهر تهران اشکال داشت، و سریع ترین وسیله ارتباطی با نقاط مختلف مملکت تلگراف بود، داشتن یک وسیله ارتباط رادیو تلفنی امتیاز بزرگی به شمارمی رفت. تعداد کارکنان K.D.S. بسیار محدود بود و با مقایسه با حجم کاری که انجام می دادند نشان می داد که رعایت حداکثر صرفه جوئی را در استخدام اشخاص کرده اند.

پس ازبازدید از دفترK.D.S. برنامه ای برای بازدید از طرح های خوزستان تنظیم شد و به اتفاق مهندس مزینی با قطار آهن به خوزستان رفتیم. مرحله اول این مسافرت بازدید از تاسیسات طرح سد دز بود. حدود ساعت 4صبح ترن به اندیمشک رسید. در ایستگاه آقای لئو اندرسن (Leo Anderson) به اتفاق همکار ایرانیش آقای مرتضی وکیل زاده از ما استقبال کردند و ما را به مهمانسرای K.D.S. که در اندیمشک واقع بود بردند. این مهمانسرا را یک ایرانی به نام رشیدیان اداره میکرد. خانه ای بود قدیمی که یک حیاط کوچک و چهار اطاق خواب داشت که با ساده ترین وسائل مبله کرده بودند، امّا بقدری تمیز بود و خوب اداره می شد که همه کسانی که به آن منطقه مسافرت می کردند مایل بودند درآنجا اقامت کنند.

روز بعد، از طرح سددز بازدید کردیم. محل سد، درلابلای کوه های عظیم بختیاری، با اندیمشک حدود سی کیلومتر فاصله داشت و با یک جاده خاکی که ازطرف شرکت عمران و منابع ساخته شده بود به این شهرمتصل می شد. درطول راه تعداد زیادی کامیون های مختلف مشغول حمل وسائل بودند و درنقاط مختلف این کوهستان گروه های متعدد مهندس و سرکارگر، که اغلب خارجی بودند، و عده کثیری کارگر ایرانی کارهای مختلف از قبیل صاف کردن جاده ها، کشیدن خطوط برق، و بتن ریزی برای کارگذاشتن تاسیسات بزرگ و کوچک برقّی انجام می دادند. وقتی به بالاترین نقطه ارتفاعات رسیدیم سرمهندس کار، که یک امریکائی به نام ویلیامز (Williams) بود، توضیح داد که راه سازی برای رسیدن به محل پی کنی و ایجاد تاسیسات دربستر رودخانه از مهمترین قسمت های برنامه مقدماتی ساختمان سد است. زیرا در مرحله اول باید وسائل بتن ریزی و ساختمانی را بپای کاربرد و محل نصب توربین های عظیم تولید برق و فضاهای بزرگ مورد نیاز را در داخل کوه حفاری کرد و در مراحل بعدی نیز، پس از پایان کار ساختمان سد و تاسیسات مربوط، باید همواره به آنها دسترسی داشت. او اضافه کرد که سد دز در موقعیت جغرافیائی مشکلی قرار دارد و رسیدن به محل پی کنی سد از کنار رودخانه و در ارتفاعات پائین کاری بسیار پُرخرج تشخیص داده شده است. لذا، برای صرفه جوئی درهزینه، طریق بسیار مشکل و پُر زحمت کشیدن جاده به ارتفاعات بالا و حفر تونلی برای رسیدن به بستر رودخانه انتخاب شده و از لحاظ سرعت دراجرای کار، ساختمان تونل از دو انتهای آن شروع شده و حساب ها بقدری دقیق بوده است که این دو تونلی که از دو جهت مختلف بطورمارپیچ درداخل کوه حفر شده درست در نقطه پیش بینی شده بهم رسیده اند. درحال حاضر کلیه کارها انجام گردیده و درطراحی آن پیش بینی شده است که دوکامیون بزرگ بتوانند به راحتی از کنار هم بگذرند.

دیدن تاسیسات بزرگی که دراطراف سد برپا شده بود- خطوط متعدد انتقال فشار قوی و برج های بلند آلومینیومی، تعداد کثیر وسائل حمل و نقل ماشین آلات و تجهیزات مورد نیاز طرح، و از همه مهمترعشق وشوری که درچهره افراد دیده می شد که با علاقه ومهارت در ارتفاعاتی کار می کردند که انسان جرئت نمی کرد از آنجا به پائین نگاه کند، ما همه را تحت تاثیر قرار داد. سپس از موسسه هلندی “هایدمات چاپی” (Hydemat Chapi) که مسئول مطالعه روابط آب و خاک و گیاه درطرح آبیاری آزمایشی دز بود بازدید کردیم. کاری که از نظر تعیین مشخصات فیزیکی و شیمیائی خاک، مسائل آبیاری، مسائل زه کشی، و آب مورد نیاز گیاهان انجام داده بودند، تحسین آمیز بود.

پس ازبازدید از مؤسسه هایدمات چاپی، مسئولانK.D.S. درباره مسائل مربوط به امراض و انگل هائی که معمولا بعد از ایجاد شبکه های آبیاری باید انتظار آن ها را داشت، مانند انگل Bilharzia، نوع گیاهان قابل کشت درمنطقه و دفع آفت آن ها، توسعه دامپروری و آوردن نژادهای مقاوم در مقابل هوای گرم خوزستان، بهره برداری صحیح از آب و خاک و بالنتیجه بالا بردن سطح درآمد عمومی، گزارش دادند.

درمقابل، شهردزفول حالت تاثری بهر بازدید کننده می داد. ساختمان ها اغلب کهنه و کاه گلی، کوچه ها باریک و مملو از کثافت. دو سه خیابان با اسفالت های خراب. بجز بعضی از کسبه و کارکنان دولت، بیشتر مردم با لباس های کهنه و پاره به این طرف و آن طرف می رفتند. بچه هائی که صورتشان غرق کثافت و مگس بود توی گرد و خاک بازی می کردند. شهردار توضیح داد که بعلت بالا بودن سطح آب زیر زمینی درشهر دزفول کندن چاه فاضل آب درمنازل مواجه با اشکال است. به همین جهت از قدیم مستراح های منازل را درپشت بام می ساخته اند و فضولات از داخل ناودان ها به کوچه ریخته می شده و در جوی های کوچه ها جاری بوده است. به همین جهت به علت وجودکثافت اهالی شهر اغلب مبتلا به مرض تراخم بوده اند و شهر دزفول به نام شهر کوران نامیده می شده است. امّا درحدود ده سال قبل، با کمک سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و همکاری بنیادخاورنزدیک Near East Foundation، طرحی به منظور مبارزه با تراخم دراین شهر اجرا شده که نحوه خارج شدن فاضل آب ها از منازل را تغییر داده و در نتیجه تعداد بیماران تراخمی بنحو چشمگیری کم شده است. امّا، با تمام این توضیحات، روشن بود که هنوز مسئله اصلی، یعنی رعایت اصول بهداشتی، دراین شهر حل نشده و علت اصلی آن هم فقر عمومی است؛ شهرداری درآمد کافی ندارد وکمک های دولت هم بسیار ناچیزو فقط درحدوداسفالت کردن چند خیابان، آن هم بطور ناقص، بوده است و بالنتیجه وضع اسفناک گذشته ادامه دارد. برق شهر نیز توسط دو شرکت خصوصی اداره می شد که با گذاشتن تعدادی تیرهای چوبی کج و معوج چند خیابان را روشن می کردند و به منازل تعدادی افراد نسبتا متمکن برق می دادند و جمع تولید برق آن ها از چند صدکیلو وات تجاوز نمی کرد.

مسئولین طرح آبیاری دز توضیح دادند که هرچند سد دز می تواند یکصد و بیست و پنج هزار هکتار را آبیاری کند ولی درحال حاضر فقط در یک قسمت این اراضی، که مساحت آن حدود 22 هزار هکتار می باشد، شبکه آبیاری بنا خواهد شِد. دراین مساحت تعداد 58 قریه وجود دارد که متعلق به افراد بوده و تاحدی زیر کشت است و بقیه اراضی به علت نبودن آب اغلب بایر و اکثرا متعلق به دولت است. دربعضی قسمت های این اراضی اشخاصی هستند که ادعای مالکیت دارند ولی فعالیتی در روی زمین بطور مستمر دیده نمی شود. به همین جهت پیش بینی شده است که اولین قسمت طرح آبیاری دراین منطقه 22 هزار هکتاری انجام شود. طبیعتاً همکاری مالکین در اجرای این قسمت از طرح نهایت اهمیت را دارد بویژه این که بانک جهانی نیزدرقرارداد وام خودبرای سددز جلب موافقت مالکین و استفاده کنندگان از آب رودخانه دز را از بابت پرداخت آب بها جزء شرایط اصلی پرداخت وام 42 میلیون دلاری خود قرار داده و توسعه شبکه آبیاری از 22 هزار به 125 هزار هکتار را موکول به موفقیت طرح آبیاری آزمایشی دز کرده است.

دراین زمان هرچند قانون اول اصلاحات ارضی به تصویب رسیده بود ولی نحوه اجرای آن هنوز کاملا روشن نبود و مالکین امیدوار بودند به نحوی از انحاء از اجرای آن جلوگیری کنند. تصّور من این بود که مالکین از اجرای طرح آبیاری دراین منطقه 22 هزار هکتاری استقبال کنند و آن را به نفع خود بدانند، زیرا تمام هزینه ساختمان سد و ایجاد شبکه آبیاری و راه سازی را دولت می پرداخت و مالکین خصوصی از آب منظّم درتمام مدت سال وکلیه خدمات کشاورزی و دامپروری و غیره استفاده می کردند بدون این که درپرداخت هزینه آن، به جز مبلغ ناچیزی بابت آب، سهمی داشته باشند. ولی مسئولین طرح توضیح دادند که مسئله به این سادگی نیست. زیرا اولاً اغلب مالکین به قول های دولت اعتماد ندارند و حرفه ای مربوط به ساختن سد و راه و شبکه آبیاری و تسطیح اراضی و آوردن بذر و نهال و دام های جدید را یک نوع تبلیغات می دانند و می گویند ما تابحال از این حرف ها زیاد شنیده ایم، و دیده ایم که چندین سال درباره سدّ کرخه صحبت کردند ولی وقتی سد ساخته شد اثر مفیدی نداشت و معلوم نیست که این سددز هم چیزی مانند سدّکرخه نباشد. در مقابل این وعده هائی که بما داده می شود ما باید از هم اکنون بطور قطع کاغذ امضاء کنیم و متعهد شویم که پول آب بدهیم، درحالی که در زمان حاضر، طبق مقررات فعلی، از رودخانه دز حق آبه داریم و کشت می کنیم و پولی هم نمی دهیم. چنانچه تعهد کنیم که برای استفاده از آب رودخانه دز پول بدهیم دولت به سراغمان خواهد آمد و پول اضافی از ما خواهد گرفت بدون اینکه چیزی به دست مان رسیده باشد (این مسئله بعدا برای اجرای طرح مشکلات زیادی ایجاد کرد که بنوبه خود توضیح داده خواهد شد).

حدود دوبعد ازظهر بطرف این منطقه که بلافاصله درجنوب شهر دزفول قرار دارد حرکت کردیم. آقای وکیل زاده گفت مسیری که طی خواهیم کرد حدود سی کیلومتر است و در انتهای راه به محلی از رودخانه دز خواهیم رسید که در طرف دیگر آن طرح احیای کشت نیشکر هفت تپه قرار دارد. بعد از حدود دوساعت رانندگی با جیپ فقط حدود شش کیلومتر پیش رفته بودیم. در آنجا به ساختمان محقر کوچکی رسیدیم که تابلوی کهنه ای به دیوار آن نصب بود و نشان میداد دبستان چهار کلاسهای است که به نام مالک محل نام گذاری شده است. گفته شد که در تمام58 قریه واقع درآن منطقه فقط سه دبستان وجود دارد. پس از گذشتن از این دبستان، بعلت خرابی کوره راهی که درآن حرکت می کردیم و غیرقابل عبور بودن آن پس از غروب آفتاب، به ناچار از ادامه بازدید صرفنظر کردیم و به دزفول برگشتیم.

روز بعد از طرح احیای نیشکر درهفت تپه بازدید شد. دراین جا از کل مساحت ده هزار هکتاری که ازطرف سازمان برنامه خریداری شده بود، حدود دوهزارو پانصد هکتار آن تسطیح شده و از لحاظ آبیاری آماده بود و کارگران محلی مشغول کاشتن قلمه های نیشکربودند. مزرعه بزرگی نیز برای آزمایشات و پیدا کردن بهترین نوع نیشکر که در شرایط آب و هوای خوزستان بالاترین عملکرد را داشته باشد دائر شده بود و عده ای درآن مشغول کار بودند. یک تلمبه خانه بزرگ نیز درکنار رودخانه دز ساخته شده بود که آب مورد نیاز مزارع نیشکر را تامین می کرد.

مسئول طرح، که از طرف شرکت بروئر (Brewer) هاوائی تعیین شده بود، با گروه ما ملاقات و پس از دادن توضیحات لازم ما را به محوطه ای که برای اقامت کارکنان خارجی ساخته شده بود هدایت کرد. دراین محوطه تعدادی خانه مسکونی و چند اطاق برای اقامت کسانی که بطور موقت برای انجام کارهای مختلف به هفت تپه می آمدند ساخته شده و یک ساختمان نیز، به عنوان باشگاه، برای استفاده کارکنان خارجی اختصاص داده شده بود. مسئول طرح توضیح دادکه کلیه کارها طبق برنامه پیش می رود و درموقع آماده شدن نیشکرهائی که فعلا در دست کاشت است کارخانه نیز آماده خواهد بود که برای تولید شکرمورد استفاده قرار گیرد. برای درو کردن سریع نیشکرها نیز ماشین آلات مخصوص پیش بینی شده بود.

نکته قابل ملاحظه این بود که درتمام طرح نیشکر حتی یک نفر کارشناس فنی ایرانی که مسئول کار موثری باشد وجود نداشت و ایرانی هائی که کار می کردند یا در خدمات پائین و یا کارگر صنعتی و کشاورزی بودند.

پس از بازدید به طرف اهوازحرکت کردیم. درجنوب غربی اهواز درکنار رودخانه کارون درمنطقه ای به نام کوی گلستان تعداد شصت خانه برای اقامت کارکنان خارجی شرکت عمران و منابع و یک باشگاه با ده اطاق مسکونی برای متخصصین که بطور موقت برای اجرای کاری به خوزستان می آمدند ساخته شده بود.

به طوری که گزارش دادند ساختمان این محل با نظر کارشناسان شرکت عمران ومنابع ازطرف بخش خصوصی انجام گرفته و شرکت با درنظرگرفتن هزینه ای که برای ایجاد چنین محلی مورد لزوم بوده نسبت به اجاره آن اقدام کرده است.

روز بعد از تاسیسات برق اهواز که به مدیریت کارشناسان شرکت عمران ومنابع اداره می شد بازدید بعمل آمد. در این جا گفته شد که درگذشته تاسیسات برق اهواز توسط یک شرکت خصوصی با امکانات بسیار محدود اداره می شده و ظرفیت تولید آن کمتر از هزار کیلو وات بوده است که فقط می توانسته تعدادی از خیابان های شهر و بعضی منازل را روشن کند. ولی باتوجه به این که قبل از رسیدن برق سد دز به شهر اهواز لازم بوده است که شبکه برق شهر را تکمیل و تشکیلات مربوطه را آماده سازند، لذا طرح کاملی از نظر تامین برق تمام منطقه اهواز، از جمله تامین برق شبکه روشنائی شهر وبرق کلیه منازل با درنظر گرفتن تمام احتیاجات، برق کارخانجات و کارگاه ها و بیمارستان ها و سایر موسسات، پیش بینی شده و کارکنان آموزش لازم را دیده اند. رشد تشکیلاتی بنحوی است که در موقع رسیدن برق سددز واحدهای مربوطه آمادگی کامل خواهند داشت که کلیه احتیاجات متقاضیان را فورا تامین کنند. درضمن، چون شرکت ملی نفت بیش از نیازمندی های خود برق دارد، شرکت عمران ومنابع، طبق قرارداد مخصوصی، از شرکت نفت برق خریداری و با خط فشار قوی از آبادان به اهواز منتقل می کند. این خود موجب آمادگی بیشتر تشکیلات برق شهر اهواز شده و درنتیجه، هم زمان با تولید برق سد دز، این شهر آمادگی کامل برای توزیع برق در یک شبکه وسیع تری خواهد داشت. و بعدا، برق تولیدی سددز درجهت عکس، از اهواز به آبادان منتقل خواهد شد.

در این جا با مهندس یمین افشار که از کارشناسان برجسته ایران بود آشنا شدم. او قبلا سمت معاونت برق تهران را داشت و در آن زمان در شرکت عمران و منابع کار می کرد. (ایشان در سال های بعد به سمت ریاست سازمان برق ایران و استانداری استان بنادر منصوب شدند). مهندس یمین افشار توضیح داد که در تنظیم تشکیلات برق اهواز تمام اصولی که در تشکیلات برق های منطه ای درّه تنسی امریکا مورد اجرا قرار گرفته رعایت شده است. برای اولین بار درایران روش تعیین تعرفه مصرف برق براساس جدیدی استوار گردیده که سازمان تامین کننده برق بتواند با رعایت اصول اقتصادی کلیه احتیاجات مصرف کنندگان را در هر ردیفی که باشند، اعم از برق منازل یا برق کارخانجات و روشنائی خیابان ها، با ولتاژ ثابت درتمام 24 ساعت و در تمام روزهای سال، تأمین کند. برای رسیدن به این هدف، اصولی را باید رعایت کرد که مهمترین آن اصل عدم تبعیض است. این اصل در مقررات این تشکیلات پیش بینی شده، به این معنی که کلیه مصرف کنندگان درمقابل اداره برق یکسان هستند و همگی باید طبق قراری که در ابتدا قبول می کنند هر ماه بهای برق مصرفی خود را بپردازند. او اضافه کرد که شاید این موضوع در ابتدای امرساده بنظر بیاید، ولی با کمال تاسف یکی از دلائل ورشکست شدن شرکت های تامین کننده برق درایران این است که سازمان های دولتی و اشخاص متنفذ، اعم از دولتی و خصوصی، به تناسب زور و قدرتشان ازپرداخت بدهی های خود به شرکت های برق خودداری می کنند و به همین جهت موسسات تامین کننده برق را به ورشکستگی می کشانند. در ابتدای امر که شرکت برق اهواز تشکیل شد، درجلسه اول هیئت مدیره، کارشناس امریکائی که مسئول به وجود آوردن این تشکیلات بود از هیئت مدیره خواست که اولین تصویب نامه هیت مدیره تصویب اصل عدم تبعیض باشد. اعضای هیئت مدیره بالاتفاق اظهار داشتند که این موضوع از واضحات است و احتیاجی به تصویب هیئت مدیره ندارد ولی با اصرار کارشناس مزبور اصل عدم تبعیض تصویب شد. پس ازمدتی بعضی از موسسات، از جمله ارتش و دادگستری، صورت حساب خود را درآخر ماه نپرداختند و اداره برق در صدد قطع برق آن ها برآمد و بلوائی برپا شد. هیئت مدیره به اداره برق فشار آوردند که از قطع برق آن موسسات جلوگیری شود، ولی مسئول اداره برق، که همان امریکائی بود، پافشاری کرد که بنا به تصویب هیئت مدیره نباید تبعیض صورت گیرد. بالاخره کار به مقامات بالا کشید و از مرکز به ارتش و دادگستری دستور داده شد که بدهی خودرا بپردازند و از آن زمان به بعد دیگر کسی جرأت نکرد پول برق را نپردازد. بهمین جهت تشکیلات برق اهواز اولین موسسه برق در ایران است که از این بابت حساب و کتاب منظمّی دارد.

دو روز بعد پس از مذاکره با اغلب کارشناسانی که درمنطقه اهواز بودند و کسب اطلاع از کارهای آن ها و ملاقات با استاندار خوزستان و مقامات محلی به تهران مراجعت کردم. از بازدید طرح هائی که در خوزستان در دست اجرا بودند و بحث و مذاکره با کارشناسانی که در طی پنج سال تمام این منطقه را مطالعه کرده بودند برداشت من چنین بود:

1- امکانات طبیعی بی نظیری در استان خوزستان وجود دارد که تاکنون، غیر از بهره برداری از منابع نفتی، اقدام موثر دیگری درجهت استفاده صحیح از آن بعمل نیامده است. این منطقه وسیع پنج رودخانه پرآب دارد که می توانند حداقل یک میلیون هکتار اراضی مرغوب را آبیاری و 6 میلیون کیلووات برق تولید کنند، آفتابی دارد که اجازه می دهد که با توجه به زمان رشد محصولات کشاورزی دربرخی از مناطق چند بار درسال محصول برداشت، و موقعیت جغرافیایی خاصی دارد که دسترسی به وسائل حمل و نقل دریائی را آسان و در نتیجه صدور کالاهای کشاورزی و صنعتی را با هزینه ارزان به سایر نقاط دنیا امکان پذیر می کند. معذلک این منابع عظیم مورد بهره برداری قرار نگرفته و ساکنین آن، به جز کسانی که در صنعت نفت کار می کنند و یا تجار و کسب های که اکثراً از استان اصفهان به آن جا آمده اند و خانه اصلی شان در اصفهان است، اعم از شهری و روستائی، دارای درآمدی ناچیز بوده و در فقر و مسکنت زندگی می کنند.

2- اجرای طرح های کوچک کوتاه مدت و پراکنده دردی را از این مردم دوا نخواهد کرد و اثر مهمی بجا نخواهد گذاشت.

3- دستگاه های دولتی موجود بسیار ضعیف و ناتوان اند و قوانین و مقررات موجود و تمرکز اختیارات درتهران چنان دست و پای آن ها را بسته است که امکان اجرای هرکاری را از آن ها سلب کرده و درنتیجه بطور دائم درگیرمسائل پیش پا افتاده روز و حفظ موقعیت خودشان می باشند.

4- شجاعت آقای ابوالحسن ابتهاج و لیاقت و کاردانی همکارانش در به راه انداختن این کارهای عظیم قابل احترام و تحسین است و وظیفه میهنی و وجدانی انسان حکم می کند که تاحد توان درمقابل سیل خروشان معاندین و مخالفین این اقدامات استقامت شود تا لطمه ای به پیشرفت کارها نخورد.

5- کارمندان و کارشناسان خارجی که در این طرح ها مشغول کار هستند افرادی می باشند که طبق قراردادهائی به خوزستان آمده اند و احساسات خاصی نسبت به ایران و ایرانی ها ندارند و روزی که احیانا شرایط کاری شان مناسب نباشد از ایران خواهند رفت. برای پیشگیری از اتلاف احتمالی پول هائی که خرج شده، باید اولا طرح هائی را که شروع شده هرچه زودتر به مرحله بهره برداری رساند، و ثانیا در اسرع وقت جانشینانی از بین جوانان تحصیل کرده و شایسته ایرانی برای هریک از مدیران و کارشناسان خارجی که در طرح ها کار می کنند پیدا کرد.

پس از مراجعت به تهران، از همکار سابقم آقای حسن شهمیرزادی، که تحصیلات عالی خود را در امریکا و سوئیس به پایان رسانده و سال ها معاون هیئت مستشاری امریکائی مامور بررسی و تجدیدنظر درتشکیلات دولت بود، دعوت کردم که به عنوان معاون در سازمان آب و برق خوزستان شروع به کار کند. بعدا بمنظور معارفه دریکی ازجلسات مشترک شورایعالی برنامه و هیئت عالی نظارت شرکت کردم و در مورد مشاهدات خود در خوزستان توضیحاتی به اطلاع آقایان اعضاء رساندم. خوشبختانه نظر کلی آن ها را نسبت به طرحهای عمران خوزستان مساعد دیدم. عدهای از آقایان، ضمن اظهارخوشوقتی از این که کارهای عمران خوزستان پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است، تأکید کردند که برنامه عمران خوزستان بهترین و درعین حال مشکل ترین برنامه ای بوده است که تا آن زمان سازمان برنامه در باره آن اقدام کرده است. بهمین جهت، شورای عالی و هیئت نظارت تاکنون از هراقدامی که برای پیشبرد این برنامه لازم بوده است خودداری نکرده و در آینده نیز از هرگونه کمکی برای ادامه این برنامه ها کوتاهی نخواهند کرد.

حمایت این آقایان، که هرکدام دارای سوابق طولانی در امور مهم مملکت بوده و اکثر مقامات عالی را طی کرده بودند، برای من بسیار دلگرم کننده بود. تنها یک نفر از اعضای هیئت نظارت درمورد رسیدگی به حساب های گذشته طرح های عمران خوزستان اظهار داشت که باید ترتیب سریعی جهت تسویه حساب های سابق داده شود. من نیز قول دادم دراین مورد هراقدامی را که لازم باشد انجام بدهم و تقاضا کردم فرد مورد اطمینانی را معرفی کنند که با کمک سازمان آب و برق خوزستان هرچه زودتر این کار به نتیجه برسد. چند روز بعد شخص مورد نظر هیئت نظارت مشغول کارشد.

تصوّر من این بود که منظور از تذکر هیئت نظارت درباره حساب های معوقّه، حساب های چند ماه گذشته است، که به عللی در رسیدگی به آن ها تاخیر شده است. ولی پس از مذاکره با مقامات مالی سازمان برنامه معلوم شد که این کار ارتباطی با چند ماه گذشته ندارد، بلکه از روز اولی که پرداخت هائی از طرف سازمان برنامه درمورد عمران خوزستان بعمل آمده، تسویه حساب ها معلق مانده و تمام پرداخت ها بصورت علی الحساب انجام گرفته و از چهارسال و نیم قبل که اولین پرداخت صورت گرفته تاکنون یک شاهی آن به حساب قطعی گرفته نشده است. بدیهی است این موضوع بسیار نگران کننده بود، زیرا هر روز درخوزستان و تهران و نیویورک از محل این برنامه ها صدها نفر حقوق می گرفتند، ماشین آلات و وسائل مختلف خریداری می شد، عده زیادی مسافرت می کردند، و انواع هزینه ها انجام می گرفت. صورت اسامی مؤسسات خارجی و داخلی که به نحوی دراجرای برنامه عمران خوزستان دست اندر کار بودند بصورت یک کتاب و شبیه دفتر تلفن بود. از ملیّت های مختلف، اعم از امریکائی، ژاپنی، انگلیسی، هلندی، ایتالیائی، هندی، پاکستانی، اطریشی، کانادائی و غیره، در طرح های گوناگون مشغول به کار بودند. تصوّر این که یک روز بعلت تسویه نشدن حساب های گذشته از پرداخت های مربوط به آینده جلوگیری شود، و حرکت این ماشین عظیمی که در چهارسال و نیم گذشته به راه افتاده و هر روز دور بیشتری گرفته و اینک درحال رسیدن به هدف است، متوقّف گردد، پشت انسان را می لرزاند. زیرا واقعیت این بود که در چهارسال و نیم گذشته هزینه های انجام شده صرف برنامه ریزی و تهیه و تدارک وسائل و کارهای زیربنائی برای کار نهائی، یعنی ساختن ششمین سد بزرگ دنیا، ایجاد شبکه وسیع برق رسانی در سطح استان خوزستان، ایجاد شبکه آبیاری در یکصد و بیست و پنج هزار هکتار، احیای کشت نیشکر در پنج هزار هکتار، و تولید پنجاه هزار تن نیشکر، و تعدادی طرح های عمرانی دیگر شده بود. امّا درآن زمان هنوز نه سدی ساخته شده بود، نه برقی بجائی رسیده بود، نه کانال آبیاری وجود داشت، نه نیشکری به ثمر رسیده بود، و نه کارخانه ای به راه افتاده بود، اگرچه وسائل اجرای تمام این کارها درپای کار قرار داشت. اگر سد ساخته نمی شد تونل بزرگ شش کیلومتری که از ارتفاعات بلند کوه های بختیاری تا بستر رودخانه دز حفر شده بود بدرد چیزی نمی خورد و کار تلف شده ای بود، ده هزار هکتار اراضی هفت تپه که مامورین سازمان برنامه با زحمت زیاد خریداری کرده بودند، و دو هزارو پانصد هکتار آن با هزینه زیاد تسطیح شده بود، به سرنوشت سایر اراضی بائر خوزستان دچار می شد. بزرگترین گروه کارکنان فنی که از اقصی نقاط دنیا برای انجام کار گرد آورده شده بودند، پراکنده می شدند و چنان بدنامی برای ایران ایجاد می کردند که دیگر تا سالیان سال کسی حاضر نمی شد برای یک کارجدی به ایران بیاید. بالاتراز همه، تمام امیدها و آرزوهای مردم خوزستان، که مدت پنج سال وعده های خوشحال کننده مقامات دولتی را شنیده بودند، به یاس بدل می شد و این بزرگترین لطمه روحی برای آنان بود.

این اندیشه ها مرا بر آن داشت که فورا دست به کار شوم. درچند هفته بعد طی جلسات طولاتی با مقامات مختلف خارجی و ایرانی، اشکالات و راه حل های مربوط به تسویه حساب های گذشته را بررسی کردیم.

مشکل اصلی این بود که سازمان برنامه براساس اختیارات قانونی که داشت و رعایت تمام تشریفاتی که در قانون برای اجرای طرح ها پیش بینی شده بود، یعنی تصویب شورای عالی برنامه و هیئت نظارت، وظائفی را به شرکت عمران و منابع واگذار کرده بود تا در چهارچوب طرح هائی که به تصویب سازمان رسیده باشد، بنا برتشخیص خود، کلیه اقدامات لازم را جهت اجرای آن ها انجام دهد و هزینه های لازم را از محل پیش پرداخت هائی که از طرف سازمان برنامه در اختیار آن شرکت گذاشته شده پرداخت نماید، و هر شش ماه یک بارصورت حساب های مربوط را، که از طرف یک موسسه حسابرسی بین المللی (مورد توافق طرفین) رسیدگی شده باشد، به سازمان برنامه ارسال دارد، و چنان چه سازمان برنامه در ظرف مدت دوماه ایراد و اعتراضی نسبت به این حساب ها نداشته باشد، هزینه های مربوطه به حساب قطعی منظور شود.

شرکت عمران و منابع درتاریخ های معین گزارشات حسابرسی را به سازمان برنامه ارسال داشته بود و در تمام این مدت اعتراضی از طرف سازمان برنامه نسبت به این صورت حساب ها بعمل نیامده بود. بنابراین شرکت عمران و منابع هزینه ها را به حساب قطعی منظور می کرد، درحالی که سازمان برنامه، هرچند اعتراضی نسبت به این صورت حساب ها نکرده بود، ولی در عین حال هیچ وقت نیز آن ها را به حساب قطعی نگرفته بود. بهمین جهت از طرف هیئت عالی نظارت برنامه نسبت به انجام این هزینه ها اعتراض می شد. رسیدگی های مربوطه روشن کرد که علت اختلاف این بود که در دستگاه امور مالی سازمان برنامه هزینه هائی را به حساب قطعی منظور می کرده اند که براساس آئین نامه های مصوب سازمان برنامه انجام گرفته باشد، در حالی که هزینه هائی که از طرف شرکت عمران و منابع از محل وجوه علی الحساب سازمان برنامه انجام شده بود، براساس روش های متداول درامریکا صورت گرفته بود، و این نحوه خرج با مقررات جاری سازمان برنامه تطبیق نداشت. امّا سوابق مربوط به مذاکرات اولیه سازمان برنامه با شرکت عمران و منابع بطور روشن نشان می داد که نظر سازمان برنامه این بوده است که شرکت عمران و منابع براساس روش های معمول درسازمان های امریکائی عمل نماید و مسئولیت کامل اجرای طرح ها را به عهده بگیرد. آقایان لیلیانتال و کلاپ هم در صورتی حاضر بوده اند که مسئولیت کارها را از نظر اجرائی به عهده بگیرند که مقرراتی که با آن ها آشنائی دارند مورد عمل باشد، نه مقررات دولتی ایران که هیچ گونه تجربه ای درمورد آن نداشته اند و قرارداد اولیه با آن شرکت نیز برهمین اساس تهیه و تنظیم گردیده و مورد تائید و تصویب تمام مقامات قانونی دولت ایران، یعنی شورای عالی برنامه و هیئت عالی نظارت، قرار گرفته بود. منتهی این مطلب بطور روشن برای کارکنان امورمالی سازمان برنامه تشریح نگردیده بود. بنابراین باید تصمیم گرفته می شد که برای رسیدگی به حساب هزینه ها آیا باید مقررات سازمان برنامه را معیار سنجش قرار داد یا مقررات شرکت عمران و منابع را. شرکت عمران و منابع مدعی بود که بر طبق قرارداد تکلیف موضوع روشن شده است.

موضوع دومی که روشن شد این بودکه اصولا سازمان برنامه به تعداد کافی حسابدار آشنا به زبان انگلیسی نداشته و نظر به این که دفاتر و اسناد هزینه پرداخت هائی که درخارج از ایران صورت گرفته در دفتر نیویورک شرکت عمران و منابع نگهداری می شده است، نداشتن تعداد کافی حسابدار آشنا به روش دفترداری امریکا مانع بزرگی از لحاظ رسیدگی های مالی بوده و کار را عقب انداخته است، والا دفاتر شرکت عمران و منابع همیشه برای رسیدگی مامورین سازمان برنامه باز بوده و مانعی دراین کار وجود نداشته است.

علاوه براین، با توّجه به شرایط روز سازمان برنامه و حمایت آقای ابتهاج از شرکت عمران و منابع مامورین حسابرسی جرأت نمی کرده اند که نسبت به حساب های واصله از شرکت عمران و منابع ایرادی بگیرند چه برسد که آنها را رد بکنند. مدیریت سازمان برنامه نیز چنان در گیر مسائل مختلف بوده که کسی موضوع را دنبال نمی کرده است. در نتیجه دربرابر درخواست های واصله از شرکت عمران و منابع وجوهی به عنوان علی الحساب پرداخت می شده و هیچ کس حاضر نبوده است که مسئولیت قطعی این مخارج را بعهده بگیرد.

پس از روشن شدن این مسائل و توضیح آن ها به اعضاء هیئت نظارت سازمان برنامه بالاخره چنین تصمیم گرفته شد که ازطرف سازمان آب و برق خوزستان موجبات رسیدگی به صورت هزینه های گذشته به وسیله نمایندگان هیئت عالی نظارت، که بدین منظور تعیین خواهند شد، فراهم شود، و به تدریج که این رسیدگی ها انجام می شود ارقام مربوطه به حساب قطعی منظور گردد. شرکت عمران و منابع هم، که علاقمند به تسویه این حساب ها وحل این مشکل بود، بطور شفاهی قبول کرد که حداکثر همکاری را بنماید. با حل این مسئله سازمان آب و برق خوزستان موفق شد اولین گام مفید و مثبت را در راه باز کردن این کلاف بهم پیچیده بردارد. امّا، چنانچه بعدا خواهیم دید، این مسئله پس از چند ماه دوباره مستمسک قرار گرفت و بزرگترین بحران را در تاریخ طرح های عمرانی سازمان برنامه بوجود آورد. این بحران جنبه سیاسی پیدا کرد و منجر به توقیف آقای ابوالحسن ابتهاج شد و مدتی وقت مقامات عالیه کشور را گرفت.

پس از روشن شدن نحوه رسیدگی به حساب های گذشته، نظر به این که قرارداد با شرکت عمران و منابع در شرف اتمام بود و باید هرچه زودتر تکلیف آن روشن می شد، کمیسیونی برای رسیدگی به این امر با شرکت آقایان مهندس اصفیا، معاون سازمان برنامه، محمد جهانشاهی، مصطفی مزینی، حسن شهمیرزادی، و من در سازمان آب و برق خوزستان تشکیل شد و قرارداد موجود با شرکت عمران و منابع را مورد رسیدگی قرارداد. نظر من، که با مشورت با همکارانم تهیه شده بود، این بود که در بعضی مواد قرارداد تجدید نظر شود و به سازمان آب و برق خوزستان، که درآینده مجری طرح خواهد بود، اختیارات کافی برای نظارت در کارها داده شود تا سازمان آمادگی پیدا کند که به تدریج کارهای عمرانی را تحویل گرفته و سپس خود دنبال نماید. مهندس مزینی، که از آغاز با برنامه های عمران خوزستان همکاری کرده بود و درنتیجه به کار و روحیه مدیران شرکت عمران و منابع آشنائی داشت، نگران بود که مبادا برقراری کنترل های جدید در قرارداد موجب شود که آقایان لیلیانتال و کلاپ از کار کردن در ایران دلسرد شده و حاضر نباشند که بکار ادامه دهند و بالنتیجه طرح ها، دراین زمان بحرانی که به نقطه نهائی خود نزدیک می شدند، متوقف شوند و خسارات هنگفتی ببار بیاید. درمقابل، نظر من این بود که لیلیانتال و کلاپ اشخاص فهمیده و کاردان و با تجربه ای هستند و می دانند که بالاخره این طرح هائی که در ایران به مرحله اجرا درمی آید باید به دست ایرانی ها اداره شود. خود این آقایان دربوجود آوردن سازمان آب و برق خوزستان موثر و صاحب نظر بوده اند، بنابراین طبیعی است که باید با تقویت این سازمان و پیشرفت کار آن موافقت داشته باشند. مضافا به این که اشتباه خواهد بود که تصور بکنیم این آقایانی که پنج سال برای به وجود آوردن این کارهای عظیم زحمت کشیده اند، بعلت تغییراتی در قراردادشان، که آن هم به منظور تحکیم اساس کار درآینده است، یکباره کارها را نیمه تمام به زمین بگذارند و از ایران بروند.

مهندس اصفیا دلائل سازمان آب و برق خوزستان را قبول کرد و اظهار داشت که از تغییرات پیشنهادی پشتیبانی خواهد کرد. ما نیز پیشنهادات متقابل خودرا به شرکت عمران و منابع آماده و از آقایان لیلیانتال و کلاپ دعوت کردیم که برای مذاکره به تهران بیایند. پیشنهادات ما برای تغییرات در قرارداد بقرار زیر بود:

1- کارهای عمران خوزستان در حداقل مدّت به پایان برسد و تحویل سازمان آب و برق خوزستان شود.

2- شرکت عمران و منابع درصورتی می تواند کارشناس خارجی استخدام کند که کارشناس ایرانی واجد صلاحیت موجود نباشد.

3- کارشناسان خارجی که استخدام می شوند باید حداقل پنج سال تجربه و سابقه کار در رشته مربوطه داشته باشند.

4- کلیه سوابق کارشناسان خارجی باید قبلا جهت مطالعه سازمان آب و برق خوزستان ارسال گردد.

5- برنامه آموزش با موافقت سازمان آب و برق خوزستان تنظیم گردد و شرکت عمران و منابع مسئول خواهد بود که به ایرانی های واجد شرایط تعلیمات فنی و علمی دهد تا درموقع تحویل تاسیسات کارشناسان ایرانی بتوانند با کارآئی عهده دار اداره و بهره برداری تاسیسات عمرانی خوزستان گردند.

6- در قراردادهای سابق، شرکت عمران و منابع هرشش ماه یکبار صورت هزینه ها را ارسال می داشت، ولی در قرارداد جدید پیش بینی شود که در آخر هرماه صورت هزینه ها را همراه با اسناد خرج مربوطه به سازمان ارسال دارند تا با فرصت کافی به آنها رسیدگی شود.

7- دفاتر هزینه های مربوط به این قرارداد و قراردادهای سابق برای مراجعه نمایندگان سازمان برنامه باز باشد تا بتوانند به ماهیت کلیه مخارج رسیدگی کنند.

8- مدت این قرارداد نیز تا آخر برنامه هفت ساله دوم یعنی یک سال و نیم پیش بینی شد.

لیلیانتال و کلاپ در روز 24 نوامبر 1960 به سازمان آب برق خوزستان آمدند. این اولین باری بود که آقایان را می دیدم. البته به اندازه کافی درباره آن ها تحقیق کرده بودم و غیابا ایشان را می شناختم. دیوید لیلیانتال مردی قد بلند و درشت هیکل بود، در حدود شصت سال با سری کم مو و چهره ای آفتاب خورده و صدائی گیرا، و بسیار با متانت و مانند یک حقوقدان صحبت میکرد. گوردون کلاپ، با اندامی متوسط و موهای سپید، چشمانی داشت آبی و نگاهی تیزبین و کمی خجول می نمود. بعد از آشنائی و تعارفات معمول و اظهار خوشوقتی ایشان از تاسیس سازمان آب و برق خوزستان، قرار شد اولین جلسه رسیدگی به تمدید قرارداد شرکت عمران و منابع با حضور مهندس اصفیا و سایر همکاران ما در چند روز بعد تشکیل شود.

درابتدای این جلسه آقای لیلیانتال پس از ذکر مقدمه ای درباره سوابق مربوط به شروع کار شرکت عمران و منابع در ایران و دلائلی که موجب شده بود چنین مسئولیت بزرگی را در مورد بهره برداری از منابع طبیعی خوزستان قبول کنند، گفت بی نهایت خوشحال است که افتخار اجرای چنین طرح هائی، که موجب بالا رفتن سطح زندگی و رفاه مردم خوزستان خواهد شد، به آنان واگذار گردیده، و سربلند است که از این اعتمادی که به آنها شده بنحو احسن استفاده شده است. او افزود درحال حاضر برنامه های اجرائی به مرحله ای رسیده است که در آینده یک اثرات آن بارز خواهد شد و ایشان آمادگی دارند که این اقدامات را تا مرحله نهائی اجرای طرح های موجود دنبال کنند. البته این موضوع مشروط براین است که مقامات دولت ایران نیز آمادگی داشته باشند که مانند گذشته موجبات کار آن ها را فراهم سازند و چنانچه این موجبات فراهم نباشد شرکت عمران و منابع نیز موفق نخواهد شدکه نظرات دولت ایران را، آنطوری که شایسته است، بمرحله اجرا درآورد.

از فحوای کلام او معلوم بود که اظهارات منفی بعضی مقامات دولتی درمورد پُرخرج بودن طرح های عمران خوزستان، و اعتراضات بعضی از اعضای هیئت نظارت که پس از رفتن آقای ابتهاج از سازمان برنامه موشکافی بیشتری درمورد نحوه هزینه ها می کردند، شرکت عمران و منابع را در موقعیتی قرار داده که می خواهند تکلیفشان را از حالا روشن کنند و بدانند عکس العمل مقامات دولت ایران چه خواهد بود، به خصوص که با تغییرات تشکیلاتی جدید می دانستند که بجای مقامات سابق سازمان برنامه از این به بعد با افراد جدیدی در سازمان آب و برق خوزستان سر و کار خواهند داشت که هنوز آنها را نمی شناسند.

به آقای لیلیانتال جواب دادم که خدمات و اقدامات گذشته ایشان و همکارانشان مورد تائید و پشتیبانی مقامات ایرانی است. به همین جهت، تاکنون، سازمان برنامه وسایر مقامات دولت ایران هر اقدامی را که برای پیشرفت طرح های عمران خوزستان و تسهیل فعالیت های شرکت عمران و منابع در ایران لازم بوده انجام داده اند. و نظر قطعی دولت ایران این است که این طرح ها تا مرحله پایانی با سرعت هرچه تمام تر دنبال شوند. البته، آقایان لیلیانتال و کلاپ، که خودشان در کارهای دولتی دست اندر کار بوده اند، می دانند کهدر هرکشور کلیه امور باید در چهارچوب قوانین و مقررات مملکتی انجام گیرد. در بین این قوانین و مقررات همیشه مواردی هست که دست و پا گیرند، ولی به ناچار باید آن ها را رعایت کرد و در داخل آن مقررات راه حلی برای حل مشکلات جستجو کرد. درموردکارهای عمرانی نیز لازم است علاوه براعلام برنامه های کلی و بزرگ، درمورد هر طرح برنامه های زمان بندی شده تعیین و اعلام شود، تا این که مردم نیز از کم و کیف طرح ها آگاه شده و در اجرای آن ها همکاری نمایند. علاوه براین باید ترتیبی داده شود که افراد ایرانی چنان آموزش ببینند که بتوانند بطور کامل کارهای انجام شده را تحویل گرفته و درآینده اداره کنند. بهمین لحاظ، سازمان برنامه و سازمان آب و برق خوزستان نکاتی را در قرارداد جدید پیش بینی کرده اند که امیدواریم با رعایت آن نکات طرحهای عمران خوزستان با امکانات وکارآئی بیشتری دنبال شود. از آقای لیلیانتال و همکارانشان نیز انتظار داریم که دراین راه با سازمان آب و برق خوزستان همکاری نمایند.

درزمانی که این صحبت ها می شد، لیلیانتال روی کاغذ چیزهائی می نوشت. وقتی صحبت من تمام شد، او کاغذی را که روی آن چیزی نوشته بود به اعضای کمبسیون نشان داد و گفت ببینید که بعد از چند سال با اشکال زیاد می توانم اسم خودم را به فارسی بنویسم و این نشان می دهد که چقدر برایم یادگرفتن قوانین و مقررات ایران مشکل است. ما فقط می توانیم آن کاری را که بلد هستیم و به مقررات آن آشنائی داریم انجام دهیم ، این همان چیزی است که وقتی ما به ایران آمدیم از ما خواسته شد و تا امروز تا حد توانائی و با احترام به اعتمادی که بما شده بود وظائفی را که به ما محول شده انجام دادهایم. چنانچه این اعتماد بجای خود باقی باشد، درآینده نیز بکار خود ادامه خواهیم داد (به عبارت دیگر، اگر شکی برای شما پیدا شده است ما هم علاقمند به ادامه کار نیستیم ).

به او گفتم بعلت همان اعتماد است که ما امروز این جا بدور هم جمع شده ایم و می دانیم که حلّ مشکلات مقرراتی درایران به عهده ماست. ولی کمک شما را هم لازم داریم. او درجواب گفت که برای هرگونه کمکی آماده است و بهتراست نظرات سازمان یک به یک مطرح شود. دراین موقع اصلاحاتی که پیش بینی شده بود، یک به یک مطرح شد و پس از توضیحاتی درباره هریک از آن ها از دو طرف، کلیه اصلاحات پیشنهادی مورد توافق قرار گرفت و قرار شد متن کامل قرارداد برای امضاء آماده شود. از آن جمله، آقای کلاپ اظهار داشت نظر به این که درآینده با پیش آمدن کارهای اصلی ساختمان سد و بهره برداری از مزارع نیشکر و ایجاد شبکه های برق و آبیاری وظائف و مسئولیت های شرکت عمران و منابع به نحوقابل ملاحظه ای توسعه پیدا خواهد کرد، لذا ضرورت دارد که در حق الزحمه شرکت تجدید نظر به عمل آمده و از رقم 225000 دلار به 300000 دلار افزایش داده شود. با توجه به این که در مذاکرات قبل از این جلسه با سازمان برنامه پیش بینی کرده بودیم که احتمال خواهد داشت شرکت عمران و منابع تقاضای حق الزحمه بیشتری بکند و سازمان برنامه با توجه به حجم کار انتظار رقم بیشتری را داشت پیشنهاد کلاپ بدون بحث مورد قبول مهندس اصفیا قرار گرفت و مذاکرات به پایان رسید.

وقتی جلسه تمام شد، مهندس اصفیا با نگاه تحسین آمیزی از تمام کسانی که در این کار زحمت کشیده بودند تشکر کرد و قرار شد با آقای مهندس خسرو هدایت، مدیرعامل سازمان برنامه، مذاکره کنند و ترتیب وقت امضای قرارداد را بدهند. مهندس مزینی نیز گفت خیلی برایش مشکل بود که قبول کندپیشنهادات اصلاحی تماما مورد قبول شرکت عمران و منابع قرارخواهد گرفت، بخصوص موضوع رسیدگی به حساب های گذشته. زیرا، همان طور که قبلا توضیح داده شد، شرکت عمران و منابع معتقد بودکه هزینه های انجام شده درگذشته، که براساس روش های پیش بینی شده در قراردادهای سابق به سازمان برنامه گزارش شده و در ضرب الاجل های تعیین شده در قرارداد نسبت به آن ها اعتراضی نشده بود، می بایستی به هزینه قطعی منظور شود و دیگر قابل رسیدگی نیست، در حالی که در قرارداد جدید سازمان برنامه می توانست به کلیه هزینه هائی که از ابتدای شروع کار انجام شده است رسیدگی و در هرمورد که اعتراضی داشته باشد شرکت عمران و منابع را تعقیب نماید. این مسئله ای بود که هیچ وقت تصور نمی رفت مورد قبول شرکت قرار گیرد. درحقیقت شاه بیت قرارداد جدید ایجاد حق قانونی برای رسیدگی به هزینه های گذشته و رفع اعتراضات هیئت نظارت سازمان برنامه بود که همیشه بزرگترین خطر برای متوقف کردن کارهای عمرانی درخوزستان به شمار می رفت.

طی سال بعد، ما توانستیم با بکارگرفتن تعداد کافی حسابدار و استفاده از ماده مربوطه قرارداد موجباتی فراهم کنیم که از طرف هیئت نظارت به کلیه حساب های گذشته رسیدگی و این بزرگترین مانع از سر راه پیشرفت کارها برداشته شود. باید بگویم که آقای مهندس کاظم زنجانی، عضو هیئت نظارت سازمان برنامه، با علاقه و جدیت خاصی در رفع این مشکل کمک کرد و خدمت بزرگی به کشور انجام داد.

پس از توافق درمورد قرارداد، آقایان لیلیانتال و کلاپ برای بازدید طرح ها به خوزستان رفتند. دراین هنگام، یک روز نزدیک ظهر، مهندس هدایت، مدیرعامل سازمان برنامه، بدون اطلاع قبلی به دفتر من آمد. حضور ایشان درسازمان آب و برق خوزستان برای من تعجب آور بود و حس کردم مطلب جدیدی پیش آمده. آقای هدایت اظهار داشتند که ازحضور اعلیحضرت می آیند و قرار شده است تغییراتی در دولت داده شود. ایشان به سفارت ایران در بلژیک می روند و میل داشتند خودشان خبر تغییر سمتشان را به من بدهند. از ایشان تشکر کرده آرزو کردم که در سمت جدید موفق باشند.

پس از رفتن آقای مهندس هدایت آقای احمد آرامش بسمت وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه معرفی شدند.

با آقای آرامش از گذشته دوستی داشتم و درزمانی که در وزارت کار بودم چندین بار با ایشان که از وزرای سابق کار بودند ملاقات کرده و از نظراتشان درمورد کارمندان وزارت کار بهره برده بودم. آقای آرامش مردی بود تیزهوش، خوش صحبت، صاحب قلم و در دوستی بسیار پابرجا. بااین سابقه از انتصاب ایشان به سرپرستی سازمان برنامه بسیار خوشحال شدم و بهمین جهت برای تبریک به دیدنشان رفتم. آقای آرامش به لحاظ این که چندین سال بنا بر انتخاب مجلس شورای ملی عضویت هیئت نظارت سازمان برنامه را داشت از طرح های عمرانی خوزستان بخوبی آگاه بود. منتها گفته می شد که آقای ابتهاج، هنگامی که به سمت مدیرعامل سازمان برنامه منصوب می شود، وقتی برای اولین بار از اطاق های سازمان برنامه بازدید میکند، متوجه میشود که هریک از اعضای هیئت نظارت دفتر اختصاصی و اطاقی برای منشی و ارباب رجوع دارند. آقای ابتهاج به دلیل کمبود دفاتر کار دستور می دهد که تمام اعضاء هیئت نطارت در یک اطاق جمع شوند و در دور یک میز بزرگ به کارشان برسند و از دادن دفاتر جداگانه به آنها خودداری شود. این مطلب به آقای آرامش، که رجلی بود با ارتباط زیاد اجتماعی، خیلی گران می آید و بصورت قهر از سازمان برنامه خارج می شود.

با این سابقه تصور می کردم که نظرآقای آرامش درمورد طرح های عمران خوزستان، که همه آنها را مرتبط با آقای ابتهاج می دانستند، کاملا مخالف باشد. ولی به عکس این تصور، آقای آرامش نسبت به طرح های عمران خوزستان علاقه زیادی نشان داد و از این که مسئولیت سازمان آب و برق خوزستان به عهده من گذاشته شده است اظهار خوشوقتی کرد. به اطلاع ایشان رسانیدم که قرارداد شرکت عمران و منابع بزودی پایان می یابد. مدتی پیش قرارداد تمدیدی با مشورت مهندس اصفیا تهیه شده و آماده برای امضاء می باشد و اضافه کردم که چون مسلما ایشان وقت بسیار کمی دارند و فرصت نخواهند داشت که به جزئیات این قرارداد، که همیشه سرو صدای زیادی داشته است، رسیدگی کنند، درصورتی که مایل باشند می توانند به آقای مهندس اصفیا، که از ابتدای امردر این کار وارد بوده، اختیار دهند که قرارداد جدید را از طرف سازمان برنامه امضاء کنند. آقای آرامش گفت مگر خود شما قرارداد را امضاء نمی کنید؟ جواب دادم، چرا. گفتند من هم به اعتماد امضای شما شخصاً امضاء خواهم کرد. در بعد ازظهر آن روز جلسه ای در دفتر ایشان با شرکت آقایان لیلیانتال و کلاپ و مهندس اصفیا و حسن شهمیرزادی تشکیل و پس از تعارفات لازم نسخ قرارداد با شرکت عمران و منابع ارائه شد. آقای آرامش بدون آن که آن را قرائت کند امضاء کرد و سپس قرارداد به امضای من و گوردن کلاپ و لیلیانتال رسید. پس از خاتمه این تشریفات آقای آرامش از آقایان امریکائی ها و من خواستند که چند دقیقه ای نزد ایشان بمانیم و پس از اینکه سایر کسانی که در جلسه بودندخارج شدند ایشان به لیلیانتال اظهار داشت که ما از فعالیت های شما دراین چندساله در ایران بسیار متشکریم و خدماتتان را ارج می نهیم. منتها دلیلی که باعث شده کارهای انجام شده آن طور که شایسته است مقبول عامه قرار نگیرد این می باشد که درباره فلسفه کار و کارهائی که صورت گرفته اطلاع لازم از طریق صحیح در اختیار مردم گذاشته نشده و بهمین جهت عده زیادی هستند که طرح های عمران خوزستان را طرح های پُرخرج و بیهودهای می دانند. لذا من مصمم هستم که در این راه قدم هائی بردارم و بنحو شایسته ای اطلاعات لازم را در اختیار مردم بگذارم، تا برای این طرح های بسیار اساسی و مهم افکار عمومی مساعد گردد. از شما نیز انتظار دارم که با اقدامات خود در امریکا، با استفاده از دوستانی که دارید، مسائل و مشکلات دولت ایران را به گوش مقامات مؤثر دولت امریکا برسانید تا متوجه شوند که ایران درچه موقعیت حساس استراتژیکی قرار گرفته و با داشتن دوهزار کیلومتر مرز مشترک با شوروی مواجه با چه مسائل اصلی و مشکلی است. و جا دارد که مقامات امریکائی برای حفظ موازنه قدرت ها دراین منطقه دنیا توجه بیشتری به کشور ایران نمایند و متوجه باشند که کمک های فعلی دولت امریکا به ایران در مقابل احتیاجاتی که وجود دارد بسیار ناچیز است. آقای آرامش دراین موقع بلند شد و به نقشه بزرگی که بر روی دیوار نصب بود اشاره کرد وگفت که ما هرروز با پیشنهادات جدیدی از طرف دولت شوروی مواجهیم و طرح های بسیار بزرگی از قبیل ذوب آهن، سدسازی، صنایع فلزی، و غیره به ما پیشنهاد می کنند. البته ما می دانیم که در پشت این پیشنهادات اقتصادی نظرات سیاسی پنهان شده و مایل نیستم جواب مثبتی به آنها بدهیم. ولی هرگاه دولت امریکا به سیاست فعلی خود ادامه دهد و تقاضاهای دولت ایران را نادیده بگیرد و توجهی به خواست های دولت ایران نکند، ناچار ما راهی جز قبول پیشنهادات شوروی ها نداریم. زیرا با امکانات محدود خودمان به هیچ وجه نخواهیم توانست خواسته های مردم را جوابگو باشیم.

آقای لیلیانتال اظهار داشت تردید نیست که منابع عظیمی در ایران وجود دارد و امکانات دولت ایران برای بهره برداری از این منابع درحال حاضر کافی نیست لذا وی درحد خود کوشش خواهد کرد که در این باره با افرادی که در امریکا می شناسد مذاکره کند و اضافه کرد که در عین حال آقای آرامش نیز توجه داشته باشند که او سال ها است که از دستگاه دولت دور و در جریان تصمیم گیری های دولت امریکا نیست. لذا بهتر است این مطالب با سفیر امریکا درمیان گذاشته شود.

چند روز بعد من از طریق ژاپن عازم امریکا شدم تا از سازمان دره تنسی دیدن و ضمنا در سر راه نیز از توربین های بزرگ سددز، که توسط شرکت هیتاچی ژاپن ساخته می شد، بازدید کنم. آقای مهندس خلیل طالقانی، وزیر سابق کشاورزی، نیز که مایل به بازدید از تاسیسات دره تنسی بود به هزینه خود دراین سفر شرکت داشت.

راهنمای ما از طرف شرکت هیتاچی وزیر دارائی اسبق ژاپن بود که در آن زمان برای شرکت هیتاچی کار می کرد. پس از بازدید از تاسیسات عظیم کارخانجات هیتاچی، که درآن زمان گفته می شد اهمیت آن در صنایع ژاپن مانند اهمیت کمپانی ژنرال موتور در صنایع امریکاست، توضیح داد که در سال های آخر جنگ جهانی دوم کلیه تاسیسات این موسسه بزرگ در یک بمباران هوائی از طرف نیروی هوائی امریکا با خاک یکسان شد. منتها شانسی که ژاپن داشت این بود که روز بمباران مصادف با یکی ازاعیاد ملی ژاپن بود و کلیه کارکنان درخارج از کارخانه در مراسم آن عید شرکت کرده بودند و همین موضوع جان آن ها را نجات داد. پس از این بمباران که تمام کارخانجات از بین رفته و بصورت تلی از آهن بهم پیچیده درآمده و دیگر قابل استفاده نبودند، مهندسین و کارکنان این موسسه دست بدست هم دادند و کلیه آهن آلات را به صورت وزنی فروختند. اول مقداری آذوقه برای کارکنان فراهم کردند که از گرسنگی تلف نشوند، و بعد با همت زیاد و گرفتن کمک از موسسات دیگر به تدریج فعالیت های صنعتی را از نو شروع کردند. حالا که 15 سال از آن زمان می گذرد، این تشکیلات درحال رقابت با بزرگترین موسسات جهانی است. از او سوال کردم که درآن زمان دولت ژاپن چه کمکی به این کارخانه کرد. لبخندی زد و گفت اولا دولت ژاپن در حال جنگ بود و او به کمک ما احتیاج داشت و ثانیا ثروت ما کار و دانش متخصّصین ماست و مسائل مادی در درجه دوم اهمیت است.

گفتار این مرد دانشمند سالخورده با تجربه بیش از تمام چیزهائی که درآن سفر دیدم در من اثر گذاشت. متوجه شدم که نقطه حساس کار ما در برنامه عمران خوزستان کجاست و چقدر از این بابت کمبود داریم.

بازدید سازمان دره تنسی برای مهندس طالقانی و من بسیار آموزنده بود. عظمت این تاسیسات و وسعت منطقه ای که از آن بهره مند می شود، شگفت آور است. راهنمای ما دراین بازدید مردی بود بنام آقای والتن سیمور (Walton Seymour) که قبلا ریاست برق تمام تاسیسات سازمان دره تنسی را به عهده داشت. بدیهی است بهر نقطه ای که وارد می شدیم حضور او تمام درها را بروی ما باز می کرد و مسئولین مربوطه با محبت و احترام تمام اطلاعات لازم را دراختیار ما می گذاشتند. این اولین باری بود که آقای سیمور را می دیدم و وقتی اطلاع پیدا کردم که مسئولیت طرح ریزی و اجرای کلیه تاسیسات برق طرح های عمران خوزستان به عهده او است قلبا خوشحال شدم.

مسئولین درباره مسائل مربوط به توزیع آب و برق، روابط با مصرف کنندگان، شیوه های برنامه ریزی درمناطقی که برای اولین بار در داخل شبکه های آبیاری قرار می گیرند و از آب تنظیم شده استفاده می کنند، مشکلاتی که از نظر آشنا کردن مصرف کنندگان برق با روش های پیشرفته توزیع برق وجود دارد، و نیز بهترین نحوه استفاده از نیروگاه های موجود توضیحات و اطلاعات زیادی دراختیار ما گذاشتند که برای ما بسیار آموزنده بود.

درطول این مسافرت کارهای سازمان در تهران جریان عادی خود را داشت و پیش آمدن تعطیلات نوروز، خواهی نخواهی، افراد را سرگرم کرده بود. وقتی به واشنگتن رسیدم خبر دادند که آقای آرامش سرپرست سازمان برنامه نطق مفصلی درمجلس شورای ملی ایراد کرده و طرح های عمران خوزستان را مورد حمله قرار داده است. متن نطق در دسترس نبود ولی خلاصه آن را به من اطلاع دادند. با یادآوری آخرین ملاقات با ایشان، این گردش 180 درجه ای برایم تعجب آور بود. تصور کردم که این یک مانور سیاسی است که آقای آرامش انجام داده و به مقتضای جلسه مجلس بیاناتی کرده است، لذا آن را خیلی جدی نگرفتم و به برنامه پیش بینی شده خودم، که ملاقات با مقامات بانک جهانی برای مذاکره درباره وام بانک جهانی برای ادامه طرح سددز و بازدید از دفتر نیویورک شرکت عمران و منابع جهت مذاکره با مدیران و مسئولین طرح های مختلف برنامه عمران خوزستان بود، ادامه دادم و پس از یک هفته به تهران مراجعت کردم.

به محض ورود به تهران برای عرض گزارش به حضور شاهنشاه تقاضای وقت کردم و قبل از شرفیابی که در کاخ اختصاصی صورت می گرفت ملاحظه کردم که آقای دکتر علی امینی، وزیر اسبق دارائی، نیز منتظر شرفیابی است، و معلوم شد که به علت طولانی شدن شرفیابی یکی از سفرای خارجی برنامه شرفیابی ها به تاخیر افتاده است. دراین فاصله فرصتی شد که با آقای دکتر امینی دو نفری مدتی صحبت کنیم. دکتر امینی از سال ها قبل مرا می شناخت و زمانی که در دولت آقای حسین علاء وزیر دارائی بود و ضمنا ریاست صندوق مشترک ایران و امریکا را به عهده داشت. مرا به سمت قائم مقام خود در امور آن صندوق انتخاب کرده بود (کلیه کمک های اقتصادی امریکا به ایران از طریق این صندوق مشترک انجام می شد).

دکتر امینی اظهار علاقه کرد که درمورد کارهای عمران خوزستان اطلاعاتی در اختیارشان بگذارم. من هم دراین فرصتی که پیدا شده بود درباره مشاهدات خودم در امریکا ومسائلی که در اجرای برنامه عمران خوزستان با آن مواجه بودیم، به تفصیل توضیحاتی به اطلاعشان رسانیدم. او گفت برای معالجه عازم اروپا است و برای کسب اجازه مرخصی شرفیاب شده است.

پس از مدتی دکتر امینی احضار شد و چون شرفیابی او بطول انجامید، از تشریفات دربار به من گفتند که وقت شرفیابی ها تمام شده و برای من تجدید وقت خواهند کرد. بعد ازظهر آن روز درمنزل بودم که اطلاع دادند آقای احمد آرامش تشریف آورده اند. با تعجب از ایشان استقبال کردم. گفتند درحال رفتن به شهر بودم، چون شنیدم از مسافرت آمده اید فکر کردم سر راه بایستم و از شما دیدن کنم. پس از اظهار تشکر و تعارفات سوال کردم جریان نطق جناب عالی درمجلس شورای ملی چیست و این تغییر جهت در فاصله کمتر از یک ماه چه علتی داشته است. پاسخ دادند که دراین فاصله که شما در مسافرت بودید جریاناتی پیش آمده که لزوم پیدا کرد من چنین نطقی را در مجلس بکنم و متن نطق را هم آقای نخست وزیر قبلا به عرض اعلیحضرت رسانیده اند و ایشان چند قسمت آن را خودشان اصلاح کرده اند. بنابراین مطلب خیلی ریشه دارد. سپس افزودند این آقایان لیلیانتال و کلاپ که تمام پول های ایران را بالا کشیده اند باید بیایند تمام آن را پس دهند. آن وقت ما برایشان یک تقدیرنامه هم صادر خواهیم کرد. گفتم من حضور داشتم که جنابعالی خودتان از آقایان تقدیر کردید و تأیید نمودید که باید با سرعت بیشتر به کارشان ادامه دهند و قرارداد جدیدی با آن ها امضاء فرمودید. مضافا، پول هائی که تا بحال خرج شده که به جیب آن ها نرفته که حالا بیایند پس بدهند، بلکه صرف کارهائی شده است که درخوزستان انجام گردیده، و موجود است؛ حالا چطور می فرمائید این ها بیایند تمام پول ها را پس بدهند. مگر خود شما نفرمودید که کاری خواهید کرد که همه مردم ایران بفهمند که چهکارهای بزرگی درخوزستان انجام شده و این آقایان چه خدماتی کرده اند. جواب دادند بهرحال کاری است که شده و تصمیمی است که گرفته شده و باید دنبال شود. گفتم بنابراین باتوجه به فرمایشات جنابعالی تکلیف بنده روشن است و باید استعفا بدهم. جواب دادند خیر این کار به شما ارتباطی ندارد و شما باید کارتان را ادامه دهید. گفتم روزی که آقای نخست وزیر و آقای مهندس خسرو هدایت از من خواستند مدیریت عامل سازمان آب و برق خوزستان را قبول کنم، نظر دولت اجرای برنامه های سازندگی و عمرانی درخوزستان بود، امّا درحال حاضر میبینم برنامه دولت دفن کردن این برنامه هاست و در حقیقت احتیاج به یک قبرکن هست که متاسفانه این کار از عهده من خارج است. ایشان مجددا اصرار بماندن من کردند. درجواب گفتم بودن من غیر از مزاحمت برای شما اثری ندارد و بهتر است یک نفر را که درمسیر فکری شما قدم بردارد انتخاب کنید. سپس خداحافظی کردیم و ایشان تشریف بردند.

صبح روز بعد استعفای خودم را به عنوان آقای مهندس شریف امامی نخست وزیر نوشتم و پس از یادآوری سابقه مربوط به شروع کارم در سازمان آب و برق خوزستان، نوشتم که اینک که نظر دولت متوقف کردن کارهای عمران خوزستان است، وظیفه ای برای من باقی نمی ماند و لذا استعفای خودم را تقدیم می کنم. دو روز بعد دولت آقای شریف امامی استعفا داد و آقای دکتر علی امینی مامور تشکیل دولت شد. ضمن نامه هائی که در آن روز به سازمان رسید، یکی هم پاسخ آقای مهندس شریف امامی به استعفا نامه من بود که درحاشیه آن نوشته بودند «نظری درباره متوقف کردن کارهای عمرانی خوزستان نیست. خواهشمندم به کارتان ادامه دهید.»

دردیداری که برای ادای احترام از آقای نخست وزیر جدید کردم، باتوجه به مهری که همیشه به من داشتند، به کنایه گفتم بسیار خوشحالم که کسالت جنابعالی که برای معالجه آن می خواستید به اروپا تشریف ببرید برطرف شد. انشاءالله کسالت اقتصادی مملکت هم با آمدن جناب عالی برطرف شود. نگاه عمیقی به من کرد و پوزخندی زد.

برنامه انتقال طرح ها از شرکت عمران و منابع به سازمان آب و برق خوزستان

پس از تشکیل دفتر تهران سازمان آب و برق خوزستان کوشش ما معطوف به ایجاد یک تشکیلات منظم برای تحویل گرفتن تدریجی طرح های عمرانی دردست اجرا و اداره آن درآینده شد. اولین اقدام ما برای آگاهی کامل از وضع داخلی تشکیلات شرکت عمران و منابع درخوزستان و شیوه کار آنها، انتخاب و اعزام ماموری بود به خوزستان که مجری دستورات سازمان باشد و نه مدیران امریکائی. برای این ماموریت آقای عبدالعلی افخمی، یکی از افسران شرکت ملی نفت که سال ها در بندر معشور خدمت کرده بود و می توانست روابط حسنه ای با دوائر مختلف دولتی و غیر دولتی برقرار نماید، انتخاب و به خوزستان اعزام گردید. افخمی وظیفه داشت که مرتبا دفترتهران را از جریاناتی که درخوزستان اتفاق می افتد آگاه کند. شرکت عمران و منابع نیز ظاهرا از حضور چنین ماموری درخوزستان استقبال کرد و وسائل کار او را از نظر مسکن و وسیله نقلیه و غیره فراهم ساخت. گزارشات افخمی بسیار آگاه کننده بود و به مسائلی می پرداخت که بطور عادی درگزارشات اداری و مکاتبات و مذاکرات با شرکت عمران و منابع مطرح نمی شد و برای برنامه ریزی کارهای آینده سازمان اثرات بسیار مفیدی داشت. بعنوان مثال، معلوم شد که مذاکراتی که در تهران با مقامات بالای شرکت عمران و منابع درباره اهمیت آموزش ایرانیان برای تحویل گرفتن عملیات مختلف و اجرای برنامه های مشابه درخوزستان و سایر نقاط ایران انجام می گیرد بیشتر جنبه تئوری و ظاهری دارد و وقتی موضوع به خوزستان می رسد و بمرحله اجرا در می آید، مدیران و مجریان طرح ها، که همه خارجی اند، هریک جوابگوی شرکت های خود هستند و ماموریتشان انجام کار بنحوی است که سود بیشتری را نصیب شرکتشان بکند، لذا نه وقت و حوصله، و نه ماموریتی برای آموزش ایرانیان دارند. شرکت عمران و منابع نیز که دفتر بسیار کوچکی در نیویورک و تشکیلات بسیار محدودی درخوزستان و تهران دارد، عملا فقط ناظر برعملیات موسسات مختلفی است که کار را انجام می دهند. هدف اصلی آنها انجام سریع کارها طبق برنامه های پیش بینی شده است و واحد مشخص سازمانی و یا فردی که مراقب مسئله آموزش ایرانیان باشد وجود ندارد. فرض همه بر این است که بالاخره در اثر اجرای این کارها عده ای ایرانی خود به خود کار یاد خواهند گرفت. افخمی به هرواحدی که مراجعه می کرد با او مانند یک فرد توریست خوش رفتاری می کردند و چیزهائی را به او نشان و هرگاه اطلاعاتی را که دفتر تهران از او خواسته بود جستجو می کرد به او پاسخ های مبهم و گیج کننده می دادند و به اصطلاح عامیانه اورا به دنبال نخود سیاه می فرستادند.درچنین شرایطی مهمترین وظیفه سازمان جدید التاسیس آب و برق خوزستان بکارگرفتن سریع اشخاص واجد شرایطی بود که آماده کارکردن در شرایط سخت خوزستان باشند. در اینجا لازم است یادآوری شود که درآن زمان اغلب جوانان تحصیل کردهای که در ایران بودند و یا از خارج به ایران می آمدند علاقه داشتند که درتهران کارکنند و تا حد ممکن پایشان را از تهران بیرون نگذارند، چه رسد به این که به خوزستان بد آب و هوا و دور از مرکز بروند. بنابراین کار دراین زمینه بسیار مشکل بود. سازمان احتیاج به همکاری کامل مقامات شرکت عمران و منابع داشت زیرا دراین مرحله که کارها به نقطه حساس، یعنی شروع ساختمان سددز و بهره برداری از مزارع نیشکر و کارخانه تولید شکر، نزدیک می شد، تداوم فعالیت موسسات خارجی که درطرح ها کارمی کردند بسیار مهم بود و نمی بایستی کاری انجام شود که لطمه ای به طرح ها بخورد. از طرفی هرگاه مقامات بالای شرکت عمران ومنابع قبول می کردند که تعدادی ایرانی را در سمت های حساس اداره طرح ها بگذارند امکان این وجود داشت که مدیران و سرپرستان اجرائی درخوزستان با برخوردها و رفتار نامتناسب خود این گروه جدید ایرانی را از کارکردن در خوزستان دلسرد کنند و باعث شوند که دیگر سازمان نتواند کسی را به خوزستان بفرستد. لذا تصمیم گرفته شد درمرحله اول با مدیران شرکت عمران و منابع مسئله را حل کرده و همکاری آنها را بطور کامل جلب کنیم، و بعد، درمرحله دوم، با کمک آنها، درمورد شرکت دادن ایرانی ها در رده های تصمیم گیری از طرف مدیران و کارشناسان مختلفی که در طرح ها کار می کردند اقدام کنیم، و وضعی بوجود آوریم که برخورد و کشمکشی پیش نیاید.

از سوی دیگر تاسیس سازمان آب و برق خوزستان بعنوان یک سازمان مستقل دولتی انتظاراتی درمیان مردم به وجود آورده بود. از جمله، عدهای تقاضای شغل داشتند. تجار می خواستند کالاهای خودرا بفروشند. ادارات دولتی در زمینه های مختلف،مانند جمع آوری آمار و اطلاعات و یا آگاه سازی و پاسخ به ارباب رجوع، مراجعاتی به سازمان داشتند. دانشجویانی که درباره خوزستان پژوهش می کردند و احتیاج به راهنمائی داشتند به سازمان رجوع می کردند. همچنین شکایاتی درباره بعضی اقدامات انجام شده درخوزستان و یا علیه کارکنان طرح های عمران خوزستان به سازمان می رسید که احتیاج به رسیدگی و اقدام داشت. درباره قسمتی از این مراجعات، از جمله درمورد تقاضای شغل و یافروش کالا و سوالات ساده، امکان پذیر بود که مستقیما و بفوریت پاسخ مراجعات و یا نامه های وارده داده شود. امّا درباره قسمت مهمی از این امور ناچار بودیم که موضوع را به دفتر شرکت عمران و منابع درتهران و یا در خوزستان منعکس کنیم.

پس از چندی ملاحظه شد که اغلب این مراجعات بی جواب می ماند و اگر هم گاه گاهی پاسخی می رسد، اغلب بی سرو ته و جنبه از سربازکردن دارد. روشن بود که ادامه این وضع باعث بی اعتبار شدن سازمان جدید التاسیس آب و برق خوزستان در مقابل ارباب رجوع و ادارات دولتی می شد. بررسی در این باره نشان داد که هرچند مدیران اصلی شرکت عمران و منابع به فلسفه بوجود آمدن سازمان آب و برق خوزستان بعنوان یک سازمان ایرانی برای اداره و ادامه طرح های عمران خوزستان معتقد بوده و در بوجود آوردن آن همه گونه کمک و همکاری کرده اند، ولی کارکنان خارجی طرح ها و پاره ای از ایرانی ها که در دستگاه آنها کار می کردند نه تنها به فلسفه ایجاد این سازمان آشنا نیستند بلکه وجود آن را نیز ترمزی در راه پیشرفت کارهای خود تلقی کرده و به آن بصورت عامل محدود کننده اختیارات خود نگاه می کنند.

بدین جهت بود که در اولین جلسه ای که با حضور جان اولیور، مدیر اجرائی شرکت عمران و منابع، و سایر همکارانش درایران تشکیل شد، موضوع آموزش ایرانی ها و همچنین توجه به سوالات و مکاتبات سازمان با دفتر شرکت عمران و منابع در تهران و خوزستان را مطرح کردیم. آقای اولیور اظهار داشت که همان طور که می دانید طبق قرارداد کلیه هزینه های طرح ها به خرج شما انجام می شود و همیشه بما تذکر داده اند، و خودمان نیز معتقدیم، که این هزینه ها باید با رعایت صرفه جوئی انجام شود. بدین جهت است که تعداد کسانی که درطرح ها کار می کنند درحداقل نگهداری شده و حداکثر استفاده از وقت آنها می شود. هرکدام از آنها همکاران ایرانی خودرا آموزش می دهند و از این بابت ما وظیفه خودرا انجام داده ایم. امّا از بابت مکاتبات اداری باید بگویم که معمولا متخصصین ما وقت اضافی ندارند که صرف مکاتبات اداری بکنند. به خصوص اینکه اغلب نامه هائی که به دست ما می رسد بزبان فارسی است، و بناچار باید ابتدا ترجمه شود و بعد به نظر کارشناسان و یا مسئولین برسد، که اغلب در نقاط مختلف خوزستان درمیان بیابان مشغول انجام وظیفه هستند و تا فرصتی برای مکاتبات اداری پیدا کنند وقت زیادی گذشته است. ناچار این گونه کندی ها درکار مکاتبات پیش می آید که موجب شکایت می شود. سپس اضافه کرد که اجازه دهید قصه ای را که پدرم بارها برای من نقل کرده برای شما تکرار کنم. پدرم می گفت یک کشتی بخاری در روی رودخانه می سی سی پی به کار مسافرکشی اشتغال داشت. دیگ بخار این کشتی فقط آنقدر ظرفیت داشت که یا می توانست پره های کشتی را برای به پیش رفتن بچرخاند و یا اینکه سوت کشتی را به صدا درآورد. لذا، هروقت کشتی به مقصد نزدیک می شد و برای خبر کردن خانواده های مسافرین سوت می زد، کشتی ازحرکت می ایستاد و مسافرینی که می خواستند زودتر به مقصد برسند اعتراض می کردند. ناخدا به آنها تذکر می داد که مسافرین باید بین زودتر رسیدن به خانواده هایشان و یا خبر دادن به آنها یکی را انتخاب کنند!!

به عبارت دیگر پاسخ او این بود که ما با تعداد کارکنان فعلی بیش از این نمی توانیم کاری بکنیم و اگر می خواهید بفوریت جواب سوالات و نامه های رسیده داده شود باید عده ای را به هزینه سازمان استخدام کنیم و تشکیلات اداری را توسعه دهیم. یعنی هزینه هنگفتی سربار بودجه عمران خوزستان می شود. این جواب جلسه را بوضع ناراحت کننده ای درآورد. امّا لازم بود راه حلی پیدا کنیم. به او گفتم شما یک قصه تعریف کردید، اجازه دهید من هم قبل از وارد شدن به موضوعات دیگر یک داستان برای شما بگویم. چند شب پیش درتلویزیون فیلم کارتونی برای بچه ها نشان می دادند. بچه های من آن را نگاه می کردند، لذا من هم آنرا دیدم. موضوع آن بی شباهت به کار ما نیست. داستان فیلم از این قرار بود که در یک باغ وحشی اعلام کردند که امشب سینما دائر است و تمام حیوانات می توانند با خرید بلیط به سینما بروند. اغلب حیوانات، از جمله یک سگ کوچک، بلیط خریدند و درساعت مقرردرسینمائی که درفضای باز بودحضور یافتند. حیوانات بزرگ در ردیف های عقب و حیوانات دیگر به تناسب جثه در ردیف های جلو نشستند و آن سگ کوچک هم درجلوی همه قرار گرفت. درست قبل از شروع فیلم یک گوریل بزرگ وارد سینما شد و نزدیک به صحنه جلوی آن سگ کوچک نشست. فیلم خنده دار بود و همه حیوانات می خندیدند و قهقهه می زدند، ولی آن سگ کوچک که چیزی را نمی دید دائما غر می زد، و می گفت آخر من هم بلیط خریده ام ولی چیزی را نمی بینم. پس از مدتی که صدای شکایت او بلندتر شد، گوریل بزرگ رویش را برگرداند و باو گفت «بنشین وصدا نکن. هر وقت من خندیدم تو هم بخند.»

باشنیدن این داستان رنگ صورت اولیور دگرگون شد و معلوم بود که با وضغ غیرمنتظرهای مواجه شده است. پس از چند ثانیه همگی شروع به خنده کردند و ورود پیشخدمت باسینی قهوه و چای حالت جلسه را تغییر داد. اولیور گفت ما پیام شما را بخوبی دریافت کردیم و بسیار متاسفیم که چنین وضعی بوجود آمده و نهایت کوشش رابرای رفع این مشکل خواهیم کرد. از آن تاریخ به بعد عملا تغییر محسوسی در روابط سازمان با شرکت عمران و منابع پیدا شد و به تدریج موانع موجود برطرف شد.

مهندس مزینی پس از چندی برای ادامه تحصیلات و اخذ درجه دکتری در رشته هیدرولیک عازم امریکا شد. نظر به این که بخش مهمی از امور عمرانی خوزستان مربوط به کارهای کشاورزی بود، از دکتر احمدعلی احمدی، فارغ التحصیل دانشگاه معروف کرنل، که پس از چند سال تدریس دردانشگاه امریکائی بیروت به ایران آمده و بعنوان کارشناس دروزارت کشاورزی مشغول کار بود، دعوت کردم به سازمان آب و برق خوزستان آمده و با من همکاری کند. پس از مدت کوتاهی کلیه امورکشاورزی و آبیاری و احیای کشت نیشکر تحت نظر او قرار گرفت و اقداماتش چنان مورد توجه واقع شد که بعدا به معاونت وزارت منابع طبیعی و در کابینه دکترجمشید آموزگار به وزارت کشاورزی منصوب شد.

با آمدن دکتر احمدی هسته اصلی مدیریت سازمان تکمیل شد، به این معنی که کلیه امور مالی و بودجه و اداری تحت نظر شهمیرزادی و تمام امور فنی تحت مدیریت دکتر احمدی قرار گرفت. درعین حالی که کلیه امور سازمان با اطلاع من انجام می شد و مسئولیت کلیه اقدامات بعهده من بود هریک از این دونفر درچهار چوب وظائف معیّن و سیاست های متخذه اختیارات کامل داشتند و می توانستند بدون مراجعه به مقام دیگری تصمیمات لازم را بگیرند. منتها با اتخاذ روش های نوین مدیریت ترتیبی داده شده بود که ما سه نفر در هر زمان از تمام امور سازمان مطلع بودیم. پس از چند ماهی که برنامه تحویل گرفتن امور از شرکت عمران و منابع عملا به مرحله اجرا درآمد و دفتر سازمان در اهواز دائر گردید، شهمیرزادی با سمت قائم مقام مدیرعامل به اهواز رفت و کلیه امور جاری سازمان را تحت نظر گرفت.

جستجو برای یافتن جوانان تحصیل کرده ای که حاضر باشند به خوزستان رفته و پس از یک دوره کارآموزی مسئولیت قسمتی از کارها را به عهده بگیرند از هدف های اولیه سازمان بود و به همین جهت از آقای امیرحسین نخعی که تحصیلات خود را در امریکا تا درجه فوق لیسانس تمام کرده و دوره های تخصصی را در امر مدیریت و آموزش طی کرده بود دعوت کردم که مسئولیت واحد آموزش سازمان را عهده دار شود و با کمک او برنامه خاصی برای بکار گرفتن جوانان واجد شرایط ایرانی تهیه شد. البته، نظر به این که گزارشات فنی و سوابق مربوط به مطالعات و اقدامات سال های قبل به زبان انگلیسی بود، ناچار بودیم در مرحله اول برای سرعت درکار از کسانی که به زبان انگلیسی آشنا بودند استفاده کنیم. به همین جهت جستجوی ما در شروع کار متوجه فارغ التحصیلان دانشگاه های امریکا بود و طی سفری که به اتفاق نخعی به امریکا رفتیم با کمک نمایندگی های ایران در خارج با گروه های دانشجویانی که در دانشگاه های مختلف تحصیل می کردند ملاقات کردیم و طی جلسات طولانی، با آگاه کردن آنها از کارهائی که در خوزستان در دست اقدام بود، سعی کردیم که آنها را به مراجعت به ایران وخدمت در خوزستان تشویق کنیم. نتیجه این برنامه از نظر سازمان قابل ملاحظه نبود ولی برای کشور مفید واقع شد زیرا عده ای از این جوانان به ایران آمدند و از طرح های عمران خوزستان بازدید کردند ولی به علت شرائط نامساعد زندگی درخوزستان و درمقابل امتیازاتی که مؤسسات دیگر در تهران به آنها پیشنهاد می کردند جذب دستگاه های دیگر شدند. به هرحال، اقدامات همه جانبه سازمان درجهت جذب افراد نتایج خوبی ببار آورد و بتدریج افراد واجد شرایطی برای گرفتن کار به سازمان مراجعه کردند.

موضوع جانشین کردن ایرانیان کارآزموده بجای متخصصین خارجی بدون وقفه دنبال می شد، بطوری که بتدریج سمت های مدیریت توسط ایرانیان اشغال گردید. ذکر نام یکایک مدیران ایرانی از حوصله این داستان خارج است و فقط به این نکته اکتفا می کنم که تعداد کارشناسان و افراد خارجی که بطورمستقیم ازطرف شرکت عمران ومنابع مسئولیت کارهای مختلف را به عهده داشتند بتدریج ازحدود250 نفر به کمتراز 35نفر تقلیل پیدا کرد و ایرانیانی که جانشین آنها شدند درچنان سطحی ازمعلومات وتجربه قرارداشتند که پس ازحدود پنج سال ازتاریخ شروع کارسازمان اغلب وزارتخانه ها وسازمان های دولتی و خصوصی برای جذب آنها رقابت می کردند و بالنتیجه تعدادی از این افراد با موافقت سازمان به دستگاه های دیگر منتقل شدند و مسئولیت های بزرگی را عهده دار گردیدند.

پرونده سازی در دادگستری و تعقیب ابتهاج

از جمله برنامه های پُرسر وصدای دولت آقای دکتر امینی برنامه مبارزه با فساد وتعقیب کسانی بودکه گفته می شد ازدستگاه دولت سوء استفاده کرده اند. به همین جهت هرروز در رسانه های عمومی اعلام می شد که چه پرونده هائی دردادگستری به جریان افتاده و چه اشخاصی به دادگستری احضار شده و تحت تعقیب قرارگرفته اند. روزنامه ها نیز، که بازارمناسبی برای فروش بیشترپیدا کرده بودند، هرصبح وعصر تعداد قابل ملاحظه ای ازستون های خود را به اخبارمربوط به حیف و میل اموال عمومی و تعقیب و توقیف اشخاص مختلف اختصاص می دادند و شنیده می شد که به دنبال بیانات آقای آرامش درمجلس شورای ملی درمورد طرح های عمران خوزستان پروندهای دردست تشکیل است و دادگستری دراین موردمشغول بررسی وتحقیقات می باشد.در اواسط تابستان، دربحبوحه این وقایع روزی به اتفاق شهمیرزادی برای بازدید به خوزستان رفته بودیم. پس از بازدید ازطرح آبیاری آزمایشی دز، مذاکره باجوانانی که باعشق و شوق فراوان درآن گرمای طاقت فرسائی که حتی مگس ها درآن دوام نمی آوردند روزی ده ساعت در زیر آفتاب درزمین های جنوب دزفول کار می کردند، صرف نهاردریک تریلر فلزی که علی رغم دستگاه تهویه ای که داشت مانند گرمخانه بود، و بحث و مذاکره باعده ای ازکارشناسان امریکائی و هلندی که هرکدام مسائل متعدّدی داشتند، به اتفاق شهمیرزادی بطرف آبادان برگشیم تا با هواپیما به تهران حرکت کنیم. پس از چهار ساعت اتومبیل رانی در هوای طوفانی و پُرازگردو خاک، وقتی به آبادان رسیدیم معلوم شد هواپیمای ایران ار تاخیر ورود دارد. بالنتیجه، چند ساعتی در فرودگاه منتظرماندیم تا این که حدودساعت 11شب هواپیما به آبادان رسید. پس از سوار کردن مسافرانی که عازم تهران بودند بطرف تهران حرکت کردیم و حدود ساعت دو صبح وارد فرودگاه مهرآباد شدیم. تا من به منزل رسیدم و خوابیدم ساعت نزدیک چهار صبح بود، بالنتیجه روز بعد دیرتر به دفتر رفتم. به محض ورود به اداره از رفتار دربان و مامور اطلاعات احساس کردم یک وضع غیرعادی در جریان است، امّا نمی دانستم موضوع چیست. بعد از این که وارد دفتر شدم، خانم عالم نصیر زاده که سمت متصدی دفتر را داشت با چشم گریان وارد شد و بدون این که صحبتی بکند مقداری نامه وارده را روی میز کارمن گذاشت و خارج شد. پس از او مهندس سلطان محمد سلطانی، مسئول امور اداری دفتر تهران، وارد شد و به حالت منقلب از من پرسید آیا نامه های وارده را دیده اید؟ گفتم هنوز خیر، مگر چیز غیرعادی در بین آنهاست؟ به حالت خیلی ناراحت گفت که بله شما را به دیوان کیفر احضار کرده اند. و اضافه کرد که از امروز صبح که این نامه به اداره رسیده، تمام کارکنان وحشت زده و نگرانند و دست به کاری نزده اند. با خنده به او گفتم اگر مرا احضار کرده اند به آنها چه ارتباطی دارد. ثانیا، سر مرا که نمی خواهند ببرند. حتما سوالاتی دارند و طبیعی است که مرا احضار کنند و بپرسند. مسلما با من و شما کاری ندارند، و ما کار خلافی نکرده ایم که نگران باشیم . دراین ضمن نامه بازپرس دیوان کیفر را خواندم و دیدم که مرا به عنوان مطلع احضار کرده اند. پرسید، حالا شما چه می کنید؟ جواب دادم موضوع خیلی عادی است. مرا برای ساعت 9 صبح فردا به عنوان مطلع به دیوان کیفر احضار کرده اند، و من هم خواهم رفت ببینم چه می گویند. شما هم سر کار خودتان بروید و به دیگران اطمینان بدهید که مطلب غیر عادی پیش نیامده، و دلیلی برای کندی کار وجود ندارد. خودم هم باطنا حتی برای یک ثانیه احساس نگرانی نکردم و تا آخر وقت طبق معمول روزهای گذشته به کارهای جاری رسیدگی کردم و به منزل رفتم.

حدود ساعت پنج بعد از ظهر درمنزل اطلاع دادند که آقای ضیاءالدین نقابت برای دیدن من آمده اند. نقابت از شخصیت های بسیار سرشناس و یکی از مبرزترین وکلای دادگستری و سابقاً نماینده خرمشهر درمجلس شورای ملی بود. او به علت آشنائی که با مسائل خوزستان داشت از طرف سازمان برنامه به عنوان مشاور حقوقی طرح عمران خوزستان انتخاب شده بود و درحل مشکلات حقوقی طرح آبیاری دز با سازمان همکاری می کرد. مردی بود داشنمند، متواضع، فهمیده، کاردان، و بسیارخوش صحبت. پس از تعارفات معمول، علت این که سرزده بدیدن من آمده را جویا شدم. گفت، شنیده ام امروز احضاریه ای برای رفتن به دیوان کیفر به شما رسیده، خواستم ببینم چه اقدامی کرده اید. جواب دادم اقدام خاصی نکرده ام. یک مقام مسئول از من به عنوان مطلع برنامه عمران خوزستان دعوت کرده است، من هم وظیفه دارم اطلاعاتی را که دارم در اختیار ایشان بگذارم و مسئله دیگری را نمی بینم. آقای نقابت گفت شما به جریان کار دادگستری وارد نیستید. مسئله به این سادگی که شما فرض می کنید نیست. درست است که موضوع احضار شما به عنوان مطلع در امر برنامه عمران خوزستان ارتباطی به کارهائی که در زمان وزارت کار شما انجام گرفته ندارد، زیرا اگر ارتباط داشت به ناچار مجبور بودند تشریفات مربوط به قانون محاکمه وزراء را رعایت کنند، یعنی ابتدا ازمجلس اجازه بگیرند. ولی درهرحال چون شما سابقه وزارت دارید، شایسته است حتما آقای نخست وزیر را درجریان بگذارید و با نظر ایشان اقدام کنید، چون احتمال دارد فردا که به دیوان کیفر می روید یک خبرنگار عکاس از شما عکسی بگیرد و تمام روزنامه های عصر این عکس را چاپ کنند و با خط درشت بنویسند که وزیرکار کابینه دکتر اقبال به دیوان کیفر احضار شد و این مطلب بعدهای سیاسی پیدا کند و پای دیگران به این قضیه کشیده شود؛ از جمله اختلافات دکتر اقبال با دکتر امینی و مسائل دیگر، و این موضوع نه به صلاح شماست نه به صلاح دولت و اشخاص دیگر. گفتم بسیار خوب حالا چه بکنم؟ گفت الان یک تلفن به آقای نخست وزیر بزنید و موضوع را به اطلاع ایشان برسانید. باحضور آقای نقابت به آقای دکتر امینی، نخست وزیر ، تلفن کردم و جریان را به اطلاع ایشان رسانیدم. آقای نخست وزیر گفتند کار خوبی کردید که به من خبر دادید. من تا یک ربع دیگر به شما تلفن خواهم زد. پس از حدود ده دقیقه تلفن کردند و گفتند شما فردا ساعت هشت صبح بروید دفتر آقای الموتی، وزیردادگستری، و نگران نباشید. ایشان ترتیب کار را خواهد داد.

صبح روز بعد، اول وقت، به دفتر آقای الموتی رفتم. ایشان بلافاصله مرا پذیرفت و با احترام و محبت از سوابق خانوادگی من سؤال کرد و گفت فامیل شما را خوب می شناسم و با دو نفر ازخویشان شما در زمان جنگ در زندان متفقین بودم و برای آنها احترام زیادی قائل هستم. حالا ازشما می خواهم صادقانه به من بگوئید که آیا اولا این برنامه عمران خوزستان یک برنامه مورد لزوم برای مملکت بوده یا خیر، و ثانیا این که آیا تا به حال برنامه های اجرائی به طور صحیح انجام شده است یا خیر؟

جواب دادم که درمورد سوال اول مسئله کاملا روشن است، زیرا با توجه به سوابق تاریخی خوزستان و منابع عظیمی که دراین استان وجود دارد، عمران این منطقه یکی ازضروری ترین برنامه های عمرانی کشور می باشد و به همین دلیل مورد توجه به خصوص شاهنشاه و دولت های مختلف و مجلس بوده و به آن اولویت داده شده است. امّا درمورد سوال دوم باید بگویم که ابعاد این برنامه به قدری وسیع است و جنبه های مختلف آن به قدری گسترده که قضاوت صحیح در باره این که نحوه اجرای کارها آیا بهترین بوده است یا خیر ازحد توانائی سازمان نوپای آب و برق خوزستان، با تعداد محدود عوامل انسانی که در اختیار داریم، خارج است و چنان چه دولت بخواهد یک ارزیابی صحیح از کل برنامه نماید، شایسته است از یکی از موسسات بین المللی که دراین نوع کارها تبحر دارند کمک گرفته شود. امّا اگر راجع به صحت عمل و درستی کسانی که مسئول اجرای کارهای مختلف این برنامه هستند بخواهید، باید بگویم که دراین باره باتوجه به رسیدگی هائی که دراین چند ماهه پس از تشکیل سازمان انجام شده، تاکنون به هیچ موردی که تردیدی در صحت عمل مجریان امر ایجاد بکند برخورد نکرده ایم. پس از مذاکرات کوتاهی درهمین زمینه وی به آقای نصیری، بازپرس پرونده، که مرا احضار کرده بود تلفن کرد و گفت آقای انصاری نزد من هستند و راجع به کارهای عمران خوزستان با ایشان مذاکره کرده ام و ازایشان خواهش کرده ام که به دفترشما بیایند که اگر اطلاعاتی بخواهید دراختیارتان بگذارند و تشریف ببرند. بدین ترتیب برای من روشن شد که موضوع توقیف درمیان نیست و وزیر دادگستری تلویحاً به آقای نصیری گفته است که حدود وظائفش چیست.

ازنزد آقای الموتی به دفتر آقای نصیری، بازپرس دیوان کیفر، رفتم. تصور می کردم او اطلاعات زیادی ازبرنامه عمران خوزستان جمع کرده و حالامی خواهد باسوال ازمن اطلاعات پرونده را تکمیل نماید و به همین جهت منتظر بودم سوالات مهمی راجع به ابعاد مختلف برنامه و نحوه اجرای کار و طرز عمل شرکت عمران و منابع مطرح کند. ولی بعد از رد وبدل شدن تعارفات و یکی دوسوال اول متوجه شدم که او اصولا اطلاع زیادی درباره خوزستان و منابع عظیم این منطقه، و اهمیتی که این استان از لحاظ سیاسی و اقتصادی درتمام خاورمیانه دارد، و اولویتی که درکل برنامه های عمرانی کشور برای این منطقه قائل شده اند، ندارد و مبنای اطلاعاتش شاید فقط چند خبر روزنامه ای و شایعات بی معنای عامیانه باشد.

دراین مذاکرات مهمترین سوالی که آقای نصیری مطرح کرد موضوع سفر اول آقایان لیلیانتال و کلاپ به خوزستان بود. این سفر بنا به دعوت سازمان برنامه انجام شده بود. دکتر محمدکاظمی، رئیس قسمت کشاورزی سازمان برنامه، به عنوان مهمان دار به همراه آقایان نامبرده به خوزستان رفته و هزینه اقامت آقایان را در هتل شهرداری اهواز و چند نقطه دیگر پرداخته بود. سوالات آقای نصیری بیشتر درباره هزینه های متفرقه این مسافرت، از جمله پرداخت بهای چند بطری آبجو و آلبوم عکس و مخارجی از این قبیل بود. از مجموعه سوالات او می شد نتیجه گرفت که این رسیدگی ها بیشتر جنبه پرونده سازی دارد نه رسیدگی اصولی، و این مسئله بعداً پس از زندانی کردن آقای ابتهاج به مدت هشت ماه و سپس صدور قرار منع تعقیب ایشان برهمه روشن شد. زیرا متن قرار به قدری مبهم و بی سر و ته بود که به خوبی نشان می داد که اولا نویسنده قرار شخص ناواردی است که برای انجام دستور مجبور بوده است چند صفحه ای را سیاه کند و ثانیا موارد اتهام مبنای صحیحی نداشته و یک فرد خدمتگزار مملکت چندین ماه بی جهت به زندان انداخته شده است. جالب این که در آخر قرار ذکر شده بود که ابتهاج و اعضای شورای عالی برنامه و مدیران آن سازمان همگی خدماتی به ایران کرده اند که شایسته تقدیر است و مرتکب عمل خلافی که قابل تعقیب باشد نشده اند. (آقای ابتهاج کپیه این قرار را برای تعدادی از اشخاص از جمله من ارسال داشتند.)

بازجوئی از من حدود یک ساعت طول کشید و پس از آن به دفترم برگشتم و اطلاع پیدا کردم که مهندس سلطانی، با یک کیف بزرگ اسناد مالکیت املاک مختلف خود و خانواده اش، به دیوان کیفر رفته است که چنان چه برای بازداشت من قراری صادرکنند ازآن اسناد برای ضمانت دردادگستری و آزادی من استفاده شود. این محبت یکی از همکاران، که متاسفانه عمرش طولانی نبود، همیشه به یادم هست.

احضار من به دیوان کیفر در روزنامه ها منعکس نشد و فقط به طور موقت در دفتر تهران سازمان آب و برق خوزستان اثر نامطلوب داشت. ولی بازداشت آقای ابوالحسن ابتهاج تاثیر بسیار نامطلوبی درتمام سازمان های عمرانی کشور، به ویژه سازمان آب و برق خوزستان، به جا گذاشت و باعث شد که مسئولین سطوح مختلف برنامه ها آن اعتماد به نفس و دلگرمی ای راکه برای انجام امور بزرگ عمرانی از واجبات است، تا اندازهای از دست بدهند و سازمان نوپای آب و برق خوزستان نیز یکی از مشکل ترین مراحل رشد خود را به پیماید.

بتن ریزی سد دز

در اواسط مهرماه سال 1340 از خوزستان گزارش دادند که موجبات شروع بتن ریزی سد آماده گردیده است و در تاریخ هشتم ابان برنامه بتن ریزی شروع خواهدشد. این موضوع به عرض شاهنشاه رسید و از تشریفات دربار اطلاع دادند که اعلیحضرت شخصا درمراسم شرکت خواهند فرمود. بدین مناسبت از تمام کسانی که بنحوی از انحاء در اجرای طرح های عمران خوزستان دست اندرکار بودند، و نیز از کسانی که با اجرای این طرح مخالفت می کردند، برای شرکت دراین مراسم دعوت کردیم تا از نزدیک به چشم خود ببینند که چه کارهائی دردست اقدام است و چه خدماتی انجام شده است.برنامه مفصل و دقیقی با رعایت جزئیات برای شرکت هیئت دولت، شورای عالی سازمان برنامه، هیئت عالی نظارت سازمان برنامه، سناتورها و وکلای مجلس، مدیران سازمان برنامه، ارباب مطبوعات از تهران، کلیه رؤسای سازمان های دولتی درخوزستان، شرکت ملی نفت، و نیزعده کثیری از محترمین و افراد سرشناس خوزستان تهیه شد. از مجموع کسانی که از تهران دعوت شدند، تعداد350 نفر دعوت را قبول کردند. برای بردن این گروه به خوزستان ترتیبی داده شد که همگی با قطار راه آهن غروب روز قبل از شروع مراسم به طرف خوزستان حرکت کنند، شام را در قطار صرف کنند وساعت7صبح، پس ازصرف صبحانه در قطار، با اتوبوس هائی که پیش بینی شده بود به طرف محل اجرای تشریفات بتن ریزی حرکت نمایند. پس از پایان مراسم نیز به ایستگاه راه آهن اندیمشک برگردند و نهار را در قطار راه آهن در راه مراجعت به تهران صرف کنند. علت این که محل استراحت و صرف غذا را تماما در داخل ترن پیش بینی کرده بودیم این بود که برای سازمان، در شرایط آن روزی، امکان نداشت که از این گروه در اطراف محل سدّ، یا در اندیمشک، و یا دزفول، به نحو شایسته پذیرائی شود. مسافرت با هواپیما نیز امکان پذیر نبود، زیرا در آن منطقه فرودگاه غیرنظامی وجود نداشت و استفاده از فرودگاه نظامی پایگاه وحدتی، که بین اندیمشک و دزفول واقع است، نیز با اشکالات متعددی روبرو بود. لذا، نگران بودیم که جزئی ترین کمبود از نظر پذیرائی بازدیدکنندگان موجب شود که عدهای با خاطره ناگواری به تهران برگردند و در آینده، از لحاظ روابط عمومی، مشکلاتی در کارسازمان پیدا شود. از این روچاره منحصر به فرد را در استفاده از راه آهن دیدیم. مضافا به این که راه آهن دولتی ایران نیز آمادگی داشت و مدیران آن اعلام کردند که حداکثر همکاری را با سازمان به عمل خواهند آورد.

برای اجرای مراسم بتن ریزی دربستر رودخانه درکنارمحلی که بتن ریزی شروع می شد خیمه ای زده شده بود که شاهنشاه در موقع ورود در آن جا چند دقیقه ای استراحت کرده و مسئولین اجرای طرح را مورد تفقد قرار دهند، و، سپس، بعد از استماع گزارش مدیرعامل سازمان برنامه و مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان، به وسیله تلفن مخصوص دستور شروع بتن ریزی را صادرکنند.

شاهنشاه به اتفاق آقای دکتر امینی، نخست وزیر، با هواپیما در پایگاه وحدتی فرود آمدند و سپس با اتومبیل به محل بتن ریزی هدایت شدند. مهندس اصفیا خیرمقدم گفت و من گزارش پیشرفت طرح را به عرض رساندم. درپایان گفتم که، طبق برنامه تنظیم شده، ساختمان سّد چهارده ماه دیگر به پایان خواهد رسید. (این نکته ای بود که ابتدا همه در قبول آن تردید کردند، ولی، بعدا، وقتی کارهای ساختمانی سدّ بعد ازسیزده ماه تمام شد، تحسین همگانی را بدنبال داشت.)

شاهنشاه با تلفن دستور شروع بتن ریزی را صادر کردند و پس از این جریان به تهران مراجعت نمودند.

برای مدعوین تهرانی ورود به منطقه خوزستان پس از گذشتن از کوه های عظیم لرستان و دیدن دشت وسیعی که از دامنه های سلسله جبال زاگرس شروع شده و تا چشم می دید ادامه می یافت، آفتاب گرم ماه ابان که نشانه گرمای سوزان ماه های تابستان بود، مسافرت درجاده شوسه ای که به طول سی کیلومتر درلابلای کوه ها ساخته شده و به طرف ارتفاعات کوه های بختیاری پیش می رفت، مشاهده تاسیسات متعدد و عظیمی که برای برق رسانی در دست ساختمان بود، حرکت در داخل تونل بزرگی که ازارتفاعات بالا برای رسیدن به پایه سد به طور مارپیچ در داخل صخره حفر شده بود، و، درنهایت، رسیدن به بستر رودخانه درنقطه ای که دوصخره عظیم هریک به ارتفاع 450 متر سر به آسمان کشیده بود، بسیار هیجان انگیز بود. این مناظرچنان اثری در بازدیدکنندگان گذاشت که تا سال ها از آن یاد می کردند. درمورد مهمانان خوزستانی نیز که با امکانات محلی آشنا بودند و خود احساس مهمانداری می کردند مشکلی وجود نداشت و توانستیم با استفاده از کمک های شرکت ملی نفت موجبات رضایت آنها را فراهم کنیم.

برگزاری موفقیت آمیز این مراسم برای سازمان نوپای آب و برق خوزستان جنبه حیاتی داشت، زیرا اولین برنامه مهم و گسترده ای بود که انجام می داد، و آینده اش به عنوان یک دستگاه مسئول درگرو برداشتی بود که مسئولین کشور، ازشخص پادشاه تا مدیران اجرائی دیگر، از توانائی و کارآمدی سازمان پیدا می کردند. درعین حال، سازمان آب و برق خوزستان هنوز از نظر تشکیلات بسیار کوچک و از نظر نیروی انسانی درمضیقه بود. درنتیجه، همه چیز به همت و ایثار کارکنان سازمان بستگی پیدا می کرد.

درعمل، یک یک کارکنان وظیفه خود را به نحو احسن انجام دادند و برنامه، بارعایت همه جزئیات، چنان خوب انجام گرفت که تا مدت ها زبانزد کسانی بود که در مراسم شرکت کرده بودند. همکاری سازمان های دیگر نیزشایان تقدیر بود، از جمله راه آهن دولتی ایران که از همه به بهترین وجهی پذیرائی کرد، و این خود برای حسن شهرت راه آهن بسیار مفید واقع شد.

صبح روز بعد از پایان مراسم بتن ریزی به تهران مراجعت کردم و بعد از ظهر آن روز برای دیدن آقای ابتهاج به بازداشتگاه موقت شهربانی که درجنوب عمارت شهربانی قرار داشت رفتم.

من با آقای ابتهاج دوستی نزدیکی نداشته و ندارم و چندین باری که با ایشان برخورد کرده ام اکثرا ملاقات های اداری بوده است. خشونتی هم که ایشان در بسیاری از موارد از خود نشان می داد برایم خوش آیند نبود. ولی چون اعتقاد داشتم که به زندان افتادن ایشان صرفا به علت سعایت و دشمنی و پرونده سازی مخالفین است و تردیدی نداشتم که آقای ابتهاج با حداکثر فداکاری به کشور خدمت کرده، وظیفه خود دانستم که به دیدارشان بروم و پیشرفت کارهای عمرانی خوزستان را به اطلاعشان برسانم، تا شاید چند لحظه ای از آلامشان بکاهم.

دیدن این مرد وطن پرست درآن محیط غم آلود و حزن آور درحیاط کوچک بازداشتگاه موقت شهربانی چنان حال مرا منقلب کرد که بغض گلویم را گرفت و نتوانستم حتی یکصدم آن چیزی را که در دل داشتم برایشان بیان کنم. ولی ایشان همان مرد مغرور و سربلند همیشگی بودند و در چند دقیقه ای که حرف های من را شنیدند در دریائی از شوق و لذت غوطه ور شدند که کارهائی که سنگ اول بنای آن را نهاده اند اینک براه افتاده و به پیش می رود.

آقای ابتهاج پس از رهائی از زندان از طرح های عمران خوزستان بازدید کردند و همه جا در کمال احترام و با آغوش باز از ایشان استقبال شد.

آغاز بهره برداری از مزارع نیشکر و افتتاح کارخانه تصفیه

پس از آغاز بتن ریزی سد دز بهره برداری آزمایشی از مزارع نیشکر و کارخانه تصفیه شکر شروع شد و مسئولین اطلاع دادند که ظرف چند هفته آینده بهره برداری اصلی شروع خواهد شد.به ثمر رسیدن نیشکر در سطح دوهزار و پانصد هکتار و هم زمان با آن آماده شدن کارخانه تولید شکر واقعه ای بود که تمام دست اندرکاران برنامه عمران خوزستان انتظار آنرا می کشیدند و وقتی زمان بهره برداری نزدیک شد و گزارش آن به اطلاع شاهنشاه رسید با اشتیاق فراوان اظهار علاقه کردند که در مراسم افتتاح و شروع بهره برداری شرکت فرمایند و به چشم خودشان اولین شکرهای تولیدشده راببینند. به همین جهت برنامه ای مشابه مراسم بتن ریزی سد دز تنظیم گردید و از مقامات مربوطه مملکتی وگروه های مختلف اهالی خوزستان دعوت شد که درمراسم شرکت کنند.

دیدن مزارع وسیع نیشکر و تأسیسات بزرگی که در هفت تپه نزدیک خرابه های شوش، پایتخت باستانی هخامنشیان و ساسانیان، ایجاد شده بود خاطره تاریخ پُر افتخار و با عظمت ایران قدیم را در ذهن بازدید کنندگان زنده می کرد و پیام آور آینده پُرشکوهی برای ایران نوین بود، و زمانی که اولین کیسه شکر با فشار دادن دکمه ای از طرف شاهنشاه ازکارخانه خارج شد اشک شادی از چشمان عده ای سرازیر گردید.

چند روز بعد از دفتر آقای حسین علاء وزیر دربار اطلاع دادند که به دیدارشان بروم. پس از ورود به اطاق ایشان و ادای احترام ابتدا با محبت از من پذیرائی کردند و از وضع کارم جویا شدند و سپس از پشت میز کارشان برخاستند. بالطبع من نیز بلند شدم و تصور کردم برخاستن ایشان به معنای تمام شدن جلسه ملاقات است. ولی دراین لحظه اظهار داشتند با کمال خوشوقتی به شما تبریک می گویم چون اعلیحضرت همایونی شما را به افتخار آجودانی کشوری خود نائل فرموده اند و فرمانی را که توشیح شده بود بدست من دادند. من که کاملا بهت زده شده بودم نمی دانستم چه بگویم و فقط چند کلمه ای به عنوان سپاسگزاری گفتم و سوال کردم چه وظائفی خواهم داشت، زیرا تصور می کردم این کار به معنای تغییر سمتم خواهد بود. ولی آقای علاء اظهار داشتند این موضوع جنبه افتخاری دارد و کار موظفی نیست و به شما این امتیاز را می دهد که هروقت کاری داشته باشید می توانید به دربار بیائید و خارج از وقت های رسمی حضور شاهنشاه شرفیاب شوید.

پس از خروج از دفتر آقای علاء و تفکر در این موضوع به این نتیجه رسیدم که این اقدام فقط می تواند به علت توجه و علاقه اعلیحضرت به کارهای عمران خوزستان باشد و می خواهند ضمن تائید این مطلب و تقویت موقعیت سازمان وسیله ای نیز در اختیار من گذاشته باشند که اگر درضمن کار مواجه با اشکالاتی شدم بتوانم از حضورشان تقاضای کمک کنم. این حدس من کاملا با حقیقت تطبیق داشت و در اولین شرفیابی که حاصل کردم شخصا همین موضوع را بیان فرمودند و صریحا اظهار داشتند که اولا مرتبا پیشرفت کار مستقیما به عرضشان برسد و ثانیا هروقت مشکلی درانجام امور پیش آید شخصا شرفیاب شوم تا فورا دستور لازم را بدهند.

از آن تاریخ به بعد هر زمان احتیاج به گزارش فوری بود در اول وقت در دربار حاضر می شدم و اعلیحضرت پس از ورود به محض این که من را می دیدند می دانستند برای امر فوری به دربار رفته ام لذا اشاره می فرمودند که قبل از شروع برنامه روزانه حضورشان شرفیاب شوم.

نام گذاری سد دز به نام سد محمد رضا شاه پهلوی

هرچند بتن ریزی سد دز آغاز شده و بهره برداری از مزارع نیشکر شروع گردیده بود ولی در شرایط سیاسی آن روز و مصاحبه های مقامات دولتی درمورد ورشکستگی مملکت و لزوم تنگ کردن کمربندها و بگیر و به بندهای روزانه جوّ بسیار نامناسبی درکشور ایجاد شده و روشن نبود تا چه زمانی اعتبارات مورد لزوم برنامه های عمران خوزستان در اختیار گذاشته خواهدشد. علاوه براین، مشکلات سازمان برنامه به حدّی رسید که مهندس اصفیا نیز تصمیم به استعفا و کناره گیری گرفت و چند روز در دفتر خود حاضر نشد و احتمال می رفت با رفتن ایشان اکثر برنامه های عمرانی دچار وقفه شود.درچنین شرایط طبیعتا برنامه عمران خوزستان نیز در موقعیت بسیار متزلزلی قرار داشت. زیرا درعین حالی که این برنامه مورد توجه شخص اول مملکت بود، ولی دو گروه به دلائل متفاوت با آن مخالفت داشتند. گروه اول کسانی بودند که در گذشته به دلائلی با آقای ابوالحسن ابتهاج درگیری داشتند و برنامه عمران خوزستان را ساخته و پرداخته ایشان می دانستند و حال که آقای ابتهاج تحت تعقیب دادگستری بود، موقعیت را مغتم شمرده و برای متزلزل کردن اساس این کار سم پاشی می کردند. گروه دیگر کسانی بودند که در هیئت دولت بوده و تصور می کردند با حذف برنامه های عمران خوزستان اعتباراتی که آزاد خواهد شد مورد استفاده دستگاه های آنها قرارخواهد گرفت. سردسته این گروه آقای حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی بود که در هر فرصت از انتقاد خودداری نمی کرد. درعین حال مقامات شرکت عمران و منابع نیز به دنبال مطرح شدن پرونده عمران خوزستان در دادگستری و توقیف آقای ابتهاج با وضع غیر منتظره ای مواجه شده بودند و برای شان روشن نبود که آینده این طرح چه خواهد بود. آنها نگران وضع مالی و حقوقی خود بودند و می ترسیدند با متوقف شدن پرداخت های مربوطه نتوانند تعهداتی را که به مؤسسات و یا اشخاص مختلف نموده اند به موقع انجام دهند و درنتیجه با سیل شکایات و خسارات تاخیر پرداخت مواجه شده و تحت تعقیب قرار گیرند. لذا مرتبا با سازمان تماس داشتند و مراقب بودند که اگر وضع غیرعادی پیش آید پیش بینی های لازم را کرده و دستگاه شان را جمع کنند.

درچنین شرایطی یک اقدام چشم گیر که تکلیف همه را از بابت آینده این برنامه روشن کند ضرورت داشت. به نظرم رسید که هرگاه سد دز به نام سد محمد رضا شاه تغییر نام پیدا کند، تکلیف آن روشن می شود و دیگر کسی در صدد برنخواهد آمد که در ارتباط با آن کارشکنی کند. این موضوع را در اولین شرفیابی به عرض رسانیدم و دلائل آن را نیز توضیح دادم که مورد قبول قرار گرفت و فوراً خبر آن اعلام شد و اثر خود را به جا گذاشت.

من وظیفه خود می دانم که این مطلب را بازگو کنم، زیرا عده ای تصور می کنند که شاه شخصا و از روی خودخواهی نام خود را بر روی سد دز گذاشت، در حالی که واقعیت غیر از این بود و موافقت شاهنشاه از این بابت فقط بمنظور رفع مشکلات و تسریع در اجرای این کار مهم مملکتی بود، و هرگاه ایرادی دراین باره وجود داشته باشد گناه آن به گردن من است. ولی به هرحال این موضوع در سایر کشورها نیز سابقه دارد و کسانی که خدمت ارزنده ای به کشورشان کرده اند به عنوان سپاس نامشان بر روی بناها، فرودگاه ها، خیابان ها و میادین گذاشته می شود و با توجه به این که وجود شخص محمدرضا شاه مهمترین عامل اجرای طرح ساختمان سد دز بود، کاملا اصالت داشت که این سد به نام معظم له نامیده شود. برهمین اساس، بنا به پیشنهاد من و تصویب شاهنشاه، نام مهندس صفی اصفیا، که از ابتدای شروع برنامه عمران خوزستان با قدرت و متانت کامل پیشرفت این کار را مراقبت و تقویت نموده بود، بر روی مرکز آزمایشات کشاورزی طرح آبیاری دز گذاشته شد و این مرکز صفی آباد نام گذاری گردید.

گشایش سد دز

دولت امینی در 27 تیرماه سال 1341 مستعفی شد و آقای امیراسدالله علم مسئول تشکیل دولت جدید گردید. عملیات ساختمان سددز همچنان با سرعت ادامه داشت و کارها طبق برنامه پیش بینی شده انجام می گرفت. از آن جا که سازمان برنامه در پرداخت اعتبارات نهایت مساعدت را می کرد، توانستیم بایک تجدیدنظردربرنامه کار ترتیبی بدهیم که بتن ریزی ظرف 13 ماه، یعنی یک ماه زودتر از برنامه زمان بندی شده، به پایان برسد. درعین حال قسمت های مختلف سد و شبکه توزیع برق، از جمله ساختمان تونل های متعدد هدایت آب، نصب توربین های عظیم تولید برق درعمقی پائین تر ازسطح دریاچه، احداث سالن بزرگی دربطن صخره غربی سد، ساختمان تأسیسات وسیع انتقال برق از محل سدّ تا شهر خرمشهر به فاصله چهارصد کیلومتر، ساختمان شبکه توزیع برقدر شهرهای اندیمشک، دزفول، اهواز، و خرمشهر، و نیز جاده هائی که برای انجام خدمات مربوط به بهره برداری از سد دز و شبکه توزیع برق لازم بود، تماماً در سر موقع بپایان رسید. کارکنانی که برای اداره این تأسیسات مورد نیاز بودند تعلیمات کافی دیدند و آماده کار شدند. البته، چون هنوز بهره داری از سد آغاز نشده بود، کارمندان ایرانی تحت نظرمتخصصین خارجی انجام وظیفه می کردند. ضمنا با همکاری شرکت عمران ومنابع ازموسسه دولتی اونتاریو هایدرو(Ontario Hydro Commission) کانادا نیز دعوت شد که هیئتی را برای تعلیم ایرانی هائی که می بایستی در آینده عملیات را به عهده بگیرند به ایران اعزام نمایند.درطی این مدت پادشاه دائما پیشرفت کار را جویا می شدند و وقتی گزارش آماده شدن تاسیسات به عرض رسید روز 23 اسفند 1341 را برای افتتاح تعیین فرمودند.

افتتاح و بهره برداری ازسد درمیان کارکنان سازمان آب و برق خوزستان و همچنین کارکنان شرکت عمران و منابع شور و هیجانی کم نظیر ایجاد کرد و افراد هریک بسهم خود کوشیدند که این مراسم به بهترین وجه ممکن انجام شود. سازمان های دولتی و غیر دولتی خوزستان نیز نهایت همکاری را با مامورین سازمان کردند. به هرکس ماموریتی داده شد با دل و جان انجام داد. تاسیسات پایگاه وحدتی نیروی هوائی در اندیمشک برای پذیرائی از میهمانان اختصاص داده شد. شرکت ملی نفت وسائل تهیه غذا و حمل و نقل مهمانان را تامین کرد و از سراسر خوزستان به تعداد کافی آشپز و پیشخدمت و راننده و کارگر برای این پذیرائی تجهیز شد.

از نمایندگان مجلس شورا و سنا، هیئت دولت، امرای ارتش، ارباب مطبوعات، رؤسای سازمان های دولتی و غیردولتی درخوزستان، سفرای کشورهائی که اتباع آنها در اجرای این طرح شرکت کرده بودند، رؤسای اصناف، تجارو محترمین محل دعوت شد که در مراسم افتتاح شرکت کنند. از آن جا که تعداد افرادی که می توانستند درمحل افتتاح حضور داشته باشند محدود بود (زیرا در بالای سدّ فضای کافی حتی برای ایستادن تمام مهمانان وجود نداشت) مجبور بودیم تعداد مدعوین را در مراسم افتتاح محدود نگهداریم. ولی ترتیبی داده شد که پس از انجام مراسم افتتاح کلیه مهمانان به ترتیب دسته دسته از تمام تاسیسات بازدید کنند.

آنچه مدعوین دیدند دریاچه پُرآبی بود در پشت سد که 64 کیلومتر درمیان کوه ها پیش رفته و نقشه جغرافیائی آن منطقه را تغییر داده بود؛ تاسیسات عظیم سد و کوه های دوطرف دریاچه که تا ارتفاع بیش ازدویست متر به آسمان رفته بود، و، درمقابل، رودخانه دز در عمق دویست متری در جریان بود و دیدن آن به انسان حالت سرگیجه می داد. برای بسیاری باورنکردنی بود که سدی که فقط چند ماه قبل بتن ریزی آن آغاز شده بود اینک آماده بهره برداری باشد.

سد دز

شاهنشاه، به همراهی آقای علم، نخست وزیر، و آقای حسن ارسنجانی، وزیرکشاورزی، درساعت مقرر به محل وارد شدند. (قرار بود بعد ازظهر آن روز تعدادی ازکشاورزانی که دراثر اجرای قانون اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند اسناد خودرا از دست شاهنشاه دریافت کنند)

مهندس اصفیا، مدیرعامل سازمان برنامه، گزارش کوتاهی درباره سابقه امر بعرض رسانید و من با رعایت اختصار شرحی درباره اصول طرح و نتایجی که از اجرای آن حاصل خواهد شد بعرض رساندم و توضیح دادم که درشروع کار، با نصب دو ژنراتور هریک به میزان 65 هزارکیلووات، 130 هزار کیلووات برق برای مصرف خوزستان تولید خواهد شد و به تدریج، با توسعه شبکه توزیع و اضافه کردن ژنراتورهای جدید، تولید برق به 520 هزار کیلو وات خواهد رسید.

با فشار دادن دگمه ای دریچه های تونلی که آب را به طرف توربین ها هدایت می کرد باز شد و با حرکت توربین ها تمام چراغ ها روشن شد و درهمین لحظه درتمام شهرهائی که درمسیر شبکه برق بودند چراغ های خیابان ها و میادین روشن گردید و مردم خوزستان به رأی العین شاهد بهره برداری از سد محمدرضا شاه شدند. این اولین باری بود که درایران قسمت های مختلف یک طرح جامع سدسازی، برق، آب، و کشاورزی، درآنِ واحد، قابل بهره برداری می شد.

درطی جریان این مراسم دو موضوع پیش آمد که قابل ذکر است. اول این که پس ازخاتمه مراسم شاهنشاه به اتفاق آقایان نخست وزیر، تیمسار یزدان پناه، ژنرال آجودان، ارسنجانی، وزیرکشاورزی، و اتابای، معاون وزارت دربار، برای صرف چای به منزل یکی از کارکنان سد تشریف فرما شدند و غرق درخوشحالی بیاناتی درباره لزوم ادامه این نوع طرح ها به منظور آبادانی کشور ایراد می کردند. دراین بین آقای ارسنجانی، بدون مقدمه و بدون این که طرف سوال قرار گرفته باشد، گفت که تمام این کارها خیانت به کشور است و باعث هدر رفتن منابع اقتصادی مملکت می شود. شنیدن این مطلب چنان همه را بهت زده کرد که برای چند ثانیه کسی نمی دانست چه بگوید. شاهنشاه نیز رنگشان دگرگون شد و با حالت ناراحت بلند شدند و بی آن که چیزی بگویند به طرف اتومبیل که آماده حرکت به محل استراحت و صرف نهار بود رفتند.

موضوع دوم این که چون درمحل برگزاری مراسم در بالای سدّ فضای زیادی نبود، ناچار کلیه شرکت کنندگان، از جمله آقایان لیلیانتال و کلاپ و دیگر مدیران شرکت عمران و منابع، درمحل هائی که پیش بینی شده بود ایستاده بودند. درموقع تشریف فرمائی اعلیحضرت نظم صفوف کاملا رعایت نشد و بالنتیجه امریکائی ها در عقب گروه های شرکت کننده قرار گرفتند. این موضوع باعث شد که بعدا وزیرمختار امریکا، که او هم درمراسم شرکت داشت، به لیلیانتال اظهار کند که جا داشت محل بهتری برای او تعیین شده باشد. این مرد بزرگوار بنحو شایسته ای پاسخ وزیر مختار را داده بود و هیچ وقت دراین باره گله ای نکرد. ما سال ها بعد که خاطراتش منتشر شد از این گفت و شنود آگاه شدیم.

یکی از روزنامه نویسان نیز که هرچند یکبار چند صفحه ای منتشر میکرد شماره خاصی انتشار داد و نوشت که این سدّ را خائنین به کشور برای این ساخته اند که روزی آن را بترکانند و تمام شهرهای خوزستان را زیر آب ببرند و نابود سازند.

مهم این بود که بالاخره پس از مبارزات چندین ساله سد بزرگ دز، که به نام سد محمد رضا شاه نامیده شد، و در آن زمان ششمین سد بلند قوسی دنیا بود، ساخته شد و آثار اجرای این طرح مهم روز بروز نمایانتر گردید.

 

تاسیس وزارت آب و برق و آغاز مشکلات جدید برای عمران خوزستان

اواخر ابان ماه 1342 حدود ظهر بود که دوستم آقای حسنعلی منصور تلفن کرد و گفت من در دفتر هویدا هستم و مطلب مهمی در پیش است، خواهش می کنم اگر می توانی فورا بیا اینجا. نیم ساعت بعد وقتی وارد دفتر آقای هویدا، که درآن زمان ازمدیران شرکت نفت بود، شدم، او از اطاق خودش به اطاق منشی آمد. پس ازسلام و علیک پرسیدم چه خبر است؟ جواب داد علی در اطاق من است و خودش موضوع را خواهد گفت. دراطاق هویدا منصور تنها بود. گفت من امروز شرفیاب بودم و قرار شد مسئول تشکیل کابینه شوم و چون تو در وزارت دارائی سوابق زیادی داری می خواهم پست وزارت دارائی را قبول کنی. البته باید این مطلب فعلا محرمانه باشد چون ممکن است چند ماهی طول بکشد و مایلم در این مدت مطالعات لازم را برای اداره صحیح وزارت دارائی انجام بدهی. به او تبریک گفتم و اظهار داشتم با کمال میل قبول می کنم و از همین امروز مطالعاتم را شروع خواهم کرد. از این جریان حدود چهار ماه گذشت و درطی این مدت چندین بار هروفت با هم برخورد می کردیم راجع به پیشرفت بررسی هایم در وزارت دارائی سوال می کرد وحتی یک بار در یک مهمانی رسمی نهاردر بانک ملی که درسر میز پهلوی هم نشسته بودیم آهسته از من سوال کرد که آیا آقای علم با شما تماس گرفته است؟ جواب دادم خیر. گفت از این جهت سوال می کنم که صحبت شده است حالا که وزارت دارائی وزیر ندارد، ایشان شما را بعنوان وزیر معرفی کنند که بعدا دیگر پس از آمدن من احتیاج به تغییرمجددّ نباشد (در آن زمان آقای برزگر، که از افسران قدیمی وزارت دارائی بود، به طور موقت بعنوان کفیل وزارت دارائی انجام وظیفه می کرد). مدتی گذشت و خبری نشد. تا این که یک روز درشهر شایع شد که دولت استعفا می دهد و حسنعلی منصور نخست وزیر بعدی است. در شب آن روز بهمن عطائی، نماینده مجلس، مرا به شامی دعوت کرده بود که به افتخار حسنعلی منصور بود. طبیعی است، با شایعاتی که در اذهان وجود داشت، حدس می زدم دعوت از من بنا به توصیه منصور است و ارتباطی با تشکیل کابینه دارد. درآن شب همه خوشحال و خندان بودند و منتظر بودند که از طرف نخست وزیر جدید سمتی به آنها پیشنهاد شود. تعداد مهمانان حدود بیست نفر بود و میشد حدس زد که عده ای از آنان وزرای آینده خواهند بود. منصور پس از ورود و صرف آشامیدنی مرا به گوشه ای کشید و با حالت تاثر به من گفت بسیار ناراحتم که بتو بگویم که با کمال تاسف وقتی صورت نهائی وزرای کابینه را نزد اعلیحضرت مطرح می کردم به اسم تو که رسیدم و اظهار داشتم که برای وزارت دارائی در نظر گرفته شده ای، اعلیحضرت هیچ اظهاری نفرمودند و حس کردم رضایت ندارند و بنابراین مسئله فعلا منتفی است. من اظهارکردم همین قدر که به من توجه داشته اید، متشکرم و مانعی ندارد. آن شب مدتی بیدار بودم و می خواستم بفهمم چه شده که اعلیحضرت مرا رد کرده اند، ولی هیچ دلیلی پیدا نکردم. امّا این موضوع برایم مطرح بود که اگر اعلیحضرت از کار من رضایت نداشته باشند، یا به هردلیلی مورد مرحمت ایشان نباشم، دیگر ماندنم در خدمت دولت فایده نخواهد داشت و معلوم نخواهد بود با مسائلی که هر روز در جریان اجرای برنامه عمران خوزستان با آن مواجه هستم و می بایستی درجبهه های مختلف برای پیشرفت کار مبارزه کنم چه سرنوشتی در انتظارم خواهد بود. بنابراین تصمیم گرفتم که اول وقت حضور اعلیحضرت شرفیاب شوم و اجازه بگیرم از کار دولت استعفا دهم.ساعت نه صبح درکاخ مرمر در سرسرای ورودی منتظر تشریف فرمائی شدم. آن روز هم مطابق معمول به محض دیدن من اشاره کردند که به دنبالشان به دفتر بروم. سوال فرمودند کاری دارید. عرض کردم برای عرض دستبوسی و اجازه استعفا ازخدمت دولتی شرفیاب شده ام. پرسیدند چه اتفاقی افتاده؟ ماجرای ملاقات با منصور و دفتر هویدا و ملاقات های بعدی را حضورشان عرض کردم و اضافه کردم چون دیشب نخست وزیر اظهار داشت که مورد مرحمت نیستم، ادامه خدمتم را در دستگاه دولت بی ثمر می دانم و بدین جهت استدعای مرخصی دارم.

قیافه شاهنشاه درهم رفت و با صدای آرام فرمودند «اشخاص ضعیف وقتی نمی توانند نظر خودشان را صریح بگویند آن را به دیگری نسبت می دهند. شما مورد اعتماد من هستید. با قدرت کامل به کارتان ادامه دهید و چنان چه اشکالی داشتید مرا درجریان بگذارید.» دستشان را بوسیدم و با اطمینان کامل به دفترم رفتم. هیئت دولت معرفی شد و مهندس منصور روحانی به عنوان وزیر وزارتخانه جدید التاسیس آب و برق به حضور شاهنشاه معرفی شد. با اعلام تشکیل وزارت جدید فصل تازه ای نیز در جریان اجرای برنامه عمران خوزستان گشوده شد.

مهندس روحانی را از زمانی که خزانه دار کل بودم می شناختم. مردی بود لایق، زحمت کش، کاردان، و اهل مطالعه. اولین بار که با او برخورد کردم، به اتفاق آقای غلامحسین میکده، رئیس سازمان آب تهران، برای دفاع از بودجه سازمان آب تهران به دفتر من آمده بودند و از همان جلسه اول روابط دوستانه ای میان ما برقرار شد. مهندس روحانی، که پس از مهندس میکده به ریاست سازمان آب تهران منصوب شده بود، روزی به دفتر من آمد و اظهار داشت سازمان آب تهران در صدد ساختن سد لتیان می باشد و حالا که ساختمان سددز به پایان رسیده آیا امکان دارد که تعداد محدودی ماشین آلات سدسازی برای مدت کوتاهی به طور وام در اختیار سازمان آب تهران گذاشته شود؟ (سد لتیان درمقابل سددز سدکوچکی بود که به منظور تامین قسمتی از آب مورد نیاز تهران درشمال شرقی تهران در دست ساختمان بود). جواب دادم ما همه برای یک مملکت کار می کنیم و ازهر وسیله ای که در اختیار باشد باید برای پیشرفت کارهای مملکت استفاده کرد. بنابراین یک نفر را تعیین کنید که از انبارهای سد دز بازدید کند و هرچه را که مورد نیاز باشد انتخاب کند و درمقابل رسید به سد لتیان حمل کند.

این گفته من برای مهندس روحانی تعجب آور بود و در ابتدا تصورکرد شوخی می کنم و این یک تعارف معمولی است. گفت من در تمام طول خدمت اداری ام به چنین حالتی برخورد نکرده ام. درجواب گفتم شاید علت این است که تابه حال چنین وضعی درمملکت وجود نداشته است. در حال حاضر تمام کشور درحال پیشرفت است و وظیفه هریک از افراد این است که از امکانات موجود برای پیشرفت برنامه کلی مملکت حداکثر استفاده را بکنند و هریک از ما مهره ای دراین ماشین عظیمی هستیم که به راه افتاده و باید به سهم خود در این راه کمک کنیم و اگر نکنیم اشتباه است. اضافه کردم که هردو طرحعمران خوزستان و سدلیتان جزء طرح های مصوب سازمان برنامه هستند ومدیرعامل سازمان برنامه فرد کم نظیری مانند مهندس اصفیا است که مسلماً به اجرای هردوی این برنامه ها علاقه مند است و برای او فرقی ندارد که یک بولدوزر در خوزستان کارکند یا درسد لتیان، و اگر اشکال اداری داشته باشد خود او رفع خواهد کرد. بلافاصله با مهندس اصفیا تلفنا صحبت کردم و موافقت شفاهی ایشان را گرفتم و تلفنا به خوزستان دستوردادم که منتظر ورود نماینده سازمان آب تهران باشند، و هر وسیله ای که مورد لزوم فوری طرح های عمران خوزستان نباشد درمقابل اخذ رسید تحویل بدهند. این سرعت عمل رشته دوستی بین روحانی و من را محکم ترکرد.

پس از اعلام تشکیل وزارت آب و برق باتوجه به سوابق دوستی فی مابین به دفتر مهندس روحانی رفتم و از صمیم قلب به او تبریک گفتم که مسئولیت این امر مهم درکشور به او واگذار شده و اضافه کردم که ممکن است عده ای تصور کنند که تشکیل وزارت آب و برق اشکالاتی درکار سازمان آب و برق خوزستان به وجود آورد ولی امیدوارم این طور نباشد زیرا وظائف سازمان آب و برق خوزستان منحصر به موضوع آب و برق نیست، بلکه مجموعه ای است از امور مختلف، از قبیل کشاورزی، فرهنگ، راه، صنایع، بهداری، خانه سازی، و سایر امور عمرانی، که بصورت یک برنامه بهم پیوسته درمنطقه خوزستان تحت نظر یک سازمان قانونی اجرا می شود. برنامه ریزی این طرح عظیم نیز در سازمان برنامه بارعایت سایر برنامه های مملکتی مورد رسیدگی و تصویب قرار می گیرد. چنانچه روزی دولت تصمیم بگیرد که این وظیفه را از سازمان برنامه جدا کند، شایسته خواهد بود که یک شورای عالی با شرکت وزرای وزارتخانه هائی که دراین مجموعه برنامه های بهم پیوسته صاحب نظر هستند، تشکیل شود و سازمان آب و برق خوزستان مجری تصمیمات آن شورای عالی باشد. اضافه کردم در هرحال انتصاب شخصی مانند ایشان با سوابق دوستی و همکاری که بین ما وجود دارد باعث خوشوقتی است و چنانچه اشکالاتی هم درآینده پیش بیاید با حسن تفاهمی که بین ما برقرار است منتفی خواهدشد. سازمان آب و برق خوزستان نیز آمادگی دارد که تمام تجربیات و وسائل خود را برای پا گرفتن وزارتخانه جدید در اختیار ایشان قرار دهد.

مهندس روحانی که دفتر خود را درسازمان آب تهران (که تا قبل از انتصاب به سمت جدید مدیریت عامل آن را به عهده داشت) دائر کرده بود و هنوز تشکیلاتی نداشت، از پیشنهاد همکاری من استقبال کرد و گفت بودن شما درسازمان آب و برق خوزستان بزرگترین کمک برای من است که بتوانم وظائفی را که به من محول شده بنحو شایسته ای انجام دهم و امیدوارم از هرکمکی که می توانید به من بکنید کوتاهی نکنید.

پس از این جریان، در هفته های بعد، من، با سابقه پشتیبانی پادشاه از برنامه عمران خوزستان و سوابق دوستی با مهندس روحانی، به شایعات و اخباری که جسته و گریخته در بعضی روزنامه ها درباره ادغام سازمان در وزارت آب و برق منتشر می شد، اهمیتی نمی دادم. امّا پس از این که مهندس روحانی چند نفری را به عنوان معاون و مشاور وزارت آب و برق تعیین کرد، خبرهای موثقی رسید که بین مدیران جدید وزارتخانه مذاکراتی درباره اختیارات قانونی وزارت آب و برق برای مداخله در امور اجرائی سازمان آب و برق خوزستان انجام گرفته و اقداماتی درجریان است. پس از چند روز، نامه ای از وزارت آب و برق با امضای شخصی که ازطرف وزیر نامه را امضا کرده بود به سازمان رسید به این مضمون که چون فردی درباره موضوعی که مربوط به سازمان است به وزارت آب و برق مراجعه کرده، پرونده مربوطه برای رسیدگی به وزارت آب و برق ارسال شود.

این نامه ظاهرا ساده وعادی پیام آور فصل تازه ای در سازمان آب و برق خوزستان بود، زیرا لحن نامه طوری بود که انگار یک وزارتخانه به یک اداره تحت نظارت خود نوشته است. البته این کاملاً خلاف اصل تشکیل سازمان مستقل آب و برق خوزستان و قانون خاص آن بود، زیرا اگر این نوع ارتباط اداری مورد قبول قرار می گرفت، دیگرموضوع تشکیل یک سازمان مستقل برای اجرای مجموعه برنامه های بههم پیوسته منطقه ای عملا منتفی بود، و سازمان آب و برق خوزستان، درحقیقت جزء یکی از ادارات تابعه وزارتخانه جدید قرار می گرفت و تمام مبارزاتی که طی چندین سال درسازمان برنامه و دردولت های مختلف برای به وجود آوردن این تشکیلات صورت گرفته بود نقش برآب می شد، و هدف اصلی، که سرعت در کار و اجرای برنامه های عمران خوزستان در خارج از محدوده فعالیت های عادی و جاری دولت از طریق روش های جدید مدیریت بود، به کلی از بین می رفت. برای من روشن بود که افرادی که دراثر اجرای برنامه های عمران خوزستان منافع شان به خطر افتاده، از آن جمله منتقدین محلی، مالکینی که هنوز با کشاورزان مانند قرون وسطی رفتار می کردند، صاحبان کارخانه های کهنه برق محلی که برق را بهقیمت های گزاف به مردم می فروختند، اشخاص غیر واجد شرایطی که می خواستند خودشان یا بستگانشان را به عنوان کارمند به سازمان تحمیل کنند، فروشندگانی که درصدد بودند اجناس بنجل خود را به سازمان بفروشند و و و . . . ، به محض این که متوجه شوند مقامی وجود دارد که می توانند از طریق او به سازمان فشار بیاورند، از فرصت استفاده خواهند کرد، و خواهند کوشید که این سازمان را به سرنوشت سازمان های دولتی دیگری دچار کنند که دراین گرداب بی انتهای اداری افتاده و غرق شده اند. توفیق این افراد باعث می شد که برنامه های اجرائی سازمان به خطر بیفتد، جوانان و کارکنان تحصیل کرده و لایقی که با جان و دل برای انجام کار مملکت شب و روز کار میکردند، پراکنده شوند، و میلیاردها ریال ثروت مملکت، که طی مدت هفت سال درخوزستان خرج شده و آثار مفید آن درحال نمایان شدن بود، تباه گردد. تجربه نشان میداد که برنامه ویران سازی سازمان های دولتی از شکایات و نامه های بی امضاء شروع می شود، بعد، به ترتیب با اعزام بازرس های بیس واد و مغرض، تهیه گزارشات غرض آلود و اتهام زننده، رسیدگی درکمیسیون های اداری و پاک کردن حساب خرده های گذشته، دادن خبرهای هیجان انگیزبه جراید جنجالی ادامه می یابد، وعاقبت الامر به دلسرد کردن افراد متخصص زحمت کش، لنگ کردن کارها، و بالاخره متضرر شدن مملکت می انجامد. متأسفانه، این کارها غالباً به نام دلسوزی برای مردم، حفظ منافع مملکت، و برقراری نظم صحیح دردستگاه ها و. و. و. و. . . انجام می شود.

با توجه به مراتب بالا تصمیم گرفتم که دراین زمان که سازمان از پشتیبانی شخص اول مملکت برخوردار بود از پیش آمدن چنین سناریوئی جلوگیری و تا آخرین لحظه مقاومت کنم. بهمین جهت، پس از رسیدن اولین نامه وزارت آب و برق و خواستن توضیحات از سازمان، با همان جوهر سبزی که همیشه از آن استفاده می کردم (چون کاملا دستورات را مشخص میکرد و به چشم میخورد) به مهندس روحانی نوشتم که هر اطلاعی را که مورد نیاز شخص جناب عالی است مستقیماّ به اینجانب بفرمائید تا در اختیارتان بگذارم و خواهشمندم به مامورین وزارتخانه دستورفرمائید از این نوع مکاتبات با سازمان خودداری کنند. ضمنا به دفتر سازمان نیز دستور دادم از ثبت نامه هائی که از وزارت آب و برق می رسد خودداری کنند و اگرمطلبی پیش آمد مستقیما به من مراجعه نمایند. برگرداندن نامه به وزارت آب و برق، که به طورعادی ارسال شد، کار خود را کرد و دیگر کسی از مدیران وزارت خانه مزبور چیزی به سازمان ننوشت.

از آن روز با یکایک آقایان وزراء و مقامات موثرملاقات کردم و برای هریک اصول و فلسفه ایجاد سازمان های عمران منطقه ای را توضیح دادم و اشکالات مربوط به اجرای کارهای بزرگ عمرانی از طریق سازمان های عادی دولتی که طبق قوانین مصوبه ناچار به رعایت مقررات و سنت های دیرینه اداری هستند را برایشان روشن کردم. عده ای وزرای جدید که سوابق زیادی در دستگاه های دولتی نداشتند، گفتند که تا آن زمان متوجه مشکلات مربوطه نبوده اند و قول دادند که درحفظ تشکیلاتی که برای عمران خوزستان به وجود آمده فعالانه کمک و همکاری کنند. دراین جریان، صرفنظر از تقویت و حمایت شاهنشاه، تائید و پشتیبانی مهندس اصفیا از سازمان آب و برق خوزستان بزرگترین اثر را داشت، زیرا همه مسئولین امر به صحت نظر و بی طرفی ایشان معتقد بودند و حرف مهندس اصفیا برای همه حجت بود، و وقتی می دیدند که او درتمام مراحل سازمان آب و برق خوزستان را تقویت می کند، آن ها نیز با سازمان همکاری می کردند. به همین جهت بود که در قانون تشکیل وزارت آب و برق، که در ابتدا قرار بود بطور صریح نوشته شودکه سازمان های آب و برق منطقه ای جزء تشکیلات وزارت آب وبرق هستند، به این بسنده شد که دولت می تواند با صدور تصویبنامه سازمان های لازم را در اختیار وزارت آب و برق قرار دهد.

پس از این برخوردهای اولیه با وزارت آب و برق ، مدت چهارماه کارها جریان عادی خودرا طی کرد ومانند گذشته اعتبارات لازم ازطرف سازمان برنامه تامین می گردید. ناگهان، در اواسط تیرماه، اطلاع یافتیم که درشبی که فردای آن روز پادشاه به مسافرت می رفتند، تصویب نامه ای به طور محرمانه از هیئت دولت گذشته است که برطبق آن سازمان های آب و برق خوزستان، آب و برق سفید رود، آب و برق کرج، و آب و برق رضائیه ضمیمه وزارت آب و برق شده اند.

پس از وصول این خبر فورا به دفتر نخست وزیر رفتم و تقاضای ملاقات کردم. آقای حسنعلی منصور بلافاصله مرا پذیرفت. قبل از این که شروع به صحبت کنم گفت می دانم برای چه آمده ای ولی ما ترتیبی داده ایم که تمام نظرات شما در مورد مجموعه برنامه عمران خوزستان رعایت خواهد شد و اشکالی درکارها پیش نخواهد آمد، به این معنا که یکبارچگی برنامه ها و استقلال کامل سازمان آب و برق خوزستان حفظ خواهد گردید. وزارت آب و برق کوچکترین دخالتی در کار سازمان شما نخواهد کرد. شما به عنوان نماینده اعلیحضرت، یعنی استاندار خوزستان، سرپرستی کلیه امور عمرانی خوزستان را بعهده خواهید داشت، تا تشکیلات دیگری نتواند مزاحم کارتان شود. فقط بودجه سازمان آب و برق خوزستان، که مورد قبول سازمان برنامه باشد، در زیر فصل مربوط به وزارت آب و برق، بصورت یک رقم، در بودجه کلی کشورمنظور و تقدیم مجلس خواهد شد. علاوه براین، طبق امر شاهنشاه، چنانچه اختلافی بین شما و وزارت آب و برق پیش بیاید، آقای مهندس اصفیا دخالت کرده و رفع اختلاف خواهد نمود. (این فرمولی بود که از طرف هویدا پیشنهاد شده بود).

پس از شنیدن صحبت نخست وزیر، و با توجه به سوابق دوستی و همکاری که سالیان طولانی با ایشان داشتم، گفتم که من برای تقدیم استعفا آماده بودم، ولی اینک شما مرا در موقعیتی قرار دادید که ناچارم این پیشنهاد را قبول کنم و درتحت شرایطی که فرمودید به کار ادامه دهم. ضمنا، منصور اضافه کرد که در میان سازمان هائی که به نام آب وبرق خوانده می شوند، تنها سازمان آب و برق خوزستان است که تشکیلات عظیمی برای عمران منطقه دارد و سازمان های دیگر تقریبا کارشان محدود به تنظیم و تقسیم آب و توزیع برق می باشد، که طبعا باید با ضوابط خاص جزء تشکیلات وزارت آب و برق باشند و از این جهت است که دولت تصویبنامه مربوطه را گذرانده.

پس از این جریان، درجلسه ای که در دفتر مهندس اصفیا با حضور مهندس روحانی تشکیل شد، اصول و نحوه رابطه بین سازمان آب و برق خوزستان و وزارت آب و برق مورد توافق قرار گرفت. دراین جلسه مجددا فلسفه تشکیل سازمان آب و برق خوزستان (که بر پایه اساسنامه قانونی آن دولت می توانست درصورت لزوم درسایر استان ها نیز سازمان های مشابهی دائر نماید) برای مهندس روحانی تشریح گردید و توضیح داده شد که منظور از تاسیس این سازمان ها بوجود آوردن یک تشکیلات قانونی درمنطقه موردنظر دولت می باشد که با اختیارات کامل بتواند بدون محظورات سنتی اداری برنامه های عمرانی مورد احتیاج منطقه را بصورت یک مجموعه برنامه های بهم پیوسته زمان بندی شده بطور سریع اجرا کرده و بمرحله بهره برداری برساند، و درمرحله نهائی، طبق تصمیم دولت، واحدهای مربوطه را تحت اختیار سازمان های تخصصی دولتی یا نیمه دولتی و شهرداریها و یا بخش خصوصی قراردهد.امّا شرط اصلی این است که، تا رسیدن به مرحله نهائی، سازمان های مختلف دولتی حق دخالت درکارهای جاری طرح ها را نداشته باشند. به عنوان مثال، تشکیلات برق شهر تا شروع بهره برداری توسط سازمان طرح ریزی، تاسیس و اجرا می شود. ولی وقتی این تشکیلات به مرحله بهره برداری رسید و توانست سرپای خود بایستد، تمام تشکیلات مربوطه در اختیار شهرداری محل قرار می گیرد، و از آن به بعد رابطه سازمان با شهرداری رابطه یک دستگاه فروشنده برق درنقطه شروع محدوده شهر خواهد بود و دیگر دخالتی در امر اداره برق شهر نخواهد داشت. و همین طور مثلا درمورد طرح های کشاورزی تا زمانی که شبکه آبیاری ایجاد نشده و اراضی اطراف دزفول زیر کشت قرار نگرفته، کلیه امور مربوطه توسط سازمان اجرا خواهد شد. ولی زمانی که این طرح به مرحله بهره برداری رسید، بنا به تصمیم دولت ممکن است در اختیار وزارت کشاورزی قرار گیرد.

از این جلسه به بعد روابط فی مابین براساس همکاری و احترام متقابل ادامه پیدا کرد. پس از مدتی، از مهندس روحانی دعوت کردم برای دیدن طرح های عمرانی به خوزستان بیاید و دراین مسافرت، که چند روزی طول کشید، مهندس روحانی با شیوه کار و نحوه مدیریت سازمان آب و برق خوزستان از نزدیک آشنا شد.

درسازمان آب و برق خوزستان معمولا ازکاغذبازی پرهیزمی شد. سرپرستان واحدها به یکدیگر اعتماد داشتند. دستورها ابتدا شفاها ابلاغ و سپس کتبا تائید می شد و این خود به سرعت عمل می افزود. همه مسئولیت قبول می کردند و کارها تا مرحله انجام براساس نظام و روش شناخته شده ای پی گیری می شد. مدیران به آسایش و رفاه کارمندانشان توجه کامل داشتند.

بازدید ازسازمان چنان مهندس روحانی را تحت تاثیر قرارداد که خود بلندگوی کارهای سازمان شد. گاهی، درجلسات ماهانه ای که با کلیه مسئولین واحدهای مختلف وزارت آب و برق داشت از من دعوت می کرد که در جلساتشان شرکت کنم. و هرگاه موضوع جدیدی پیش می آمد نحوه کار را در سازمان جویا می شد و از دستورالعمل ها و آئین نامه های سازمان به عنوان یکی ازمآخذ اصلی برای تهیه دستورالعمل های وزارت آب و برق استفاده می کرد. علاوه براین در بعضی موارد کارمندان وزارت آب و برق را برای کارآموزی به سازمان آب و برق خوزستان اعزام می کرد. این همکاری تا مدت یک سال ادامه داشت. دراین مدت، باز گاه به گاه شنیده می شد که بعضی از اطرافیان مهندس روحانی که خواستار افزایش قدرت و گسترش حیطه عمل وزارتآب و برق بودند مشغول تحریک و منتظر فرصتی هستند که ضرب شستی به سازمان نشان دهند. البته در ظاهر چیزی نمی گفتند، ولی اطلاعات موثقی می رسید که این عوامل در صددند که اگر بتوانند پرونده هائی نیز علیه مدیرعامل و کارکنان سازمان بسازند. بالاخره در دوم اردیبهشت 1344 نامه آمرانه ای از وزیر آب و برق به سازمان رسید که دستور می داد دفتر نمایندگی سازمان در تهران تعطیل شده و وظائف آن به دفتری که در وزارت آب و برق برای انجام کارهای سازمان های آب و برق منطقه ای تشکیل شده است تحویل گردد. به عبارت دیگر تشکیلات عظیم سازمان آب وبرق خوزستان، که در آن زمان بزرگترین سازمان عمرانی ایران بود، وبرای انجام امور مختلف خود ناچاربود هر روزه به دستگاه های دولتی در تهران مراجعه نماید، در ردیف سازمان آب و برق کرمان یا امثالهم قرار می گرفت، که تمام تشکیلات آن ها به اندازه یک واحد کوچک یکی ازطرح های عمران خوزستان هم نبود.

لازم است توضیح بدهم که دفتر نمایندگی سازمان درتهران دارای وظایف متعددی بود که انجام هریک از آن ها در امر پیشرفت برنامه ها اثرکلی داشت. از جمله این وظائف دنبال کردن روزانه مراحل تصویب طرح های اجرائی درقسمت های مختلف سازمان برنامه بود برای تامین اعتبار و تسویه حساب های گذشته و گرفتن پول در سر رسیدهای معین؛ گرفتن اجازه ورود ماشین آلات و کالاهائی که برطبق تصویب نامه های مختلف در اختیار وزارت بازرگانی و وزارت گمرکات بودند؛ گرفتن اجازه ورود بذر و نهال و کود شیمیائی و غیره ازوزارت کشاورزی؛ گرفتن اجازه اقامت و کار اتباع خارجی از وزارت کار، وزارت کشور، و شهربانی کل؛ اخذ ویزاهای مسافرت کارکنان ایرانی و خارجی به ممالک مختلف برای امور مربوط به طرح ها؛ و به طورخلاصه جلب همکاری و رفع مزاحمت تشکیلات دولتی که هرکدام به نحوی از انحاء در پیشرفت کارطرح های عمرانی موثر بودند. با توجه به وظائف دفتر تهران کاملا روشن بود که با بسته شدن این دفتر و انتقال وظائف آن به وزارت آب و برق باید هر روز برای انجام کوچکترین کاری منتظر رسیدن دستور ازمقامات عالیه وزارت آب و برق بود و این آسانترین راهی بود که کارکنان وزارت آب و برق می توانستند به راحتی پیشرفت کارهای سازمان را به تاخیر اندازند. من، به جای جواب به وزارت آب و برق، گزارش شرف عرضی به حضور شاهنشاه تهیه و تقاضا کردم که دستور فرمائید از دخالت ها و اظهارنظرهائی که اصول تشکیلات سازمان آب و برق خوزستان را متزلزل می کند خودداری شود. این استدعا مورد قبول قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد دیگر مزاحمتی ازطرف وزارت آب و برق در کارسازمان به عمل نیامد.

مهندس روحانی نیز که متوجه شد اشتباهی انجام گرفته موضوع را دنبال نکرد و جریان کار به حالت سابق باقی ماند و تا وقتی که من به وزارت کشورمنصوب شدم، روابط بسیار منطقی و دوستانه ای میان مقامات وزارت آب و برق و سازمان آب و برق خوزستان برقرار بود، به طوری که بعد از رفتن من از سازمان و انتصاب آقای دکتر ایرج وحیدی، معاون وزارت آب و برق، که فرد بسیار شایسته ای بود، به سمت مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان، با اصرار مهندس روحانی و دکتر وحیدی، احمدعلی احمدی، معاون فنی سازمان، به عنوان قائم مقام مدیرعامل به خدمت خود در سازمان ادامه داد. باتغییر مدیریت، نه تنها در شیوه کار سازمان تغییری داده نشد، بلکه با پیدا شدن امکانات جدید مالی برای دولت نسبت به گسترش شبکه های آبیاری و دنبال کردن ساختمان سد کارون، که مقدمات آن فراهم شده و کارها آغاز گردیده بود، اقدام گردید و طرح های جدیدی نیز برای گسترش تولید نیشکر درسی هزار هکتاردرنزدیکی شوشتر برای تولید 250 هزار تن شکر درسال به مرحله اجرا درآمد.

مالکین، اصلاحات ارضی، و عمران خوزستان

یکی از شرایط اصلی اخذ وام ازبانک جهانی این بودکه مصرف کنندگان آب درمنطقه آبیاری دز تعهد کنند که بهای آبی را که از شبکه آبیاری دز مصرف می کنند به طورمرتب بپردازند. چنان چه این تعهد صورت نمی گرفت، یکی از ارکان اقتصادی طرح، که براساس آن میزان وام مصوب بانک تعیین شده بود، متزلزل می شد و درنتیجه بانک نمی توانست پرداخت چنین وامی را توجیه کند.درسال 1339 قانون اصلاحات ارضی هنوز در مراحل اولیه بود. بعضی از مالکین امیدوار بودند بتوانند اجرای آن را از راه های مختلف دچار وقفه سازند. و به همین جهت هر روز در نقاط مختلف کشور فعالیت هائی از طرف مالکین برای ایجاد مزاحمت در اجرای قانون بعمل می آمد. در منطقه آبیاری سددز نیز که قسمت مهمی از آن به یک خانواده تعلق داشت، وضع مالکین و کشاورزان بحرانی شده و مالکین سعی می کردند تا آن جا که بتوانند نگذارند پای مامور دولت به محوطه آن ها باز شود. درچنین شرایطی مذاکره با مالکین و کشاورزان مشکل شده بود. معذلک، ما در حدّ امکان و به شیوه های گوناگون کوشش می کردیم برای آن ها توضیح دهیم که با ساخته شدن سددز و ایجاد کانال های آبیاری که از داخل مزارع آن ها خواهد گذشت درآینده خواهند توانست در تمام مدّت سال آب مورد نیاز خود را، به هرمیزانی که لازم باشد، با پرداخت بهای معقولی، در اختیار داشته باشند و دیگر ازسیل های سالانه و خشکسالی ترسی نداشته باشند، و علاوه براین، درتمام مدت سال از زمین های خود استفاده کنند. منتهی می بایستی از هم اکنون تعهد کنند که اولا در اجرای طرح با سازمان آب و برق خوزستان همکاری کامل داشته باشند تا برنامه پیشنهادی بسرعت و بنحو احسن پیش برود، و ثانیا بهای آب مصرفی را طبق تعرفه سازمان بپردازند.

برای مالکین و کشاورزان، همان طورکه قبلا ذکر شد، اولا قبول این که دولت قولی بدهد و به انجام برساند مشکل بود. دوّم این که نگران بودند که مقداری از زمین های آن ها برای جاده کشی و کانال سازی از بین برود. سوّم این که فکر می کردند که درحال حاضر از رودخانه دز براساس سنت گذشته حق استفاده از آب را دارند، پس چرا برای آب پول بدهند. تعهدّ سازمان نیزدرمورد این که حقوق گذشته آن ها کاملا رعایت و تامین خواهدشد، تاثیری در رفع مخالفت آن ها نداشت. ازطرف دیگر گزارشاتی می رسید که مالکین و کشاورزان، با هدایت مالک بزرگ منطقه، مرتبا جلساتی دارند و مشغول دسیسه وایجاد مزاحمت هائی از نظر اجرای طرح آبیاری دز می باشند.

با نزدیک شدن برنامه های پُرهزینه ساختمان سددز موضوع استفاده از وام 42 میلیون دلاری بانک جهانی روز بروز اهمیت بیشتری پیدا می کرد و بانک اصرار می ورزید که باید هرچه زودتر قرارداد با مصرف کنندگان آب صورت عمل به خود گیرد تا یکی ازارکان اصلی تعهدات دولت ایران برای اخذ وام از بانک رعایت شده باشد.

چند ماه قبل از این که موضوع قرارداد با مصرف کنندگان آب اهمیت زیادی پیدا کند و مسئله روز سازمان شود، یکی از رجال سرشناس و قضات برجسته دادگستری که در دولت دکتر اقبال با هم همکار بودیم، به من گفت که یکی از مالکین عمده خوزستان، که فرزند او تحصیلات خودرا در کشاورزی در امریکا به پایان رسانیده و علاقمند به ایجاد مزارع مُدرن کشاورزی در خوزستان است، عریضه ای به حضور شاهنشاه تقدیم کرده و تقاضا کرده است که سمتی در طرح های کشاورزی خوزستان به او ارجاع شود تا بعدا بتواند با استفاده از تجربیاتی که به دست می آورد خدماتی در خوزستان انجام دهد. شاهنشاه نیز دستور فرموده اند که موضوع به شما ارجاع شود. این موضوع کمال مطلوب سازمان بود، زیرا ما دائما به دنبال کسانی بودیم که خودشان امکاناتی داشته باشند و طرح هائی را بر اساس نظرات سازمان در منطقه دز به مرحله اجرا درآورند. لذا از این پیشنهاد استقبال و شخصا فرد مزبور را ملاقات کردم و ترتیب به کار گماشتن او را در طرح کشاورزی نیشکرهفت تپه دادم. ضمنا تاکید کردم که حداکثر تسهیلات را از نظر کار آموزی او فراهم سازند.

با توجه به این سابقه گزارش هائی می رسید که پدر این شخص در تحریک مالکین کوچک و کشاورزان فعالیت خود را تشدید کرده است. در این اثنا نامه ای از بانک جهانی به ضمیمه رونوشت نامه مالکین و کشاورزان منطقه آبیاری دز به سازمان رسید. در این نامه مالکین و کشاورزانی که ادعا کرده بودند مالک بیش از هشتاد درصد زمین های طرح آبیاری دز می باشند صریحا اعلام کرده بودند که به هیچ وجه با طرح آبیاری دز و ایجاد کانال های جدید آبرسانی موافقت ندارند، و دلیلی نیز برای پرداخت تعرفه آب نمی بینند، زیرا درحال حاضر از رودخانه دز حق آب دارند و به طور رایگان از آن استفاده می کنند. متن نامه به خوبی نشان می داد که تحریر کننده از مذاکراتی که میان سازمان آب و برق و مقامات بانک جهانی درجریان است اطلاع کافی دارد. شواهد دیگرنشان می داد که علاقه مندی جوانی که او را در طرح نیشکر استخدام کرده بودیم، فقط به دلیل رخنه کردن در داخل تشکیلات سازمان و اطلاع یافتن از مشکلات کار به منظور ایجاد مزاحمت بوده است. بررسی دراین مورد آشکار ساخت که این فرد، که جوان متمولی بود و حقوق دریافتی او اثری در زندگانی پُرتجمل او نداشت، از روز ورود به سازمان مشغول پخش شایعه های بی اساس و تحریک کارگران و کشاورزان اطراف هفت تپه بوده است. لذا وقتی کلیه دلائل جمع آوری شد و مسلم گردید که نامه به بانک جهانی نیزبا همکاری او تهیه شده است، دستور دادم ازکار برکنار شود.

بعد از این جریان، در اولین مراسم سلام، شاهنشاه وقتی مقابل صف وزرای سابق رسیدند، توقف فرمودند و از من سئوال کردند چطور پسر. . . را بیرون کردید. عرض کردم جریانی بود که بعدا به عرض خواهم رسانید. معلوم بود گزارش نامساعدی از اقدام انجام شده به عرض رسانیده اند. لذا روز بعد شرفیاب شدم و جریان را با سوابق امر به عرض رسانیدم. اقدام انجام گرفته را تائید فرمودند.

به دنبال این وقایع هیئتی از بانک جهانی برای رسیدگی محلی به ایران آمدند و تحقیقات لازم را انجام دادند. اعضای هیئت متوجه شدند که با اجرای قانون اصلاحات ارضی اصولا امضاء کنندگان نامه به بانک جهانی درآینده نقش مهمی در نحوه اجرای طرح های کشاورزی منطقه دز نخواهند داشت، و سر و کار سازمان با کشاورزانی خواهد بود که در اثر اجرای قانون اصلاحات ارضی صاحب زمین شده و یا خواهند شد، و تنها راه بالا بردن تولید کشاورزی منطقه و بالنتیجه تامین رفاه کشاورزان اجرای دقیق طرح های پیش بینی شده می باشد. بعد از آن رسیدگی، استفاده از وام بانک جریان عادی خود را طی کرد.

امّا مالکین بی کار ننشستند و تا مدت زیادی از راه های مختلف در اجرای کار ایجاد مزاحمت می کردند. به عنوان مثال، زمانی که برنامه راهسازی در داخل طرح آبیاری شروع شد و مقاطعه کاران شروع به کار کردند، بارها اتفاق افتاد که به تحریک مالکین کسانی شب ها دیواره های نهرهای آبیاری قدیمی را خراب می کردند و در نتیجه آب زیر سازی جاده هائی را که در دست ساختمان بود فرا می گرفت ومحل را تبدیل به باتلاق می کرد. روز بعد، مقاطعه کاران مجبور بودند با زحمات فراوان و صرف وقت و هزینه زیاد زمین ها را خشک کنند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند. همه این خرابکاری ها به این منظور بود که اجرای طرح به تاخیر افتد تا شاید دراین فاصله گشایشی درکارمالکین از لحاظ قانون اصلاحات ارضی به وجود آید. امّا با پشتکار و جدیت کارکنان طرح آبیاری و همکاری مامورین محلی، به خصوص قضات دادگستری، که پس از ساخته شدن سد دز و تاسیس شبکه برق و سایر اقدامات عمرانی، نسبت به مامورین سازمان اعتماد پیدا کرده بودند، این مسائل یک یک حل شد و روز به روز آثار مفید طرح آبیاری دز نمایان ترگردید. به عنوان مثال، فرد عاطل و باطلی که برای امرار معاش اغلب به کارهای ناشایست دست می زد و دائما تحت تعقیب مقامات دادگستری بود، با راهنمائی کارشناسان ایرانی طرح آبیاری آزمایشی دز به کشاورزی مشغول شد و در اولین سال عملیاتش توانست در پنج ماه اول سال از یک هکتار زمین که اجاره کرده بود سیصدهزار ریال گوجه فرنگی بفروشد. این شخص بعدا یکی از تولید کنندگان مهم محصولات کشاورزی در آن منطقه شد. فرد دیگری که در ناحیه کرمانشاه دست به کار تولید و پرورش زنبور عسل بود، در جنوب دزفول شروع به کشت توت فرنگی کرد و توانست محصولات خود را قبل از عید به بازار تهران برساند و بهترین توت فرنگی را عرضه کند.

چند خاطره تلخ

کسانی که با نحوه اجرای برنامه های عمرانی در ایران آشنائی نداشته باشند ممکن است تصور کنند همین که برنامه ای مورد تصویب مقامات عالیه قرار گرفت و مراحل قانونی را گذراند و اعتبار آن تامین شد دیگر کار انجام شده است؛ فقط کافی است مدت زمانی بگذرد و کارها به ثمر برسد. متاسفانه، واقعیت غیر از این است. در هر مرحله از اجرای کار مشکلات و موانع متعددی وجود دارد که غیر قابل پیش بینی بوده و هیچ روش خاصی برای مقابله با آنها وجود ندارد، غیر از این که مجریان امور باید درتمام لحظات و به طور مداوم جزئیات پیشرفت کارها را مراقبت کنند و موانع را از سر راه بردارند. به عنوان مثال نمونه هائی از این گونه مشکلات که برنامه عمران خوزستان با آن مواجه بود در این جا ذکر می شود:1- به طور کلی فرض براین بود که چنان چه برنامه ای درکشور مراحل تصویبی خود را طی کرده و از طرف دولت ابلاغ شود استانداران، که نماینده شاه و بالاترین مقام دولتی در استان هستند، موظف خواهند بود که تسهیلات لازم را برای اجرای آن برنامه فراهم سازند. در ابتدای تشکیل سازمان، در یکی از مسافرت ها که به اهواز رفته بودم ، با رعایت چنین فرضی از آقای استاندار وقت تقاضای ملاقات کردم تا از نفوذ معنوی ایشان برای پیشبرد کارهای سازمان استفاده کنم. دراین جلسه تعدادی از مدیران کل استان و رئیس شهربانی نیز حضور داشتند. آقای استاندار که از سابق با من آشنائی داشتند پس از تعارفات معموله اظهار داشتند که بسیار متاسفند که در استانی که ایشان مسئولیت آن را دارند میلیون ها دلار پول مملکت توسط شرکت های خارجی بدور ریخته می شود و تحت برنامه عمران خوزستان تمام نظم اداری استان بهم ریخته شده و دیگر یک نفر حاضر نیست که به عنوان ماشین نویس در شهرداری اهواز کارکند، زیرا می تواند به طرح های عمرانی رفته و حقوق بیشتری بگیرد و آقای شهردار که حضور دارند این مطلب را تائید می کنند. ثانیا به جای این که تعدادی تلمبه روی رودخانه ها بگذارند و زمین ها را آبیاری کنند و مزارع کشاورزی ایجاد نمایند، می روند سد دز را می سازند که معلوم نیست برق آن را چه کسی مصرف خواهد کرد. و اضافه کردند که بهتراست این آقایان امریکائی ها بیایند کشاورزی را از این پیشخدمت استانداری یاد بگیرند که درهمین چند ماهه با خرید چند ریال تخم پنبه دانه و کاشتن آن در کنار استانداری چند صد تومان پنبه دانه فروخته است. فکر کنید اگر تمام پول هائی را که به این خارجی ها می دهند صرف چنین کارهائی بکنند خوزستان چه بهشت برینی خواهد شد. و حالا به عهده شماست که به این کارها خاتمه بدهید و جلوی این ولخرجی ها را بگیرید. البته حضار نیز به احترام آقای استاندار به علامت تصدیق سرتکان می دادند. درچنین شرایطی بحث اصولی با آقای استاندار و ذکر جزئیات برنامه های عمرانی را بی فایده دیدم و به طور اختصار گفتم که موضوع تفاوت حقوق های موسسات فنی و عمرانی با شهرداری ها همیشه درخوزستان وجود داشته و موضوع تازه ای نیست. میان حقوق های موسساتی مانند شرکت ملی نفت و موسسات دیگری که با صنعت نفت سرکار دارند و از کارکنانشان کارآئی و انضباط بیشتری را خواهانند با شهرداری ها، که شرایط استخدامی شان کاملا متفاوت است، همیشه اختلاف بوده و هیچ کدام نمی توانسته اند جانشین دیگری بشوند و به همین دلیل موسسات عمرانی خوزستان نیز ضوابط و شرایط استخدامی متفاوتی با سایر موسسات دولتی و شهرداری ها دارند و فقط به صرف داشتن عناوین مشابه استخدامی نمی توان به کلیه افراد درتمام موسسات حقوق مشابهی داد، و سازمان آب و برق خوزستان نیز از این قاعده مستثنی نیست. ولی درمورد گذاشتن تعدادی تلمبه بر روی رودخانه های خوزستان باید گفت اگر مطلب به همین سادگی بود باید تا به حال تمام خوزستان آباد شده باشد، زیرا هم موسسات و افراد متمکن درخوزستان وجود دارد و هم زمین فراوان و سوخت ارزان. پس باید راه حل مشکلات را درجای دیگری جستجو کرد، کما این که شرکت کشاورزی خوزستان که بیش از ده سال است میزان چند هزار هکتار اراضی اطراف شوش را در اختیار گرفته و تعدادی اشخاص سرشناس و با نفوذ دست اندر کار آنند، هنوز کاری انجام نداده و در حال ورشکستگی و پس دادن زمین هاست و آقای آذری، ثروتمند خوزستانی که چندصد هکتار زمین شمال اهواز را با تلمبه آبیاری کرده و ظاهرا مشغول پنبه کاری است، موفقیتی در این راه نداشته و قسمت اعظم زمین های او تبدیل به شوره زار و باتلاق شده است. پس از این بیان و اظهار معذرت از این که بهعلت عزیمت به تهران مجبور به ترک جلسه هستم از ایشان خداحافظی کرده و بقیه بحث را به آینده موکول کردم.

پس از مراجعت به سازمان و بحث با همکاران به این نتیجه رسیدیم که مذاکرات آن جلسه زنگ خطری برای سازمان و نمونه ای از نظرات گردانندگان دستگاه های دولتی دراستان است. لذا بهتر دیدیم که ترتیبی داده شود که مدیران دستگاه های دولتی و بخش خصوصی و کارمندان آنها طبق برنامه ای از کارهای سازمان در سد دز و هفت تپه و طرح آبیاری بازدید کنند و به چشم خود اقدامات انجام شده را ببینند. این برنامه به تدریج و با تدبیر همکاران بوجه شایسته ای به مرحله اجرا درآمد و هربار که عده ای از مامورین دولتی و یا بخش خصوصی از طرح های سازمان بازدید می کردند، احساس غروری به آنها دست می داد و خودشان بلندگوی فعالیت های عمرانی سازمان می شدند. آن آقای استاندار هم پس از چندی برکنار و برای همیشه از کار دولت کنار گذاشته شد.

2- چند روز قبل از کریسمس سال 1962 از خوزستان خبر دادند که مقامات گمرک و پلیس به دستور پیشکار دارائی خوزستان از خروج عدهای از کارکنان خارجی طرح های سازمان که می خواسته اند برای گذراندن تعطیلات به خارج بروند به علت نداشتن مفاصا حساب مالیاتی جلوگیری کرده اند.

جلوگیری از مسافرت این افراد، که اغلب در تابستان گذشته در گرمای طافت فرسای خوزستان در زیر آفتاب کار کرده و اینک برای دیدن خانواده خود و یا به همراه آنان برای گذراندن تعطیلات سالانه عازم خارج بودند، جوّ ناراحت کننده ای دربین کارکنان خارجی طرح ها ایجاد کرده بود. هرکدام از آنها آنرا به چیزی تعبیر می کردند و وحشتی در بین همه ایجادشده بود که بیم آن می رفت به استعفای آنها بیانجامد. زیرا در قراردادهای استخدامی آن ها به طورصریح ذکر شده بود که پرداخت مالیات حقوق به عهده کارفرماست و تا آن زمان نیز چنین موضوعی از طرف هیچ مقامی عنوان نگردیده بود. به خصوص این که این تصمیم فقط درمورد کارکنان سازمان آب و برق خوزستان گرفته شده بود و شامل کارکنان خارجی شرکت ملی نفت و سایر موسساتی که در خوزستان کارمند خارجی داشتند نمی شد. لذا برقرار کردن چنین محدودیتی در شب سال نو مسیحی برای خارجی ها تعبیرهای متعددی پیدا کرد و باعث یاس و بدبینی کارکنان نسبت به آینده طرح های عمران خوزستان شد.

برای من مشکل بود قبول کنم که پیشکاری دارائی خوزستان خودسرانه و بدون مقدمه و پشتیبانی مقاماتی به چنین کاری دست زده باشد. لذا فورا با استاندار خوزستان تماس گرفتم و جریان را به اطلاع او رساندم و تقاضا کردم دراین باره دخالت و رفع اشکال کند و اضافه کردم چنان چه سوالی باشد سازمان رسیدگی و هرگونه اشکالی را برطرف خواهد کرد. پاسخ استاندار نشان می داد که خودش دراین کار دخالت داشته است. زیرا به جای این که درصدد چاره جوئی برآید، گفت این آقایانی که حقوق های هنگفت می گیرند باید مالیات دولت را هم بدهند و بدانند که دراین مملکت حساب و کتابی برقرار است. به اطلاعشان رسانیدم که هزینه طرح های عمران تماما از حساب سازمان برنامه پرداخت می شود و اشخاص مورد بحث کارکنان شرکت های خصوصی نیستند که شرکت های مربوطه از منافعی که دارند مالیات دولت را هم بپردازند. بلکه قراردادهای استخدامی این افراد با رعایت قوانین و مقررات سازمان برنامه بسته شده و سازمان با استفاده از مقررات خود تعهد کرده است که مالیاتی را که به حقوق آن ها تعلق می گیرد، سازمان برنامه خود بپردازد. علت هم این بوده که اگر به حقوق کارکنان خارجی طرح های عمرانی مالیات تعلق گیرد، صرفنظر از این که هزینه طرح های عمرانی به طور مصنوعی بالا خواهد رفت، منافع بادآوردهای نیز نصیب آن دسته از شرکت های خارجی خواهد شد که قراردادشان براساس هزینه های انجام شده به اضافه درصدی از کل هزینه بعنوان حق الزحمه تنظیم شده باشد. علاوه براین، به همان میزان پرداخت مالیات های برحقوق، وجوهی از حساب هزینه های عمرانی کشور کسر و به حساب درآمدهای بودجه اداری دولت منظور می گردد و به مصرف هزینه های غیر عمرانی می رسد که این مطلب برخلاف روح قوانین مربوطه درمورد تقسیم درآمدهای دولت بین هزینه های عمرانی و هزینه های اداری است. اضافه کردم که به هرحال این بحثی است که باید در داخل دولت ایران انجام گیرد و تکلیف آن روشن شود، و مصلحت نیست که عده ای خارجی، که براساس تعهدات یک سازمان دولتی کار می کنند، درگیر اختلاف تعبیر و تفسیرهای دستگاههای دولت بشوند. بهتر است تا زمانی که این مسئله بین وزارت دارائی وسازمان برنامه حل شود، رویه چندین سال گذشته دنبال و از مسافرت کارکنان خارجی سازمان رفع مزاحمت شود.

استاندار، که انتظارمی رفت بیش ازهر مامور دولتی دیگری درخوزستان علاقه مند به پیشرفت کارها باشد، چنان با خونسردی و بی اعتنائی به این موضوع، که می توانست عواقب ناراحت کننده ای درکارهای عمرانی خوزستان داشته باشد، برخورد کرد که من متوجه شدم بحث با او غیر از تلف کردن وقت نتیجه دیگری ندارد. لذا، گفتم مانعی ندارد، راه دیگری پیدا خواهم کرد. بلافاصله جریان را با مهندس اصفیا و آقای دکتر جهانگیر آموزگار، وزیردارائی وقت، درمیان گذاشتم و قرار شد پیشکار دارائی خوزستان به تهران احضارشود تا درسازمان برنامه مسئله مورد رسیدگی قرار گیرد.

رسیدگی و اتخاذ تصمیم طبیعتا دوهفته ای طول می کشید و تا آن زمان تعطیلات سال نو مسیحی به پایان رسیده و این اقدام بی جا اثرات ناگوار خود را به جا می گذاشت. بدان جهت به فکر راه چاره دیگری افتادیم. یکی از کارکنان سازمان، به نام عطاءالله اخلاقی، که بعداً به سمت نمایندگی مجلس شورای ملی از دزفول انتخاب شد، و متخصص برطرف کردن این نوع مشکلات بود، راه حلی پیدا کرد و گفت دریاچه سد دز جزء منطقه فرمانداری کل لرستان است، که مرکز آن در خرم آباد می باشد، و ما می توانیم ازطریق شهربانی لرستان مسئله اجازه خروج را حل کنیم. اخلاقی با آشنائی که با یکی از رؤسای شهربانی لرستان داشت توانست اجازه خروج تمام کسانی را که عازم مسافرت بودند بگیرد، و از این بابت به طور موقت رفع اشکال شد. موضوع اصلی نیزدر یک جلسه طولانی در سازمان برنامه، با شرکت مشاورین حقوقی و نمایندگان وزارت دارائی، مورد بحث واقع شد و رویه سازمان برنامه مورد تایید مقامات وزارت دارائی قرار گرفت.

3 – همان طورکه قبلا توضیح دادم، در منطقه مسکونی کارمندان آب و برق خوزستان در اهواز، که بنام کوی گلستان نامیده می شد، ساختمانی به عنوان مهمانسرا و باشگاه کارمندان وجود داشت که دارای ده اطاق بود و برای اقامت کارشناسان و کارمندانی که به طور موقت به اهواز می آمدند درنظر گرفته شده بود. دراین باشگاه یک سالن غذاخوری و آشپزخانه وجود داشت که اغلب مورد استفاده کارمندان مجرد بود. درمحوطه باشگاه نیز استخری ساخته شده بود که در فصل گرما کارمندان و خانواده هایشان از آن استفاده می کردند. با توجه به این که ظرفیت این تأسیسات حتی برای رفع احتیاجات خود سازمان کافی نبود، و در شهر اهواز نیز هنوز هتل مجهزی وجود نداشت، مسئولین مربوط همیشه از جهت کم بود جا درمضیفه بودند و ظرفیت اضافی وجود نداشت که مورد استفاده کارمندان سایر دستگاه های دولتی قرار گیرد. این موضوع نیز در شهر اهواز پدیده تازه ای نبود، زیرا تاسیسات شرکت ملی نفت و راه آهن دولتی ایران و ارتش نیز فقط برای کارکنان آن ها اختصاص داشت.

بدیهی است برای استفاده از تاسیسات تعرفه ای پیش بینی شده بود که کلیه استفاده کنندگان مجبور به پرداخت آن بودند. برای همکاری با دستگاه های دیگر، به مدیران ادارات دولتی اجازه داده شده بود از رستوران باشگاه استفاده کنند، امّا، رئیس شهربانی خوزستان انتظار داشت که مهمانان خود را به طور رایگان در اطاق های باشگاه سکنی دهد و صورتحسابی هم از بابت رستوران برایش فرستاده نشود. او این موضوع را چندین بار به مسئولین سازمان در اهواز گوشزد کرده بود ولی البته نمی شد برای او استثنا قائل شد. به دنبال این جریان به تدریج گزارش می رسید که از ناحیه شهربانی اهواز در موارد مختلف نسبت به کار سازمان آب و برق کارشکنی و اشکال تراشی می شود. امّا چون غالبا موضوع مهم نبود، به آن ترتیب اثری داده نمی شد. تا این که در یک روز گرم تابستانی به علت طوفان شدید یکی از تیرهای چوبی انتقال برق منطقه استانداری می شکند و برق محل اقامت استاندار قطع می شود. آقای استاندار هم دستور می دهند به اداره برق تلفن و علت قطع برق سوال شود. برحسب تصادف، درهمین روز همسر امریکائی رئیس قسمت برق سازمان، مهندس منصور عسگری، به علت یک ناراحتی روانی خودکشی کرده بود و رؤسای درجه اول قسمت برق برای تشییع جنازه او به کوی گلستان رفته بودند. به همین جهت کارمندان قسمت برق نتوانسته بودند جواب مناسبی به تلفن آقای استاندار بدهند. در نتیجه آقای استاندار به رئیس شهربانی دستور می دهد یک نفر را بفرستد تا یکی از رؤسای اداره برق را پیدا کند و بگوید که با استانداری تماس بگیرد. رئیس شهربانی از این فرصت استفاده می کند و چند نفر مامور می فرستد و رئیس اداره برق اهواز را که در مراسم تشییع جنازه شرکت داشت با وضع موهنی توقیف می کنند و به شهربانی می برند. در اثر این اقدام کلیه کسانی که در مراسم تشییع جنازه شرکت کرده بودند تصمیم می گیرند از کار کناره گیری و دستگاه برق را فلج کنند.

طی این جریان من به اتفاق چند نفر از همکارانم برای رسیدگی به مشکلاتی که از نظر تامین اعتبارات در بانک جهانی پیش آمده بود با مقامات سازمان برنامه جلسه داشتیم. گرم مذاکره بودیم که این خبر رسید. بلافاصله با آقای استاندار خوزستان، تیمسارسرتیپ صفاری، که به عکس سلفشان توجه و محبت زیادی به مامورین سازمان داشتند، تماس گرفتم و موضوع را به اطلاعشان رسانیدم و سوال کردم چه اتفاقی افتاده که موجب توقیف رئیس اداره برق شده است. ایشان با کمال تعجب اظهار داشت که کاملا از جریان توقیف بی خبر و فقط از رئیس شهربانی خواسته است که رئیس اداره برق را پیدا کند و از او بخواهد که به استانداری تلفن کند. سپس اضافه کرد حالا کاملا متوجه مطلب شده و ترتیب رفع شکایت کارکنان اداره برق را خواهد داد.

تیمسارصفاری شخصا به اداره برق رفت و با محبت و بزرگواری ازجوانانی که در آن جا کار می کردند و غرورشان جریحه دار شده بود دلجوئی کرد و موضوع حل شد. امّا رئیس شهربانی بی کار ننشست و دنبال مطلبی می گشت که باز به نحوی برای سازمان آب و برق ایجاد مزاحمت کند. چند ماهی گذشت. یک روز اطلاع رسید که شهربانی خوزستان گزارش محرمانه ای به مرکز ارسال داشته و نوشته است که باشگاه کارمندان سازمان آب و برق خانه فسادی است که در فصل گرما در داخل استخر آن یخ می ریزند و زن های لخت را توی استخر می اندازند که شنا کنند. گفته شد که هرچند این گزارش محرمانه بوده ولی محتوای آن از طرف مامورین شهربانی درشهر اهواز پخش و موجب حرف هائی شده است. بدیهی است افرادی که سوء نیت نداشتند و به روش کار سازمان آشنا بودند، می دانستند که این شایعه بی پایه است و فقط از روی غرض ورزی پخش شده است. معذالک اطلاع پیدا کردم که براساس همین گزارش مغرضانه مقامات امنیتی رسیدگی هائی به طور محرمانه انجام داده و بی پایه بودن شایعات را به اطلاع مقامات بالا رسانده اند.

دراین جا باید این نکته را ذکر کنم که در مقابل تحریکات سوء رئیس شهربانی خوزستان، که از افسران مکتب قدیم بود، افسران جوان و تحصیل کرده ای که در رده های مختلف شهربانی انجام وظیفه می کردند و با مامورین جوان سازمان در تماس بودند، همیشه روابط بسیار دوستانه داشته و ازهیچ گونه همکاری با سازمان خودداری نمی کردند و درحد امکان امور مربوطه را در سطح پائین حل می کردند.

یک شب، بعد از انتخاب من به استانداری خوزستان، در یک مهمانی رسمی، ارتشبد نصیری رئیس شهربانی کل کشور، به من اظهار داشت که شما از بابت رئیس شهربانی خوزستان خیالتان راحت باشد زیرا امروز صبح از شاهنشاه کسب اجازه کرده ام که ایشان را به تهران احضار کنم. از تیمسار نصیری تشکر کردم.

***

سازمان و مدیریت

حسن شهمیرزادی

سازمان آب و برق خوزستان براساس قانون و آئین نامه مصوبه مجلس در سال 1339 دفتر مستقلی درتهران تاسیس کرد که در ابتدا از مدیرعامل و معاون مدیرعامل و یک منشی تشکیل می شد.

شناسائی، استخدام و کارآموزی کارشناسان ایرانی برای تحویل گرفتن و اداره طرح های عمرانی از مهمترین اهداف سازمان بود. به تدریج، در مدت کوتاهی، تعدادی از جوانان که بیشتر آنها فارغ التحصیل دانشگاه های آمریکائی بودند، در رشته های مختلف کشاورزی، آبیاری، مهندسی، بودجه، حسابداری و مدیریت در دفتر سازمان درتهران استخدام شدند. این کارمندان نسبت به امورعمران خوزستان مطالعاتی انجام دادند، تا سازمان بتواند قسمت های مختلف موسسه عمران خوزستان را تحویل گیردو رأسا اداره نماید. همان طور که درفصول گذشته نوشته شده است، موسسه عمران خوزستان،که توسط شرکت عمران ومنابع(Development Resources Corp) تاسیس شده بود، کلیه امور عمرانی طرح جامع عمران خوزستان را اداره می کرد. سازمان آب و برق خوزستان، پس از مذاکره با مسئولین شرکت عمران و منابع و نمایندگان آنان در تهران و اهواز، تصمیم گرفت که در اوّل فروردین 1341 کلیه قسمت های اداری موسسه عمران خوزستان، مانند کارپردازی، حمل ونقل ، روابط عمومی، روابط با ادارات دولتی، حسابداری و بودجه، کارگزینی، و آموزش و استخدام کارمندان، و از بین قسمت های فنی (ساختمان سددز، احداث خطوط فشار قوی برق، توزیع برق درشهرها و روستاها، طرح آبیاری دز، طرح نیشکر هفت تپه) قسمت توزیع برق درشهرها و روستاها را تحویل گیرد.

دراین زمان بزرگترین ومهمترین مسئله ما تامین نیروی انسانی سازمان بود. بخصوص که مدیریت کلیه ادارات و طرح های فوق الذکر را کارشناسان خارجی (آمریکائی، انگلیسی، هلندی و غیره) به عهده داشتند. در ضمن تصمیم گرفته بودیم که حتی المقدور از انتقال کارمند از وزارتخانه ها و یا سازمان ها و شرکت های دولتی خودداری کنیم، زیرا وزارتخانه ها و سازمان های دولتی خود در مضیقه بودند و کمبود کارشناس و متخصص در رشته های برق و آبیاری و کشاورزی و مدیریت و حسابداری و سایر رشته ها درکشور کاملا آشکار بود. لذا، با این که بعلت استقلال مالی و باتوجه به آئین نامه سازمان می توانستیم حقوق و مزایای بیشتری پیشنهادکنیم، سعی ما براین قرارگرفت که با کمک کارشناسان خارجی که درسازمان کارمی کردند کارمندان ایرانی خود سازمان را آموزش دهیم و درضمن ازطریق دانشگاه ها و نمایندگی های سیاسی ایران در آمریکا و دیگرکشورها دانشجویان ایرانی را در رشته های موردنیاز شناسائی و آن ها را تشویق به خدمت درخوزستان نمائیم.

معمولا افرادی را انتخاب می کردیم که علاوه بردانش فنی به زبان انگلیسی نیزمسلط باشند، زیرا، درمرحله اول ورود به خدمت می بایستی با روساء و کارشناسان خارجی کارکنند و آموزش ببینند،و برای این کار دانستن زبان انگلیسی ضروری بود.

ذکر این نکته لازم است که کارشناس خارجی هرگز با میل و رغبت کارمند زیردست ایرانی خود را تعلیم و آموزش نمی داد. زیرا طبعا نمی خواست که کارمند ایرانی جای وی را بگیرد و موجب خاتمه گرفتن کارش شود. لذا مدیریت سازمان می بایستی روش هائی اتخاذ کند که کارشناسان خارجی به دادن آموزش های ضروری ترغیب شوند و درضمن ایرانی ها نیز ناملایمات احتمالی را تحمل کنند و از برخورد عقایدشان با خارجی ها نهراسند و بدانندکه آینده بهتری درانتظار آنان است و مدیریت سازمان درتعهدی که نسبت به آن ها کرده وفادار خواهد بود و به آن عمل خواهدکرد.

درواقع، جوانان ایرانی که به استخدام سازمان درمی آمدند، فرصت هائی برای قبول مسئولیت های بزرگ و اجرای کارهای جالب می یافتند که کمتر درشرایط دیگر و درکشورهای دیگر بدست می آمد. به عنوان مثال، منصور عسگری، یکی ازجوانان که در رشته مهندسی برق از امریکا فارغ التحصیل و درنیروگاه سدّدز استخدام شده بود، پس از دوسال خدمت در نیروگاه به سمت رئیس طرح برق سازمان منصوب گردید. مسئول کانادائی اداره نیروگاه به من گفت که انتصاب به چنین سمتی درکانادا معمولا پس از 20 سال خدمت انجام میگیرد.

دراول فروردین 1341 که فعالیت های موسسه عمران خوزستان را تحویل گرفتیم، اولین حکمی که صادرشد انتصاب یک جوان ایرانی به سمت مدیریت مالی سازمان بود. دکترمحمدجواد منشی زاده که تحصیلات اولیه خود را در رشته داروسازی دردانشگاه تهران به پایان رسانیده بود، پس از چندسال سرپرستی داروخانه ای درتهران به رشته حسابداری علاقمند و پس ازاتمام تحصیلات حسابداری دردانشگاه در اداره حسابداری عمران خوزستان درتهران استخدام شده بود. پس ازتحویل گرفتن فعالیت ها از موسسه عمران خوزستان وی به سمت مدیرمالی سازمان منصوب و به اهواز منتقل گردید. درمقابل، مدیرمالی که خارجی بود، بسمت مشاور مدیرمالی تغییرسمت یافت. به فاصله کوتاهی مدیریت امور اداری سازمان نیز تغییرکرد وعبدالواحد بهنام، که تحصیلات رشته بازرگانی را درهندوستان انجام داده بود و سال ها سمت های مختلف را در اداره همکاری اقتصادی ایران و آمریکا (اصل 4) تصدی داشت، بسمت مدیر امور اداری منصوب گردید.

برای استخدام جوانان دانشجو که درآمریکا تحصیل می کردند چند هیئت از طرف سازمان به آمریکا مسافرت کردند. ریاست هیئت اول را آقای عبدالرضا انصاری، مدیرعامل سازمان به عهده داشت. امیرحسین نخعی، که مسئول امور استخدام و آموزش دردفتر تهران سازمان بود و بعداً معاون وزارت آموزش و پرورش شد، نیز دراین ماموریت شرکت داشت. این دونفر در دو مسیرمختلف درامریکا حرکت و براساس برنامه ریزی قبلی، در شهرهای مختلف امریکا، با دانشجویان مصاحبه کردند و موفق شدند تعدادی قرارداد استخدام منعقد نمایند. سازمان تعدادی از این دانشجویان را درشرکت های امریکائی به کارآموزی گماشت و هزینه کارآموزی و مراجعت آن ها را به ایران تقبل کرد. رویه سازمان این بود که این جوانان پس از توقف بسیار کوتاه در تهران به خوزستان عزیمت وکار خود را شروع کنند. سازمان در همه مناطق فعالیتش مسکن، وسیله نقلیه برای کار، وسائل زندگی، و نیز باشگاه های ورزشی و سینما و سالن هائی برای برگزاری جشن و مهمانی فراهم کرده بود. برخلاف رویه و روش سنتی در ادارات دولتی ایران، میان رؤساء وکارمندان یک نوع دوستی بوجود آمده بود، و رفتار رئیس و مرئوسی وجود نداشت. کارمندان خود را غریبه حس نمی کردند و درجلسات هفتگی مطالب و مسائل و پیشنهادات اصلاحی خود را به راحتی مطرح می کردند و مورد بحث قرار می دادند. پس از گذشت دوسال تعداد قابل توجهی از جوانان فارغ التحصیل دانشگاه ها در سازمان استخدام شدند و در زمان کوتاهی تعدادی از آن ها توانستند جانشین کارشناسان خارجی شوند و خارجی هائی که قبلا رئیس آنها بودند مشاور آنها شدند. این جوانان موجب استخدام جوانان دیگری شدند که خود به سازمان معرفی می کردند. دراینجا باید از جالینوس شفازند یاد کرد که اولین رئیس ایرانی دفتر کارگزینی و آموزش کارمندان سازمان دراهواز بود. قبل از وی یک جوان امریکائی رئیس کارگزینی بود که علاقه ای به سپردن امور به یک جوان تحصیل کرده ایرانی نداشت و با این که به سمت مشاور منصوب گردید که با جالینوس شفازند همکاری نماید پس از مدت کوتاهی به آمریکا مراجعت نمود. ولی تصمیمات مدیریت سازمان در امور استخدامی، ارتقاء ، انتصاب و آموزش کارکنان توسط مسئولین ایرانی دفتر کارگزینی بنحو شایسته ای اجرا گردید.

اولین مدیر ایرانی طرح نیشکر نادر حکیمی بود که تحصیلاتش را در رشته مهندسی در دانشگاه آمریکائی بیروت و ام آی تی ( M.I.T) آمریکا به پایان رسانده بود. وی در سال 1341 به سمت معاون کارخانه تولید نیشکر منصوب شد و با پشتکار و لیاقتی که داشت توانست نظر موافق رؤساء طرح را جلب کند و درمدت کوتاهی به سمت معاون طرح نیشکر هفت تپه ارتقاء مقام یابد. وی سپس مدیرطرح نیشکر شد و کارشناسان خارجی با سمت مشاور با وی همکاری می کردند. پس از چند سال نادرحکیمی به تهران رفت و در امور تجارتی خصوصی به فعالیت پرداخت. برای مدتی نیزحکیمی با سمت معاونت وزارت دارائی مسئولیت اداره امور کشتیرانی و بنادر را داشت.

یکی دیگر از جوانان تحصیل کرده که در سال 41 استخدام شد و با فعالیت و کاردانی خود به سمت مدیر طرح آزمایشی آبیاری دز رسید، اصغر اژدری بود. وی فارغ التحصیل از دانشکده کشاورزی کرج بود و سپس موفق به اخذ درجه فوق لیسانس درمهندسی ماشین آلات کشاورزی از دانشگاه دورهم (Durham) انگلستان گردید. اژدری ابتدا معاون اداره ماشین آلات کشاورزی طرح آبیاری آزمایشی دزشد و پس ازیک سال خدمت به سمت معاون فنی ودرسال1343به سمت مدیرطرح آبیاری آزمایشی دزمنصوب گردید. ازاین زمان این طرح کلاً بدست ایرانیان اداره شد.

درماه های آخری که مدیران اولیه سازمان آب و برق خوزستان در خوزستان خدمت می کردند، یعنی در حوالی سال 1345، با مسئله جدیدی روبروگشتند و آن نگهداری کارمندان جوان درخوزستان بود، چون با بهبود همه جانبه اوضاع اقتصادی در ایران قوه جاذبه تهران موجب تشدید علاقه کارمندان به انتقال به تهران شده بود.

مضافاً، بسیاری از موسسات دولتی و غیردولتی علاقمند به استخدام این کارمندان بودند، زیرا آن ها نه تنها تحصیلات دانشگاهی داشتند و درخارج و درخود سازمان در رشته تخصص خود کارآموزی دیده بودند، بلکه پس ازسال ها تجربه ورزیده شده و در زمینه های مختلف مدیریت کار یادگرفته بودند. دراین زمینه ما زیاد سخت گیری نمی کردیم، زیرا نظام سازمان، ازآن جمله سیاست ارتقاء مقام براساس لیاقت، حقوق و مزایای مکفی، امکان استفاده از وام برای خرید خانه و اتومبیل، دسترسی به مراکز فروش مایحتاج ازطریق شرکت های تعاونی و غیره، جوانان را به ادامه خدمت درخوزستان تشویق می نمود. معذلک، سازمان با انتقال تعداد زیادی ازکارمندان به بخش دولتی و خصوصی موافقت کرد. البته، همواره کارمندان دیگری درسازمان استخدام شده و کارآموزی می دیدند تا آماده برای جانشینی کارمندان انتقالی باشند. این نیز گفتنی است که تعدادی از کارمندانی که ازسازمان آب و برق خوزستان به موسسات دیگرمنتقل شدند به مقامات حساس مملکتی رسیدند، که خود از آثار مفید و مثبت سازمان برای مملکت به شمار می آید.

بطورمثال، زمانی که نادر حکیمی به تهران منتقل شد، جوان دیگری به نام اصغر شرکت، که در طرح نیشکر هفت تپه خدمت می کرد، به مدیریت طرح نیشکر هفت تپه ارتقاء مقام یافت.. اصغرشرکت از دانشگاه نبراسکا درجه لیسانس درکشاورزی اخذ کرده بود. وی در ابتدای خدمت در سازمان در طرح آبیاری آزمایشی دز فعالیت می کرد، و پس از چندی به طرح نیشکر هفت تپه منتقل شد و با همکاری با کارشناسان خارجی در امور مدیریت طرح کارآموزی دید و به سمت معاونت طرح نیشکر هفت تپه منصوب شد و سپس به مدیریت طرح رسید. در زمان وی ظرفیت تولید شکر تصفیه شده از 30 هزار تن به 50 هزار تن رسید و مقدمات افزایش ظرفیت تولید شکر به 100 هزار تن فراهم گردید. این از موفقیت های چشمگیر ایرانی ها بود، زیرا کلیه امور تولید شکر به دست ایرانی ها اداره می شد وکارآموزی و تربیت جوانان، که از سیاست های مهم سازمان بود، در طرح نیشکر درهمه مراحل رعایت می شد. در نتیجه این امکان به وجود آمد که مدیران طرح همواره از بین جوانان شاغل در خود طرح انتخاب شوند. نمونه دیگر محمدرضا نقابت معاون طرح نیشکر هفت تپه بود که پس از استعفای اصغر شرکت وی به سمت مدیر طرح نیشکر هفت تپه منصوب گردید.

درطرح آبیاری آزمایشی دز، نیز، زمانی که اصغر اژدری، مدیرطرح، به تهران منتقل گردید، معاون وی، مهدی یزدی، که رشته مهندسی آبیاری را در آمریکا تحصیل کرده بود جانشین وی شد، و بدین ترتیب کارمندان برای تصدی مشاغل بالاتر آموزش می دیدند.

در بدو تاسیس سازمان آب و برق خوزستان در1339 درحدود شش صد کارشناس، کارمند، و کارگر خارجی درطرح عمران خوزستان درتهران و خوزستان فعالیت می کردند. این رقم شامل کارشناسان خارجی سازمان می شد که از سوی شرکت عمران و منابع استخدام شده بودند و نیز کارمندان، مهندسین، و کارگرانی که برای پیمانکاران خارجی در زمینه های سدسازی، نیشکر، آبیاری و برق کار می کردند. زمانی که من به عنوان نماینده مدیرعامل سازمان برای تحویل گرفتن فعالیت های موسسه عمران خوزستان (KDS Khuzestan Development Services) به اهواز رفتم، همه رؤسای ادارات و قسمت های فنی خارجی و اکثریت آنها امریکائی بودند. در اواسط سال 1345 که عبدالرضا انصاری و من به ترتیب به سمت وزیرکشور و معاون وزارت کشور منصوب شدیم و از سازمان رفتیم، همه قسمت های فنی مانند سدّدز، طرح آبیاری آزمایشی دز، طرح نیشکر هفت تپه، قسمت توزیع برق؛ و نیز دفاتر اداری مانند حسابداری، بودجه، کارپردازی، انبارداری، روابط عمومی، کارگزینی، آموزش، و حمل و نقل را ایرانیان، که همگی فارغ التحصیل دانشگاه بودند، تصدی می کردند. دراین زمان سد ساخته شده بود، شکر ازکشت نیشکر درهفت تپه تولید می شد و برق کلیه شهرها و تعداد زیادی از روستاهای خوزستان تامین شده بود، و شبکه طرح آبیاری آزمایشی در 22 هزار هکتار زیرسد ساخته شده بود و از آن بهره برداری می شد.

استقلال سازمان، بخصوص استقلال مالی سازمان، سهم مهمی در موفقیت این برنامه داشت. امّا تشویق صحیح و بموقع کارمندان، از آن جمله ترفیع آنان برای تصدی مشاغل بالاتر، تشخیص و ترغیب فعالیت استثنائی، مانند اخذ نشان از دربار و یا پرداخت پاداش های نقدی، و یا اعزام به خارج برای مطالعات و آموزش بیشتر، و دیگر روش ها نیز به پیشرفت کار کمک می کرد.

برنامه ریزی و بودجه

یکی از اولین اقدامات سازمان آب و برق خوزستان مطالعه و بررسی دقیق هزینه طرح ها، بخصوص هزینه های اداری، و نحوه تهیه بودجه عمرانی و بودجه قسمت های اداری بود. سازمان موفق به صرفه جوئی های جالبی شد. مثلا، زمانی که موسسه عمران خوزستان را تحویل گرفتیم، سازمان رأسا مراکز بهداری خود را اداره می کرد. درنتیجه تعدادی طبیب خارجی و ایرانی و هم چنین پرستار و دیگر کارمندان بهداری در استخدام سازمان بودند. از آنجا که سازمان در زمینه بهداشت تخصص نداشت، استخدام و نگهداری این افراد و خرید دارو و وسائل بهداری مشکل فراهم کرده بود. هزینه بهداشت کارمندان خارجی و ایرانی زیاد و دربودجه سازمان رقمی چشمگیر بود. موسسه عمران خوزستان در اهواز و هفت تپه و دزفول و محل سدّ دز تعدادی کلینیک تاسیس و اجبارا چند پزشک و پرستار خارجی استخدام کرده بود، زیرا پزشکان ایرانی حاضر به قبول خدمت درخوزستان نبودند. اگراحیانا پزشکی حاضر به خدمت درخوزستان می شد، جذب شرکت ملی نفت ایران می شد. هزینه گزاف امور بهداشتی فقط شامل حقوق یک پزشک خارجی نبود، بلکه هزینه سفر وی و خانواده اش به ایران و برگشت و هزینه تحصیل فرزندان آنان و دیگر هزینه های وابسته به استخدام خارجی ها را نیز شامل می شد.

سازمان آب و برق خوزستان با مشورت و تایید رئیس سازمان برنامه و پس از مذاکره با تعدادی از بیمارستان های تهران قراردادی با بیمارستان پارس تهران منعقد کرد. براساس این قرارداد بیمارستان پارس کلیه وسائل بهداری سازمان را تحویل گرفت، کارمندان و پزشکان خارجی و ایرانی کلینیک های سازمان به بیمارستان پارس منتقل شدند، و از آن پس اداره امور مربوط به بهداشت بدست کارشناسان و پزشکان بیمارستان پارس انجام گرفت. این اقدام سازمان موجب شد که نه تنها سرویس بهداشتی مطمئن تر و مُدرن تری ارائه شود، بلکه همه کارمندان سازمان و خانواده آنها بیمه بهداشتی شوند. درنتیجه کارمندان و خانواده آنان اطمینان خاطر بیشتری پیدا کردند، به ویژه این که درگذشته کارمندان و خانواده آنان مجبور بودند به بیمارستان های محلی مراجعه کنند، که خدمات بهداشتی آن ها به هیچ وجه اطمینان بخش نبود. تصدی امور بهداشتی توسط بیمارستان پارس موجب جلب کارمند و ادامه خدمت درخوزستان شد. از آن پس اعزام کارشناسان خارجی برای معالجه به تهران و یا کشورهای خارج به میزان قابل توجهی کاهش یافت و موجب تقلیل هزینه بهداشتی سازمان گردید.

لازم به توضیح است که این اقدام سازمان ابتدا با واکنش منفی کارشناسان خارجی مواجه شد، اگرچه مدیریت شرکت عمران و منابع از این سیاست بهداشتی سازمان پشتیبانی می کرد. کارشناسان خارجی علاقمند بودند که همچنان به پزشکان خارجی مراجعه کنند. لذا، مدتی وقت لازم بود تا این کارشناسان با پزشکان ایرانی آشنا شده و به آن ها اعتماد پیدا کنند. از این رو سازمان دو پزشک و یک پرستار خارجی را که در استخدام داشت در اختیار بیمارستان پارس گذاشت. پس از اتمام مدت قرارداد این پزشکان به خدمت آنان خاتمه داده شد، و از آن پس کلیه امور بهداشتی به دست ایرانیان اداره گردید.

مسئولین سازمان آب و برق خوزستان نه فقط به کاهش هزینه ها توجه داشتند، بلکه سعی می کردند که کار را بدست کاردان بسپرند و اموری را که دیگران می توانستند بهتر و با هزینه کمتر انجام دهند بر اساس قرار دادهای محکم دراختیار آن ها بگذارند، مانند همین قرارداد با بیمارستان پارس.

روش های صرفه جوئی و تغییرات سازمانی

در موسسه عمران خوزستان دفتری با تعدادی کارمند برای تهیه بلیط ترن، راه آهن و هواپیما وجود داشت که برای کارمندان خارجی و ایرانی بلیط تهیه و احیانا تسهیلاتی درمسافرت آنان ایجاد می کرد. با یکی از آژانس های مسافرتی مذاکره و قراردادی منعقد گردید و از آن پس این امور توسط آن آژانس انجام می گرفت. علاوه بر این که هزینه دفتر مسافرت ها کلا صرفه جوئی شد، آژانس مسافرتی تعدادی بلیط هواپیما به رایگان در اختیار سازمان قرار داد تا برای اعزام کارمندان بخارج برای تشویق یامعالجه آن ها مورد استفاده قرار گیرد.

در اهواز اداره انبار و منازل کلیه امور تعمیراتی منازل و ساختمان های اداری سازمان را رأسا انجام می داد، و تعدادی لوله کش، بنا، آهنگر، سیم کش، متصدی وسائل برقی منازل در استخدام داشت و حتی برای ساختن و تعمیر میز و صندلی دفاتر ومبلمان منازل تعدادی نجار استخدام شده بودند. ولی بعداً با عقد قرارداد با افراد و شرکت های مختلف مقدار زیادی از این امور به پیمانکاران سپرده شد و نه فقط امور مربوط به اداره و استخدام و نگهداری وجانشین کردن کارمندان و کارگران حذف گردید، بلکه تعمیرات با کیفیت بهتر و با هزینه کمتر انجام می گرفت.

در اجرای برنامه های صرفه جوئی گاه گاهی با مشکلاتی برخورد می کردیم که نیاز به راه حل های خاص داشت. از جمله، هریک از مدیران طرح ها و رؤساء خارجی فعالیت ها که درنواحی مختلف خوزستان مانند هفت تپه، دزفول، اندیمشک، سددز، و اهوازخدمت می کردند، اتومبیل با راننده در اختیار داشتند. درتعیین هزینه اتومبیل، می بایستی استهلاک اتومبیل، هزینه تعمیرات و بنزین و روغن، حقوق و اضافه کار راننده، هزینه سهم کارفرما برای بیمه اجتماعی و هزینه ثابت دفاترکارگزینی و کارپردازی و اداری سازمان محاسبه می شد. سازمان با توجه به میزان این هزینه ها با پیمانکاری قراردادی منعقد نمود و براساس این قرارداد پیمانکار ده اتومبیل سواری نو با ده راننده در اختیار سازمان قرار داد که هریک از آن ها به یکی از طرح ها و یا ادارات و یا برای مسافرین سازمان در فرودگاه آبادان اختصاص یافت. با این عمل مبلغی درحدود40 درصد هزینه ها صرفه جوئی شد. امّا چند روزی نگذشت که از سوی مسئولین سازمان های دولتی در اهواز شایعات زیادی درمورد واگذاری اتومبیل سواری نو به کارمندان سازمان آب و برق رواج یافت، که اخبار آن در تهران نیز منتشر و موجب تبلیغات سوئی برعلیه سازمان شد و سازمان با تهیه طرح وام اتومبیل کارمندان را تشویق به خرید اتومبیل کرد که این راه دیگری برای تقلیل هزینه ها بود.

پیش از این که سازمان کارها را تحویل بگیرد، دفتر کارپردازی موسسه عمران خوزستان کلیه خریدهای محلی را از یک شرکت در اهواز خریداری می کرد. این شرکت خصوصی انباری در اهواز داشت، کارکنان آن به زبان انگلیسی آشنائی داشتند، و تنها شرکتی بودکه نمایندگی لوازم انواع ماشینآلات را داشت. سازمان، پس از تحویل گرفتن کار، از شرکت های محلی دعوت کرد که خود را برای ارائه خدمات مورد نیاز سازمان آماده سازند. از آن پس خریدها ازشرکت های مختلف انجام گرفت و رقابت میان فروشندگان موجب صرفه جوئی در بودجه سازمان شد. خریدهای بزرگ ازطریق مناقصه های عمومی و یا مناقصه های محدود انجام می گرفت. شیوه تصمیم گیری درباره خرید اجناس و خدمات این بود که براساس آئین نامه هائی که تهیه کرده بودیم ابتدا نیازمندی ها در ردههای پائین مطرح و بحث می شد. سپس، گام به گام، به رده های بالاتر می رسید. درکلیه موارد، همه مسئولین ذی ربط درتصمیم گیری مشارکت داشتند. هیچ امری پنهانی و دور از اطلاع مدیران و مسئولین انجام نمی شد. این شیوه تصمیم گیری از فساد جلوگیری می کرد.

تهیه بودجه

بودجه سازمان آب و برق خوزستان مورد توجه خاص مسئولین سازمان برنامه بود و رسیدگی به بودجه سازمان درسازمان برنامه با حضور افسران عالی رتبه آن سازمان انجام می گرفت. در بعضی ازجلسات مهندس صفی اصفیاء، سرپرست سازمان برنامه، خود نیز شرکت می کرد. پس از تاسیس وزارت آب و برق بودجه سازمان جزء فصل بودجه وزارت آب و برق به مجلس شورای ملی تسلیم می شد.

در سال 1341 سازمان آب و برق خوزستان بودجه عمرانی پنج ساله تهیه و به سازمان برنامه ارائه کرد. از آن پس بودجه سالیانه براساس برنامه عمرانی پنج ساله تهیه و تنظیم می شد. این شیوه بودجه بندی در نوع خود بی سابقه بود. طبیعتا، کارمندان و کارشناسان ملزم به رعایت دقیق بودجه پیش بینی شده و مصوبه بودند و کلیه محدودیت ها بدون هیچ تغییری رعایت می گردید.

سازمان آب و برق خوزستان، براساس قانون مصوبه، از نظرمالی مستقل بود. امّا، آشکارا، در ابتدای کار سازمان مجبور بود برای انجام پروژه های عمرانی ازدولت کمک بگیرد. لذا، بودجه سازمان از دو بخش تامین می شد. یکی ازدرآمدهای حاصل از فروش برق، شکر و آب، که هزینه های تولید محصولات فوق و هزینه های عمومی و اداری را تامین می کرد و بخش دیگر بودجه سرمایه گذاری بود که دولت برای هزینه های عمرانی تامین می کرد. قرار بود سازمان پس از تکمیل برنامه های اولیه عمران خوزستان از دولت وجوهی دریافت ندارد و هزینه برنامه های عمرانی آینده را از محل درآمد خود سازمان تامین کند و سازمان برنامه تعهد کرده بود که وام بانک بین الملل را دولت رأسا پرداخت نماید.

سازمان آب وبرق خوزستان از اولین موسسه های دولتی بود که از سیستم حسابداری صنعتی cost accounting پیروی می کردند. براساس این شیوه حسابداری هزینه های ادارات مرکزی به طرح های مختلف سرشکن می شد و هزینه تولید، اعم از برق، آب و شکر، دقیقاً محاسبه می شد. بویژه برای ایجاد انگیزه درمصرف برق شهری و صنعتی و با توجه به هزینه تولید برق، که با دقت محاسبه شده بود، نرخ برق در حداقل ممکن تعیین گردید که از نرخ برق در دیگر نقاط کشور کمتر بود. نرخ پائین برق، به نوبه خود، یکی از عوامل جذب صنایع به خوزستان شد.

مدیریت سازمان فعالیت ها را به دقت پیگیری و ارزشیابی می کرد و این نحوه عمل موجب شد که بودجه مصوبه به نحو صحیحی اجرا شود و تجربه های حاصله درتهیه برنامه ها و بودجه های آتی مورد استفاده قرار گیرد. رؤسای طرح ها و مسئولین ادارات مرکزی در اهواز موظف بودند هرماهه گزارشی از وضع بودجه، امور مالی و پیش رفت کار قسمت خود برای مدیریت تهیه کنند. گزارش ها توسط مدیران بررسی میشد و رؤساء طرح ها مرتبا در جریان این بررسی قرار می گرفتند.

وسائل رفاه کارمندان

شهرهای خوزستان مانند اهواز و خرمشهر و دزفول و اندیمشک فاقد مسکن مناسب و تسهیلات بهداشتی و وسائل تفریحی و ورزشی بودند. به همین دلیل برای سازمان های دولتی و خصوصی استخدام کارشناسان ورزیده و جوانان تحصیل کرده برای خدمت درخوزستان مشکل بود. فقط شرکت ملی نفت ایران بود که برای رفاه کارکنان خود وسائل و تسهیلات لازم فراهم کرده بود. با توجه به مشکلات فوق، سازمان آب و برق خوزستان نیز درصدد تأمین وسائل مختلف رفاه برای کارمندان برآمد و برای کارشناسان ایرانی و خارجی نه تنها مسکن تهیه کرد، بلکه درسال های اول مبلمان و وسائل دیگر نیزدر اختیار کارمندان قرار داد. در اهواز و هفت تپه و دزفول و اندیمشک و درمحل سددز سالن هائی برای نشان دادن فیلم سینمائی برای کارمندان تهیه کرد. در هرمنطقه باشگاهی ساخت که دارای رستوران، استخر، سالن ورزش، و محلی برای برپا کردن مهمانی ها و دیگر جشن ها بود.

سازمان کارمندان خود را تشویق می کرد که با توجه به هوای گرم و شرایط سخت خوزستان ازمرخصی سالانه استفاده نمایند. به همین منظور با سازمان مهمانخانه های بنیاد پهلوی مذاکره و ترتیبی داده شد که با هزینه کم و درزمان های مشخص کارمندان سازمان از مراکز توریستی و مهمانسراهای بنیاد پهلوی استفاده کنند.

مسابقات ورزشی میان باشگاه های سازمان ترتیب داده می شد و وسائل اسکی روی آب در دریاچه سددز فراهم شده بود که مورد استفاده کارمندان قرار میگرفت. کارمندانی که کوشش بیشتری در انجام کار خود نشان می دادند برای شرکت در سمینارهای علمی و یا برای اخذ درجه تخصصی به تهران و یا خارج ازکشور اعزام می شدند. این خود موجب علاقمندی بیشتر کارمندان به کار و فعالیت می شد.

مدیران و کارمندان ارشد سازمان می توانستند از وام اتومبیل استفاده کنند. این وام ها بدون بهره بود و درضمن موجب صرفه جوئی در هزینه حمل و نقل سازمان می شد. چنانچه کارمندان از اتومبیل شخصی خود برای انجام کارهای سازمان استفاده می کردند، هزینه بنزین و هزینه استهلاک معینی به آنان پرداخت می شد. این برنامه موجب تقلیل هزینه اداره حمل ونقل سازمان گردید.

چندسال پس از اینکه کارشناسان جوان ایرانی درخوزستان جایگزین کارشناسان خارجی شدند، برنامه وام مسکن نیز به مورد اجرا گذارده شد و هزینه مسکن سازمان کاهش یافت و کارمندان نیز درحفظ منزل و مسکن خود بیشتر توجه می کردند.

همان طورکه درقسمت بودجه توضیح داده شد، سازمان به موضوع بهداشت کارمندان توجه خاص داشت. با قراردادی که با بیمارستان پارس تهران منعقد شده بود، کارمندان و خانواده آنان دارای بیمه کامل بهداشتی شدند. درمراجعه به دکترها و یا بستری شدن دربیمارستان هیچ گونه هزنیه ای نمی پرداختند و کلیه هزینه مداوا و بستری شدن در بیمارستان براساس قرارداد منعقده به عهده بیمارستان پارس بود. سازمان، براساس روش متداول بیمه، مبلغی بابت هرکارمندماهیانه به بیمارستان پارس میپرداخت و مبلغ کمی ازحقوق کارمندان بابت بیمه بهداشت کسر می کرد. عقد این قرارداد هزینه امور بهداشتی سازمان را تقلیل داد و خدمات بهداشتی بهتری دراختیار کارکنان سازمان قرار گرفت.

درخوزستان وسائل تلفنی بین شهرها وجود نداشت. سازمان ابتدا از طریق دستگاه های فرستنده رادیوئی یک طرفه بین شهرهای خوزستان و دفترسازمان درتهران رابطه برقرار کرده بود. درسال 1343 سازمان با خرید دستگاه های تلفن مُدرن و فرستنده مرکزی توانست برای اولین بار درخوزستان بین شهرهای حیطه فعالیت خود- اهواز، خرمشهر، دزفول، اندیمشک، هفت تپه، و سددز- تلفن مستقیم برقرار کند. از آن پس کارمندان سازمان توانستند بدون واسطه یا تلفن چی مستقیما با کارمندان و یا ادارات دیگر سازمان درشهرهای مختلف تماس حاصل نمایند. این امر درپیشبرد برنامه های سازمان اثرمثبت داشت. کلیه امورنصب وبهره برداری از وسائل تلفن مستقیم از طریق سیستم مایکرو ویو(microwave) توسط کارمندان و مهندسین ایرانی قسمت ارتباطات سازمان انجام می گرفت.

سرپرست قسمت ارتباطات شمس الدین ملک ابهری بود. وی یکی از مهندسینی بود که سازمان در امریکا استخدام و برای کارآموزی به یکی از شرکت های معروف در رشته ارتباطات بنام شرکت موتورولا (Motorola) فرستاده بود. ملک ابهری چندین سال سرپرستی قسمت ارتباطات سازمان را به عهده داشت. درسال 1346 ملک ابهری به تهران منتقل و به ریاست اداره مخابرات وزارت آب و برق و کمی بعد به سمت مدیر ارتباطات سازمان برنامه منصوب شد. سپس او رئیس شرکت مخابرات ایران شد.

سازمان، با توجه به نیاز به استخدام کارشناسان جوان ایرانی، موفق گردید که موافقت دولت را نسبت به استخدام جوانان مشمول نظام وظیفه درسازمان اخذ نماید. تا زمانی که این جوانان درسازمان کار می کردند، به خدمت نظام وظیفه احضار نمی شدند و این امر موجب تشویق تعداد دیگری از فارغ التحصیلان دانشگاه های آمریکا گردید که به ایران مراجعت و در خدمت سازمان درآیند.

تعداد قابل توجهی از مدیران و کارشناسان ایرانی سازمان موفق به دریافت نشان از دربار شدند. مدیریت سازمان هرساله درخواست اهداء نشان برای کارمندان سازمان به دربار شاهنشاهی ارسال می داشت. این امر دردستگاه های دیگردولتی درسطح استان سابقه زیادی نداشت و اهدای نشان از نظر روانی برای کارمندان بسیار مفید و جالب بود.

از نظر اهمیتی که هریک از کارمندان برای سازمان داشت، در مواقعی که پادشاه و یا نخست وزیر از طرح های سازمان بازدید می کردند، همیشه کارمند مسئول قسمتی که مورد بازدید قرار می گرفت گزارش و توضیح می داد و هیچ وقت سعی نشد که فقط مدیرعامل یا معاونین مدیرعامل سازمان منحصرا درباره فعالیت سازمان گزارش دهند. از این روکارمند حس می کرد که فعالیتش به حساب می آید و نتیجه زحماتش پاسخ داده شده است.

رویداد زیرگواهی مطالب بالاست. روزی در پایگاه هوائی وحدتی در دزفول مانور هوائی با همکاری نیروهای ایران و امریکا ترتیب داده شده بود که پادشاه و تعدادی از وزیران و امرای لشکری و هم چنین تعدادی از امرای لشکری آمریکا برای مشاهده آن به دزفول آمده بودند. صبح زود که قرار بود تعدادی چترباز از هواپیماهای جنگی ای که از آمریکا عازم ایران بودند در دزفول در روبروی جایگاه به زمین آیند طوفان شن شد و نتیجتا مانور انجام نگرفت. امّا پادشاه تصمیم گرفتند که آن روز را در دزفول بمانند و مانور روز بعد انجام گیرد. بعدازظهر آن روز به من اطلاع دادند که پادشاه علاقمندند با مهمانان خارجی، که تعدادی عکاس و فیلمبردار و خبرنگار خارجی نیز همراه آنها خواهند بود، از طرح آبیاری آزمایشی دز بازدید بعمل آورند. درنواحی مختلف طرح، مانند محل انشعاب کانال های اصلی و مزرعه صفی آباد و مرکز برنامه سواد آموزی، مسئولین مربوطه و کارمندان جوان سازمان که با لباس کار شرکت کرده بودند، بدون هیچ گونه تشریفات معمول این نوع بازدیدها درباره فعالیت های طرح آبیاری توضیحاتی می دادند و پادشاه با دقت به گزارش کارمندان توجه می کردند و دربعضی موارد خود اثرات طرح عمران خوزستان و تکمیل شبکه آبیاری و امکانات توسعه کشاورزی را برای مهمانان خارجی تشریح می کردند. این خود نشان می داد که ایشان تا چه حدّ به امور عمرانی خوزستان علاقمند و پشتیبان برنامه های عمرانی آن ناحیه بودند. درضمن برنامه این پذیرائی ناگهانی ازپادشاه و مهمانانشان چون به نحو بسیار سادهای ترتیب داده شده بود اثر خوبی درمهمانان گذارد. بخصوص، یکی از زارعین طرح که با تقدیم چند شاخه گل وحشی به پادشاه که خود از صحرا تهیه کرده بود با زبانی ساده از کمک هائی که به زارعین آن ناحیه شده است سپاسگزاری کرد بسیارجلب توجه نمود.

دو موضوعی که درفوق اشاره شد، یعنی دریافت نشان از دربار و امکان دادن گزارش توسط کارمند مسئول، موجب تشویق کارمندان می شد و اهمیت و اثر این نحوه تشویق کمتر از پرداخت پاداش و یا ایجاد وسائل تفریحی و ورزشی نبود. در این جا به یکی از موارد دیگر مدیریت باید اشاره کرد: کارمندان سازمان هریک مسئول انجام وظائف خود بودند و اختیارات انجام کار نیز بیک یک آنان تفویض می شد و این تفویض اختیار ازمدیرعامل به معاونین و سپس به دیگر رؤساء قسمت ها و ادارات انجام گرفته بود. از این روکارمندان حس می کردند که وجود آن ها به حساب می آید و متقابلا مدیریت سازمان انتظار دارد که مسئولیت امور را قبول کنند و به نحو صحیحی وظائف خود را انجام دهند.

برنامه های عمده طرح عمران خوزستان

آغاز کار درسازمان آب و برق خوزستان

احمدعلی احمدیدرسال 1338 (1959)، وقتی آقای دکترجمشید آموزگار وزیرکشاورزی بود، نامه ای به او نوشتم که من برای خدمت به کشورم آماده ام و مایلم به ایران مراجعت کنم. او نیزطی نامه ای مرا دعوت کردکه هرچه زودتر به ایران بازگردم تاترتیب همکاری من داده شود. من دربهمن1338 پس از14سال دوری ازوطن و اشتغال به تحصیل، تدریس و پژوهش دردانشگاه های یوتا، کرنل (Cornell) و آمریکائی بیروت(American University of Beirut)، به ایران مراجعت کردم و با رتبه سه به سمت کارشناس اصلاح بذر و باغبانی در وزارت کشاورزی در کرج با حقوقی درحدود000, 25ریال درماه که ازچند بخش حاصل می شد و از منابع مختلف می آمد (اصل 4، حقوق رتبه 3، دوری از مرکز، اضافه کار و غیره) استخدام شدم. تا مدتی که دکترجمشید آموزگار وزیرکشاورزی بود، حقوق من مرتباً پرداخت می شد. پس از رفتن او، زمان وزارت آقای ابراهیم مهدوی، درپرداخت حقوق من مداوما اشکال تراشی شد، و کار بجائی رسید که با این که از کاری که می کردم راضی بودم، تقاضای انتقال به سازمان برنامه کردم. با تقاضای من موافقت شد، ولی در همان موقع آقای مهندس حسین خدیوی، مدیرعامل مؤسسه اصلاح بذر و نهال، که از شخصیت های شریف و تحصیل کرده درکشاورزی و رئیس مستقیم من بود، اظهار کرد اگر مایل باشم دروزارت کشاورزی بمانم ترتیبی خواهد داد که تا وقتی اودراین جاست حقوق من مرتبا پرداخت شود. با توجه به این که از کار پژوهشی و کارهای تولیدی لذت می بردم و از نشستن پشت میز و کار دفتری بیزار بودم پیشنهاد ایشان را قبول کردم و به کار خود ادامه دادم. امّا وقتی حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی شد مجددا اشکال تراشی ها شروع شد و دیگرکاری از دست مهندس حسین خدیوی برنمی آمد. از طرف دیگر شنیده بودم که ارسنجانی شخص بسیار بددهنی است و ممکن است برخوردی ناراحت کننده بین من و او پیش آید. لذا از دوستم آقای عبدالرضا انصاری، که اخیراً مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان شده بود، خواهش کردم تقاضای انتقال مرا به سازمان آب و برق خوزستان بکند. او موافقت کرد و من در تیرماه 1340 به عنوان مشاور فنی مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان استخدام شدم و در حدود یک سال در این سمت انجام وظیفه کردم. کار من در این مدت مطالعه سوابق کشاورزی، طرح های آبیاری آزمایشی دز و نیشکر هفت تپه، آشنائی و مذاکره با مدیران خارجی طرح ها و آشنائی با جوانان ایرانی که درطرح های مختلف مشغول کار بودند، بازدید منظم ازطرح های کشاورزی و ملاحظه پیشرفت کار بود. چون طبق قرارداد خارجی ها مجری طرح ها بودند، اگر درکارشان اشکالی می دیدم مراتب را فورا به مدیرعامل سازمان اطلاع می دادم. در طول این مدت یکی از کارهای دیگر من تهیه گزارش برای مدیرعامل سازمان در باره گزارش هائی بود که ازطرف استاندار وقت آقای ابراهیم مهدوی به دولت و پادشاه ارسال می شد و سازمان می بایستی پاسخ آنها را بدهد. چون مجریان طرح ها همه خارجی بودند و نه وقت و نه توانائی نوشتن گزارش به فارسی داشتند، ناچار می بایستی یک نفر از سازمان آب و برق خوزستان که به کارها واقف است از محل بازدید وبا مذاکره بامسئولان امر گزارش لازم را تهیه کند. بدین ترتیب بخش بزرگی از وقت من صرف تهیه گزارش جهت خنثی کردن اثرات نامطلوب گزارش های استاندار وقت می شد.

در اوائل تابستان سال 1341 از مدیرعامل سازمان تقاضای یک ماه مرخصی برای رفتن به آمریکا کردم. عبدالرضا انصاری با یک ماه مرخصی من موافقت کرد، ولی وقتی برای خداحافظی نزد او رفتم، اظهار داشت بهتراست مسافرت خود را کوتاه کنم، برای این که در آتیه نزدیک نقشه ای برایم در نظر دارد.

پس از بازگشت به ایران، در ملاقاتی که با مدیرعامل سازمان داشتم، گفت ترتیبی بده که با امور غیر کشاورزی سازمان مانند سدّ سازی و ساختمان کانال، برق و غیره نیز آشنا شوی. من هم سوابق مربوط را مطالعه کردم. چند هفته ای از این ملاقات گذشت. یک روز مدیرعامل سازمان مرا احضار کرد و وقتی به دفتر ایشان رفتم، ضمن تبریک، حکمی به من دادو مرا به سمت معاون فنی سازمان منصوب کرد. از او تشکر و کار جدید خود را شروع کردم. (لازم به توضیح است که مهندس مصطفی مزینی، معاون فنی وقت، تصمیم داشت برای ادامه تحصیلات عالی و اخذ درجه دکترا در رشته مهندسی به آمریکا برود. به همین جهت عبدالرضا انصاری می خواست من برای قبول مسئولیت معاونت فنی سازمان آماده باشم.) با این سمت کلیه امور طرح آبیاری آزمایشی دز، طرح نیشکر هفت تپه، و طرح بررسی منابع،شامل آب، خاک،گیاه، اندازه گیری و پیش بینی بارندگی، نوسانات آب رودخانه، آب خیزداری و غیره، تحت نظارت من قرار گرفت.

طرح عمران خوزستان

طرح عمران خوزستان براساس طرح سازمان درّه تنسی (TVA) ریخته شده بود. اصل فکر این بود که در منطقه ای مانند خوزستان، که دارای آب فراوان، اراضی وسیع، هوای آفتابی، و نیروی انسانی کافی است، عناصر موثر بروضع اقتصادی مردم را درارتباط با هم به کارگرفت و با سرمایه گذاری کافی، برنامه ریزی مناسب، آموزش درست، تشکیلات منظم، و جدیت و پشتکار وضع مردم را به نحو چشمگیری بهبود بخشید. طرح مصوّب سازمان برنامه عبارت بود از ایجاد سدّی بر روی رودخانه دز برای تولید 520 هزار کیلووات برق، به زیرکشت درآوردن 125 هزارهکتار اراضی زیر سدّ، ایجاد و کشت مزارع نیشکر، و احداث کارخانه تولید شکر از نیشکر.

درابتدا، مسئولیت برنامه ریزی و اجرای همه بخش های این طرح با شرکت عمران و منابع نیویورک به مدیریت دیوید لیلیانتال و گوردون کلاپ بود. این شرکت، مطابق معمول، هریک از بخش های تولیدی را، در چارچوب قراردادی که با سازمان برنامه داشت، به شرکت های بین المللی دیگر مقاطعه داده بود. زمانی که من به سازمان آب و برق خوزستان رفتم سدّدز درحال ساخته شدن بود، ساختمان طرح آبیاری آزمایشی دزشروع شده بود، وطرح نیشکر هفت تپه در دست اجرا بود. سازمان، با توجه به قراردادهای موجود، در اجرای طرح ها دخالت مستقیم نمی کرد. شرکت عمران و منابع کلیه کارهای اجرائی طرح نیشکر هفت تپه را به یک شرکت امریکائی بهنام رالف پارسونز لس انجلس (Ralph Parsons) و از طریق رالف پارسونز به شرکت دیگری به نام بروئر(C. Brewer) واگذار و کارشناس استرالیائی ای به نام دکتر ویلیام کِر(H.William Kerr) استخدام کرده بود که از سوی آنها طرح اجرائی نیشکر هفتتپه را نظارت کند.

هدف سازمان آب و برق خوزستان، و برنامه من بعنوان نماینده فنی سازمان، این بود که هرچه زودتر از یک سو ایرانیان را جانشین مدیران خارجی کنیم و ازسوی دیگر میان بخش های تولیدی گوناگون طرح و مردم محل ارتباط برقرار کنیم. به عبارت دیگر، طرحی را که بوسیله خارجی ها آغاز شده و سازمان یافته بود، بومی کنیم. داستان سازمان آبو برق خوزستان، داستان بومی کردن مساله عمران درایران است. ارزش تاریخی برنامه عمران خوزستان، علاوه بر تاثیری که عملا درزندگی مردم خوزستان داشت، در این بودکه نشان داد ما ایرانیان می توانیم کارهای بزرگ فنی را خودمان بدست بگیریم، سازمان بدهیم، اداره کنیم، و جلو ببریم.

به عنوان مثال، یکی از طرح هائی که من برآن نظارت مستقیم داشتم طرح نیشکر هفت تپه بود، که در زیر درباره اش به تفصیل توضیح خواهم داد. این طرح،طبق قراردادی که منعقد گردیده بود، کلاً زیر نظر کارشناسان خارجی اجرا می شد. ما چون کارشناس کشت نیشکر و صنعت شکرسازی نداشتیم نمی توانستیم بصورت منطقی دخالت مستقیم در اجرای طرح داشته باشیم، فقط می توانستیم نظرمشورتی بدهیم. بزرگترین هدفی که ما داشتیم این بود که ایرانی هائی را که دراین طرح کار می کردند، و یا ایرانی هائی را که از خارج از طرح استخدام می کردیم، طوری تربیت کنیم که بتوانیم خودمان تمام کارهائی را که امریکائی ها می کنند انجام دهیم. درنتیجه نه تنها دائماً تأکید داشتیم که مدیران خارجی طرح ایرانیان را درجریان کارها قرار دهند، بلکه تعداد زیادی از کارمندان ایرانی را برای آموزش به خارج از کشور اعزام کردیم.

در رابطه با این موضوع بد نیست به نکته ای اشاره کنم که روشنگر شیوه مدیریت در سازمان آب و برق خوزستان نیزهست. زمانی که من مسئولیت امور فنی، ازجمله طرح نیشکر، را به عهده گرفتم، اولین نکته ای که عبدالرضا انصاری، مدیرعامل سازمان، به من تأکید کرد همین موضوع کارآموزی کارمندان ایرانی بود، و این که ما باید هرچه زودتر این طرح ها را تحویل بگیریم و خودمان انجام دهیم. گفتم من برای تحویل گرفتن و اجرای کامل طرح نیشکر سه سال وقت لازم دارم، به شرط این که دراین سه سال مرا آزاد بگذارید. قبول کرد. فورا تعدادی کارشناس ایرانی از درون طرح و همچنین از بیرون طرح برای کارآموزی به خارج فرستادیم. این کار البته هزینه داشت و گاه گاهی آقای انصاری راجع به تعداد کارآموزان و هزینه آنها سوال می کرد. امّا همواره پشتیبان این تصمیم بود. به هرحال در عرض سه سال ما توانستیم تعداد کارشناسان خارجی طرح را که بیش از 65 نفر بودند به 6 نفر تقلیل دهیم، طرح نیشکر را تحویل بگیریم و رأسا اداره کنیم، و ترتیبی بدهیم که کارشناسان خارجی فقط بعنوان مشاورخدمت کنند. همین برنامه در زمینه های دیگر نیز اعمال شد. با این که کلیه کارهای عمرانی که سازمان انجام می داد برای رفاه مردم محل بود، معذالک در ابتدا بعضی از مالکان عمده چون فکر می کردند با ساخته شدن سدّ و اجرای طرح آبیاری آزمایشی دز ممکن است از نفوذ آنها درمحل کاسته شود، یا مجبور شوند پول آب بدهند، درصدد برمی آمدند که جلوی پیشرفت کارسازمان را بگیرند. برای مثال، یکی از کارهائی که سازمان در طرح آبیاری آزمایشی دز شروع کرد دادن کود شیمیائی با نظارت مروجان به قسمتی از اراضی بود تاکشاورزان تاثیر کود را در افزایش محصول مشاهده کنند. پس از مدتی مشاهده شد که کشاورزان با مروجین کشاورزی همکاری نمی کنند و کود شیمیائی را، که مجاناً به آنها داده شده بود، به کار نمی برند. با تحقیقاتی که بعمل آمد معلوم شد عده از مالکان با نفوذ به آخوند ده گفته اند وقتی پای منبر میروی بگو این پودرسفیدی که سازمان در اختیار شما گذاشته است از جهنم آمده و ساخته شیطان است و درصورت استفاده از آن محصول شما از بین خواهد رفت. با متوجه شدن به این موضوع، مروجان جوان با کشاورزان محّل تماس گرفتند واظهار کردند ما قسمت کوچکی از مزرعه شما را با همین پودرسفید (اوره) کود می دهیم و اگر محصولی برنداشتید معادل قیمت محصولی که معمولاً از این سطح برداشت می کنید بشما خواهیم داد. بدین ترتیب پاره ای از کشاورزان حاضر به امتحان کودشیمیائی شدند و پس از چند ماه که نتیجه آنرا مشاهده کردند از آن استقبال کردند. این تجربه به ما نشان داد که وقتی کشاورزان مطمئن شوند که مروجان جوان طرح آبیاری آزمایشی دز در خدمت آنها هستند با آنان همکاری می کنند و از تسهیلاتی که سازمان فراهم کرده، مانند ماشین آلات برای شخم کردن اراضی و برداشت محصول، وام کوتاه مدت برای کشت، کودشیمیائی و بذرمرغوب، اصلاح نژاد دام و امکانات بهداشتی و نظیر آن، استفاده میکنند.

برای جلب همکاری بیشتر مردم در به ثمر رسانیدن هدف های طرح آبیاری آزمایشی دز، کارکنان طرح با کدخدای روستاها و صاحبان اراضی و کشاورزان درتماس بودند و آنان را ازجریان پیشرفت کارآگاه می ساختند.

درعرض سال ازنمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا، روزنامه نگاران، مدیران دستگاه های دولتی، بخش دار و شهردار و فرماندار محل و استاندار برای بازدید از طرح آبیاری آزمایشی دز دعوت بعمل می آمد و پیشرفت کار از طریق جراید و رادیو در اختیار مردم قرار می گرفت. طرح آبیاری آزمایشی دز چندین بار مورد بازدید پادشاه و نخست وزیران نیز قرار گرفت.

سدّ محمد رضا شاه پهلوی (دز)

شرکت عمران ومنابع درسال 1336 پس از مطالعه کلّی درباره عمران خوزستان گزارشی تحت عنوان برنامه جامع عمران خوزستان (Khuzistan Unified Development Plan) به سازمان برنامه تسلیم کرد. این گزارش شامل احداث 14 سد روی پنج رودخانه خوزستان (دز، کارون، کرخه، جراّحی و هندیجان)، تولید شش میلیون کیلوات برق، احداث شبکه آبیاری برای آبیاری یک میلیون هکتار زمین کشاورزی، احیاء کشت نیشکر و ایجاد صنایع پتروشیمی درخوزستان بود. اولین طرح پیشنهادی شرکت عمران ومنابع احداث سد قوسی روی رودخانه دز بودبا قدرت تولید 520هزار کیلووات برق و ذخیره آب برای آبیاری 125 هزار هکتار اراضی زیرسد. این سدّ، ضمناً، آب رودخانه دز را که براثر سیل های فصلی متغیربود و ضرر هنگفتی به شهرهای اهواز، خرمشهر و اراضی کشاورزی وارد می آورد، تنظیم و امکان کشتی رانی را در قسمتی از رودخانه کارون فراهم می کرد. درطرح منظور شده بود که مزرعه ای به وسعت 10 هزار هکتار برای کشت نیشکر و نیز کارخانه ای برای تولید شکر احداث شود. همچنین قرار بود مجتمعی برای ایجاد صنایع پتروشیمی در نزدیکی اهواز احداث شود، که یکی از فرآورده های اولّی آن تولید کودشیمیائی اوره بود که در کشاورزی مورد استفاده قرار می گرفت.

سازمان برنامه با پیشنهادهای فوق موافقت کرد. ضمنا مقرر گردید برای تامین قسمتی از هزینه های سد دز وامی از بانک بین المللی توسعه و ترمیم اخذ گردد. از آنجاکه اخذ وام ازبانک جهانی به سرعت انجام پذیر نبود، قرار براین شد که کارهای مقدماتی احداث سد، از قبیل ساختمان جاده و تونل برای رسیدن به محل سد، شروع شود.

مذاکرات با بانک جهانی مدت ها بطول انجامید. عدهایاز کارشناسان بانک عقیده داشتندکه احداث سدّ ضرورتی ندارد و بهتراست برای آبیاری از تلمبه استفاده شود. پس از مدت ها مذاکره با بانک و پشتیبانی شاهنشاه و پشت کار مسئولان سازمان برنامه و شرکت عمران و منابع، بانک با 42میلیون دلاروام موافقت کرد. این مبلغ قسمتی از هزینه های طرح را تامین می کرد.

ساختمان سدّ به عهده یک شرکت ایتالیائی به نام Impregilo، که درمناقصه بین المللی برنده شده بود و شهرت جهانی در سدّسازی داشت، واگذار گردید. بتون ریزی سدّ درسال 1341 آغاز گردید و سدّ در اسفند 1342 رسما افتتاح و به نام سدّ محمد رضا شاه نام گذاری شد. ارتفاع این سدّ قوسی از سطح رودخانه 203 متر بود و درآن زمان ششمین سدّ بلند دنیا محسوب می شد. دریاچه پشت سدّ 64 کیلومتر طول داشت و ظرفیت آن سه میلیارد و سیصد میلیون متر مکعب آب بود.

درابتدا دو توربین و دو ژنراتور درپایگاه سدّ نصب گردید و میزان000 ,130 کیلووات برق تولید شد. این برق بوسیله 400 کیلومتر خط فشار قوی و 17 ایستگاه برق به شهرهای دزفول، اندیمشک، شوش، اهواز، خرمشهر، و آبادان و نیز 30 روستا رسانیده شد. پس ازچهارسال به تدریج چهار توربین و چهار ژنراتور دیگر نصب گردید و ظرفیت تولید برق به حدّ نهائی پیش بینی شده، یعنی 000, 520 کیلووات برق، رسید. برق تولید شده، علاوه بر برق رسانی به روستاها، شهرها، و صنایع خوزستان، با وصل شدن به شبکه سرتاسری کشور بخشی از نیازمندی های برق تهران را نیز تأمین می کرد. درسال 1342 تعداد مشترکین برق سازمان آب و برق خوزستان 784, 34 (بغیر از شرکت نفت) بود و میزان برق مصرفی درآن زمان به 610 ,744, 83 کیلووات می رسد. درسال 1343 تعداد مشترکین برق به 54465 فقره افزایش یافت و میزان مصرف برق به 860, 116 ، 142 کیلووات رسید.

پس از این که مسئولان صنعت نفت متوجه شدند که سازمان آب و برق خوزستان می تواند برق آنان را بصورت منظم و ارزان تر تهیه نماید، آنها نیز مشتری سازمان شدند و طولی نکشید که صنایع جدیدی مانند کارخانه های تولید نورد، لوله سازی، پتروشیمی و جز آن در خوزستان افتتاح شدند، و نیاز به برق به حدّی بالا رفت که اجبارا سدّ دیگری در روی رودخانه کارون برنامه ریزی و احداث شد و تولید برق از رود کارون به یک میلیون کیلووات رسید.

دراین جا لازم است اشاره شود که وقتی سدّ دز احداث شد و130هزار کیلووات برق تولید گردید، عده ای از مقامات سازمان برنامه و دولتی از تولید این میزان برق که همه آن در آن زمان قابل مصرف نبود اظهار نگرانی می کردند. ولی طولی نکشید که معلوم شد شرکت عمران و منابع در پیش بینی میزان تولید و مصرف برق اشتباه نکرده است.

طرح آب خیزداری

عمرمفید سدها ارتباط مستقیم با وضع زمین و فرسایش خاک دارد. فرسایش خاک نقش مهمی در پُر شدن سدّ دارد. گل و لائی که پشت سدّ رسوب می کند، باعث کوتاه شدن عمر سدّ می گردد. عمر مفید سددز قریب یک صد سال پیش بینی شده بود. منطقه آب خیز سد دز000, 18 کیلومترمربع بود. در برخی قسمت های این منطقه به علّت ریزش شدید کوه و از بین رفتن پوشش گیاهی زمین براثر چرای بی رویه دام و استفاده از گیاهان جهت سوخت، خاک سریعا فرسایش می یافت. شرکت عمران و منابع نیویورک طرح کلّی برای جلوگیری از فرسایش خاک های آب خیز سدّ تهیه کرد. بودجه طرح زود به تصویب رسید و یک کارشناس با تجربه امریکائی استخدام شد. این کارشناس از نواحی مختلف آب خیز بازدید و مسائل را مشخص کرد. در اینجا لازم است گفته شود که درآن زمان اقدامی درباره حفظ آب خیز سدهائی که در نقاط دیگر ایران احداث شده بود نگردیده بود و این اولین باری بود که درحین ساختمان سد مطالعات مقدماتی حفظ آب خیز نیز انجام گرفته بود. توجه به حفظ آب خیز درآن موقع موضوع تازه ای بود و به همین جهت در این رشته کارشناس ایرانی با تجربه بسیار کم بود، ولی خوشبختانه درسال 1335 جوان با تجربه ای که در رشته جنگل داری از دانشگاه سیراکیوز درجه فوق لیسانس گرفته بود و درکشاورزی عملی تجربه داشت، به نام مهندس احمد بهارستان، درطرح بررسی منابع استخدام شد. بهارستان پس از مدت کوتاهی با مطالعه طرح آب خیزداری و بازدید ازمحل اطلاع داد چنانچه وسائل و کادر لازم در اختیارش گذاشته شود می تواند نسبت به اجرای طرح آب خیزداری اقدام کند. این جوان فعال توانست درمدت کوتاهی جاده ای خاکی بطول 60 کیلومتر برای رسیدن به یکی از حوزه های فرعی آب خیزداری (که حوزه فرعی کشورنامیده می شود و در شمال شرقی خرم آباد است) بسازد و درآنجا کارگاه و بنائی برای اقامت احداث کند و سپس به عملیات اجرائی دیگری مانند ایجاد بندهای کوچک برای نگهداری خاک، جلب نظر دامداران برای رعایت ضوابط چرای دام، و سایر عملیات حفاظت خاک، بپردازد. بدین ترتیب اجرای عملی آبخیزداری شروع شد.

طرح آبیاری آزمایشی دز

یکی ازفوائد ساختمان سد روی رودخانه دز تهیه آب منظّم برای آبیاری 125 هزار هکتار اراضی زیر سدّ بود.

طبق قراردادی که با بانک جهانی برای اخذ 42 میلیون دلار وام منعقد شده بود، می بایستی قبل از احداث شبکه آبرسانی برای همه 125هزار هکتار درقسمتی از اراضی به مساحت 22 هزار هکتار، متشکل از 57 روستا و 000, 12 نفر جمعیت، شبکه آبرسانی احداث شود، و نیز با فراهم آوردن عوامل تولید، مانند بذر، نهال، کودشیمیائی، ماشین آلات، وام کشاورزی و غیره، ترتیبی داده شودکه کشاورزان طرح آبیاری آزمایشی 22هزار هکتاری بتوانند محصول خود را تا سه برابر افزایش دهند. برای رسیدن به این هدف تعدادی از جوانان فارغ التحصیل دانشکده های کشاورزی اهواز، تهران، و خارج از کشور استخدام شدند.

ایستگاه تحقیقاتی صفی آباد

برای احداث یک ایستگاه تحقیقات عملی کشاورزی زمینی به وسعت 200هکتار درمرکز طرح آبیاری آزمایشی دز درمحلی به نام کوتیان خریداری گردید و به پاس خدمات صفی اصفیا، مدیرعامل سازمان برنامه، صفی آباد نامیده شد. پس از تسطیح 200 هکتار زمین، همه گیاهانی که امکان پرورش آنها درخوزستان وجود داشت کشت گردید و روی هریک از آن ها آزمایش های گوناگون انجام گرفت. بهترین نوع گیاه برای آن منطقه انتخاب و ازدیادشد و دراختیار کشاورزان قرارگرفت. بدین ترتیب، علاوه برگیاهانی که کشت آن ها رواج داشت، گیاهان دیگری مانند شبدر برسیم، علف سودان، مارچوبه، سویا، کرفس، انواع خانواده کلم، بادام زمینی، انگور یاقوتی و انواع دیگر انگور، توت فرنگی، چغندر قند، میوه های هسته ای، انواع گل و درختان زینتی کشت گردید.

ماشین آلات کشاورزی از شرکت جان دیر که درمناقصه برنده شده بود خریداری شد. شرکت جان دیر موظف شد که درمحل به کارمندان طرح آموزش دهد و درشهر دزفول نمایندگی افتتاح کند و لوازم یدکی مورد نیاز کشاورزان را دراختیار داشته باشد و تعمیرات لازم را برای کشاورزان درصفی آباد، درمحلی که برای انجام این نوع تعمیرات تعیین شده بود، انجام دهد.

درصفی آباد علاوه برآزمایش و تحقیق روی گیاهان، تعدادی گاو و گوسفند و مرغ نیز نگهداری می شد و روی آنها آزمایش های مختلف انجام می گرفت و نتایج آزمایش ها توسط کارشناسان کشاورزی طرح دراختیار کشاورزان قرار می گرفت.

درطول سال چند بار از کشاورزان طرح دعوت می شد که از ایستگاه تحقیقاتی صفی آباد بازدید کنند و با روش های پیشرفته کشاورزی آشنا شوند.

در ایستگاه تحقیقاتی صفی آباد ساختمان هائی برای آزمایشگاه خاک و دفاترکار بناشد وبرای رفاه کارشناسانی که درهمان ایستگاه کار می کردند مسکن مجهز به وسائل زندگی تهیه گردید.

از آنجا که نحوه عمل بانک کشاورزی مناسب با برنامه های در دست انجام نبود، دفتری به نام واحد اعتبارات کشاورزی، با مسئولیت و اختیاراتی که بتواند پشتیبان برنامه های کشاورزی باشد و به سهولت اعتبارلازم را دراختیار کشاورزان قرار دهد، بوجود آمد. یکی از کارشناسان اقتصادی سازمان برنامه به نام نصرت گنجه ای بعنوان مسئول واحد اعتبارات کشاورزی تعیین شد که به اتفاق سرپرست واحد تولید و خدمات کشاورزی با کشاورزان طرح تماس بگیرد و پس از بررسی زمین و وضع کشاورز وام لازم را تصویب کند. برای اخذ وام به هرکشاورز یک دفترچه اعتباری داده شد که میزان وام درآن ذکر می شد وکشاورزان می توانستند با استفاده از این دفترچه کود، بذر، مواد شیمیائی برای دفع آفات ، و خدمات ماشین آلات کشاورزی دریافت دارند و پس از برداشت محصول وام خود را پرداخت کنند. وامی که به کشاورز داده می شد، بصورت کالا یا خرید خدمات بود و ازطرف کارشناسان طرح آبیاری آزمایشی دز نظارت می شد. این نوع نظارت برای اولین بار در ایران اجرا می شد. ضمنا نظارت بر وام ها از جهت دیگری نیز مهم بود، زیرا در بعضی نقاط ایران دیده شده بود که کشاورزان وام بانک کشاورزی را بجای این که به مصرف کشاورزی برسانند صرف هزینه های غیرکشاورزی می کنند.

ضمنا، براساس قراردادی میان سازمان آب و برق خوزستان و بانک کشاورزی، کشاورزان می توانستند برای اخذ وام های میان مدت و یا بلندمدت از اعتبارات بانک کشاورزی استفاده کنند، ومادام که بانک مذکور بودجه و تشکیلاتی برای بررسی وضع کشاورز و نظارت در مصرف وام نداشت، این کار توسط واحد اعتبارات کشاورزی طرح آبیاری آزمایشی دز انجام می گرفت.

ترویج

پس از گذشت سه سال طرح آبیاری آزمایشی دز توانست بطور متوسط میزان جو و گندم و باقلا و برنج را به بیش از دوبرابر افزایش دهد. محصول کنجد در هکتار چهار برابر شد و با ترویج و توسعه کشت شبدربرسیم و یونجه و علف سودان کشاورزان توانستند در زمینه ائی که برای علوفه کاری تخصیص داده بودند بیش از60 تن علف سبز برداشت نمایند.

مزارع برنج، پس از برداشت برنج معمولا تا فصل بعد بدون استفاده می ماند. کارشناسان علوفه، با تشویق کشاورزان به کشت شبدر برسیم، پس از برداشت برنج، توانستند میزان قابل توجهی علوفه تهیه کنند. به این ترتیب، از زمینی که به مدت 12 الی 18ماه بی استفاده میماند، از هر هکتار نزدیک 60 تن شبدر تازه برداشت می شد که به مصرف تغذیه دام می رسید. تولید شبدربرسیم هزینه بسیار کمی داشت و درآمد اضافی برای کشاورزان ایجاد کرد.

طرح آبیاری آزمایشی دز با پرورش زنبورعسل درمزارع شبدربرسیم مقدار زیادی عسل تولید کرد. چون در تابستان کندوها را به خرم آباد می بردیم که از گرما در امان باشند، تعدادی ازکشاورزان خرم آباد که عسل تولید می کردند تشویق شدند کندوهای عسل خود را توسعه دهند و از وجود گل شبدر برسیم در خوزستان برای تولید عسل استفاده کنند. زنبورها به نوبه خود به تلقیح بهتر گل های شبدر کمک کردند و در نتیجه طرح آبیاری آزمایشی دز توانست مقدار کافی بذر شبدربرسیم تهیه کند و از وارد کردن این بذر از خارج بی نیاز شود.

علاوه بر افزایش تولیدعلوفه، کشاورزان تشویق شدند از طریق تلقیح مصنوعی دراصلاح نژاد دام بکوشند. برای اولین بار، دام و ماکیان کشاورزان مرتباً برعلیه بیماری های گوناگون واکسینه می شدند.

راه سازی

88 کیلومتر راه اصلی و فرعی احداث شد که همه روستاهای داخل طرح را به یکدیگرمتصل می کرد. این جاده ها به شاهراه اصلی خرمشهر- تهران می پیوست. درنتیجه، برای اولین بار، کشاورزان این ناحیه برای فروش محصولات خود به بازارهای دیگری دست یافتند.

بهداشت

برای مبارزه با امراض بومی، پزشک طرح در روزهای معین از مردم روستاها بازدید و برای پیشگیری و مداوا اقدام به دادن دارو و آموزش برای بهداشت و تغذیه میکرد. نکته جالب این که پزشک طرح آلمانی بود و برای این که به وضع محل آشنا شود و افراد هرده را بشناسد و از بیماری های آنها مطلع گردد، تریلی ای در اختیار داشت که مانند یک کلینیک سیار بود. دکتر مذکور به اتفاق دستیارانش، یک پزشک ایرانی به نام دکتر مجید ستایش و یک پرستار زن از اهالی یکی از روستاها، درهر روستا چند روز اقامت می کردند و پس از رسیدگی به وضع بهداشتی یک یک اهالی و معاینه پزشکی، آن ها را واکسن می زدند و داروهای مورد نیاز را میان بیماران توزیع می کردند. به این ترتیب، در سال چندبار از58 دهکده طرح بازدید پزشکی به عمل می آمد و پس از چندی احصائیه کاملی از وضع بهداشتی هرده تهیه شد. این روش رسیدگی به وضع اهالی یک روستا در ایران برای اولین بار در طرح آبیاری آزمایشی دز عمل شد.

در روستاهای مشمول طرح عده زیادی از مردم به چند بیماری مشترک مبتلا بودند که یکی از این بیماری ها بوسیله انگل “بیل هارزیا” ایجاد و شایع می شد. این انگل از طریق حلزون، که درآب های راکد نشوونما می کرد، به بدن انسان وارد می شد و مثانه را مورد حمله قرار می داد و دوباره همراه ادرار به زمین برمی گشت و در حلزون حیات خودرا از نو آغاز می کرد. شدت اثر بیماری ناشی از انگل “بیل هارزیا” چنان بود که کشاورز را کاملا ناتوان می کرد.

خطر دیگر این انگل این بود که اگر از نمو آن پیش گیری نمی شد، ممکن بود در نواحی دیگر ایران نیز شیوع پیدا کند. زیرا گاهی تعدادی از نشاء گران برنج شمال ایران برای نشاء به خوزستان می آمدند و چنانچه این انگل را با خود به شمال ایران منتقل می کردند، بیماری ناشی از این انگل درشمال نیز اشاعه می یافت. خوشبختانه، براثر مبارزه شدیدی که ازسوی بخش بهداشت طرح، با همکاری مأموران وزارت بهداری، بعمل آمد، از شیوع این انگل جلوگیری شد.

بیماری دیگری که به شدت رواج داشت و سلامت اهالی روستاهای طرح آبیاری آزمایشی را تهدید می کرد، تراخم بود. براثر فعالیت های بهداشتی که با همکاری سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی انجام شد، تعداد زیادی از بیمارانی که تراخم آن ها قابل مداوا بود، معالجه شدند و از پیشرفت تراخم جلوگیری شد.

کمبود مواد پروتئین درکودکان باعث عدم رشد کامل و ضعف قوای ذهنی آنان شده بود. پس از اجرای برنامه ای برای تغذیه بهتر از طریق دادن پودر سویا جهت تامین پروتئین رشد قابل ملاحظه درکودکان ملاحظه شد. کشاورزان را تشویق کردیم در قسمت کوچکی از مزرعه خود انواع سبزی بخصوص نخود و لوبیا و باقلا و سویا برای تغذیه کودکان خود کشت نمایند.

آموزش

برنامه آموزشی طرح آبیاری آزمایشی دز را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: آموزش مردم روستاهای منطقه، و آموزش کارکنان طرح.

درمورد اول، به منظور بالا بردن سطح دانش کودکان و بزرگسالان، طرح آبیاری آزمایشی با کمک وزارت آموزش و پرورش در هرمنطقه، بادرنظرگرفتن جمعیت و سایر ویژگی ها، تعدادی مدرسه شش کلاسه تاسیس کرده بود. پس ازتشکیل سپاه دانش، از سپاهیان نیز برای آموزش کشاورزان منطقه استفاده می شد.

همانطوری که قبلا گفته شد درطول سال از کشاورزان هر منطقه طرح دعوت بعمل می آمد که از ایستگاه صفی آباد بازدید کنند. درایستگاه مذکورکشاورزان با گیاهانی که کشت شده و بطور نشتی آبیاری می شدند، و نیز با انواع ماکیان ودام وغذا وطرز نگهداری آنها آشنا می شدند. بدین ترتیب کشاورزان نتیجه کشاورزی پیشرفته را به چشم خود می دیدند. نکته ای که برای کشاورزان بسیار جالب بود دیدن نسبت مستقیم و مثبت رشد گندم وجو با میزان کود شیمیائی بود.

برای کارکنان طرح، برنامه های گوناگون آموزشی، در داخل و خارج کشور، از آن جمله شرکت درسمینارها، دیدن دوره های فنی و مدیریت، و بازدید ازطرح های کشاورزی و دامداری ترتیب داده می شد. امّا مهمترین برنامه آموزشی کارکنان طرح، آموزش حین خدمت بود که توسط کارشناسان خارجی و مدیران ایرانی سازمان و نیز مدیران و کارشناسان دیگر سازمان های تخصصّی کشور انجام می گرفت.

اولین رئیس ایرانی طرح آبیاری دز که مهندس علی اصغر اژدری بود نقش مهمی در این برنامه آموزشی داشت. او با تجربه ای که درامر ماشین آلات کشاورزی و تدریس داشت توانست این برنامه را بنحو خوبی انجام دهد، یکی از ویژگی های او این بود که از کار کردن با دست ابا نمی کرد و در مواقع لازم شخصا ماشین آلات را تعمیر می کرد. من بارها او را با سر و صورت و لباس روغنی در کارگاه ماشین آلات مشغول می دیدم. این طرز کار مهندس اژدری سرمشق کارکنان دیگر طرح بود.

کارکنان فنی طرح درجلسات برنامه ریزی کشاورزی، که من نیز در اکثرآن هاحضور داشتم، شرکت می کردند و قبل از شروع کشت هر فصل برنامه جامعی برای کشت فصل درنظر گرفته می شد.

طرح آبیاری آزمایشی دز به هفت منطقه تقسیم شده بود که هریک سرپرستی داشت که وظیفه اش کمک به افزایش تولید کشاورزان از راه های گوناگون، به ویژه از طریق آموزش روش های نوین کشاورزی، بود. سرپرست هرمنطقه با همکاری کشاورزان نیازهای آنان را بررسی و برنامه کشت را مشخص می کرد. دراین برنامه عواملی مانند میزان کشت هرمنطقه، بذر، کودشیمیائی، مواد شیمیائی برای دفع آفات، میزان آب، ماشین آلات ضروری برای کشت و داشت و برداشت محصول، تعداد دام و ماکیان و بازار فروش محصول درنظر گرفته می شد. پس از تعیین برنامه کشت فصل، سرپرستان موظف بودند با همکاری رئیس واحد خدمات تولید کشاورزی و کشاورزان هرمنطقه در اجرای صحیح برنامه نظارت کنند. اولین رئیس ایرانی این واحد، مهندس هدایت طبیب، یکی از اولین کارکنان طرح بود. طبیب جوانی بود لایق و با پشت کار. او درسال1354 رئیس طرح آبیاری دز شد.

مشکلات کار

یکی از مسائل طرح آبیاری آزمایشی دز این بود که اکثر سازمان های دولتی خود را نسبت به طرح بیگانه می دانستند و به علل مختلف آن طوری که باید همکاری نمی کردند.

علت وجودی طرح آبیاری آزمایشی دز این بود که تمام امور عمرانی مانند جاده سازی، بهداشت، کانال سازی، آموزش ابتدائی و ایجاد مدرسه، احداث ایستگاه تحقیقاتی و سایر نیازمندی های تولیدکشاورزی در چارچوب یک برنامه جامع و وابسته بهم انجام گیرد. به همین جهت دولت بودجه و نیروی انسانی کافی در اختیار سازمان گذاشته بود. با این که این امور بطور موقت و نمونه انجام می گرفت، معهذا دستگاه های دولتی معترض بودند که سازمان در کارهای آن ها دخالت می کند. هرچه به آنها گفته می شد که این برنامه آزمایشی است و لازم است کلیه امور عمرانی برای همآهنگی تحت نظر یک سازمان انجام گیرد، و بودجه ای که برای طرح تنظیم شده به تصویب سازمان برنامه رسیده است نیز موید همین مطلب است، و بالاخره وقتی طرح کامل شد اداره هرقسمت آن به دستگاه های مربوط دولتی واگذار خواهدشد، سودی نداشت. اعتراض های بی پایه دستگاه های دولتی بجائی رسید که عدهای ازکارشناسان سازمان برنامه مامور شدند که از طرح آبیاری آزمایشی دز بازدید و نسبت به انجام کارهای عمرانی اظهار نظر کنند. بعد از این که کارشناسان امر به دزفول رفتند و از محل بازدید نموده و گزارش خود را ارائه دادند، جلسه ای دردفتر صفی اصفیا مدیرعامل سازمان برنامه با حضور کارشناسان امر و مسئولان مربوط سازمان برگزارشد. پس از مذاکرات مفصل، مدیرعامل سازمان برنامه تصویب کرد که سازمان آب و برق خوزستان کمافی السابق تا خاتمه کار طرح آبیاری دز رأسا به اداره امور مربوط بپردازد. باید گفته شود که با شکیبائی و ملایمت به تدریج نزدیکی بیشتری با کارکنان سایر دستگاههای دولتی ایجاد شد و همکاری آنان جلب گردید.

مشکل دیگر درشروع عملیات عمرانی مالکان اراضی بودند. بسیاری از آن ها فکر می کردند که طرحی که توسط سازمان آب و برق خوزستان انجام می شود از نفوذ آنان درمنطقه خواهد کاست. به همین جهت بعضی از مالکان ازطریق ارسال نامه به مقامات رسمی و حتی به بانک جهانی و خراب کردن ذهن کشاورزان سعی می کردند اجرای برنامه عمرانی را به تاخیر بیندازند. برای مثال گاهی جلوی کار پیمانکاران جاده سازی و یا کانالکشی را می گرفتند یا، همان طوری که گفته شد، به کشاورزان می گفتند از دادن کود شیمیائی اوره، به مزارع خودداری کنند، زیرا این کود ماده ای شیطانی است و مزارع آن ها را بی برکت می کند.

مسئله اساسی دیگر کارشناسان بانک جهانی بودندکه، با تمام هزینه ای که برای سد و کانال کشی شده بود، راضی نمی شدند که شبکه آبرسانی توسعه یابد و همه 125 هزار هکتار را دربرگیرد.

خوشبختانه پس ازمدتی مسئولان امر، وقتی مشاهده کردند درصورتی که برنامه توسعه نیابد از اراضی قابل کشت استفاده نخواهد شد و آب پشت سد بی مصرف خواهد ماند، تصمیم گرفتند با وجود اعتراض بانک جهانی شبکه آبرسانی را توسعه دهند.

طرح نیشکر هفت تپه

برنامه احیاء کشت نیشکر درخوزستان درحوالی سال 1309 در نزدیکی اهواز شروع شد، ولی چون اراضی ای که درآن نیشکر کشت شده بود قلیائی بود و شست و شو نشده بود، نتیجه مطلوب حاصل نگردید. درسال 1332 سازمان خواروبار جهانی(FAO) به این نتیجه رسید که اراضی خوزستان برای کشت نیشکر مناسب نیست و صرف هزینه برای کشت نیشکر دراین اراضی بیهوده است. مقارن همان ایام، شرکت ژاپنی ای پیشنهاد کرد که مزرعه نیشکر بصورت نمونه به وسعت 2500 هکتار و آسیابی برای خردکردن هزار تن نی در روز احداث کند و اگر طرح نمونه موفق شد، کشت نیشکر در 66 هزار هکتار گسترش داده شود و کارخانه ای با ظرفیت تهیه 200 هزار تن شکر درسال ساخته شود.

سازمان برنامه از شرکت عمران و منابع خواست که گزارش سال 1332 سازمان خوارو بار جهانی و گزارش شرکت ژاپنی را مطالعه کند و نظر بدهد. شرکت عمران و منابع در سال 1337 پس از مطالعه گزارش نامبرده و اظهار نظر دکتر کارلوس شاردون (Carlos Chardone)، که از کارشناسان مشهور نیشکر درجهان بود، اعلام کرد که کشت نیشکر در اراضی شمال خوزستان، نزدیک شوش، امکان پذیر است، و پس ازمدتی مطالعه روی زمین های مناسب برای تولید نیشکر زمینی به وسعت ده هزار هکتار درجنوب شرقی شوش، زیرطرح آبیاری دز بین رودخانه های کرخه و دز، انتخاب کرد. سازمان برنامه این اراضی را از مالکینش، نظام السلطنه مافی، شیخ خلف حیدری، و یک نفر از ایل سگوند، خرید. اجرای طرح نیشکر درخوزستان از طرف شرکت عمران ومنابع به شرکت رالف پارسونز (Ralph Parsons) لس انجلس با مشارکت شرکت بروئر(Brewer)، که مرکز آن درهاوائی بود و مزارع بزرگ نیشکر و کارخانه قند دراختیار داشت، واگذارگردید ودرسال 1340شرکت بروئرمستقیما مجری طرح شد. طرح اولیه نیشکر شامل کشت نیشکر در5هزارهکتار وساختن کارخانه جهت خردکردن000, 3 تن نیشکر درروز وتولید سی هزار تن شکرتصفیه شده درسال بود. برای تعیین گونه های مناسب نیشکر، بیش از یک صد گونه قلمه نیشکر ازکشورهای پاکستان، هندوستان، افریقای جنوبی و امریکا مورد آزمایش قرارگرفت وچندگونه مناسب انتخاب و ازدیاد شد. بدین ترتیب پس از 800 سال، درسال 1340 برای اولین بار،000 ,12 تن شکر مرغوب از نیشکرخوزستان بدست آمد. ولی، براثر پائین بودن محصول درهکتار، میزان پیش بینی اولیه که تولید 000, 15 تن شکر بود بدست نیامد. درسال 1343 سطح زیر کشت به بیش از 000 ,4 هکتار رسید، امّا با وجود افزایش شکرکارائی تولید به میزان پیش بینی شده نرسید. علل آن را می توان بشرح زیرخلاصه نمود.

-1 کارشناسان خارجی تجربه کافی برای کشت آبی درشرائط خوزستان نداشتند.

-2 شیوه شست وشوی زمین برای پائین آوردن میزان نمک خاک به گونه صحیح انجام نگرفته بود.

-3 درباره گونه های زود رس نیشکر مقاوم به سرما و دارای بازدهی بالا بررسی کامل انجام نگرفته بود.

درمدتی که شرکت های پارسونز و بروئر مجری طرح بودند، همان طور که قبلا گفته شد، سازمان می کوشید که تحصیل کرده های جوان ایرانی از دانشگاه های داخلی وخارجی به استخدام طرح نیشکر درآیند تا بدین طریق هم به تدریج کادری برای طرح تهیه شود و هم سازمان بتواند ایرانیان جوان را جایگزین کارشناسان خارجی کند. از آنجا که پیش بینی های شرکت بروئر درباره میزان برداشت نیشکردرهکتارچندبار اشتباه از آب درآمد، و ضمنا برنامه جدی برای تربیت کادر فنی ایرانی از طرف شرکت بروئر بعمل نیامده بود، سازمان به شرکت عمران و منابع اطلاع داد که به هیچ وجه از طرز کار شرکت بروئر راضی نیست.

ما،دراثرمطالعاتی که باهمکاری دکترکوبی شوجی(Kobe Shoji)، یکی ازکارشناسان بنام نیشکر که در استخدام شرکت بروئر بود، انجام داده بودیم می دانستیم که امکان افزایش تولید محصول درهر هکتار وجود دارد. امّا رئیس طرح نیشکر دست آوردهای رئیس قسمت پژوهش های طرح، یعنی کوبی شوجی (Kobe Shoji)، راکه کارمندش بود درنظر نمی گرفت. با توجه به مراتب فوق به شرکت عمران و منابع اطلاع داده شد که به قرارداد شرکت بروئر خاتمه داده شود.

شرکت عمران و منابع با خلع ید شرکت بروئر موافق نبود، لذا اقدامی جدّی برای پیدا نمودن شرکت دیگری که بتواند این کار را انجام دهد نکرد. به ناچار سازمان رأسا با تحقیق و اعلان در روزنامه های بین المللی با چند شرکت خارجی تماس گرفت و از یکی از آن ها دعوت کرد که برای بازدید از طرح نیشکر و ارائه پیشنهاد به ایران بیاید. بدین ترتیب شرکتی هلندی که تجربه زیادی در کشت نیشکر در افریقا داشت به ایران آمد. این شرکت پس از مدتی مطالعه پیشنهادی برای انجام کار به سازمان داد. سازمان نتیجه مطالعات شرکت هلندی را به شرکت عمران و منابع اطلاع داد که مراتب را به اطلاع شرکت بروئر که در انتظار نتیجه مذاکرات سازمان با شرکت هلندی بود برساند.

شرکت بروئر که به هیچ وجه نمی خواست قرارداد خود را از دست بدهد حاضر شد با سازمان در همه زمینه ها همکاری کند، و از سازمان درخواست کرد که مدتی به او وقت داده شود که پیشنهاد خود را ارائه کند. سازمان با این پیشنهاد موافقت کرد، چون، اگرچه پیشنهاد شرکت هلندی از نظر هزینه در حدود 30 درصد از شرکت بروئر کمتر بود، امّا نکاتی درآن مورد پسند سازمان نبود. از سوی دیگر، جابجا کردن کارمندان خارجی و فسخ قراردادشان مستلزم هزینه های اضافی بود که بیش از مبلغ صرفه جوئی هائی بود که در پیشنهاد هلندی ها منظور شده بود.

پس ازمدتی شرکت بروئر توسط شرکت تابعه اش (Hawaiian Agronomics International) پیشنهاد بسیار مناسبی برای ادامه برنامه طرح نیشکر هفت تپه داد و قبول نمود با هزینه کمتر از شرکت هلندی کار را انجام دهد. با درنظرگرفتن این که کارشناسان شرکت بروئر پس از چند سال کار درخوزستان تجربه زیادی در کشت و داشت و برداشت نیشکر پیدا کرده و به شرائط کار آشنا بودند، و از طرفی پیشنهادشان از نظر برنامه ریزی بهتر از پیشنهاد شرکت هلندی بود، پس از جرح و تعدیل و گنجانیدن ماده ای به این عنوان که اگر بهردلیلی، حتی بلیه آسمانی، میزان محصول شکردر سال 1343 از000, 18 تن کمترشود هیچ گونه وجهی بابت حق الزحمه که000, 200 دلار درسال بود پرداخت نخواهد شد، متن قرارداد را برای اطلاع نزد والتن سیمور، (Walton Seymour) که معاون صنعتی شرکت عمران و منابع نیویورک بود، فرستادیم. سیمور وقتی متوجه ماده فوق شد گفت اگر شرکت (Hawaiian Agronomics International) این قرارداد را امضاء کند، دیوانه است.(They are nuts) شرکت مذکور با ماده فوق و اصلاحیه هائی که سازمان بعمل آورده بود موافقت کرد و کار خود را شروع نموده و برنامه ای برای شستوشوی اراضی، نصب زه کش های تنبوشه ای در مزارع، و بکار بردن گونه های بهتر نیشکر تنظیم کرد. کارهای لازم براساس قرارداد و برنامه تنظیمی بنحو احسن انجام گرفت.

در اینجا لازم می دانم از زحماتی که همکارم آقای کورس رجالی در تهیه قرارداد و شرکت در مذاکرات با مقامات شرکت هاوائین اگرنومیکس کشید یاد کنم.

ابتدا پیش بینی می شد که در سال 1964/1343 بیست هزار تن (000, 20 تن) شکر تولید شود. متاسفانه در زمستان آن سال یخ بندان بی سابقه ای درخوزستان شد و قسمت زیادی از مزارع نیشکر یخ زدند و محصول آن سال000،15تن شکر تجاوز نکرد. درنتیجه، طرح متضرر شد و شرکت Hawaiian Agronomics نیز، با وجود این که تقصیری نداشت، براثر ماده ای که در قرارداد گنجانیده شده بود نتوانست200هزار دلار حق الزحمه خود را بگیرد. امّا عملیات کشت و داشت و برداشت نیشکرروز بروز بهتر شد. درسال 1965/1344 براثر مساعی کارکنان داخلی و خارجی و بالا رفتن کارآئی تولید، نیشکر کافی برای تهیه 000, 30 تن شکر درسال تولید شد. چون معلوم شد که می توان از همان سطح 000, 5 هکتار نیشکر لازم را برای تولید 000, 50 تن شکر درسال تهیه کرد، ظرفیت تولید کارخانه شکر را افزایش دادیم. پس از مدت کوتاهی طرح نیشکر به ده هزار هکتار توسعه داده شد و ظرفیت کارخانه به 000, 100 تن شکر درسال افزایش یافت. دراین جا لازم است گفته شود که بازده مزارع نیشکر درسال بطور متوسط به 130 تن در هکتار رسید و این بزرگترین بازده تولید نیشکر آبی در یک دوران رشد 11ماهه در دنیا بود.

وقتی شرکت پارسونز، عهده دار اجرای طرح بود، تعداد کارمندان ایرانی طرح که تحصیلات دانشگاهی داشتند از سه نفر تجاوز نمی کرد. این سه نفر هم نقش مهمی در اداره امور نداشتند. کارشناسان خارجی مسئول کلیه مشاغل عمده بودند. درآن موقع حتی راننده تراکتور خارجی بود. با این که شرکت عمران و منابع از شرکت پارسونز خواسته بود که کارشناسان ایرانی را تربیت کند، شرکت دراین مورد به بهانه این که درحال سازندگی است به درخواست شرکت عمران و منابع چندان وقعی نگذاشته بود. درموقع تجدید قرارداد با شرکت Hawaiian Agronomics، که از شرکت های تابعه شرکت بروئر بود، موادی گنجانیده شد که شرکت مذکور را موظف می کرد که کارمندان ایرانی را برای عهده دار شدن امور مختلف طرح تربیت کند. بدین ترتیب از همان ابتدای اجرای قرارداد تعدادی ازتحصیل کرده های ایرانی دررشته های کشاورزی، مهندسی مکانیک، برق، حسابداری و امور اداری، که به زبان انگلیسی نیزمسلط بودند، به طرح نیشکر هفت تپه معرفیشدند. ازجیمز بی تی (James Beaty) ، رئیس طرح نیشکر و نماینده شرکت Hawaiian Agronomics، خواسته شد که ترتیبی دهد که برای هر کاری که یک کارشناس خارجی عهده دار است، یک ایرانی به عنوان معاون درحال آموزش به کار گمارده شود. ضمنا کارکنان طرح را برای تربیت در رشته های مختلف به هاوائی و دیگر نقاط آمریکا و استرالیا اعزام داشتیم و همچنین از مدیران با تجربه خارجی و داخلی دعوت کردیم که برای کارکنان طرح کلاس های فشرده مدیریت تنظیم کنند. بدین ترتیب تا سال 1965/1344 ایرانیان در رشته های کشت و داشت و برداشت نیشکر، تولید و تصفیه شکر، تعمیر ماشین آلات، رانندگی تراکتور و ماشین های سنگین تربیت گردیدند، و اداره طرح نیشکربدست ایرانیان افتاد.

باید گفته شود موفقیتی که برای اداره طرح نیشکر توسط کارشناسان ایرانی نصیب سازمان شد براثر کوشش و پشتکار کلیه کارکنان ایرانی طرح بود که می کوشیدند به جزئیات کار آشنا شوند تاخودشان بتوانند روزی رأساً کار را بدست گیرند. دراین زمینه باید بطور اخص از نادر حکیمی و علی اصغر شرکت نام برد. این دو در ایجاد کار گروهی سهم بسزائی داشتند و توانستند از بدو خدمت در طرح نیشکر به مراحل مختلف صنعت قند سازی و کشت و داشت و برداشت نیشکر آشنا شوند و از جزئیات امور اجرائی طرح سازمان را آگاه سازند. مهندس نادر حکیمی از طرف سازمان بعنوان معاون کارخانه قندسازی درحال کارآموزی و مهندس شرکت بعنوان معاون قسمت مزارع نیشکر در حال کارآموزی به طرح نیشکر معرفی شدند و توانستند درمدت بسیار کوتاهی با لیاقتی که داشتند ازطرف مجریان خارجی طرح به مراحل مختلف مدیریت ترقی داده شوند و سر انجام از طرف سازمان به ترتیب به عنوان رئیس و معاون طرح نیشکر تعیین شوند.

دراین جا همچنین لازم است از وین ریچاردسن جونیور Wayne Richardson, Jr. رئیس شرکت هاوائین اگرونومیکس، که با نهایت صداقت در پیشبرد هدف سازمان همکاری نمود، یاد کرد.

فرآورده های فرعی طرح نیشکر

مُلاس (Molasses)،یا شیره قند، و با گاس (bagasse) ، یا تفاله نیشکر، از فرآورده های فرعی کشت نیشکر هستند. ملاس شیره ای است که پس از گرفتن قند نیشکر یاقی می ماند. دراین شیره هنوز میزان زیادی قند موجود است که استخراج آن اقتصادی نیست.

اما ملاس موارد استفاده دیگر دارد. در درست کردن رام (Rum)به کار میرود. از آنجا که ویژگی های غذائی قابل ملاحظه ای دارد، آن را با غذاهای دیگر انسانی و دامی مخلوط می کنند. ملاس همچنین برای معطر کردن تنباکو و نیز صنایع آرایشی مورد استفاده قرار می گیرد.

درطرح نیشکر هفت تپه کارشناسان خارجی دائما درنگهداری و انبار کردن مُلاس مشکل داشتند و ترتیبی برای فروش آن نداده بودند. بجای فروش ملاس آن را در روی جاده های خاکی می پاشیدند که از گردو خاک جلوگیری شود. البته تا وقتی که ملاس بفروش نرفته بود، این عمل مفیدی بود، و از این که آن را در رودخانه بریزند و آب رودخانه را آلوده کنند، بهتر بود، ولی از نظر اقتصادی کار صحیحی نبود. پس از مدتی یک کارخانه ودکاسازی در خرمشهر مقداری از ملاس را به عنوان نمونه به خرمشهر برد و مورد آزمایش قرار داد و سپس پیشنهادی برای خرید چند تن از آن به قیمت هرتن 6 دلار تحویل خرمشهر به سازمان ارائه داد که این مبلغی ناچیز بود. درنتیجه، درخلال این امر، سازمان ملاس را به مزایده بین المللی و داخلی گذاشت. برنده مزایده برای هرتن ملاس تحویل کشتی در بندر شاپور 28 دلار قیمت داده بود، که، پس از هزینه های تحویل، مقدار قابل ملاحظه ای برای سازمان استفاده داشت. بدین ترتیب هرسال بجای ریختن ملاس روی جاده های هفت تپه، ملاس به بازارهای بین المللی عرضه می شد.

باگاس

پس از خرد کردن نیشکر و گرفتن عصاره آن، تفاله ای باقی می ماند که باگاس نامیده می شود. از الیاف باگاس برای ساختن کاغذ استفاده می شود. از خود باگاس می توان با مخلوط کردن آن با ملاس و مواد شیمیائی غذای دام تولید نمود.

برای تولید کاغذ از باگاس بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران مطالعات زیادی انجام داده بود و کمک نموده بود شرکتی برای تولید کاغذ به نام شرکت سهامی کاغذ پارس تشکیل گردد. پس از مذاکرات درباره تعیین قیمت باگاس قراردادی با شرکت سهامی کاغذ پارس منعقد گردید. قیمت باگاس براساس قیمت سوخت تعیین شد، چون تا قبل از احداث صنعت کاغذ سازی از باگاس به عنوان سوخت کارخانه استفاده می شد. بدین ترتیب در جوار طرح نیشکر طرح صنعتی دیگری برای تولید کاغذ بنام شرکت کاغذ پارس احداث شد که سالانه 30 هزار تن کاغذ سفید تولید می کرد.

مسائل طرح

-1 بالا بودن نمک خاک – متوسط pH خاک در هفت تپه درحدود 8 بود که برای رشد نیشکر مناسب نیست و مقداری از مواد غذائی خاک در این pH نایاب میشود. به همین جهت میزان محصول کاهش مییابد. برای رفع این مشکل طرح نیشکر ناچار بود چند روزی با آب زیاد زمین را شست و شو دهد و برای مزارع زه کش تنبوشه ای زیر خاک نصب نماید که املاح زمین بدین طریق کشیده شود.

-2 برداشت نیشکر-در هفت تپه به تصور این که برداشت نیشکر با ماشین دروکن میسر است دو دروکن عظیم از طرف شرکت بروئر خریداری گردیده بود. ولی پس از مدتی معلوم شد چون نیشکر درشیار کاشته می شود وجود پشته باعث می شود ماشین دروکن نیشکر درحدود 20سانتی متر از ساقه را در زمین باقی بگذارد. درحالی که میزان زیادی شکر نیشکر در همین 20 سانتی متر است. پس از ملاحظه این مشکل قرار شد برای درو از کارگر استفاده شود. شیخ خلف حیدری، که قسمتی از اراضی طرح نیشکر از او خریداری شده بود و روی کارگران کشاورزی محل نفوذ داشت، پیشنهاد داد که کارگران دروکن را او در اختیار طرح خواهد گذاشت. بدین ترتیب باوی قراردادی منعقد شد. در اینجا لازم است یاد شود که درآن زمان هنوز قانون اصلاحات ارضی به مرحله اجرا در نیامده بود و کارگرانی که در جوار طرح موجود بودند اکثرا در زمین های شیخ خلف کار می کردند و بهمین جهت شیخ خلف به شرکت بروئر پیشنهاد تهیه کارگر را داده بود.

درابتدا چون کارگران از درو نیشکر اطلاعی نداشتند بصورت ابتدائی نیشکر را درومی کردند و حداکثر بازده یک کارگر یک تن نیشکر در روز بود که از حد نصاب درو بین المللی پائین تر بود. مضافا، از آنجا که دوران رشد نیشکردرخوزستان 11 ماه بود و درنتیجه می بایستی نیشکر را در مدت محدودی درو کرد تا براثر گرمای هوا شیره نیشکر ترش نشود، بازدهی کارگران طرح به هیچ وجه با محدودیت زمان برداشت سازگاری نداشت. به ناچار، برای آموزش کارگران به طرز صحیح درو کردن نیشکر، یک کشاورز نیشکر استرالیائی راکه خود یک مزرعه کوچک نیشکر داشت برای مدت دوماه استخدام کردیم. این کشاورز استرالیائی قدی داشت در حدود دومتر با اندامی ورزیده. او روزی سه بار گوشت با سیب زمینی و سبزی های مختلف می خورد و میزان کالری که در یک روز مصرف می کرد شاید معادل کالری بود که یک کارگر دروکن نیشکر خوزستانی در مدت یک هفته مصرف می کرد. او به تنهائی در روز 25 الی 30 تن نیشکر درو می کرد و این کار را بقدری آهسته و منظم انجام می داد که تماشائی بود. اولین کاری که او کرد داس نیشکربری را تغییر داد. داس جدید سبک تر و کوچکتر از داس قبلی بود و بُریدن نیشکر با آن آسانتر بود. کارگران دروکن نیشکر، پس از مدت کوتاهی که طرز درو کردن صحیح نیشکر را آموختند، بطور متوسط 5 تن نیشکر در روز درو می کردند و بعضی از آنان که مهارت بیشتری پیدا کرده بودند تا روزی 12 تن نیشکر درو می کردند. بدین ترتیب قسمتی از مشکل درو برطرف شد. مشکل دیگری که پیدا شد این بود که باوجود این که درموقع عقد قرارداد با شیخ خلف جهت تهیه کارگر دروکن نیشکر به او گفته شده بود که باید مزد کارگران را منظماً پرداخت کند، معهذا کارگران شکایت میکردند که شیخ خلف مزد ما را پرداخت نمی کند. وقتی درباره این مشکل با شیخ خلف صحبت شد او به کارگران گفت داس های خود را تحویل بدهید و مزد خود را دریافت دارید. درموقع تحویل داس ها عده ای که ازطرف شیخ خلف مأمور تحویل گرفتن بودند پس از این که داس ها را از کارگران دروکن تحویل گرفتند با داس به کارگران حمله و تعداد زیادی از آن ها را زخمی کردند. پس از این واقعه ماموران ژاندارمری تعدادی از فرزندان شیخ خلف را که دراین کار دست داشتند و کسان دیگری را که کارگران را زخمی کرده بودند بازداشت کردند و قرارداد با شیخ خلف لغو گردید. از آن پس کارگران دروکن بطور موقت و روزمزد در زمان درو نیشکر به استخدام مستقیم طرح درآمدند.

-3گراز و خسارت به مزارع نیشکر- یکی دیگر از مشکلات طرح ضرری بود که گراز به طرح نیشکر میزد. مزارع نیشکر محصور نبودند و در نتیجه گراز به آسانی وارد مزرعه می گردید و از نیشکر تغذیه می کرد. بدین ترتیب خسارت زیادی متوجه طرح می شد. برای رفع این مشکل با کارگران و کارکنان طرح قرار گذاشته شد که هرکسی گرازی شکار کند و دم آن را تحویل دهد بابت هر دم مبلغی به او پرداخت خواهد شد. با این روش اگرچه کارگران تعداد زیادی گراز را کشتند ولی چاره اساسی نشد. (نکته جالب این که مزارع نیشکر آماده برداشت آتش زده می شدند تا برگ نی سوزانیده شود و برای درو آماده گردد. با آتش گرفتن مزرعه گرازها فرار می کردندوبعضی از کارگران دم گراز درحال فرار را با داس درو می بریدند و پاداش را می گرفتند بی آن که گرازی کُشته شده باشد.) به ناچار پس از مدتی مطالعه اطراف طرح با سیم خاردار محصور گردید و میزان قابل توجهی از ضرر کاسته شد.

-4 سرمازدگی – حرارت منهای یک درجه سانتیگراد ظرف 24 ساعت به نیشکر صدمه می زند و علاپم آن بخوبی مشخص می گردد و وقتی درجه برودت به منهای 2 الی منهای چهاردرجه سانتیگراد می رسد جوانه های نیشکر صدمه خواهند خورد و بازدهی نیشکر پائین خواهد آمد. درسال 1343 براثر یخ بندان شدید و بی سابقه درجه برودت درمزارع نیشکر به مدت طولانی به منهای هفت و نیم درجه سانتیگراد رسید و باعث از بین رفتن تقریباً پنج هزار تن شکر شد. خوشبختانه با بررسی های متمادی که طی چند سال انجام گرفت کارشناسان تحقیقاتی طرح توانستند گونه هائی که به سرما مقاومت بیشتری دارند انتخاب کنند و روش هائی در کشت و داشت و برداشت اتخاذ کنند که از خطر سرمازدگی تا اندازه زیادی کاسته گردد.

 

پایان کار

عبدالرضا انصاری سازمان آب و برق خوزستان متدرجا بر پایه محکمی استوار شد و جای شایسته خود را در بین تشکیلات دولتی پیدا کرد. درسال 1345 سازمان با داشتن افرادی لایق و کاردان در سطح استان از موقعیت ممتازی برخوردار بود و درسطح کشوردر ردیف یکی از کار آمد ترین سازمان های دولتی بشمارمی آمد، به طوری که تشکیلات اداری و رویه های مدیریت و دستور العمل های سازمان الگوئی برای موسساتی که ماموریت های مشابهی داشتند شده بود. سد دز ساخته شده بود و افراد ایرانی آنرا اداره می کردند. مطالعات فنی ایجاد سد کارون در شمال شوشتر ومارون در شمال بهبهان شروع شده بود و فارغ از مشکلاتی که در سال های اولیه برای سد دز وجود داشت، هریک از این دوطرح مسیر طبیعی خود را طی می کرد. شبکه برق شهرهای خوزستان و برق کارخانجات روز بروز درحال توسعه بود و تماماً توسط کارشناسان ایرانی طرح ریزی و اجرا می شد و در هیچ نقطه کسی از سرویس برق شکایت نداشت. طرح شبکه کامل آبیاری سد دز آماده شده و بتدریج طبق برنامه پیش می رفت و نهرهای آبیاری هرروز در حال توسعه بود و زمین های جدیدی را در بر می گرفت. گزارش های مامورین سازمان در طرح آبیاری بجای شرح درگیری با مخالفین و مزاحمین بیشتر درباره کشت محصولات جدید و بارآوری بیشتر محصولات سنتی بود. بخاطردارم مهندس علی اصغر اژدری مسئول طرح آبیاری دز با چه افتخار و خوشحالی گزارش می داد که بازده بعضی ازمزارع کشت گندم به حدودچهار تن در هکتار رسیده و نهال های انگور یاقوتی که برای اولین بار در ناحیه دزفول کاشته شده پس از مدت کوتاهی نوبر داده است و در موقع گزارش دادن حالت این را داشت که یک میلیون دلار به او جائزه داده باشند. همین مهندس اژدری، که تحصیلات عالی خود را در انگلستان تمام کرده و متخصص ماشین آلات کشاورزی بود، وقتی سابقا کفالت دانشکده کشاورزی در ملاثانی خوزستان را بعهده داشت همیشه ازکاغذ بازی وکندی کارشکوه می کرد و نمی دانست سرنوشت جوانانی که تربیت می کند چه خواهد بود. ولی حال اظهار اطمینان می کرد که تحصیل کرده های کشاورزی، متناسب با کوشش و استعدادشان، آینده درخشانی در کشاورزی خوزستان خواهند داشت.

مزارع سر سبز نیشکر در بیش از پنج هزار هکتار گسترش پیدا کرده و بازده آن در حدود بازده بهترین مزارع نیشکر دنیا بود. دراین مزارع، که حالت زراعت محلی به خود گرفته بود، از هر متر مربع زمین یک کیلو شکر در سال برداشت می شد و همه جا صحبت از گسترش روز افزون این نوع زراعت بود. رئیس طرح نیشکر، مهندس نادر حکیمی، که همکاران شایسته ای بدور خود جمع کرده بود و تعداد کارشناسان خارجی در هفت تپه را از 65 نفر به شش نفر تقلیل داده بود، می گفت چون کار احیای کشت نیشکر انجام شده و طرح اولیه به هدف های خود رسیده است، می خواهد به کارهای دیگری دست زند و خدمات دیگری به کشور ارائه دهد. وی می گفت با رفتن او و جانشین شدن مهندس علی اصغر شرکت آب از آب تکان نخواهد خورد و لطمه ای به پیشرفت طرح وارد نخواهد شد.

گوردون کلاپ چند سال پیش فوت کرده و لیلیانتال نیز به علت سالخوردگی فعالیت خود را در شرکت عمران و منابع تقلیل داده و مشغول نوشتن خاطرات خود بود. آقای ابتهاج خدمت دولت را کنار گذاشته و در بخش خصوصی بانک ایرانیان را تاسیس کرده و اداره می کرد.

شهمیرزادی و دکتر احمدی هریک کارآزموده شده و حل مشکلات سازمان و پیش بردن طرح ها برای آنها امری عادی بود، بطوری که دیگر قسمت اعظم اوقات من صرف امور استانداری می شد و از بابت سازمان نگرانی نداشتم. ولی مبارزات شش ساله برای پا گرفتن سازمان آب و برق خوزستان و در گیری های آزار دهنده با عواملی که دائماً در صدد پرونده سازی و ایجاد مزاحمت بودند، یک حالت خستگی روحی درمن ایجاد کرده بود که درعین سربلندی ازموفقیت و دست آوردهای شش سال گذشته حس می کردم به یک مرخصی چند ماهه و یا یک تغییر فعالیت احتیاج دارم. درچنین شرایط بود که در اواسط تیرماه 1345 در یک روز بسیار گرم آقای هویدا نخست وزیر تلفن کردند و گفتند لازم است برای کاری به تهران بروم.

بعد از ظهر روز بعد وقتی به دفترشان وارد شدم با خوشروئی و آغوش باز از من استقبال کردند و گفتند از طرف شاهنشاه به وزارت کشور منصوب شده ام. اولین روزی که به وزارت کشور رفتم آقای قوام نظامی رئیس دفتر گفت آقای مهندس روحانی از نیم ساعت قبل برای تبریک تشریف آورده اند و به همین جهت در اطاق شما از ایشان پذیرائی کرده ایم. از این محبت و حرکت مهندس روحانی بی نهایت تحت تاثیر قرار گرفتم و کدورتی که در دل داشتم از بین رفت و روابط دوستی ما بحال اول برگشت.

از دوست دیرین خود حسن شهمیرزادی تقاضا کردم که همچنان به همکاری خود با من ادامه داده و به سمت معاون وزارت کشور بامن به تهران بیاید. او قبول کرد و همکاری ما سال ها در وزارت کشور و سپس در صحنه های دیگر فعالیت های اداری و اجتماعی ادامه یافت.

از سوی دیگر، مدیرعامل جدید سازمان، ایرج وحیدی، که قبلا معاون مهندس روحانی در وزارت آب و برق بود، از احمدعلی احمدی دعوت کرد که در سمت قائم مقام مدیرعامل با او همکاری کند. زمانی که احمدی این پیشنهاد را قبول کرد دانستم که سازمان آب و برق خوزستان همچنان با کارآمدی و تحرک به پیشرفت خود ادامه خواهد داد.

 

ضمیمه

فهرست گروهی از کارکنان سازمان آب و برق خوزستان ازآغاز تاسیس تا سال 1345 که دارای تحصیلات دانشگاهی بودند

نام  و نام خانوادگی  و محل خدمت
1- اهیم اف – داریوش- سد دز
2- ابراهیمی- ایرج -دفتر تهران
3- اجاقیان.- کاریک طرح آبیاری دز
4- احمدی – احمد علی مدیریت
5- احمدی – محسن طرح آبیاری در
6-اخلاقی- عطاءالله امور اداری
7-اخوت- یعقوب طرح آبیاری دز
8-اخویان تهرانی مصطفی طرح آبیاری دز
9- ادریسی – سید محمدحسین طرح نیشکر
10-ارباب – ابراهیم طرح نیشکر
11-آرچین – داریوش طرح نیشکر
12-اردوخانی – طرح نیشکر
13-آروند – احمد امور اداری
14-اژدری – علی اصغر طرح آبیاری دز
15-اسلام ختک – محمد طرح نیشکر
16-اسلامی – عبدالکریم- قسمت برق
17- افخمی – عبدالعلی اموراداری
18-افشار – غلامعلی طرح آبیاری دز
19- اقبال- منصور طرح نیشکر
20- الکسان6ریان – هامازاسب طرح نیشکر
21- الهیاری- حسین اموراداری
22- گل یاسین – احمد طرح آبیاری دز
23- امانت – اردشیر طرح آبیاری دز
24- امام – هوشنگ طرح آبیاری دز
25- امامی – منصور اموراداری
26-امیر سلیمانی – ارژنگ طرح آبیاری دز
27-انصاری – عبدالرضا مدیرعامل
28-انور نائین چی – هوشنگ طرح نیشکر
29-آیتی – مهدی طرح نیشکر
30- ایرانظور- خسرو قسمت برق
31- بابومیان-هاراتون قسمت برق
32-بخشی دزفولی – اسماعیل اموراداری
33-بذر افکن – حسین طرح نیشکر
34-برومند-امیرسعید اموراداری
35-بزگمهری- حسن طرح آبیاری دز
36-بقائی – مهدی طرح نیشکر
37-بنی عباسی – نظام الدین طرح آبیاری دز
38-بهارستان – احمد طرح بررسی منابع
39-بهبهانی – سیمین اموراداری
40-بهبهاتی زاده – علی اصغر طرح آبیاری دز
41-بهنام – عبدالواحد اموراداری
42-پارسائی – احمد طرح آبیاری دز
43-پرکاررضائیه – محمدحسین قسمت برق
44-پرویزی – یدالله قسمت برق
45-پیرمرادی – فریدون طرح آبیاری دز
46-پیروز – جمشید قسمت برق
47-تابناک – حسین اموراداری
48-ترابی تهرانی – امیر هوشنگ طرح آبیاری دز
49-ترابی مرعشی – پرویز طرح نبشکر
50-تقی زاده – چنگیز اموراداری
51-جمالی – سیروس اموراداری
52-جلیلی – جلال الدین اموراداری
53-جوانمردی – بهمن پزشک
54-جهانبانی – مهدی طرح نیشکر
55-چاوله – فائق قسمت برق
56-چینی – یوسف اموراداری
57-حاج رسولیها- طرح نیشکر
58-حجت – نجم الدین طرح آبیاری دز
59-حسن ولی – کریم قسمت برق
60-حق جو – درخشنده پرستار
61-حقیقت – قاسم قسمت برق
62-حکیم زاده – جعفر قسمت برق
63-حکیمی – نادر طرح نیشکر
64-حمید پور – حمید طرح آبیاری دز
65-خاقانی – بهمن طرح آبیاری دز
66-خبیری – نصرت الله دفترتهران
67-خرم – ایرج قسمت برق
68-خزائلی – هوشنگ قسمت برق
69-خزاعی – انوشیروان طرح شاوور
70-خطیبی – مهدی طرح آبیاری دز
71-خوروش دیلمانی – وهرز طرح آبیاری دز
72-داعی – احمد اموراداری
73-داعی – مهدی قسمت برق
74-دانش دزفولی – عبدالرحمن طرح نیشکر
75-دریا بیگی – هوشنگ طرح آبیاری دز
76-داود پور – رحیم طرح نیشکر
77-درودی – سیروس طرح نیشکر
78-دزفولیان – حسین اموراداری
79-دهدشت – شفیع اموراداری
80-راد – یوسف طرح آبیاری دز
81-رحمانی – یوسف طرح نیشکر
82-رزاق منش – انوشیروان اموراداری
83-رودی – نادره طرح نیشکر
84-روز بخش – هادی طرح آبیاری دز
85-رضوان – مهدی طرح نیشکر
86-زاهدانی – عباس اموراداری
87-زاهدی – فریدون قسمت برق
88-زکیخانی – پرویز قسمت برق
89-زمردیان – اصغر ÷ اموراداری
90-زند – عباس طرح آبیاری دز
91-زندی – بهمن طرح نیشکر
92-زندیه – عبدالله اموراداری
93-زیبائی – هوشنگ طرح آبیاری دز
94-ساغری خداپرست – محمد تقی امور اداری
95-سامی – نادر اموراداری
96-سپاهی – فروردین قسمت برق
97-ستایش – عبدالمجید پزشک
98-ستایش – منوچهر طرح نیشکر
99-سرمد – مرتضی دفنرتهران
100-سلمانی زاده – شاهرخ پزشک
101-سعادت – حسین طرح آبیاری دز
102-سلحشور – نعمت الله طرح نیشکر
103-سلطانی – سلطان محمد دفترتهران
104-سهی – مهرانگیز اموراداری
105- شارونی زاده – بهمن طرح نیشکر
106-شرکت – علی اصغر طرح نیشکر
107-شفا زند – جالینوس اموراداری
108-شریفی – منوچهر طرح نیشکر
109-شفیعی – غلامرضا طرح نیشکر
110-شفیعی – یوسف طرح نیشکر
111-شکرائی – مسعود طرح نیشکر
112-شورائی – کاوه طرح آبیاری دز
113-شهدادی – محمد طرح نیشکر
114-شهمیرزادی – حسن مدیریت
115-شهمیرزادی – حسین طرح آبیاری دز
116-شیخ – محمدحسین اموراداری
117-شیشه گر – مجید طرح آبیاری دز
118-صبوری – منوچهر قسمت برق
119-صمدانی – فریدون طرح آبیاری دز
120-صمدانی – منوچهر قسمت برق
121-صمصام – ایرج طرح نیشکر
122-صمیمی – سیف الله طرح نیشکر
123-صمیمی – فرامرز طرح آبیاری دز
124-طایفه امام ورودی – حسن دفتر تهران
125-طبیب – هدایت طرح آبیاری دز
126-ظهیرالاسلام – سلطانعلی طرح نیشکر
127-عابدینی – پرویز اموراداری
128-عالم زاده – احمد طرح آبیاری دز
129-عرب نژاد – امیر قسمت برق
130-عسگری – خسرو قسمت برق
131-عسگری – منصور قسمت برق
132-عظیما – فریدون اموراداری
133-علوی – رضا طرح آبیاری دز
134-علوی شوشتری – احمد اموراداری
135-علیزاده – جمشید طرح نیشکر
136-علیزاده – مهدی دفتر تهران
137-علیشاهی – طرح آبیاری دز
138-فاضل زاده – ضیاء طرح آبیاری دز
139-فاطمی فر – مهدی طرح آبیاری دز
140-فتحی پور – علی اموراداری
141-فرخار – مهشید اموراداری
142-فردوس – منصور طرح آبیاری دز
143-فرزانه – مهدی قسمت برق
144-فروتن – ایرج طرح نیشکر
145-فلاح – مسیح الله طرح نیشکر
146-فیروز آبادی – حسن قسمت برق
147-فیروزیان – اسدالله طرح بررسی منابع
148-قائمی – احمد اموراداری
149-قره باغی – کریم قسمت برق
150-قریب – ایرج قسمت برق
151-قزوینی شریف زاده – مهدی طرح نیشکر
152-کاوسی – جهانگیر اموراداری
153-کاوه – ایرج قسمت برق
154-کبریائی – تقی قسمت برق
155-کبیری – خسرو طرح آبیاری دز
156-کریمی – عبدالامیر طرح نیشکر
157-کلانتر – سید جمال الدین طرح آبیاری دز
158-کمپانی – احمدعلی طرح بررسی منابع
159-کوپائی – محمد تقی طرح شاوور
160-کوچک – منوچهر اموراداری
161-کیا – خسرو قسمت برق
162-کیالاشکی – محمد رضا قسمت برق
163-کیومرثی – محمدعلی طرح آبیاری دز
164-گرگین – طرح نیشکر
165-گریگوریان فرد – گرگور اموراداری
166-گنجه ای – نصرت الله طرح آبیاری دز
167-لاطفی – عبدالله طرح آبیاری دز
168-لئون آمان – رستم قسمت برق
169-لسانی – احمد طرح نیشکر
170-مجلسی – اموراداری
171-مجیدی – محمد هادی اموراداری
172-محتشم نوری – حسین طرح آبیاری دز
173-مرتضوی – سید محمد طرح آبیاری دز
174-مرشد زاده – ایرج طرح نیشکر
175-مرعشی – ایرج طرح آبیاری دز
176-مرعشی – محمد کاظم اموراداری
177-مروتی – عبدالحسین اموراداری
178-مبشری – فریدون طرح آبیاری دز
179- مبین – مهدی طرح آبیاری دز
180- متحده – هوشنگ طرح آبیاری دز
181-محتشم معالی – غلامعلی قسمت برق
182-مزینی – مصطفی دفتر تهران
183-مدنی قهفرقی – ناصر قسمت برق
184-مستوفی – ناصر طرح آبیاری دز
185-مسکوفیان – رُبرت طرح نیشکر
186-مصطفوی رجالی – کوروس دفتر تهران
187-مظفر – طرح آبیاری دز
188-معتمدی – مجتبی طرح نیشکر
189-معزیان – رضا طرح نیشکر
190-ملک ابهری – شمس الدین اموراداری
191-منشی زاده – مجمد جواد اموراداری
192-منصوری – منوچهر قسمت برق
193-منوچهری – شاهرخ طرح آبیاری دز
194-موسوی – کمال الدین قسمت برق
195-مهدوی – داود طرح آبیاری دز
196-مهدوی – محمد طرح آبیاری دز
197-مرداد – بهرام طرح نیشکر
198-مهین – ایرج طرح نیشکر
199- میر زهره – رضا دفتر تهران
200-میرفندرسکی – بهمن طرح آبیاری دز
201-ناصر – مرتضی اموراداری
202-نخعی – امیرحسین دفتر تهران
203-نخعی – ناصر قسمت برق
204-نشاط – سیروس طرح آبیاری دز
205-نقابت – رضا طرح نیشکر
206-نقشین – احمد طرح آبیاری دز
207-نقشینه پور – پرویز طرح آبیاری دز
208-نکوئی مبارکه – بهرام طرح آبیاری دز
209-نهاوندیان – هوشنگ قسمت برق
210-نیسان – البرت طرح نیشکر
211-نیکان پور- علی طرح آبیاری دز
212-نیک نژاد – طرح آبیاری دز
213-نیلچیان – اکبر قسمت برق
214-وائلی زاده – محمود طرح آبیاری دز
215-واصفی – علی پزشک
216-وکیل التجار – ابراهیم طرح آبیاری دز
217-هائینی – ناصر قلی طرح نیشکر
218-هاشمی – اموراداری
219-هدایت – بهمن دفتر تهران
220-هروی شرق – احمد طرح آبیاری دز
221-هوشیار خوشدل – مهدی اموراداری
222-یاقوتی – مصطفی اموراداری
223 – یزدی – مهدی طرح آبیاری دز
224 – یمین افشار – محمدقسمت برق

توضیح : اموراداری شامل دفاتر حقوقی – حسابداری – تدارکات – انبار- روابط عمومی – کارگزینی – ارتباطات وتلفن – حمل ونقل و مسافرت است.