Skip to main content

دانشنامه کوچک ایران – بخش نخست: جغرافیا

کتاب الکترونیکی

دانشنامه کوچک ایران – بخش نخست: جغرافیا

 

این کتاب مصوّر، شامل سه بخش و نزدیک به سیصد عنوان، فشرده آگاهی ها و داده های سودمندی را در باره ایران از جمله تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و هنر آن به زبانی روشن و مفهوم در اختیار خواننده قرار می دهد. مجموعه دانستنی هایی که در این دانشنامه آمده حاصل سال ها پژوهش مولف و ویراستاران آن در کتاب های مرجع و منابع و اسناد تاریخی بوده است. مولف این دانشنامه، ژاله متحدین، به تفسیر و توضیح رویدادها در حداقل کفایت کرده و همّ خویش را بیشتر مصروف به گزارش بی پیرایه ای از سرفصل های عمده تاریخ ایران، ویژگی های جغرافیایی و اقلیمی و فرهنگی آن و کارنامه زندگی و میراث نخبگان سیاسی، اجتماعی وادبی ایران از ازمنه باستان تا دوران معاصر کرده است. فهرست منابع و مراجع عمده ای که برای تالیف و تنظیم این اثر استفاده شده در پایان هر فصل آورده شده است. از آن جا که فصول و مطالب این دانشنامه بر اساس موضوعی تفکیک و رده بندی شده از آن می توان هم به عنوان یک مرجع و هم یک متن درسی بهره گرفت. این دانشنامه به ویژه برای نوجوانان و جوانان ایرانی بیرون از وطن که مشتاق آشنایی بیشتر با ویژگی ها و مفاخر زادگاه خویش اند می تواند منبعی سودمند باشد.

پیشگفتار

بعضی ملل آسیایی هستند که کشورشان به علّت افزایش جمعیت یا نداشتن منابع کشاورزی و معدنی کافی درطول تاریخ، یادست کم درطی قرون اخیر، همواره مهاجرخیز و”صادرکننده مهاجران” به شکل گروه های انبوه بوده اند. مردم هند، به سرزمین های غرب و شرق خویش، از افغانستان گرفته تا سراسرقارّه آفریقا، و تمام کشورهای آسیای جنوب شرقی، مهاجر فرستاده اند. تمام کشورهای عرب حوالی خلیج فارس وعربستان سعودی و کشورهای نفت خیز آفریقای شمالی پر ازکارگران پاکستانی است که، به سودای یافتن درآمدی مختصر که بتوان با آن شکم کودکان متعدّد را سیرکرد، به زندگی در غربت تن در داده اند. کشورهای چین، فیلیپین، ویتنام، کامبوج و تایلند و کره نیز همین حال رادارند. درحقیقت عواملی بومی و ریشه دار دراین کشورها موجب ایجاد موجی دائم ازمهاجران می شود.

 این گونه اقوام (و نیز قوم یهود به عللی کاملاً متفاوت) سابقه طولانی و گاه یکی دوهزار ساله در مهاجرت دارند و به علّت این سابقه راه و رسم پاگرفتن درکشور میزبان و “جا افتادن” در آن را نیک می دانند. در بسیاری ازشهرهای ایالات متّحد امریکا یک محلّه و گاهی یک “شهر چینیان” هست که گویا بزرگترین و پرسابقه ترین آنها “شهرچین” درسانفرانسیسکو باشد.

امّا کشورما درطول تاریخ کمتر سابقه مهاجرت های دسته جمعی داشته است و عواملی مانند انفجارجمعیت (که امروز درد تازه ای بر دردهای جامعه ایرانی افزوده) وکمبود منابع معدنی یا کشاورزی موجب آن نمی شده است که جماعتی ترکِ وطن خود گویند و در غربت سکنی گزینند. از همین روی، مهاجرت های دسته جمعی انگشت شماراست و شگفتا که تمام آنها موجبی دینی یا مذهبی داشته است. پس ازافتادن ایران به دست جنگجویان مسلمان وسقوط شاهنشاهی ایران درسال653 میلادی، گروهی از زرتشتیان ازقبول اسلام امتناع ورزیدند و از سرزمین پدران خود مهاجرت کردند. اطلاعاتی که از آنان در دوران میان سال 652 و سال 785میلادی، که سال ورود شان به هند است، دردست داریم بسیار مختصر و براساس قصّه ای است به نام قصّه سنجان (1600م) و قصّه زرتشتیان هندوستان (اواخر قرن هجدهم). برطبق این مدارک نخستین دسته زرتشتیان ازخراسان به جنوب ایران رفتند و در سال 751م به جزیره هرمز رسیدند و از آن جا به دیو درکنارخلیج کَمبی وسپس در سال 766 به طرف جنوب به ساحل کاتهیاوار رفتند و پس از 19سال اقامت درآن جا سفرخود را به سوی جنوب ادامه دادند ودرسال785 به سنجان رسیدند و آتش مقدّس را درآن جا مستقرکردند. در سنجان گروه های دیگری از آوارگان زرتشتی به ایشان پیوستند و جامعه پُررونقی تشکیل شد.

مهاجرت بزرگ دوّم درعصرصفویان و دردوران استقرار ورسمیت یافتن تشیّع درایران روی داد. این مهاجرت بسیار وسیع و پُردامنه بود و بیشتر مهاجران از طبقات ممتاز اجتماع، شاعران، هنرمندان ازگروه های مختلف، دولتمردان و سیاست مداران، سرداران و سپاهیان و خلاصه کسانی بودند که شایستگی های ایشان درکشور میزبان (هند) و در دربار پادشاهان و دستگاه امیران و فرمانروایان آن سامان خریدار بسیار داشت. گلچین معانی در کاروان هند گوید:

 . . . از آغاز عهد شاه اسماعیل اول (790ه.ق.) تا پایان کار شاه سلطان حسین صفوی (1135ه. ق.) یعنی درطول مدّتی نزدیک دو قرن ونیم هفتصد وچهل و پنج ترجمه توانسته ام برای کاروان هند فراهم آورم. . .

وی به اختصار تمام و از سربصیرت در باب علل مهاجرت این گروه چنین نوشته است:

رفتن این گروه به شبه قارّه اعم از دکن ثلاثه (احمدنگر، گلکنده، بیجاپور) و هند مغول (قلمرو تیموریان) و نقاط دیگر چون کشمیر. . . و سند. . . نه از بی توجّهی شاهان صفوی به شعر و شاعری بوده، بلکه علل و جهات دیگری داشته است از قبیل: خروج شاه اسماعیل اوّل، سختگیری های مذهبی شاه طهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعیل ثانی و قتل عامّ شاهزادگان که مروّج شعر و مربّی شاعران بودند، فتنه های پیاپی اوزبکان، هجوم عساکر روم به دفعات، دعوت شاهان هند از ایشان، همراهی سفیران ایران، رنجش و ناخرسندی، گریز از تهمت بدمذهبی، قلع و قمع سران طایفه خود درعهد شاه عبّاس اول ( لُر، ترکمان، تکلّو، افشار) آزردگی ازخویشان یا همشهریان، درویشی و قلندری، پیوستن به آشنایان و بستگان خود که درآن سامان مقام و منصبی داشتند، سفارت، تجارت، سیاحت، عیّاشی و خوشگذرانی، ناسازگاری روزگار، پیدا کردن کار، راه یافتن به دربار. گذشته از اینها مردم هند، به خصوص آنان که با ایرانیان اتّحاد مذهب و اشتراک زبان داشتند ایشان را ارج می نهادند.

 (کاروان هند، جلد نخست، مقدّمه، صفحات چهار و پنج)

سوّمین مهاجرت گسترده و فراخدامن ایرانیان، از سال 1358 هجری شمسی(1979 میلادی) به بعد، پس ازوقوع انقلابی که به”انقلاب اسلامی” شهرت یافت اتّفاق افتاد و گروه های انبوه ایرانیان، بیشتر از فرهیختگان و افراد برجسته طبقه متوسط، پزشکان، مهندسان، مدیران، دولتمردان وصاحبان مشاغلی که تخصّص یافتن در آنها مستلزم تحصیلات دانشگاهی بود ازکشوربیرون آمدند و در آمریکای شمالی و کشورهای اروپایی خاصّه اروپای غربی و استرالیا سکونت گزیدند. اکثریت قریب به اتفاق این مهاجران سابقه زیست درازمدّت درکشوری دیگررا نداشتند. علاوه براین، آنان با خانواده خود، زن وفرزندان(که گاهی کودکان خردسال و گاه نوجوانان بودند) به غربت روی آوردند وطبیعی بود که همواره روی دل را به سوی وطن داشتند و بسیاری ازآنان منتظر بودند تا در مدّتی کوتاه آتش التهاب انقلاب اسلامی و تب و تاب انقلابیان فرو نشیند و آنان به میهن خود بازگردند. امّا عوامل گوناگون ومهمترین آن گذشت زمانی نسبتاً دراز و پایه گذاری زندگانیی تازه در کشور میزبان و فرستادن فرزندان خود به تحصیل درمدارس آن موجب شد که خواه ناخواه عزم رحیل آنان به اقامت بدل شود.

 بسیاری ازاین مهاجران، خاصّه آنان که با فرهنگ گرانمایه ایران آشنایی بیشتری داشتند، نمی خواستند فرزندانشان آمریکایی و اروپایی بار آیند و هیچ اثری ازتمدّن و فرهنگ کهن سال میهن باستانی با ایشان باقی نماند. از این گذشته، تماس های گوناگون، رفت و آمد و دیدار خویشاوندان مقیم ایران، و احیاناً سفرهای کوتاه به خاک وطن موجب می شد که نوجوانان و جوانان بار آمده در کشور های بیگانه از این که به زبان هم میهنان خویش سخن نمی توانند گفت و باجوانان همسن و سال خود به آسانی نمی توانند جوشید، دل آزرده باشند.

 افزون براین، ایرانیان مهاجر ملاحظه می کردند که بسیاری از گروه های مهاجر دیگر کمابیش بسیاری از ویژگی های قومی خود را، دستکم دردورانی نسبتاً طولانی پس ازمهاجرت، حفظ کرده اند، زبان مادری خود را یکسره از یاد نبرده اند و فرهنگ و سنّت های ملّی را به صورت مادّه ای برای پیوستن افراد پراکنده همکیش و هم نژاد و هم وطن خود مورد استفاده قرار داده اند. مردم ایران نیز یکی ازاین گروه های اقلّیت هستند و برای زندگی درکشوری دیگرهمان راهی را درپیش دارندکه سالیان درازاست گروه های مهاجر، که روز به روز هم بر تعداد ایشان در سراسر جهان افزوده می شود، آن را پیموده اند و می پیمایند.

 یکی از اصول اساسی که موجب بهزیستی و توفیق روزافزون و دوام همبستگی اقوام مهاجرشده آن است که ایشان فرزندان خودرا به حفظ سنّت ها و آداب ورسوم وفرهنگ ملّی تشویق کنند و در رأس همه آنها زبان خود را بدیشان بیاموزند و آنها را از سابقه تاریخی و فرهنگی قوم خود آگاه کنند و تصویری هرچند نیم رنگ از وضع جغرافیایی و اقلیمی و اجتماعی کشور اصلی خویش در اختیار آنان بگذارند.

 وقتی کسی درکشور خود زیست می کند، نیاز مبرم به داشتن این گونه اطلاعات برای او محسوس نیست، چه هرجا راکه خواست می رود و می بیند و هرکس را که خواست -اگر از گذشتگان است- از روی منابعی که فزون و فراوان دردسترس اوست می خواند و می شناسد. از این گذشته، تحصیل دبستانی و دبیرستانی نیزخود اطلاعاتی قابل ملاحظه ازاین دست، در اختیار وی قرارمی دهد. امّا درکشور بیگانه چنین نیست. زبان، زبانی دیگراست. درمدارس از فرهنگی دیگر، فرهنگ کشور میزبان سخن درمیان است و اگر او نکوشد تا به جِّدِ تمام درعین فراگرفتن مباحث درسی و فرهنگی کشور میزبان از فرهنگ خود بی خبر نماند، درمحیطی که او رافراگرفته است مستغرق خواهد شد و ازکشوری که هزاران فرسنگ دورتر از محلّ زندگی اوست وآن چه درآن سامان می گذرد بی خبرخواهد ماند.

بنیادمطالعات ایران، برای برآوردن همین نیاز سال ها بودکه تألیف و انتشارکتابی را در نظر داشت که درآن تمام اطّلاعاتی که جوانان ایرانی مقیم خارج از کشور را دربایست است فراهم آمده باشد. دانشنامه ای که اکنون پیش روی شماست زاده اجرای همان فکر و همان نظراست که باخوشوقتی وسرافرازی به ایرانیان علاقه مند عرضه می شود.

درایران کتاب های متعدد و گوناگون، مفصّل یامختصر، مشتمل بر اطلاعات دقیق و معتبر یا مطالب افواهی و شایعه مانند، انتشار یافته، حتی سال ها پیش کتابی قطوربا نامی نزدیک به نام همین کتاب زیرعنوان «دایرةالمعارف سرزمین و مردم ایران» در تهران منتشر شده است (1360). امّا مؤلّف دانشنامه حاضرمطالب را با دقت و وسواس هرچه تمامتر، از روی مدارک و مأخذ رسمی و معتبر فراهم آورده و برای ویراستاری و بازنگری به گروهی از کارشناسان هریک از رشته هایی که چیزی از آن در این کتاب آمده سپرده است. مطالب کتاب به زبانی ساده، روشن و دور از ابهام و پیچیدگی های ناشی از ملاحظات دانشمندانه و ارباب تخصّص به خواننده عرضه شده است، تا هریک از ایرانیان، که به طور طبیعی نماینده ویژگی های قومی و ملّی خود در کشورهای دیگر جهان هستند، پاسخ هایی هرچند کوتاه و اجمالی، برای سؤال هایی که ممکن است دوستان و همکاران غیر ایرانی آنها از ایشان بکنند دراختیار داشته باشند و خود نیز- هرچند به اجمال- بدانندکه پدرانشان چگونه ودرکجامی زیسته و خود ایشان از کجا آمده اند و فرزندان چه قومی هستند.

محمّد جعفر محجوب

مقدمه مولف

به نام خداوند جان و خرد

دل ما عشق را نمی‌آفریند، آن‌ را می‌پرورد. عشق از ژرفنای آشنائی می‌جوشد و به یاری آن است که دانائی می‌بالد و زندگی معنایی دلپذیر می‌یابد. سرزمین ایران که روزگاری گوهر شبچراغ روزگاران بود، اینک پیوسته چشم‌ به ‌راه‌ فرزندان‌ خویش است تا در هرگوشه جهان که پراکنده‌اند با او چنان که بوده است آشنا باشند، به زبان او سخن بگویند و از دل او خاطرات تلخ و شیرین را بجویند تا این مام گرامی نیز بتواند تجربه قرن‌ها جنبش و پویندگی گذشتگان‌را به‌عنوان میراثی گران بها بر فرزندان خویش عرضه دارد. نه تنها برای آن که او را دوست بدارند و به سرزمین نیاکان خویش وابسته باشند، بلکه بیشتر از آن رو که سرمایه های هستی انسانی خویش را با همان طراوت و تازگی که از سرچشمه زبان و فرهنگ مردم این سامان می‌جوشد، بچشند و با سربلندی و سرافرازی تمام دریابند که پیشینیان ایشان چه سهم بزرگی درساختمان فرهنگی جهان داشته‌اند. و باز هم نه بدان معنا که به خودستائی و غرور گرفتار آیند، بلکه تا بدانند که فرزندان مردمی‌ چنان شایسته، برای معنا بخشیدن به زندگی در سراسر این جهان پهناور، چه بار بزرگی از وظیفه انسانی بردوش دارند.

آرزوی همه‌پدران‌ و مادران‌ایرانی، آنان‌که‌ به ‌والایی ‌میراث‌ کهن‌ خود آشنائی دارند، آنست که فرزندان خود را همچون نیاکان، مردمی شایسته و دانا و پُرتلاش ببینند. مردمی که از میراث معنوی گذشته، بذرهای دانش و مردم دوستی را در جهان می‌پراکنند و می‌کوشند تا درشکوفا کردن آن بزرگی‌ها و آزاداندیشی ها، که قرن ها و هزاره ها در سرزمین ما سابقه داشته است، کامروا شوند.

این ‌مجموعه به این‌ امید فراهم آمده که از جنبه های مختلف تمدن و فرهنگ ایرانی در طول هزاران سال تاریخ گذشته، تصویری کلی پیش روی جوانان آشنای امروز و عاشقان فردای ایران‌ بگذارد. این‌ کارهرچند گنجاندن دریا در کوزه است، امّا در کوتاه ترین زمان و به ساده ترین زبان، به فرزندان ایران فرصت می‌دهد تا با گوشه‌هایی‌ از تاریخ و جغرافیای این‌ سرزمین و دانش و فلسفه، هنر و صنعت، آداب و رسوم و افکار و عقائد مردم‌ آن ‌آشنا شوند.

مطالب این کتاب چکیده نوشته‌های پژوهشگران و دانشمندان در باب فرهنگ و تاریخ ایران است. حذف بسیاری نکات و گنجاندن خلاصه مطالب در یکی دوصفحه، به ‌این منظور صورت‌ گرفته که بادقّت و حوصله خوانندگان این روزگار متناسب باشد؛ با حوصله آنانی که از لحظه‌های کوتاه و فرصت های اندک نیز برای مطالعه بهره می‌جویند.

آن چه دراین مجموعه گرد آمده می‌تواند تاچند برابرحجم فعلی خود افزایش یابد. از سوی دیگر، ممکن است هزاران نکته و رویداد و مکان و شخصیت‌ تاریخی دیگر نیز به‌ذهن‌ خواننده برسد که در این دانشنامه اشاره‌ای به آن ها نشده است. به هرحال همه‌چیزرا همگان دانند و این مجموعه نیز می‌تواند با نظر همگان به صورتی درآید که هرچه بیشتر و بهتر پاسخگوی نیاز به شناختن تاریخ و فرهنگ سرزمین ما، ایران، باشد.

از همین روست که با اشتیاق تمام چشم به راه این راهنمائی ها هستیم و اصلاح همه لغزش‌ها را ازسوی ‌آن‌ها که بهتر و بیشتر می‌دانند و می‌بینند، به دیده منّت پذیرائیم.

***

بخش نخست: جغرافیا

ایران به معنی سرزمین قوم آریاست. آریاییان اقوام سفیدپوستی بودندکه حدودسه هزار سال پیش ازمیلاد مسیح از سرزمین اصلی خود به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و طی هزارو پانصد سال اندک اندک از آن جا به سوی غرب وجنوب گسترش یافتند. دسته ای از آنان در درّه رود سِند و بخشی از هندوستان جای گرفتند و گروهی دیگر باگذشتن از کوه های قفقاز راه خودرا تا اروپا ادامه دادند. دراین میان، طوایفی از آریاییان نیز از گذرگاه هایی دردوسوی دریای خَزَر به سرزمین های جنوبی راه جستند و در پهنه ایران سکونت گزیدند.

پیش از آریاییان درنواحی غرب و جنوب غرب ایران کنونی مردمی متمدّن می زیستند که برخی آثار باستانی از ایشان به دست آمده است. امّا مهاجرین آریایی توانستند تمدّن و فرهنگ بومیان را جذب کنند و به قدرتی بزرگ و یک پارچه تبدیل شوند. از آن پس جایگاه آریاییان «ایران» خوانده شد.

نام ایران دردوره های مختلف تاریخ اندک تغییرهایی کرده است. ساسانیان به آن «ایرانشهر» می گفتند. اروپاییان نیز به تقلید ازنوشته های یونانی، که بیشتر مربوط به زمان هَخامَنِشیان است، ایران را پرس(Perse) یا پرشیا(Persia) می نامیدند که نام بخشی از ایران یعنی فارس است. امّا ازسال1935، به درخواست دولت وقت، نام کشور درنوشته ها، مکاتبات و در اسناد بین المللی همه جا ایران ذکر شده است.

فلات ایران

فلات(نَجد) ایران بزرگ سرزمین وسیعی به مساحت حدود دو میلیون و ششصدهزار کیلومتر مربّع درآسیای جنوب غربی است. این فلات بین رودهای جیحون (آمودریا) در شمال شرقی، کورا در شمال غربی، سِند درجنوب شرقی و دِجله درجنوب غربی قراردارد. فلات پامیر درمشرق، فلات ارمنستان و آسیای صغیر(ترکیه) و دشت بین النهرین (سرزمین میان دو رود دِجله و فُرات)درمغرب، کوه های قفقاز و دریای خزرو جلگهءفرارود یا ماوراءالنهر (سرزمین های میان رود جیحون و سیحون یا سیردریا) درشمال و شمال شرق و خلیج فارس ودریای عُمّان درجنوب، محدوده طبیعی فلات ایران را مشخّص می کند. ایران امروز با مساحتی نزدیک به یک میلیون و ششصدو چهل و هشت هزار کیلومترمربّع بخشی از این فلات است.

سرتاسر شمال فلات ایران را رشته کوه های البرز فرا گرفته است که از آرارات، درکوه های قفقاز درغرب ایران، تا هندوکُش در شمال افغانستان و از آن جا تا هندوستان ادامه دارد. این دیوار طبیعی سدّی است که جز در دو نقطه راه ورود به داخل نَجد ایران را می بندد. یکی از این دوشکاف طبیعی، درناحیه کوهستانی غور و درمسیر رود جیحون قرار دارد، جائی که شهر بزرگ و تاریخی بَلخْ نزدیک آن ساخته شده است. درنیمه هزاره دوّم پیش ازمیلاد مسیح شاخه ای از اقوام آریایی از این راه به نَجد ایران رخنه کردند ودردرّه های حاصلخیز سرزمینی که خراسان بزرگ نامیده می شود سکونت گزیدند. شکاف دیگر درغرب دریای خَزَر واقع شده است، جائی که رشته کوه های البرز در آذربایجان به کوه های زاگرُس نزدیک می شود. رشته کوه های زاگرُس از شمال غربی به جنوب شرقی، درمسیرسواحل خلیج فارس و دریای عُمّان به صورت چین خوردگی های موازی قرارگرفته است. درّه های این قسمت، که در بعضی نقاط حدود100کیلومتر درازا و 10 تا 20 کیلومتر پهنا دارد، از چراگاه های سرسبز ودرختان جنگلی کهن پوشیده شده است. گرمای تابستان دراین درّه ها مردم منطقه را، که به گلّه داری و پرورش اسب اشتغال دارند، ناچار می کند که به نواحی کوهستانی وخنک کوچ کنند. بدین ترتیب، طبیعت بخش بزرگی از مردم این نواحی را به چادرنشینی ناگزیر کرده است. در قسمت مرکزی زاگرُس، که لُرستان کنونی در آن قراردارد، اقوام کاسی در هزاره دوّم پیش از میلاد به بابِل دردشت بین النهرین حمله بردند و بیش از پنج قرن برآن حکومت کردند.

آذربایجان، که در زاویه دو رشته کوه های البرز و زاگرُس قرارگرفته، منطقه ای است حاصلخیز و پُرجمعیت و به واسطه موقع طبیعی و وجود بریدگی های متعدّد درنواحی شمال و شمال غربی و شرقی آن، محلّ رفت و آمد بسیار بوده است. ازطریق این جادّه ها نخستین مهاجران آریایی به ایران وارد شدند و به تدریج به تشکیل پادشاهی های مقتدر ماد و هَخامَنِشی و ایجاد فرهنگی پویا و ماندگار توفیق یافتند.

امّا درطول تاریخ، ازاین دوگذرگاه مهم، یکی درخراسان بزرگ و دیگری درآذربایجان، اقوام مهاجم بسیار نیز به ایران حمله آورده و موجب کُشتار و ویرانی و بروز بدبختی های بزرگ شده اند. این گذرگاه ها از نظر داد و ستدمیان چین و سواحل مدیترانه نیز دارای اهمیّت بوده است. دو جادّه مهمّ بازرگانی که سرزمین های شرق و غرب جهان متمدّن گذشته را به یکدیگر می پیوست از این راه ها می گذشت.

عامل دیگری که جایگاه فلات ایران را در تاریخ جهان برجسته می کند وجود اقوام بیابانگرد نیمه وحشی است که پیوسته از آسیای مرکزی به سوی کشورهای پیشرفته و ثروتمند درحرکت بودند. جلوگیری از نفوذ و تسلّط این اقوام یکی از مهمترین هدف های نظامی و دفاعی کشورهای متمدّن و مقتدر جهان باستان بود. از این رو، با دربندهای عظیم آهنین از این دوشکاف در زره طبیعی فلات ایران شب و روز پاسداری می شد. درزمان شاهنشاهی ساسانیان، امپراتوری مقتدر روم سالانه مبالغی هنگفت برای نگهداری این دو دربند می پرداخت.

پس از حمله اعراب و درهم ریختن اساس گذشته، طوایف آسیای مرکزی به تدریج به درون ایران راه جستند. حمله ویرانگر و خونبارمغول و تیمور به ایران، و پیش از آن پیشروی هون ها و آتیلا دراروپا، درقرن های چهارم و پنجم میلادی، تحقّق کابوس هراسناکی بود که صدها سال خواب شاهنشاهان و امپراتوران ایران و روم را می آشفت.

درناحیه غرب وجنوب غربی فلات ایران نیز منطقه آسیب پذیر کرمانشاهان و دشت خوزستان واقع شده که بسیاری ازحمله های مهم به ایران از آن جا صورت گرفته است. حمله اسکندر، حمله اعراب، جنگ و گریزهای طولانی سپاهیان عثمانی و ورود قوای بیگانه به ایران درجنگ های بین الملل اوّل و دوّم، از این گذرگاه بوده است. این برخوردها، هربار به نوعی، نظام اجتماعی و سیاسی و اصول اعتقادی و فرهنگ مردم ایران را دستخوش دگرگونی های اساسی کرد. این منطقه در داد وستد علمی و فرهنگی و بازرگانی ایران با جهان متمدّن نیز سهم بزرگی داشته است.

ضلع سوّمِ نَجد ایران را کوه های ناحیه مُکران می پوشاند که ازراه بندرعباس، و جادّه ای که از بلوچستان به طرف مشرق تا کُویته در پاکستان می رود، با خارج ارتباط دارد. ایالت سیستان باموقع ویژه خود دراین منطقه قرار گرفته است. این سرزمین در اَوِستا زَرَنک یا زَرَنکا نامیده شده امّا مقارن حکومت مادها سَکاها که از اقوام آریائی بودند دراین سرزمین جا گرفتند و نام خودرا به آن دادند. سَکِستان، سَجِستان یا سیستان از کانون های بزرگ فرهنگی ایران باستان است. شاهنامه، حماسه ملّی ایران، سخن از داستان های پهلوانان این سرزمین گفته و زَرتُشت، پیامبر نور و راستی، کتاب خود اَوِستا رابه زبان مردم این ناحیه آورده است. سیستان از دیرباز راه مبادله های بازرگانی و فرهنگی گسترده ای با هند و گذرگاه کشورگشایان و ماجراجویان بسیار بوده است.

بخش مرکزی نَجد ایران سرزمینی خشک و بی آب وعلف است که در شمال آن دشت کویر با جلگه هایی باتلاقی و نمکزار قراردارد. دربرخی از بخش های دشت کویر که نمکِ کمتری دارد امکان زندگی محدود پدید آمده است. امّا بخش جنوبی منطقه که کویرلوت خوانده می شود به طورکلّی اززندگی تهی است و کمترکسی جرأت گذشتن از آن را به خود داده است. بدین ترتیب، فلات ایران بزرگ سه گوشه ای است که رأس آن در ناحیه آذربایجان قراردارد و قاعده آن خطی فرضی است که سرچشمه رود جیحون را به رودخانه سِند و دریای عُمّان امتداد می دهد. این پهنه وسیع از نظر موقع جغرافیایی چهارراه برخورد اقوام و ملل گوناگون بوده و این خود درتاریخ و فرهنگ مردم این مرز و بوم تأثیری عمیق و همه جانبه برجای گذاشته است.

موقعیت و وسعت

سرزمین ایران با مساحتی حدود یک ملیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع در نیمه جنوبی منطقه معتدله شمالی در قاره آسیا، بین مدارهای 3/25 و 47/39 شمالی و5/44 تا18/63 شرقی از نصف النهار گرینیچ، واقع شده است. جنوبی ترین نقطه ایران بندرگَواتِر درکرانه شمالی دریای عُمّان و شمالی ترین نقطه آن دامنه کوه های آرارات است. در شرقی ترین نقطه ایران کوهَک در مرز پاکستان و درغربی ترین آن بازرگان درمرزترکیه قرار دارد. ایران درمقایسه با کشورهایی مانند روسیه، ایالاتِ متّحد آمریکا، برزیل، کانادا، استرالیا و هندوستان سرزمینی کوچک است. امّا دربرابر کشورهای اروپای غربی وشرقی و کناره شرقی مدیترانه کشوری بزرگ به شمار می رود.

ایران درمنطقه خاورمیانه واقع شده است. این منطقه در جهان امروز واجد اهمیت سیاسی، نظامی و اقتصادی خاص است، زیرا نه تنها میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا قرار دارد بلکه بزرگترین دارنده و تولیدکننده نفت درجهان است. راه های عمده آبی این منطقه یکی دریای سرخ(بحراَحْمَر) است، که دریای مدیترانه رابه اقیانوس هند مربوط می کند، ودیگری تنگه هرمز، میان خلیج فارس ودریای عُمّان، که ازآن راه نفتکش های بزرگ نفت منطقه را به ژاپن، اروپای غربی، آمریکا، و بسیاری کشورهای دیگرمی برند.

درمیان کشورهای خاورمیانه، ایران به سبب موقع جغرافیایی، جمعیّت، معادن و منابع طبیعی خود اهمّیت ویژه ای داشته و نیز، به عنوان راهی برای دستیابی به آب های گرم و راه های بازرگانی، سالیانی دراز آماج تهاجم روسیه تزاری و اتّحاد جماهیر شوروی سابق بوده است.

مرزها

ایران به سبب موقع جغرافیایی خود در گذشته غالباً آماج تاخت و تاز همسایه های خویش بوده است. دراین برخوردها ایران گاه براقوام مهاجم پیروز شده و وسعت یافته و گاه مغلوب آنها شده و پاره پاره گردیده است. نخستین فرمان روایی یکپارچه در تاریخ ایران پادشاهی مادهاست که شامل همدان، آذربایجان، کردستان، و کرمانشاه فعلی بود. در زمان پادشاهی هووَخشَتَرَه (سده ششم پیش از میلاد) مرزهای ماد تا رودخانه هالیس (قِزِل ایرماق) گسترش یافت و از مشرق به باختر (بَلْخ) و جیحون رسید.

هَخامَنِشیان وسیع ترین شاهنشاهی و گسترده ترین مرزهای تاریخی ایران را پدید آوردند. قلمرو ایشان بخشی بزرگ از سرزمین های متمدّن آن زمان را در برمی گرفت. فرمان روایی هَخامَنِشیان از اقیانوس هند تا دریای اِژِه و ازشمال رودخانه سِیحون تا مصردر آفریقا گسترش داشت. باحمله اسکندر، در334 پیش از میلاد، مصرازخاک ایران جداشد. امّا با تشکیل دولت اشکانیان دگربار ایران قدرت و وسعت گذشته را بازیافت. حدود قلمرو اشکانیان را نمی توان با دقّت مشخّص کرد، زیرا جنگ های پی درپی موجب تغییر همیشگی مرزها بود. با این همه، دردوران عظمت اشکانیان حدود ایران در شمال به رود سِیحون و دریای خَزَر تا کوه های قفقاز، از مشرق به کوه های هندوکُش و حدود پَنجاب و از جنوب به دریای عُمّان وخلیج فارس می رسیده است. مرزغربی اشکانیان به سبب جنگ های دائم با امپراتوری روم پیوسته در تغییر بود امّا کم و بیش تا آن سوی رود فرات کشیده می شد.

ساسانیان اغلب با امپراتوری روم در نبرد بودند و پیوسته مناطقی درشمال غرب کشور بین آنها دست به دست می گردید. حدود قطعی مرزها درعصرساسانی شامل تمام ماوراءالنهر تا شمال شرقی باختر (بَلْخ) و سیستان و افغانستان امروز بود. کوه های سلیمان و هندوکُش دراین زمان مرز ایران به شمار می رفت. درجنوب، خلیج فارس و دریای عُمّان قرار داشت. درشمال، ارمنستان وحیره جز و ایران بود و تمام قفقاز و گرجستان و اَران در درون مرزهای شاهنشاهی قرار داشت.

اسناد ومدارک به دست آمده نشان می دهد که قلمرو ایران، درزمان ساسانیان، دربعضی نواحی هندوستان، یعنی درّه رود سِند و پَنجاب، تا دروازه دِهلی و تاحوالی بَمبَئی نیزگسترش داشته است. درزمان شاپور دوّم به علّت هجوم اقوام بیابانگرد شمالی مانند هون ها این سرزمین ها از تصرّف ایران خارج گردید. امّا باردیگر خسرو انوشَروان با سرکوب این اقوام توانست وسعت ایران را به حدّ پیشین برساند.

باحمله اعراب و سقوط شاهنشاهی ساسانیان و تشکیل خلافت، ایران دیگرازخود حکومت مستقلّی نداشت تا آن که از آغاز قرن سوّم هجری(نهم میلادی) به تدریج خلافت بنی عبّاس ضعیف شد و حکومت های ایرانی با اعلام مرزهای مستقلّ سیاسی درایران پا گرفتند.

مرزهای ایران پس از اسلام

نخستین حکومت مستقلّ ایرانی پس از اسلام را صفّاریان تشکیل دادند که وسعت ِقلمرو آنان در دوران عظمت شان از مشرق به رود سِند و ازشمال شرقی به رود جِیحون می رسید. درشمال تمام خراسان، گرگان و طبرستان، در شمال شرقی ترکستان تا مرزهای چین و، درجنوب، کرمان و فارس و سیستان در قلمرو حکومت صفّاریان قرار داشت.

مرکز اصلی سلطنت سامانیان درفرارود{ ماوراءالنهر} بود و قلمرو ایشان همه این سرزمین ها، خراسان، سیستان تا شاخه های غربی رود سِند، گرگان، طبرستان، ری، طوس (دامغان) و کرمان را در برمی گرفت. در بخش شمال شرقی، ترکستان تا مرزهای چین متعلّق به حکومت سامانی بود.

آل زیارحکومتی محلّی و محدود تشکیل دادند. مَرداویج که مؤسّس خاندان زیاری بود، درمدّت کوتاهی طبرستان، قزوین، همدان، کاشان، گلپایگان، اصفهان و اهواز را به تصرّف خود درآورد و درآرزوی تاجگذاری در تیسفون به دست غلامان ترک در حمّام کشته شد. آل بویه ولایات مرکزی وغربی ایران را تا بغداد به تصرّف خود درآوردند. قلمرو آنان به چهار بخش تقسیم شده بود: میان رودان{بین النهرین}، فارس و خوزستان، کرمان، و ناحیه جبال، شامل شهرهای ری، همدان، اصفهان و بخشی از آذربایجان.

غَزنَویان سرزمین های صفّاریان و سامانیان را تصرّف کردند و سلطان محمودغَزنَوی آذربایجان، طبرستان، خوارزم، سیستان و افغانستان تا گُجَرات هند را نیز تحت نفوذ خود درآورد. سلجوقیان کشوری وسیع و مقتدر تشکیل دادند. قلمروِ حکومت آنان به وسعت قلمرو دوره ساسانیان رسید و گاه ازآن هم فراتررفت. نه تنها ایران که جزیره شام و آسیای صغیر نیز در قلمرو ایشان بود. گفته اند که ازحَلََب تا کاشغَر اقلیم سلطان سَنجَر بوده است. امّاپس از درگذشت این سلطان قدرت حکومت مرکزی ازمیان رفت و سرزمین ها تجزیه گردید. خراسان به تصرّف خوارزمشاهیان درآمد و در فارس و آذربایجان دو سلسله دیگر به نام اتابکان به قدرت رسیدند.

خوارزمشاهیان، که ازاواخر قرن پنجم هجری(یازدهم میلادی) تاحمله مغول به قلمروی وسیعی دست یافتند، مانندغَزنَویان وسلجوقیان ترک و ترکمن بودند. حکومت ایشان مرزهای گستردهای یافت و درشمال، آذربایجان، مازندران و فرارود و درغرب، همدان و کرمانشاه و، درجنوب، کرمان و خلیج فارس تا تنگه هرمز را دربرگرفت. مرزشرقی قلمرو خوارزمشاهیان رودخانه سِند، فراسوی زمین های غور وغَرجِستان وسیستان و زابُلِستان بود.

حمله مغول دگرباره همه مرزها را دگرگون کرد. جانشینان چنگیز، با تشکیل حکومت های ایلخانان، سرزمین های وی را میان خود تقسیم کردند. سرزمین های ایلخانان درایران درشمال شرقی به رود جِیحون، درجنوب شرقی به رودخانه های سِند و پَنجاب و در مغرب به رودخانه فُرات و متصرّفات روم شرقی محدود بود وگُرجِستان و دربند (حدود باکو) در ساحل غربی دریای خَزَر را نیز دربرداشت.

دراواخرحکومت ایلخانان، پس از درگذشت ابوسعید بهادر، حکومت های محلّی قدرت گرفتند و تاحمله امیرتیمور برجای ماندند. چوپانیان در آذربایجان و اَران و قسمتی از نواحی مرکزی ایران حکومت می کردند. آل جلایر سرزمین های مرکزی ایران معروف به عراق عجم، آذربایجان و شروان را در اختیار گرفتند و آل مظفّر کرمان، اصفهان، یزد، فارس و خوزستان را درتصرّف داشتند. آل کُرت درنواحی شرقی وشمال شرقی ایران بودند و سَرْبِداران مدّتی ناحیه غربی خراسان (سبزوار) را گرفتند و طُغا تیموریان درگرگان و بخشی ازشمال خراسان، دامغان، سِمنان و فیروزکوه حکومت کردند. تیمورسرزمین های وسیعی از دورترین نواحی فرارود تامسکو و سواحل دریای مدیترانه را گشود. جانشینان او ترکمانان قَراقویونلو، در آذربایجان، اَران، عراق عَجَم، عراق عرب، فارس، کرمان و ارمنستان حکومت کردند. ترکمانان آق قویونلوخود رابه مرز سرزمین های خلافت عثمانی درغرب و گُرجِستان درشمال غرب رساندند.

باتأسیس سلسله صفوی برای نخستین بار پس از سقوط ساسانیان، ایران دارای حکومت مرکزی گردید وحکومت های محلّی ازمیان رفت. مرزهای ایران در دوران شاه عبّاس بزرگ از شمال به جِیحون، دریای خَزَر و رشته کوه های قفقاز، از شرق به رود سِند، از جنوب به خلیج فارس و دریای عُمّان، و از غرب به جلگه میان رودان{بین النهرین} رسید. فتنه افغان ها وجنگ های ایران و عثمانی و هجوم روسیه تزاری موجب شد که بخشی ازخاک کشور، از دربند قفقاز تا مازندران، یک باره از ایران جدا شود و باردیگرخوزستان، لُرستان،زنجان،سلطانیه، خلخال واردبیل به تصرّف دولت عثمانی درآید.

درپایان دوره صفوی، نادرشاه افشار مردانه به پاخاست و با لشکرکشی های خود نه تنها سرزمین های از دست رفته را به خاک اصلی بازگرداند، بلکه ایران را در دورانی کوتاه به وسعتی بیش از وسعت آن در دوران هَخامَنِشیان رسانید. نادرشاه تا دامنه های هیمالیا پیش رفت و رود سِند بخشی از مرز جنوب شرقی ایران شد. وی در شمال غرب قفقاز را گرفت و سراسر ترکستان تا نواحی جنوبی سیبری به جز قِرقیزستان را گشود. امّا پس از کشته شدن نادرشاه نه ازسپاه بزرگ او اثری ماندو نه از فرماندهان کاردان آن. گردنکشان سر به شورش برداشتند. افغانستان و سرزمین های پَنجاب و سِند و سیستان و بخشی از خراسان از ایران جدا شد و گُرجِستان به تصرّف یکی دیگر از مدّعیان سلطنت درآمد.

با روی کارآمدن قاجاریه و تشدید رقابت میان دولت های بزرگ انگلیس، فرانسه و روسیه بر سر ایران، بخشی بزرگ از زمین های شمال غرب و شمال شرق کشور از سرزمین اصلی جدا شد. روسیه تزاری درضمن جنگ های ایران و روس قفقاز را تصرّف کرد وانگلستان برای حفظ هندوستان، که درآن زمان مستعمره آن کشور بود، افغانستان و بلوچستان را ازایران برید.

دردوره پهلوی مرزهای ایران در حد سرحدّات دوره قاجار تثبیت شد. قرارداد الجزایر،که در سال1975 با موافقت محمدرضاشاه پهلوی وصدّام حسین، مرد قدرتمند عراق، به امضا رسید یکی از موارد مهمّ اختلافات مرزی ایران و عراق را حل کرد. بنابراین قرارداد، خطِّ میانی اروندرود بخشی ازمرز بین دوکشور شناخته شد. امضای این قرارداد پیروزی بزرگی برای ایران بود زیرا عبور آزاد کشتی های ایرانی را در این رود ممکن می ساخت. با شروع جنگ ایران و عراق پس از انقلاب اسلامی، عراق یک جانبه این قرارداد را لغو کرد، امّا پس از پایان یافتن جنگ قرارداد 1975 دوباره اعتبار یافت.

مرزهای کنونی

ایران درشمال با کشورهای ارمنستان، آذربایجان (اَران سابق) و ترکمنستان، که درگذشته ازجمهوری های اتّحادجماهیرشوروی سابق بودند، هم مرز است. بخشی ازمرز شمالی ایران را دریای خزر و رودخانه ارس تشکیل می دهد. بخشی از این مرز که در مشرق دریای خَزَر قرار گرفته تا نقطه مرزی مشترک میان ایران و افغانستان و ترکمنستان ادامه می یابد. مرز شمالی ایران درحدود 643, 2 کیلومتراست. ازسمت شرق ایران با کشورهای افغانستان و پاکستان هم مرز است. خط مرزی ایران و افغانستان درحدود 945کیلومتراست و مرز ایران و پاکستان درحدود987 کیلومتر طول دارد. از سوی غرب ایران با کشورهای ترکیه وعراق همسایه است. طول خط مرزی با ترکیه درحدود486 کیلومتر و با عراق درحدود609, 1 کیلومتر است. خط مرزی ایران و عراق بخشی از مرز قدیمی ایران و عثمانی است که درجنوب ازمیان اَروَندرود آغاز می شود، از دِهلُران و قصرشیرین می گذرد و به نقطه مرزی ایران و عراق و ترکیه می پیوندد. بین ایران و عراق درمورد این مرز همیشه اختلافاتی وجود داشته است که اکنون بنا بر قراردادسال 1975 با تعیین خط میانی اروند رود حل شده است. خط ساحلی جنوب ایران به طول 880, 1 کیلومتر از خلیج گَواتِر در دریای عُمّان آغازمی شود ازکرانه های شمالی این دریا و خلیج فارس می گذرد و بخشی از اَروَند رود را در بر می گیرد.

جغرافیای طبیعی ایران

ازنظر ساختمان طبیعی ایران کشوری بلند ومیانگین ارتفاع آن بیش از یک هزار متر از سطح دریاست. نَجد ایران، شامل کویر نمک و کویرلوت، بیش ازنیمی از مساحت ایران را دربر می گیرد. پست ترین نقطه این نجد درشمال شرقی شهر شهداد در استان کرمان قرار دارد. جلگه های باریک کرانه دریای خَزَر از سطح دریای آزاد پست تر و زمین های هموار ساحل خلیج فارس و دریای عُمّان همسطح دریای آزاد است.
کوه ها

کوه های ایران به شاخه های مهمّ زیر تقسیم می شود:

1. کوه های شمالی ایران بخشی از چین خوردگی های بزرگ آلپ/هیمالیا است که دردنباله کوه های قفقاز از آرارات در خاک ترکیه شروع شده و در جهت غرب به شرق به کوه های هندوکُش درافغانستان پیوند یافته است. این رشته عظیم کوه های آذربایجان درشمال غربی، البرز درمرکز وکوه های خراسان درمشرق را در برمی گیرد. مهمترین رشته کوه های آذربایجان اَرَسباران در ساحل رود اَرَس با قله نشان کوه به ارتفاع 3370 متر است. جبال البرزمانند سدّی عظیم به طول تقریبی600 کیلومتر میان دریای خَزَر و فلات مرکزی ایران واقع شده است. این دیوار عظیم درغرب با درّه عمیق سفیدرود از کوه های طالِش جدا می شود و درمشرق به کوه های خراسان می پیوندد. پهن ترین و بلندترین قلّه جبال البرز قلّه دماوند در شمال شرق تهران به ارتفاع 6715 متر است. این کوه ها مانعی بزرگ برای گذشتن بخارهای دریای خَزَر و جریان باد و ابر به درون فلات ایران ایجاد کرده اند. کوه های خراسان، هزارمسجد-که بخشی از آن کلات نادری نامیده می شود- و بینالود، باقلّه ای به ارتفاع 3520 متر، دنباله کوه های البرز در جهت شمال غربی به جنوب شرقی است. دراین منطقه از خراسان تا بلوچستان نیز ارتفاعاتی وجود دارد که آتش فشان خاموش تَفتان به ارتفاع 4 هزار و 50 متر از جمله آنهاست.

دماوند

دماوند

2. در سراسر غرب ایران سلسله جبال عظیم زاگرُس مانند دیواری از آذربایجان تا مُکران و بلوچستان کشیده شده و مجموعه پستی و بلندی های منظّمی را ازکردستان جنوبی تا شمال تنگه هرمز تشکیل می دهد. کوه های زاگرُس با جلگه های وسیع کرمانشاه درغرب و شیراز درجنوب ازهم جدامی شود. قلّه ها و بلندی های زاگرُس دارای دامنه های پُرشیب و درّه های عمیق و گلوگاه های بسیار تنگ است که بیشتر روزهای سال درپوششی از برف می ماند و از برکت آن چراگاه های وسیع و مخازن بزرگ آب این منطقه به وجود آمده اند.

3. کوه های بختیاری درلُرستان تا جلگه های شیراز و زردکوه با ارتفاع 4 هزار و 547 متر، بلندترین نقطه زاگرُس و سرچشمه دو رود بزرگ ایران، یعنی کارون و زاینده رود است. کوه دینار باقلّه معروف دِنا در فارس جزو ارتفاعات دیگری است که از جنوب غربی به سوی شرق ادامه می یابد. دِنا با 4 هزار و 404 متر ارتفاع از قُلّه های بلند ایران است و به سبب رطوبت فراوان دامنه های سبز و خرم دارد.

4. کوه های مرکزی ارتفاعاتی درجهت شمال غربی به جنوب شرقی است که از آذربایجان تا بلوچستان ادامه دارد. قافِلان کوه در راه تهران به تبریز، مهم ترین آنهاست. نواحی مرکزی این کوه ها از نظر وجود کان های مختلف اهمّیت بسیار دارد. باران کم، تغییرات ناگهانی هوا، وزش بادهای شدید، و سیلابی بودن رودها از مشخّصات طبیعی اطراف این کوه هاست.

رودها

درایران چون بارندگی کم است رودهای پُرآب که تمام سال جریان داشته باشند زیاد نیست. گذشته ازآن، بیشتر رودخانه های ایران از کوهستان ها می گذرند و در نتیجه قابل کشتی رانی نیستند. تنهارودِ قابل کشتیرانی قسمت های پایین رودخانه کارون است که به اروندرود می پیوندد. رودهای بزرگ ایران درشمال به دریای خَزَر و درجنوب به خلیج فارس می ریزند و یا به دریاچه ها وباتلاق های داخلی فرومی روند. بعضی از رودها نیز از مرزهای ایران بیرون می روند یا سرچشمه هایشان بیرون ازخاک اصلی ایران است.

بیشتررودهایی که به دریای خَزَر می ریزند از دامنه های شمالی کوه های البرزسرچشمه گرفته اند و چون بین البرز و دریا فاصله زیادی نیست اغلب کوتاه اند. مهمترین این رودهاعبارتند از: اَرَس که سرچشمهء آن کوه های هزاربِرکه درترکیه است. بخشی از رودخانه اَرَس مرز طبیعی ایران و جمهوری آذربایجان (اَران) است. سفیدرود یاقِزِل اوزَن از کوه های چهل چشمه در کردستان سرچشمه می گیرد و ازبریدگی کوه درناحیه رودبارِ گیلان راه خود رابه سوی دریای خَزَر دنبال می کند. سدّ مَنجیل درهمین ناحیه بر روی سفی رود بسته شده است. رودهای چالوس، هَراز، تَجَن، نِکا و گرگان رود نیز از رودخانه های بزرگ این منطقه اند. رود اَترَک نیز که ازکوه های هزارمسجد سرچشمه می گیرد در جنوب شرقی به دریای خَزَرمی ریزد. این رود از محلّی به نام چات می گذرد و در بخشی ازمسیرخود مرز طبیعی بین ایران و ترکمنستان را تشکیل می دهد.

رودخانه هایی که به خلیج فارس می ریزند اغلب بزرگ، پُرآب و طولانی اند. مهمترین آنها رود گاماسیاب یا گاماساب است که ازکوه های نزدیک نهاوند سرچشمه می گیرد. رودهای ماهی دَشت، کَرَند، قَرَه سو، ودیناوَر درکرمانشاه به گاماسیاب می پیوندند و ازسیردان به بعد این رود سیمَره خوانده می شود. از نقطه ای معروف به پای پل باز این رودخانه تغییرنام می دهد و از آن پس به کَرخه معروف است. سدّ کَرخه قسمت غربی استان زرخیز خوزستان را آبیاری می کند. رود کَرخه ازراه باتلاق های مرزی ایران وعراق به دجله می ریزد. کارون با850 کیلومتر درازا طولانی ترین رودخانه ایران است و از زردکوه بختیاری سرچشمه می گیرد و رود آب دیز یا دزفول درمحل بَند ِقیر به آن می پیوندد. کارون پس از عبور ازاهواز دوشاخه می شود، یک شاخه آن به نام بهمنشیر به خلیج فارس می ریزد و دیگری به نام کارون درکنارخرمشهر به اروند رود می پیوندد. بخش پایانی کارون قابل کشتیرانی است.

رودهای جَراحی، زهره یا هندیجان، دالَکی، مهران و میناب نیز از جمله رودهای پُرآب اند که به خلیج فارس می ریزند.

درمُکران و بلوچستان نیز رودهایی جریان دارند که چون از شوره زار می گذرند بیشترشور، کم آب و بی فایده اند. تنها رودخانه پُرآب این منطقه سرباز است که از بَمپور سرچشمه می گیرد و به خلیج گَواتِر در شرقی ترین نقطه مرزی ایران و پاکستان به دریای عُمّان می ریزد.

غیر از اینها، رودهای دیگری نیز درایران جاری است که سرچشمه آنها بیرون کشوراست. هیرمند ازکوه بابا درافغانستان سرچشمه می گیرد و 1 هزار و 200 کیلومتر طول دارد. این رودخانه پس از آبیاری جلگه سیستان به دریاچه هامون می ریزد. درجنوب شرقی دریاچه هامون فرورفتگی دیگری به نام گود زِرِه واقع شده که پوشیده از شن های نرم و نمک است. رودی موسوم به شله یا شلاق هنگام پُرآبی این فرورفتگی را با باتلاق دیگری، که آن هم گود زِرِه نام دارد، می پیوندد.

هَریرود یا رودهرات نیزازدامنه جنوبی کوه بابا درافغانستان سرچشمه می گیرد و پس از عبور از هرات بخشی از خط مرزی ایران و افغانستان را تشکیل می دهد. بخش پایینی هَریرود، تَجَن نام دارد و به ریگزار خوارزم و شرق دریاچه خَزَرفرومی رود. مهمترین شعبه های هَریرود درخاک ایران کَشَف رود و رودجام است که در خراسان جاری است. رودخانه دیاله از کوه های کرمانشاه وکردستان و رودخانه زابِ کوچک از بلندی های جنوب دریاچه ارومیه سرچشمه می گیرند و هردودر جنوب غربی بغداد به دجله می ریزند.

دریاها

درمرزشمالی ایران دریای خَزَر و درمرز جنوبی آن خلیج فارس و دریای عُمّان قراردارد.

دریای خَزَر
این دریا با مساحتی حدود420 هزار کیلومتر مربّع بزرگ ترین دریاچه روی زمین است و بازمانده دریای بزرگ تِتیس که در دوران سوّم زمین شناسی بخش بزرگی از نَجد ایران رافرا گرفته بود. دریای خزر نام خود را ازاقوامی دارد که در اطراف آن می زیسته اند و دریای گیلان، دریای مازندران، دریای گرگان، دریای قزوین، دریای طبرستان و دریای دیلم نیز نامیده شده است. اروپایی ها از این دریا به نام های دریای هیرکانی (گرگان) یا دریای آلبانیا و دریای سکوتها (سَکاها) یا کاسپین (قزوین) و دریای خوارزم یاد کرده اند. دریای خَزَر از طریق رودهای بزرگ به دریای سیاه ارتباط دارد.

دریای خزر

دریای خزر

درگذشته، این دریا به تدریج درحال کوچک شدن بود و سطح آب آن، که بیست وهشت متر ازسطح آب های دریای آزاد پایین تراست، سالانه حدود270 میلیمتر پایینتر می رفت. امّا درسال های اخیر، سطح آب دریای خَزَر، به دلایل گوناگون، رو به افزایش رفته است. طولِ دریای خَزَر از شمال به جنوب280,1 کیلومتر و عرض آن بین 160 تا440 کیلومتر است. این دریا درنواحی مختلف عمق متفاوت دارد. عمق آن درنواحی کوه تالش، یعنی درجنوب و جنوب غربی، به500 تا800 متر و در بعضی نقاط به 1 هزار متر می رسد. امروز تنها ساحل جنوبی و بخش کوچکی از کرانه جنوب غربی دریای خَزَر، یعنی از دهانه رود اَتْرَک در جنوب شرقی این دریا تا بندر آستارادر جنوب غربی آن، به ایران پیوسته است. کرانه های این دریا درایران همه شنزار و پست است و خلیج های کوچک و برکه های بسیاردارد. دوبریدگی مهم، یکی مرداب گیلان (انزلی) درغرب و دیگری خلیج گرگان، درگوشه شرقی آن دریا قرار گرفته است. شبه جزیره میان کاله خشکی نوارمانندی است که آب های خلیج گرگان را ازدریای خَزَر جدا می کند.

دریای خَزَر اززمان های بسیاردوردر دادوستد بازرگانی ایران اهمیّت بسیارداشته است. شاهان صفوی با ایجاد راه هایی که نقاط داخلی کشور را به دریای خَزَر می پیوست به آبادانی سواحل آن خدمات شایسته کردند و بندربهشهر -که آن زمان اشرف البلاد خوانده می شد- و بندرفرح آباد را در کناردریای خَزَرساختند. شاه عبّاس بزرگ یکی ازجشن های بزرگ آبریزان رادربندر محمودآباد نزدیک آمُل برگزارمی کرد. در روزگار پهلوی، با ایجاد مهمانسراهای بزرگ و هتل ها وگردشگاه ها، سواحل دریای خَزَر آبادانی بسیاریافت و یکی از مراکز مهمّ گردش و استراحت ایرانیان گردید. پس از انقلاب اسلامی به سبب محدودیت های گوناگون این رفت وآمد انبوه کم شد. امّا هنوز نیز در تابستان و ایام فراغت بسیاری ازمردم ایران به خصوص از تهران به آن نواحی سفر می کنند.

خلیج فارس
این خلیج نیمۀ جنوب غربی مرزهای آبی ایران را تشکیل می دهد و از دهانهء اروند رود تا شبه جزیره مُسندَم درعُمّان در حدود 900 کیلومترطول دارد. عرض خلیج فارس حداکثر 250 کیلومتر و باریک ترین آن، درتنگه هرمز، 56کیلومتراست. دردوسوی خلیج فارس سرزمین های ایران و عربستان قرار گرفته اند و درنقاط مختلف آن امکان پهلوگرفتن کشتی های بزرگ وجود دارد. خلیج فارس تنها راهی است که ایران را به دریای آزاد می پیوندد و از همین رو برای آن شاهرگی حیاتی به شمارمی آید. منابع عظیم نفت درنزدیکی این راه دریایی براهمّیت آن افزوده است.

ازجهت نظامی نیز از روزگاران دیرین خلیج فارس درتاریخ نقش بزرگی داشته است. تاریخ فعّال بودن بنادرخلیج فارس ازنظر نظامی و بازرگانی به حدود2 هزار و 600 پیش از میلاد مسیح می رسد. شاهنشاهان هَخامَنِشی با ایجاد ناوگانی عظیم ازطریق خلیج فارس به مصردست یافتند. این رویداد درکتیبه داریوش که درکانال سوئز یافت شده آمده است. در دوره های بعد ازاسلام هرگاه حکومت های مقتدری روی کار آمده اند به خلیج فارس و منافع بی شمار بنادر و سواحل آن توجه داشته اند. مهم ترین حوادث قرن های اخیردراین منطقه آمد و رفت اروپاییان و رقابت های سیاسی واقتصادی آنها بوده است. در سده گذشته با افزایش اهمّیت نفت، که غنی ترین منابع آن پیرامون خلیج فارس قرار دارد، این رقابت ها ابعادی جهانی یافت.

دریای عُمّان
این دریا از تنگه هرمز تا بندر گَواتِر مجاور ایران است و سواحل آن بیش از یک سوّم از مرز آبی ایران را درجنوب تشکیل می دهد. سواحل این دریا در ایران به طور طبیعی امکان پهلو گرفتن را به کشتی های بزرگ نمی دهد و به همین جهت معمولاً تنها قایق ها و لنچ های کوچک محلی قادرند به ساحل آن نزدیک شوند. از همین رو، در ابتدای دهه 1970، در چهاربهار، ساختمان بزرگ ترین بندر نظامی و بازرگانی ایران درساحل این دریا آغاز گردید.

دریاچه ها و باتلاق ها

دریاچه ها و باتلاق ها و نمکزارهای بزرگ ایران همگی بازمانده یک دریای خشک اند. برخی از آنها به واسطه آبروفت رودخانه ها پُر و باتلاقی شده و بعضی دیگر براثر تبخیرِ بسیار به صورت شوره زار و کویر درآمده اند.

دریاچه ارومیه (رضائیه)
نام دریاچه ی ارومیه و شهر کنار آن دگرگون شده ی واژه ی سریانی اورمیاه به معنی شهر آب است که پاره ی اول آن اور درنام شهرهای دیگر چون اورگنج و اورشلیم نیز آمده . این دریاچه درشمال غربی ایران درفلات آذربایجان واقع شده و 1200متر ازسطح دریا ارتفاع دارد. مساحت آن حدود6 هزار کیلومترمربّع وآب آن بسیارشوروتلخ است. نمک آلودگی آب دریاچه ارومیه را تا 23% برآوردکرده اند. به علّت این غلظت هیچ حیوان دریایی توان زندگی درآن را ندارد، اما جزایربزرگ نامسکون آن، محلّ تخم گذاری انواع پرندگان مهاجر و بومی است. دریکی از جزیزه های دریاچه ارومیه پارک حفاظت شدهای ایجاد شده که درآن انواع بی نظیر فلامینگو، پلیکان وگوزن زرد ایرانی، که از کمیاب ترین انواع آن درجهان است، نگهداری می شود. درمشرق این دریاچه شبه جزیره شاهی به درازای 8 و پهنای 2 کیلومترقراردارد که براثر جزرومد ازساحل جدا می شود. مهمترین رودهایی که به دریاچه ارومیه می ریزد عبارت اند از تلخه رود، صافی رود، زرّینه رود و سیمینه رود.

دریاچه قم (ساوه یاحوض سلطان)

این دریاچه درپست ترین قسمت دشت تهران و قم وساوه قرارگرفته است و آب آن به علّت هوای متغیّرکم وزیاد می شود. وسعت آن به طورمتوسّط حدود 2 هزار و 400 کیلومترمربّع است. هنگام حدوث خشکی دراین ناحیه دریاچه سه پاره می شود: دریاچه نمک یا کویرمَسیله و دو دریاچه کوچک تر که نوار باریک خشکی آنهارا ازهم جدا می کند. آب دریاچه قم شورو تلخ است و کناره های آن اغلب باتلاقی و تا شعاع بیست کیلومتر پوشیده از رسوب نمک. زرّین رود یا قَرَه سو و یا قَرَه چای، اَبهَر رود یا رودشور، رودکرج -که سد امیرکبیر در63 کیلومتری تهران برروی آن بسته شده-جاجرود و حَبله رود، از مهمترین رودخانه هایی هستند که به دریاچه قم می ریزند.
آب رودخانۀ جاجرود که ازجنوب تهران می گذرد درنواحی ورامین به مصرف کشاورزی می رسد. این رودخانه برای تأمین آب آشامیدنی و زراعتی اهمّیت بسیار دارد وبه همین جهت سدّی بر روی آن بنا شده است.

دریاچه نیریز (بختگان)
دریاچه ی نیریز یا بختگان در 50 کیلومتری مشرق شیراز بین دو رشته کوه موازی واقع شده است. این دریاچه با وسعت 3 هزار کیلومتر مربّع، عمق کم و آب بسیار شور دارد و با دو زبانه باریک از دوطرف به دریاچه کوچک تری به نام طَشتِ نرگس می پیوندد. میان این دو دریاچه جزیره علی یوسف به وجودآمده است. دریاچه بَختِگان ازسمت مغرب به باتلاق مرودشت می پیوندد. رود کُُر یا کورشکه ازکوه های اوجان و خسرو شیرین سرچشمه می گیرد به دریاچه بَختِگان می ریزد. شعبه مهمّ رودخانه کُر کام فیروز است که نزدیک خرابه های شهر قدیمی استخر به رود کُر می پیوندد. این رود دارای دو سدّ تاریخی است یکی به نام رامجِرد (رامگِرد) که از دوره هَخامَنِشیان بازمانده و دیگری بندِ امیر که 106 متر درازادارد و در زمان عضدالدوله دیلمی ساخته شده است. نوشته اند که بند ِامیر برروی خرابه های سدّی از زمان هَخامَنِشیان ساخته شده است که درگذشته ازنیروی آب آن سیصد چرخ به گردش درمی آمد که هریک آسیابی را می چرخاند.

دو دریاچه پریشان (فامور)نزدیک کازرون و بهارلو درهجده کیلومتری جنوب شرق شیراز آب رودخانه های محلّی را درخود جمع می آورند.

مرداب گاوخونی (گاوخانی)
مرداب گاوخونی درجنوب شرقی اصفهان قرار دارد. وسعت آن در فصل بهار به واسطه طغیان زاینده رود زیاد می شود و به حدود30 کیلومتر مربّع می رسد. این مرداب از دیرباز محلّ مناسبی برای شکار بوده است. گفته اند که بهرام گورضمن شکار در پی گورخری به این مرداب فرو رفت. زاینده رود، که سرچشمه آن زردکوه بختیاری است و از اصفهان می گذرد، به این باتلاق می ریزد.

باتلاق جازموریان
باتلاق جازموریان درجنوب کوه شاهسواران کرمان واقع شده و اطرافش لجنزار و باتلاق است. هَلیل رود و رود بَمپور به این باتلاق وارد می شوند. اوّلی ازکوه های کرمان سرچشمه می گیرد و پس ازآبیاری جیرُفت به باتلاق می پیوندد ودوّمی ازمشرق بلوچستان به سوی مشرق باتلاق جاری است.

رودهای مارون و سرخ رود دراین ناحیه پس از مشروب کردن رفسنجان به کویرنمک فرو می روند. آب های فصلی چند رودخانه از جمله رود شور، که ازبیرجند می گذرد، نیز سرانجام به نمکزارمشرق کرمان می ریزد. کویربافْق، در مشرق یزد و شمال غربی بافق، شوراب و رودِ شور را به کام می کشد.

جزایر

درخلیج فارس جزایر بسیاری وجود دارد که امروز برخی از آنها متعلّق به ایران است. جزیرۀ لارک و جزیرۀ هرمز در نزدیکی تنگه هرمز هر یک با وسعتی حدود 100 کیلومتر جزایر کوچکی هستند امّا موقع نظامی مهّمی دارند. در جزیره هرمز آثار و خرابه های تاریخی هست که بخشی از آن به زمان تسلّط پرتغالی ها بازمی گردد. حاکمیّت ایران برجزایر ابوموسی، تُنْبِ بزرگ و تُنْبِ کوچک در اوایل دهه 1970 تثبیت شد. تنب بزرگ 10.3 و تنب کوچک 2 کیلومترمربع مساحت دارند . نام هردو آن ها در بند ششم کتیبه ی بیستون به عنوان بخشی از استان پرسیس یا فارس آمده است. در تنب بزرگ معدن خاک سرخ وجود دارد. مردم محلی جزیرۀ ابوموسی را گپ سبز یعنی سبزه زار بزرگ می گویند. این جزیره با مساحت 12 کیلومتر مربع موقعیت استراتژیک مهمی دارد. این سه جزیره اکنون مورد ادعای شیخ امارات متحده عربی است. اما تاکنون هیچ یک از مراجع بین المللی آن را مورد تأیید قرارنداده است. بیشتر جزایر ایران درخلیج فارس پیشینۀ تاریخی پرماجرائی دارند که با حوادث تاریخی بندرهای آن ناحیه، به ویژه بندر عباس و بندر بوشهر پیوند نزدیک دارد. جزایر متعلق به ایران در خلیج فارس عبارت اند از: جزیره ها ی هرمز، خارْک، قِشْم ، کیش، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی، لاوان و هنگام.

جغرافیای اقتصادی ایران

ایران سرزمینی پهناور، پرجمعیت، غنی و حاصل خیز است و با کوه های بلند و درّه های پُرآب وجلگه های حاصلخیز و تنوع آب و خاک ،موقع مناسبی برای کشاورزی و دامپروری دارد. به علاوه، در دل کوه ها و درعمق کویرها و شوره زارهای مرکزی این سرزمین منابع عظیم زیرزمینی، از سفره های گسترده آب تا معادن سرشار نفت و گاز و آهن و مس، ذخیره شده است. تنوّع اوضاع جغرافیایی و تفاوت بسیار زیاد درآب و هوای مناطق مختلف از دیگر عواملی است که زمینه لازم را برای انواع فعّالیت های اقتصادی در کشور فراهم می آورد.

کشاورزی

گرچه حدود هفتاد درصد از سرزمین ایران کوهستانی یا کویری وغیر قابل کشاورزی است، پیشینه کشاورزی درایران چندان قدیم است که پژوهندگان معتقدند اگر ایران کانون نخستین فعّالیت های کشاورزی نباشد، یکی از قدیم ترین آنهاست. ازحدود چهارهزارسال پیش از میلاد مسیح ساکنان این سرزمین به کشاورزی می پرداخته اند. وجود سدها، بندها، کاریزها، و منابع عظیم آب، که از راه جوی ها و آبراه ها میان کشاورزان تقسیم می شده، نشان از کوشش بسیار برای توسعه کشاورزی و سرسبزی و آبادانی در دوره شاهنشاهان ایرانی پیش از اسلام دارد. با حمله اعراب و سقوط ساسانیان، براثر نا آشنائی حاکمان عرب و بی توجّهی به نگهداری سدها و آب بندها، کشاورزی مدّتی  از رونق افتاد، امّا با روی کار آمدن نخستین حکومت های ایرانی دگرباره کارآیی خودرا بازیافت. امروزه، با تنوّع جنس خاک و آب و  هوا، امکان کشت و بهره برداری از انواع محصولات کشاورزی و دامی از سردسیری و گرمسیری در ایران وجود دارد.
صادرات کشاورزی ایران بیشتر پنبه، حبوبات، سبزیجات، انگور، خرما، وخشکبار بوده است. امّا در دهه های اخیر، با افزایش جمعیّت و کاهش نسبی تولیدات کشاورزی میزان تولید سرانۀ این گونه صادرات کاهش یافته و، دربرابر، نیازایران به وارد کردن کالاهای غذایی و
کشاورزی، از آن جمله گندم، برنج، روغن، گوشت، چغندر قند و نیشکر روزافزون شده است. مشکلات کشاورزی ایران را، علاوه بر کم  آبی و مشکل آبیاری، نارسایی راهها و وسایل ارتباطی، زیان آفات نباتی و کم کاری پنهان در کشاورزی دانسته اند. با این همه، امروزه
برخی محصولات کشاورزی از جمله میوه به صورت تازه یا خشک و کنسرو به کشورهای همسایۀ ایران صادر می  شود.

معادن
 ایران با 10% ازکل ذخایر زیرزمینی دارای یکی از بزرگ ترین حوضه های نفت و گاز جهان است. دراستخراج نفت بعد از عربستان سعودی مقام دوم را بین اعضای سازمان اوپک دارد و در بهره برداری از معادن گاز نیز بعد از روسیه قرارمی گیرد. با آن که جز در رشته نفت و گاز تحقیقات ومطالعات دامنه داری راجع به معادن ایران انجام نیافته است، دربیشتر نقاط کشور آثار وجود کان های مختلف به چشم می خورد. ذخیره بعضی از این معادن ناچیز است. امّا ذخیرۀ برخی دیگر، چون معادن مس سرچشمه و معادن آهن بافت و زَرََند کرمان چشمگیر است. افزون بر این، اطّلاعات زمین شناسی و کان شناسی نشان می دهد که در ایران کان هایی با میزان ذخیره و عیار بالا وجود دارد که با معادن بزرگ دنیا برابری می کند. مهمترین معادنی که درایران استخراج می شوندعبارت اند از: نفت، گاز طبیعی، زغال سنگ، آهن، مس، سرب، منگنز، طلا، نقره، گوگرد، پنبه نسوز، خاک سرخ، خاک نسوز، نِشادُر، زرنیخ، سنگ مرمر، سنگ گچ و آهک، کرومیت، زاج، نمک، آنتیموآن، سنگ های ساختمانی، شن و فیروزه.

صنایع

صنعت نیز، مانند کشاورزی، درتاریخ ایران سابقه ای طولانی دارد. انواع واقسام ظرف ها و کوزه های سفالی و ابزار فلزّی از دوران پیش از تاریخ جزو آثار باستانی ایران است و نشان از صنعتی پیشرفته دارد. امّا ساسانیان درخشان ترین دوره تاریخ صنعت ایران را پدید آوردند. شاهکارهای معماری، ظرف های فلزّی و سفالی و پارچه های لطیف و گران بهای آن دوران خریداران بسیار در سرزمین های دور و نزدیک داشت. توانگران روم باستان به خرید دستآوردهای ایرانیان رغبت بسیار داشتند و بهایی گزاف برای آن ها می پرداختند.

دوره صفویان دوران رونق اقتصادی ایران بود. قالی های نفیس ابریشمین ایران آن زمان چنان دربازارهای اروپایی شهرت داشت که نام قالی را با نام ایران درآمیخت. امّا پیشرفت سریع صنعتی در اروپا بسیار دیر و به صورت محدود درصنعت ایران تأثیر گذاشت و در نتیجه زیربنای توسعه صنعتی ایران تا دوران رضاشاه ریخته نشد. درنیمه دوّم سلطنت محمّدرضا شاه پهلوی مهمترین تحرّک صنعتی ایران درتاریخ معاصر صورت گرفت. پس از وقفه ای که درزمان جنگ ایران و عراق به وجود آمد، دوباره توجه به صنایع و به کار اندازی واحد های صنعتی رونق گرفت که در صنایع کوجک رو به پیشرفت سریع است. صنایع امروز ایران را به دو بخش دستی و کارخانه ای می توان تقسیم کرد. مهمترین بخش صنایع دستی ایران بافت قالی و قالیچه وگلیم است که علاوه بر مصرف گسترده داخلی رقم چشمگیری درصادرات دارد. خاتم کاری، میناکاری و پارچه های دستباف ابریشمی و زری، که جنبه هنری نیز دارد، از دیگر صادرات ایران دراین بخش است. صنایع دستی دراقتصاد روستایی ایران بیشتر از آن نظر مهم است که می تواند بیکاری یا کم کاری ناشی از طبیعت کار تولید کشاورزی را جبران کند.

صنایع کارخانه ای ایران از دوران سلطنت ناصرالدّین شاه در واحدهای کوچک آغاز شد. امروزه صنایع غذایی، نسّاجی، سیمان، صنایع سلولزی، چرم و پوست، دخانیات و تولید و مصرف برق و صنایع مونتاژ قطعه های یدکی دراستان های مختلف ایران درحدّ مصرف داخلی فعّال است و به تدریج وارد مرحلهء صادرات می شود. صنعت ماشین سازی و ساخت قطعات اتومبیل از دیگر صنایع کارخانه ای نوپای کشور است که پس از انقلاب اسلامی و براثرجنگ باعراق مدتی متوقف ماند. اما در دهه ی اخیر دوباره فعال شده و درحال گسترش قابل ملاحظه است. صاحب نظران معتقدند که ایران ظرفیّت گسترش صنایع ماشین سازی را تا حدّ تأمین مصرف داخلی و حتّی صدور به کشورهای همجوار دارد.

نفت و گاز مهمترین منابع صنعتی ایران و صادرات این دومادّه پر بها و نیروزا بزرگ ترین سرچشمه درآمد ارزی دولت ایران است. پیش از انقلاب اسلامی، ایران پس ازعربستان سعودی، دوّمین صادرکننده بزرگ نفت درجهان به شمار می رفت. پالایشگاه های ایران در آبادان، کرمانشاه، تهران، شیراز و مسجد سلیمان، پیش از جنگ با عراق، علاوه بر تأمین مصرف داخلی، مقداری نفت تصفیه شده را به خارج از کشور صادر می کرد.

کارخانه ذوب آهن اصفهان و صنایع وابسته به آن ازجمله کارخانه های ماشین سازی اراک و تبریز و کارخانه های تصفیه مس درغنی آباد تهران و سرچشمه کرمان در اقتصاد ایران اهمیّت فراوان دارد. به طور کلی، ایران برای پیشرفت و گسترش صنعتی از نظر منابع و معادن غنی است. امّا درچند دهۀ اخیر پایین بودن میزان سرمایه گذاری و کمبود متخصّص، که به ویژه پس از انقلاب و خروج گروه بزرگی از دانش آموختگان و کارشناسان بیشتر احساس می شود، از موانع گسترش سریع تر صنعت درایران بوده است. با این همه پیشرفت درصنایع کوچک درشهرهای مختلف و گسترش صنایع سنگین نظامی راه را برای تحولی بزرگ در صنعت آماده می کند.

جهان گردی

طبیعت زیبا و متنوّع، جنگل ها، گیاهان و جانوران کم یاب و پدیده های طبیعی شگفت انگیز درگوشه و کنار کشور، که عرصه های زیبا و ناشناخته بسیار دارد، امکان جلب انبوه جهان گردان داخلی و خارجی را فراهم کرده است. علاوه براین، تاریخ کهن ایران و آثار باستانی با شکوه و گنجینه های هنری دوران اسلامی کشور از عوامل مهمّ جلب جهان گردان است. صنایع دستی و هنرهای بومی نیز در جلب سیّاحان نقشی عمده دارد. در دوره محمّد رضا شاه مقدّمات رشد جهانگردی درایران فراهم آمد و مهمانسراهای بسیار در نواحی مختلف کشور به این منظور بنا شد و وضع راه ها بهبود یافت. پس از انقلاب اسلامی، به واسطه درگیری های داخلی و جنگ ایران و عراق و کمبود امکانات پذیرایی و وسایل ارتباطی، این صنعت از رونق پیشین خود افتاد. امّا، بار دیگربا تلاش گسترده گام هایی برای جلب مسافران و جهان گردان داخلی و خارجی برداشته شده و مقدمات وسایل رفاهی و تربیت افراد وارد و متخصص در این زمینه درهمه نقاط ایران در دست انجام است.

جمعیّت

ایران سرزمین پهناوری است که به علّت وضع طبیعی توزیع جمعیّت در نواحی مختلف آن یکسان نیست. بیشتر مردم ایران در نواحی غرب و شمال کشور، در جلگه های واقع بین کوه های البرز و دریای مازندران، و دراستان های آذربایجان و نیمۀ شمالی دامنه های زاگرُس زندگی می کنند. آب فراوان، زمین های حاصل خیز و چراگاه های سبز و خرّم مهم ترین عامل این تراکم جمعیّت است. این مناطق، که کمتر از 16درصد خاک ایران را تشکیل می دهد، بیش از 35 درصد کلّ جمعیّت را در خود جای داده است.

کویر لوت و کویر نمک درناحیه مرکزی و شرقی ایران در واقع جای زندگی نیست. این منطقه بیش از 17درصد مساحت کلّ کشور را دربرمی گیرد امّا کلّ ساکنان آن از یک درصد جمعیّت کشور تجاوز نمی کند. مردم این نواحی امروزه نیز اغلب دراجتماعات بسیار کوچک اطراف قنات ها و در فاصله های دور از یکدیگر زندگی می کنند. جلگه خوزستان، استان فارس، بخش شمالی خراسان و شهرهای مرکزی واقع بین کوه های البرز و زاگرُس، تراکم جمعیّتی میانه دارد و نواحی شرقی و سرتاسر سواحل جنوبی کشور کم جمعیّت است.

گذشته از وضع طبیعی، ایجاد کانون های بزرگ صنعتی، امکان دستیابی به خدمات درشهرهای بزرگ، افول بخش کشاورزی و هجوم روستاییان به شهرها، همچنین جنگ ایران و عراق از عوامل مؤثّر درجا به جایی جمعیّت کشور بوده است. عامل دیگر در ترکیب جمعیّت، انبوه پناهندگان افغان به ایران است که، بنا بر آمارسازمان ملل متّحد، بیش از دومیلیون تن برآورد می شد. این پناهندگان درترکیب و ضریب افزایش جمعیّت نواحی شرقی مانند خراسان، سیستان و بلوچستان تأثیر داشته اند.

اما اکنون با بازگشت مهاجران جنگ ایران وعراق به شهرهای خود و بازسازی نواحی ویران شده، همچنین بازگشت تدریجی بسیاری ازدیگر پناهندگان افغانی و عراقی به کشورهای خود درترکیب جمعیّت ایران دگرگونی هایی صورت گرفته است.

پس ازاستقرار جمهوری اسلامی، دو عامل دیگر نیز کم وبیش درترکیب جمعیّت ایران مؤثّربود: یکی مرگ و میر براثر جنگ و دیگر تشویق تعدّد زوجات و داشتن فرزندان بسیار. ولی درسال های اخیر، خطرها و مشکلات ناشی از رشد بی تناسب جمعیّت توجه مسئولان را به خود جلب کرده وآنها را به تلاش برای جلوگیری از رشد بی رویه جمعیّت ایران واداشته است.

برپایه آمار رسمی سال 1383ش/2004م)، جمعیّت ایران بالغ بر69618922 تن است که %28 آن را نوزادان تا چهارده سالگان تشکیل می دهند،%76.2 را بین 15تا 64 سال و بقیه را سالمندان 65 سال به بالاکه شامل 4.8 % کل جمعیت می شوند.

جمعیّت ایران بسیار جوان است و براساس آمار یاد شده نزدیک به یک سوم آن را کودکان و نوجوانان زیر پانزده سال تشکیل داده اند. این رقم به حدود 44% مردم تا بیست و پنج سال می رسد. به طورکلّی، نرخ رشد جمعیّت در دهه1360ش حدود 6/3درصد بوده است. این رقم درخراسان، سیستان وبلوچستان، به سبب حضور پناهندگان افغان، تا9/4 درصد افزایش یافت.

درسال های اخیر نرخ رشد جمعیّت درایران کاهش یافته و بنابر آمار دولتی به 1.7% رسیده است. براساس آمار منتشرشده، حدود 4179.4% از جمعیّت بالای شش سال ایران، سواد خواندن و نوشتن دارند که شامل 85.6% مردان و 73% زنان است. نسبت با سوادان، با حدّاقّل آموزش ابتدایی، در شهرهای بزرگ بیشتر و در نواحی روستایی پایین تراست. براساس همین آمار، نزدیک به 85 درصد از جمعیّت تهران باسواداند و پس ازآن، به ترتیب، دراستان های اصفهان، یزد، فارس و خوزستان با سوادان شامل درصدی بالا از جمعیّت می شوند. دراین نواحی، به علّت وجود مراکز فعّال صنعتی، تعداد زیادی از با سوادان را متخصّصان و کارگران ماهر و نیمه ماهر تشکیل می دهند.

بنا بر آخرین آمار، نسبت گروه های قومی در جمعیت ایران بدین ترتیب است: ایرانی51%، آذری24%، گیلکی و مازندرانی8%، کرد&%، عرب3%، لر2%، ترکمن2%، و 1% دیگران. از کل جمعیت 58% به زبان فارسی با کهجه های مختلف سخن می گویند. 26% به ترکی و انواع محلی آن، 9%کردی، 1%بلوچی و 3% به گویش های دیگر. در ایران، 89% مردم مسلمان شیعه هستند، 9% مسلمان سنی و 2% از اقلیت های زرتشتی، یهودی، مسیحی و بهائی.
***

 جغرافیای سیاسی

حکومت

پس از انقلاب اسلامی سال 1358ش/1979م. و تصویب قانون اساسی در آذرماه سال 1358 ش/دسامبر1979م. عنوان رسمی کشور در مجامع بین المللی به جمهوری اسلامی ایران تغییر یافت. بنا بر مصوبه ای دیگر در سال 1368ش/1989م. با گسترش اختیارات رئیس جمهورمقام نخست وزیر حذف شد. دراین قانون اساسی ادارۀ امور مملکت به سه قوهء مجریه، مقننه و قضائیه واگذار شده است. در رأس این سه قوه رهبر مذهبی قرار دارد که از سوی شورای رهبری تعیین می شود. اعضای این شورا خود باتصویب رهبر انتخاب می شوند. قوهء مجریه شامل رئیس جمهور و هیئت وزرا ست. قوۀ مقننه که مجلس شورای اسلامی نامیده شده با 290 نماینده تشکیل می شود که به نسبت جمعیت بین استان ها تقسیم شده است. مصوبه های مجلس شورای اسلامی باید به تأئید شورای نگهبان برسد. قوهء قضائیه زیر نظر رئیس قوهء قضائیه انجام وظیفه می کند و به امور دادگستری می پردازد.

پرچم ایران

پرچم جمهوری اسلامی ایران مرکب از سه نوارهم پهنای افقی به رنگ های سبز، سفید و سرخ از بالا به پائین است. نشان جمهوری اسلامی، کلمهء” الله”به صورت گل لاله، نماد شهادت به رنگ سرخ در میان قسمت سفید نقش شده ودر حد فاصل هردو نوار سبز و سرخ با سفید عبارت قرآنی” الله اکبر” یازده بار پشت سرهم تکرارگردیده است. پرچم ایران تاریخچه ای بسیار قدیمی دارد که فراتر از دوران تاریخی به افسانه و حماسه می پیوندد. پیش از انقلاب اسلامی پرچم ایران سه نوار هم پهنای افقی به رنگ های سبز، سفید و سرخ بود که نشان شیرو خورشید به رنگ های سیاه و زرد درمیان قسمت سفید آن نقش می بست. نشان شیرو خورشید روی پرچم ایران به صورت های گوناگون بسیار قدیمی است. اما پرچم ایران پیش از انقلاب اسلامی، یادگار نخستین قانون اساسی ایران بودکه پس از انقلاب مشروطه به تصویب رسید.

براساس آخرین تقسیمات کشوری، ایران به 26 استان، 265 شهرستان، 678 شهر و707 بخش شده است. هر استان ‌توسط یک استاندار، هر شهرستان توسط یک‌ فرماندار، هر شهر به وسیله یک شهردار و هر بخش زیرنظر یک‌ بخشدار اداره می‌شود. استان‌های ایران، به ترتیب الفبا، ومرکز و شهرهای‌عمدۀ هر یک از آن‌ها در این بخش توصیف شده‌اند.

این بخش را در قسمت های زیر دنبال کنید:

تقسیمات کشوری

استان های ایران، به ترتیب الفبا، و مرکز و شهرهای عمده هر یک از آنها در این بخش توصیف شده اند.

1.  استان آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی، با وسعتی حدود88785  کیلومترمربّع، درشمال غرب ایران بین استان های آذربایجان غربی، زنجان و گیلان واقع شده و حدود71درصد آن کوهستان و دریاچه است. قلّه سَبَلان، باارتفاع 4 هزار و 821 متر درمشرق، بلندترین و دشت مُغان درشمال شرقی، با ارتفاع تقریبی 100 متر از سطح دریا، پست ترین نقطه استان است. این استان کوهستانی، از سردترین مناطق کشور است و در برخی از نقاط آن درجه حرارت در زمستان تا 20 درجه زیرصفر سانتیگراد هم کاهش می یابد. وجود رودخانه اَرَس درشمال، دریاچه بزرگ ارومیه (رضائیه) درغرب و منابع و ذخایر عظیم آب زیرزمینی و چشمه ها و آب های راکد، آذربایجان شرقی را به صورت منطقه ای بسیار پُرآب و غنی درآورده که دارای زندگی نباتی و حیوانی متراکم و متنوّعی است.

روستای کندوان

آذربایجان شرقی با جمعیتی نزدیک به 3482672 نفر از لحاظ بازرگانی و اقتصادی استان مهمّی به شمارمی آید. راه آهن و جاده های اسفالته ارتباط این استان را با تهران و با کشورهای همسایه جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکیه و همچنین با اروپا برقرارکرده است. کشاورزی وصنعت استان نیز درموقع بسیار خوبی است. محصول گندم آذربایجان شرقی بعد از خراسان مقام اوّل را داراست و برنج آن شهرت بسیار دارد. پنبه، چغندرقند، خشکبار و میوه های درختی منبع درآمد مهّم منطقه است. کارخانه های ماشین سازی، تراکتورسازی، تولید سیمان، پالایش نفت، پتروشیمی، چرم سازی و کفاشی تبریز و تولید نیرو از دیگر کانون های مهمّ فعّالیت های صنعتی این استان است. فعال بودن بیش از180معدن بیشتر در زمینه ی استخراج فلزات از دیگر منابع کار و درآمد مردم این استان استان به شمار می آید.به طور کلّی، استان آذربایجان شرقی، باوجود ویرانی های ناشی از جنگ ایران و عراق، درهمه زمینه های اقتصادی، کشاورزی، دام پروری، تجارت و صنعت هنوز ازفعّال ترین استان های کشور شمرده می شود. صنایع دستی این استان نیز در نوع خود از شهرت و مرغوبیت بسیار برخوردار است. قالی بافی آذربایجان شرقی، خاصه تبریز، با نقش ها و طرح های مخصوص و شناخته شده در صادرات غیرنفتی ایران دارای اهمیّت فوق العاده است. نقره کاری، سرامیک سازی، سفالگری، سوزن دوزی، تهیه ابریشم، شال، پتو، گلیم و جاجیم درسراسر استان رواج دارد و فرآورده های مرغوب برای بازار داخلی و صادرات فراهم می آورد.

مردم آذربایجان شرقی به ترکی سخن می گویند. بخش بزرگی از ساکنان آذربایجان شرقی را ایلات و عشایر تشکیل می دهند. مهم ترین آنان ایل های شاهسَوَن و اَرَسباران درمنطقه مُغان متمرکزند و با دامداری وشبانی زندگی می گذرانند. درآخرین تقسیمات کشوری، استان آذربایجان شرقی دارای چهارده شهرستان است: تبریز(مرکز استان)، اُسکو، آذرشهر (دهخوارقان)، میانه، مرند، شبستر، اَهَر، جلفا، مُغان، هشترود و بستان آباد.

تبریز

تبریز، مرکز استان آذربایجان شرقی، در742 کیلومتری غرب تهران در شرق دریاچه ارومیه بنا شده و با قلّه سَهَند، درجنوب شهر، 50 کیلومتر فاصله دارد. تبریز تابستان های معتدل و زمستان های سرد و پُر برف دارد و از دو رودخانه تلخه رود و مهران رود آب می گیرد.

بنای شهرتبریز را بعضی به دوره اشکانیان و ساسانیان و عدهای به زبیده، همسر هارون الرشید، نسبت می دهند. مسلّم آن است هنگامی که اعراب در سال 22ه(642م) آذربایجان را فتح کردند، تبریز روستایی کوچکی بود و آبادی و شهرت امروزی آن در دوره های داسلامی پدید آمد. اهمیّت تاریخی شهر تبریز به دوران فرمان روایی سَلجوقیان عراق و اَتابَکان آذربایجان درقرن ششم و هفتم هجری( دوازدهم و سیزدهم میلادی) می رسد. دراین دوران بود که اَتابَک قزل ارسلان تبریز را پایتخت کرد. درحمله مغول، تبریز با تسلیم شدن ظفرالدّین اُزبَک، از اَتابَکان آذربایجان، از کشتار و ویرانی نجات یافت. درجنگ های پی درپی میان سلطان جلال الدّین خوارزم شاه و سپاه مغول، تبریز بارها دست به دست گردید تا آن که دردوره ایلخانان مغول، آباقاخان آن را دوباره به پایتختی برگزید. در زمان گیخاتو، ایلخان مغول، برای نخستین بار درایران چاو (پول کاغذی) در تبریز منتشر شد. امّا مردم آن را نپذیرفتند و ناچار برچیده شد. رونق و شکوه تبریز درزمان غازان خان به بالاترین حدّ خود رسید. او که مردی خوش ذوق وکوشا و دوستدار آبادانی بود در محلّ شام تبریز که بعدها به «شَنب غازان» معروف شد، بزرگترین گنبدی را که تا آن زمان در سرزمین های اسلامی سابقه داشت ساخت و در اطراف آن مسجدی بزرگ و دومدرسه برای پیروان مذاهب حنفی و شافعی، و خانقاه و حمّام و کتابخانه بنا کرد. یکی ازجغرافیا نویسان اوایل قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) از تبریز بسان یک مرکزمهم و بزرگ پیشه وری و صنعت سخن گفته است.

پس ازآن که غازان خان پایتخت را ازتبریز به سلطانیه برد، درجنگ ها و ستیزهای بین مدّعیان حکومت، تبریز از رونق و شکوه افتاد. یا این همه، درقرن نهم هجری(پانزدهم میلادی) تبریز شهری بزرگ و ثروتمند بود که جمعیّت آن را حدود 200 هزار تن تخمین زده اند. تبریز در آن زمان یکی ازمراکزمهمّ تجارت ایران وشهری پُررفت و آمد توصیف شده است.

تبریز

تا روی کار آمدن صَفَویه در قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) تبریز پایتخت فرمانروایان کوچکترمغول بود، شاه اسماعیل صَفَوی نیز درهمین شهر تاج گذاری کرد. امّا اندکی بعد سلطان سلیم عثمانی تبریز را اشغال کرد و پس ازغارت و ویرانی بسیارشماری از صنعتگران و هنرمندان آن جا را با خود به قُسطَنطَنیه برد. تبریز تا زمان نادرشاه افشار بارها میان پادشاهان صَفَوی و خلفای عثمانی و مهاجمان افغان دست به دست شد و از این رو زیان فراوان دید. در دوره قاجار تبریز ولیعهدنشین شد. اقامت عبّاس میرزا درآن شهر به برپا شدن کارخانه های توپ ریزی و نخستین کارگاه چاپ انجامید. تربیت سربازان به روش اروپایی نیز درهمین زمان در شهر تبریز آغاز گردید. عبّاس میرزا راه هایی را در این منطقه نوسازی کرد که به آسان شدن رفت و آمد میان ایران و روسیه از طریق قفقاز، از یک سو، و میان ایران و ترکیه و اروپای غربی از طریق طَرابوزان، از سوی دیگر، انجامید.

تبریز در نیمه قرن سیزدهم هجری(نوزدهم میلادی) شاهد جنگ های ایران وروس و امضای عهدنامه های ترکمان چای وگلستان بود که به از دست رفتن بخش بزرگی از خاک ایران منجر شد. در رویدادهای تاریخ مشروطیت ایران از آغاز جنبش عدالت و آزادی خواهی تا مراحل نهائی، تبریز ومردم آن، به ویژه رهبرانشان ستارخان و باقرخان، جایی والا دارند. پس ازجنگ جهانی دوّم، حکومت خودمختار  فرقه دمکرات به رهبری جعفر پیشه وری رویدادهای دیگری را دراین شهر موجب شد که درتاریخ معاصر ایران اهمیّت بسیار دارد.

تبریز درطول زمان بارها دستخوش زمین لرزه های وحشت بار شده است.ویرانگرترین آن ها در سالهای 858، 1042،1641 ،1727،1785 و 1854 میلادی رخ داده. امّا با همه ویرانی هایی که جنگ ها و کشمکش ها و زلزله ها بر سر بناهای تبریز آورده است، این شهر هنوز آثار تاریخی مهمّی در بر دارد. ازجمله این آثار مسجد جامع دوره صَفَوی است که بر روی شالوده مسجدی از دوره سَلجوقی بنا شده . دیگر، اَرگ علی شاه از آثار قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) و مسجد کبود از نیمه قرن نهم هجری(پانزدهم میلادی) است. مسجد کبود با همه ویرانی های ناشی از زلزله یکی از بهترین نمونه های کاشی کاری و معماری دوره اسلامی به شمار می رود. اکنون در یکی از محلّه های قدیمی تبریز خرابه های شهرکی به نام رُبع رشیدی باقی است که به وسیله خواجه رشیدالدّین فضل الله همدانی، طبیب و وزیر مشهور سلطان محمّد خدابنده (اولجایتو)، ساخته شده و از مراکز مهمّ علمی و صنعتی روزگار ایلخانان مغول بوده است. مقبرة الشعرای تبریز درمحلۀ سرخاب  باوجود آرامگاه شعرا و فضلای بزرگ آذربایجان ازجمله شهریار شاعر معاصر که به فارسی و ترکی اشعار فراوان دارد، یکی دیگر از اماکن تاریخی این شهر است.

تبریز درپنجاه سال اخیر با تبدیل شدن به یکی از قطب های مهمّ صنعتی کشور و به سبب ایجاد دانشگاه و توجّه به آبادانی و فرهنگ آن به صورتی بسیار فعّال درآمده است. امکانات اشتغال در این شهر مهاجران بسیار را به آن جلب کرده و ایجاد کارخانه های ماشین سازی، تراکتورسازی، سیمان سازی، چرم سازی، نسّاجی، قالی بافی و تاًسیس پالایشگاه نفت ، به رشد صنعت در این شهر شتاب بخشیده. قرار گرفتن در مسیر راه های بازرگانی جُلفا به ارمنستان و روسیه و بازرگان به ترکیه و اروپا نیز جایگاه بازرگانی مهمّی به تبریز داده است. به طور کلّی، امروز تبریز یکی از فعّال ترین و آباد ترین شهرهای ایران است.

مَراغه

مَراغه، به معنی چراگاه اسبان، نام یکی از شهرهای تاریخی استان آذربایجان شرقی است که در جنوب کوه سَهَند بین تبریز و میاندوآب و دریاچه ارومیه قرار گرفته و فاصله آن تا تهران 796 کیلومتر است. صافیرود، که از کوه های سَهَند سرچشمه می گیرد و به دریاچه ارومیه میریزد، ازکنار مَراغه می گذرد. آب و هوای این شهردرقسمت کوهستانی معتدل و دربخش جلگه ای گرمسیری است.

درزمان ساسانیان به جای شهرمَراغه شهری به نام افزاره رود قرارداشته است. پس ازسلطه اعراب این شهرمدّت چند قرن اردوگاه فرمانروایان عرب بود و نام مَراغه دراین زمان به این شهرداده شد. باروی نظامی مهمّی را که درنخستین قرن های اسلامی، درزمان هارون الرشید، در شهر مَراغه ساخته شده در تاریخ یادکرده اند. پس از حمله مغول، مَراغه پایتخت هولاکوخان شد. به فرمان وی، خواجه نصیرالدّین طوسی رصدخانه معروف مَراغه را روی تپّه ای بنا نمود. مراغه این زمان را شهری خرّم و آباد توصیف کرده اند که باغستان های پُربار و خربزه های شیرین و معطّر داشته است.

ازدوران گذشته آثارتاریخی بسیار درمَراغه برجای مانده که قدیمی ترین آنها گنبدسرخ متعلّق به قرن ششم هجری(دوازدهم میلادی) است. گنبدِ کبود نیز ازآثار همین زمان، یعنی اواخر دوره سَلجوقی است. گویندکه مادر هولاکو دراین گنبد دفن شده است. گنبد غفّاریه متعلّق به دوره ابوسعید بهادر در قرن هشتم هجری(چهاردهم میلادی) و ستون مسجد شیخ بابا که پنج متر بلندی دارد و در قرن نهم هجری(پانزدهم میلادی) ساخته شده از دیگر آثار تاریخی و دیدنی شهر مَراغه است.

اهر

اهر درشمال تبریز، شهری کوهستانی است که به واسطه ی موقع جغرافیائی شاهد حوادث مهم تاریخی بوده. بابک خرم دین و پیروان او بیش از بیست سال در دامنه های کوهستانی آن با سپاهیان عرب می جنگیدند. دردوره ی قاجارهنگام جنگ با روسیه نیز اردوگاه عباس میرزادر این جا قرارداشت. مسجد جامع اهر که به روزگار سلجوقیان ساخته شده و قصری تاریخی و بقعه ی شیخ شهاب الدین اهری از عرفای قرن هفتم هجری/سیزدهم میلادی از جاهای دیدنی این شهر است.

شبستر

شبستر در60کیلومتری شمال شرق تبریز درمسیر راه آهن تهران-تبریز به ترکیه و اروپا یکی دیگر از شهرهای آذربایجان شرقی است. جادهء معروف تبریز- ترابوزان که درزمان صفویه ساخته شد نیز از این شهر می گذشت. شبستر زادگاه عارف مشهور، شیخ محمود شبستری مؤلف منظومه ی گلشن راز است که آرامگاه او نیز درهمین شهر قرار دارد. مهم ترین بنای تاریخی شبستر مسجد جامع آن ساخته شده در سال989ه/1610م.درزمان سلطان محمد خدابنده است. مرند مرند درشمال شرق آذربایجان شرقی درمنطقه ای که دوسوم آن کوهستانی و بقیه هموارو بسیار حاصل خیز است، قرار دارد بازمانده ی آثار تاریخی این شهر به روزگار کلده و آشور می رسد. نام آن نیز به معنی جایگاه قوم ماد است که نخستین پادشاهان در تاریخ ایران بوده اند. آثار آتشکده ای از زمان ساسانیان و ساختمان مسجد جامع بسیار قدیمی متعلق به نخستین قرن های اسلامی از نقاط دیدنی این شهر است.

میانه

میانه در مشرق تبریز بین دو رشته کوه بزگوش و قافانکوه قرار گرفته است. درگذشته از این شهر به نام میانج نیز یادشده. این شهر درحمله ی مغول کاملا ویران گردید. اما بعد دوباره آباد شد. قالی و قالیچه های دست باف میانه با طرح های خاص عشایری دربازار فرش جایگاه خوبی دارد. میانه یکی از قدیمی ترین شهرهای آذربایجان شرقی است. پل دختر و قصر نزدیک آن از قدیم ترین آثارباستانی به شمار می رود. امامزاده اسماعیل و مسجد بزرگ سنگی از دیگر اثار تاریخی آن جاست.

2. استان آذربایجان غربی

استان آذربایجان غربی، با وسعت حدود 39487 کیلومترمربّع، درشمال غرب ایران بین استان های کردستان، آذربایجان شرقی، و زنجان قرار دارد و در طرف شمال و غرب با کشورهای ارمنستان و ترکیه هم مرز است.

این منطقه،که بخشی ازآن را دریاچه ارومیه فراگرفته، دارای رشته کوه های مرتفعِ دیوارمانندی است که از شمال به جنوب کشیده شده است. کوه های آتشفشانی آرارات دراین قسمت قراردارد و دردامنه ی آن چشمه های آب معدنی متعدّد می جوشد. درنواحی مرطوب سنگ های آتشفشانی به صورت ستون های زیبایی از منشورهای منظّم چند ضلعی جلوه گر است.

آب و هوای آذربایجان غربی حدّ فاصل آب و هوای دریای خَزَر و اقلیم نیمه صحرایی داخلی، و به سبب وجود برف دائمی درکوهستان و آب فراوان، خنک ومطبوع است. زرّینه رود در جنوب دریاچه ارومیه و رودخانه مَهاباد و حدود 135 کیلومتر از رودخانه اَرَس از این استان می گذرد. مراتع و جنگل های غنی این استان محل ییلاق و قشلاق ایلات وموجب رونق دامپروری است. وجود تالاب های متعدّد اطراف نَقَده، ماکو، خوی، و سَلماس نیز محیط زیست مناسبی برای پرورش پرندگان پدید آورده است.

دریاچه ارومیه به مساحت 6 هزار کیلومتر مربّع فلات آذربایجان را به طور طبیعی به دو بخش می کند. لجن و آب دریاچه ارومیه را برخی از ایرانیان برای معالجه بعضی امراض پوستی و روماتیسم مؤثّر می دانند. از همین رو، هرسال عدّه زیادی به منظور درمان به سواحل این دریاچه می روند. این دریاچه از نظرحمل ونقل کالا و موقع اقتصادی نیز اهمیّت بسیار دارد. مهم ترین بندر این دریاچه، در استان آذربایجان شرقی، بندرشَرَفخانه درشمال شرق و، در استان آذربایجان غربی، بندر گُلمانخانه در غرب است.

آذربایجان غربی حدود 2896657 تن جمعیّت دارد که بیشتر مسلمان شیعه و سنّی اند و به زبان های ترکی و کُردی سخن می گویند. گروه بزرگی از اقلّیت های آشوری، ارمنی و یهودی نیز درمنطقه ساکن اند وبه زبان های قومی خود سخن می گویند. این استان مجموعه ای از ادیان و فرهنگ های مختلف دارد. وجود مساجد، کلیساها، ویرانه ی آتشگاه ها، و مسلمانان شیعه و سنّی، جمعیت آشوری، مسیحیان کاتولیک، اُرتُدُکس و پِروتستان، و نیز ارامنه ی وابسته به کلیسای گریگوری نمایانگر این اختلاط فرهنگی گسترده است. بیش ازدویست هزار تن از اهالی منطقه را ایلات کُرد تشکیل می دهند که بیشتر سنّی شافعی هستند و شغل اصلی آن ها دامداری است.

بنا برآخرین تقسیمات کشوری، آذربایجان غربی دارای 14 شهرستان است از جمله: ارومیه (مرکزاستان) ماکو، خوی، سَلماس، نَقَده، مَهاباد، میاندوآب، سردشت و پیران شهر.

ارومیه (رضائیه)

شهر ارومیه، مرکز استان آذربایجان غربی ، میان دریاچه ارومیه، مرز ترکیه و شهرهای سلماس و نَقَده واقع شده و951 کیلومتر با تهران فاصله دارد ارومیه شهری بسیار با صفا و پرسبزه و گیاه است و تاریخی باستانی دارد. گردنه ی قوشچی درشمال ارومیه بین کوه هایی واقع شده که مرز مشترک سه کشور ایران، ترکیه و عراق است.

آب و هوای سرد و معتدل این شهر، و آب فراوان دریاچه و رودهایی که از کنار آن می گذرد، طبیعت این سرزمین را زیبا، حاصلخیز و تماشایی کرده است. جلگه شهر ارومیه درگذرگاه کوه های قفقاز واقع شده و درکاوش های باستان شناسی آثار بسیار قدیمی و گران بهایی از تپّه های آن به دست آمده است که تاریخ بعضی از آنها به دوهزار سال پیش از میلاد مسیح می رسد. برخی زادگاه زَرتُشت را نیزارومیه دانسته اند. این شهردرگذشته های دور کانون مذهبی و علمی مهمّی بوده و آتشگاه های بزرگ و معتبری چون آذرگُشَسب را، که در دوران پیش از اسلام رونق تمام داشته، در بر می گرفته است. افزون بر این، ارومیه را در دوره های اسلامی شهری آباد وصف کرده اند با باغ های انگور پُربار وبازرگانی و رفت و آمد سودآور. این شهردر اواخر قرن ششم هجری(دوازدهم میلادی) در جنگی که بین امیران سَلجوقی درگرفت به تصرّف طُغْرُل بنَ ارسلان سَلجوقی درآمد و براثر غارت ویران شد.

امیرتیمور گورکانی ارومیه را به یکی از سرداران خود از ایل افشار داد. از آن پس دراین ناحیه ایل های همسایه پیوسته در ستیز و نزاع بودند. در زمان فتحعلی شاه قاجار حاکم ارومیه ازطرف حکومت مرکزی ایران تعیین می شد، امّا درجنگ های ایران و روس و پیشروی های سپاهیان عثمانی به داخل ایران این شهر نیز بارها دست به دست گشت.

هنگام نخستین جنگ جهانی، آسوریان ساکن ارومیه شهر را تصرّف کردند و براثر زدوخوردها وخونریزی های مذهبی شهر به ویرانه ای مبدّل شد امّا پس ازآن ارومیه بازهم به سرعت رو به آبادانی نهاد. اکنون ارومیه در کانون آبادترین و فعّال ترین منطقه کشاورزی آذربایجان قراردارد و باوجود صدمات وویرانی های بسیار درجنگ با عراق هنوز شهری بزرگ وآباد مانده است. کارخانه های تهیه موادغذایی مانند قند، آب انگور، گوجه فرنگی و سبزیجات به تعداد زیاد در این منطقه وجود دارد. دام داری و پرورش انواع پرندگان و زنبورعسل نیز ازفعّالیت های مهمّ کشاورزی این ناحیه به شمار می رود.

از آثار تاریخی مهمّی که اکنون در شهرارومیه برجاست، می توان برج سه گنبد ازقرن ششم هجری(دوازدهم میلادی) و مسجد جامع از آثار نیمه دوّم قرن هفتم هجری(سیزدهم میلادی) را نامبرد که در آغازکلیسا بوده و درزمان شاه عبّاس بزرگ به مسجد تبدیل شده است.

خوی

شهرخوی در شمال دریاچه ارومیه و جنوب مرز بازرگان و 807 کیلومتری غرب تهران قرار گرفته است. این شهرِ بسیار قدیمی زمانی بر سرراه شاخه ای از بزرگراه باستانی ابریشم واقع بوده و هنوز نیز دارای موقع نظامی مهمّی است. کلمه خوی به زبان کُردی -که ریشه زبان مادها درآن بارز است- به معنی نمک آمده و ازگذشته های دور به سبب وجود معدن های نمک به این ناحیه داده شده است. حمله خَزَرها درقرن دوّم هجری (هشتم میلادی) و درگیری های خلفای عباسی با قَرمَطیان این ناحیه و دست به دست گشتن شهر میان سرداران کُرد و دیلمی و ستیزهای بسیار در دوره سَلجوقیان پیوسته به این شهر آسیب رسانده است. امّا در زمان اَتابکان آذربایجان تا روی کارآمدن صَفَویان آرامش نسبی در این شهر برقراربود و وسعت و استواری باروی شهر و زیبایی و حاصلخیزی باغ ها و تاکستان های آن شهرت داشت.

در زمان سلطنت صَفَویه به سبب جنگ های دائم با سپاهیان عثمانی، خوی همواره میدان زد و خوردها بود. جنگ چالدِران میان شاه اسماعیل اوّل و سلطان سَلیم عثمانی درسال 920ه (1514م) در 70 کیلومتری خوی درگرفت. این شهر در این زمان بارها به تصرّف عثمانی ها درآمد تا آن که نادرشاه افشار آن را به خاک ایران بازگرداند. خوی در دوران سلطنت بازماندگان نادرشاه مرکزحکومت مستقلّ خانواده دُنبُلی، و درزمان جنگ های ایران و روس مقرّ فرماندهی عبّاس میرزا نایب السلطنه بود. در این شهر آثار تاریخی بسیار از دوره اسلامی برجای مانده است. دروازه ای سنگی از اواخر دوره ایلخانان مغول، مسجدخان و مناره شمس تبریزی از آن جمله اند.

ماکو

ماکو، یکی دیگر از شهرهای آذربایجان غربی، درشمال خوی و درمنطقه ای کوهستانی و برهنه و پُرصخره قرار دارد که راه ترانزیت میان ایران و اروپا از آن می گذرد. این شهر در دامنه کوه به شکلی بنا شده که گویی صخره آن را مانند چتری درپناه خود گرفته و شهر مانند یک نیم دایره درآن فرو رفته است. دراین شهر آثار باستانی هفت قرن پیش از میلاد شناسایی شده و از جمله این آثار باستانی دخمه سنگی درهفت کیلومتری ماکو از آثار دوره ماد است که ایوان فرهاد نام دارد. قبرستان «پیراحمد کَندی»،در 52 کیلومتری جنوب غربی ماکو به دوره ساسانیان باز می گردد. ازدیگرآثار تاریخی این شهر مقبره و کلیسای طاطاوُس در دهستان چالدِران است که به نام کلیسای ماری مقدّس هم خوانده می شود. این کلیسا گنبدی هرمی شکل و برجی دوازده ضلعی دارد و متعلّق به قرن سیزدهم هجری(نوزدهم میلادی) است.

مَهاباد

شهرستان مَهاباد در 873 کیلومتری غرب تهران، درجنوب دریاچه ارومیه بین نَقَده و میاندوآب واقع شده و دارای پستی و بلندی هایی است. آب و هوای آن در بخش کوهستانی سردسیر و در قسمت های جلگه ای و جنگلی معتدل است. رودخانه مَهاباد، که ازکوه های مرزی ایران و عراق سرچشمه می گیرد، پس از عبور از این شهر به دریاچه ارومیه می ریزد.

مَهاباد مرکز سکونت اقوام کُرد است. درگذشته دور به این ناحیه ساوُج بُلاغ مُکری می گفتند که مَهاباد مرکز آن بود. کتیبه ای به خطّ میخی و زبان اورارتویی در این ناحیه وجود داشته که به قرن نهم پیش از میلاد مسیح مربوط می شده است. سنگ قبری نیز درآن پیدا شده که آن را از آثار دوره ماد می دانند. قبرستان های متعلّق به مردم عصرآهن نیز نشان می دهد که مَهاباد ازقدیم ترین روزگاران آباد و مسکون و مرکز تمدّنی پیشرفته بوده است.

در زمان ناصرالدّین شاه قاجار شورش شیخ عُبیدالله از فرقه نقشبندیه، که جنگ های شیعه و سنّی را در پی داشت، دراین شهر روی داد و موجب خون ریزی و کشتار بسیار شد. این رویداد که بیشتر ناشی از احساسات استقلال طلبی کردها در ایران و عثمانی بود به لشکرکشی دولت و فرارشیخ عُبیدالله وگروهی ازپیروان او به عثمانی انجامید. برخورد نیروهای دو دولت عثمانی و روسیه تزاری در جنگ جهانی اوّل نیزاین ناحیه را دستخوش غارت و ویرانی بسیار کرد. در جنگ ایران و عراق نیز مَهاباد کانون مهمّ نظامی بود و آسیب فراوان دید.

آثار باستانی ساوُج بُلاغ در دهکده اَندَرکُش یا اَندَرقاش درجنوب شرقی گردنه گُلگاتپّه یافت شده است. درنزدیکی این ویرانه ها دخمه ای به نام طاق راکا باقی مانده که شیوه سنگ تراشی آن به دخمه های دوره هخامنشی شباهت دارد. دخمه ای دیگر در نزدیکی مَهاباد، که به دوره مادها باز می گردد، فضایی است دوطبقه دردل کوه با چهارستون و شامل چند قبر. از آثار مذهبی مَهاباد مدرسه شاه سلیمان صفوی است که در سردر آن کتیبه ای با خطّ رِقاع تاریخ بنای آن را نشان می دهد. نَقَده نزدیک مَهاباد نیز سرزمین حاصلخیزی است که موقع نظامی مهمّی دارد. جامِ طلایی حسنلو متعلّق به 600 سال پیش ازمیلاد از روستای حَسَنلو در این منطقه به دست آمده است.

سلماس

سلماس در 854 کیلومتری تهران درجلگه ای کم ارتفاع قراردارد. آب و هوای آن معتدل و زمین آن سرسبز و حاصلخیز است. درکتاب های تاریخی از سلماس به زیبائی و خرمی شهر و بازارهای پر رونق آن یاد کرده اند. در این شهر آثار تاریخی مربوط به زمان هخامنشیان یافت شده است. هفت چشمه ی آب معدنی با خواص درمانی ، ستون خان تختی مربوط به زمان ساسانیان و کلیسای سنت ژرژ از دیدنی های این شهر است.

3. استان اَردَبیل

استان اَردَبیل با وسعتی حدود 17881 کیلومتر مربّع بین کوه های تالش در ساحل غربی دریای خَزَر و مرز ایران با جمهوری آذربایجان واقع شده است. این استان در سال 1372خ/1993م. از استان آذربایجان جدا شد. طبیعت بارور و بسیار زیبائی به خصوص در نواحی کوهستانی دارد. دشت مغان درشمال استان اردبیل بین رود ارس و قسمتی از چین خوردگی کوه های تالش منطقۀ حاصل خیزی است که با تأسیس سازمان کشت و صنعت دشت مُغان درسال 1353ش (1974م) و استفاده از روش های مکانیزه و پیش رفته، بسیار موفّق بوده است. این ناحیه که اکنون سه شهر پارس آباد، بیله سوار و گرمی در آن قراردارد، فعال ترین بخش کشاورزی و صنعتی این استان است. کارخانه قند دشت مُغان مجهّزترین و مهم ترین کارخانه قند ایران وخاورمیانه به شمار می رود. جمعیت استان اردبیل 1247202نفراست که به زبان ترکی سخن می گویند و بیشتر آن ها مسلمان شیعه هستند. مرکز آن شهر تاریخی اردبیل و شهرستان های این استان عبارت اند از: بیله سوار، پارس آباد، جرمی، نمین، خلخال و مشکین شهر.

اَردَبیل

شهر اردبیل، در 639 کیلومتری تهران، مرکز استان اردبیل است. درمغرب این شهر آتش فشان خاموش سَبَلان قرارگرفته که چشمه های آبگرم فراوان در دامنه آن می جوشد. اَردَبیل یک نام اَوِستایی به معنی جایگاه یا سرزمین مقدّس و پاک است. درسه فرسنگی این شهر آثار باستانی مربوط به دوازده تا شانزده قرن پیش از میلاد مسیح یافت شده. به علاوه، سنگ نبشته ای مربوط به اقوام آرارات، که در قَرَه داغ به دست آمده، تاریخ این منطقه را تا قرن هفتم تا نهم پیش از میلاد عقب می برد.

اقوام خَزَرکه از دیرباز سرزمین های داخلی ایران را تهدید می کردند و دربند مهمّ قفقاز درحدود باکو برای جلوگیری از پیش روی ایشان ساخته شده بود، در قرن دوّم هجری (هشتم میلادی) تا اَردَبیل پیش آمدند و شهر را ویران کردند. درقرن سوّم هجری(نهم میلادی) نیز این منطقه صحنه مبارزات طولانی و خونین بابک خُرَّم دین با خلافت بغداد بود.

مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی (اردبیل)

از اواخر قرن سوّم هجری (نهم میلادی) یک سلسله از امیران ایرانی ماوَراءالنَهر (اَشروسَنِه)، منسوب به خاندان اَفشین، درآذربایجان به قدرت رسیدند که به ظاهر ازخلافت بغداد اطاعت می کردند. ایشان پس از مدتی کوتاه پایتخت خود را ازمراغه به اردبیل بردند. تا اواخر قرن چهارم هجری اَردَبیل شهری بزرگ تر و آبادتر از تبریز بوده و بارویی استوار داشته است. دراین زمان از اَردَبیل به عنوان شهری بسیار حاصلخیز با عسل فراوان و مشهور و بافت شهری زیبا یادکرده اند. نواحی مختلف شهر به شکل صلیب درچهار راسته ساخته شده و در وسط چهار بازارمسجد شهر قرارداشته است. امّا، حملات پی در پی گُرجی ها درقرن های ششم و هفتم هجری(دوازدهم و سیزدهم میلادی) و کشتار و ویرانی مغول اَردَبیل را از جمعیّت تهی و به ویرانه ای تبدیل کرد.

اوج شکوه اَردَبیل از قرن نهم هجری با قدرت یافتن صفویان آغاز شد. شیخ صفی الدّین اردبیلی، جدّ صفویه، مهم ترین کانون تشیّع امامیه را دراین شهر بنیان نهاد. امیر تیمور گورکان درحمله های خود به ایران نسبت به خواجه علی ازجانشینان و فرزندان شیخ صفی الدین اظهار ارادت کرد و شهر اَردَبیل را دارالامان خواند، یعنی شهری که همه مردم ساکن در آن از آسیب و کُشتار درامان اند. رونق و آبادانی اَردَبیل از آن پس تا حمله عثمانی ها و لشکرکشی های نادرشاه افشار روز افزون بود.

پادشاهان صفوی به خصوص شاه عبّاس بزرگ، باتقدیم هدایا و توجّه بسیار به مقبره شیخ صفی الدّین اسباب رونق بیشتر این شهر رافراهم آوردند. کتابخانه ی نفیسی که شاه عبّاس بزرگ وقف اردبیل کرد بعدها، هنگام جنگ های ایران و روس، به دست ژنرال پاسکیویچ افتاد و قبل از امضای عهدنامه تُرکَمان چای به عنوان غنایم جنگی به سَن پِطِرزبورگ فرستاده شد. پس از صَفَویه، اَردَبیل ارزش و اعتبار خودرا از دست داد و در دوره قاجار به تبعیدگاهی سیاسی بدل شد. عبّاس میرزا نایب السلطنه به کمک ژنرال گاردان در اَردَبیل قلعه استواری ساخت و آن را مرکز فرماندهی خود درجنگ با روس کرد.

امروز اَردَبیل شهری است کوچک که از آثار تاریخی و هنری با شکوه آن تنها بقعه شیخ صفی الدّین اَردَبیلی و مجموعه ای از مسجدها و پل های متعلّق به دوره سَلجوقی برجای مانده است. بافت تارعنکبوتی وخیابان های منحنی آن، که هنوز بسیاری از خصوصیات هزارساله را درخود دارد، از ویژگی های معماری زیبای شهر اَردَبیل به شمار می آید. خلخال خلخال در کوهستان های غرب تالش در استان اردبیل قراردارد. آب و هوایش در تابستان معتدل و در زمستان سرد و برفی است. وجود چشمه های آب گرم و آب معدنی سلامت بخش، آب و هوای لطیف همواره مسافر های زیادی را از جمله برای ورزش های زمستانی به آن جا می کشاند. شال پشمی از صنایع دستی رایج این شهر است که شهرت زیاد دارد.

مشکین شهر

مشکین شهر در غرب اردبیل و شمال کوه سبلان قرار دارد. دربیشتر نواحی آن اقوام مختلف گله دار گشت و گذار می کنند و به طور کلی اقتصاد آن برپایه ی کشاورزی و پرورش دام و پرندگان استوار است. صنایع دستی این شهر شامل بافت انواع فرش، گلیم، جاجیم، شال و درست کردن اشیاء چوبی و فلزکاری است. از دیدنی های مشکین شهر قصر ارشاک و نقش برجسته ی شاپور دوم متعلق به دوره ی ساسانی و خانقاه شیخ حیدر است. چشمه های آب گرم و گوگردی آن نیز با خواص پزشکی مورد استفاده قراردارد..

4. استان اصفهان

استان اصفهان، بامساحتی حدود 107027 کیلومترمربّع، منطقه وسیعی است درمرکز ایران میان استان های مرکزی، سِمنان، فارس، یزد، خراسان جنوبی، لُرستان، خوزستان، چهارمَحال بختیاری و کُهگیلویه و بُویراحمد. این استان در دامنه شرقی کوه های زاگرُس قرار دارد. بلندترین نقطه آن شاهان کوه با0404 متر بلندی از سطح دریاست. درّه طولانی زاینده رود از مغرب به مشرق با بلندی های زاگرُس محصور شده و جلگه وسیع حاصل خیزی را پدید آورده که استان اصفهان است.

زاینده رود پس از گذشتن از اصفهان به باتلاق گاوخونی درجنوب شرقی فرو می رود. آب این باتلاق شور و اطراف آن نیزار است. جلگه وسیع زاینده رود ازآبادترین و پُرجمعیّت ترین مناطق ایران، درقسمت های شمالی کمی خشک است و به تدریج در جنوب آب و هوای معتدل مرطوب پیدا می کند. علاوه بر زاینده رود، که از کوه های بختیاری سرچشمه می گیرد، رودخانه های دیگری نیز در استان اصفهان جریان دارد. بر روی زاینده رود، ازسرچشمه تا گلوگاه آن، بیست وهشت پُل وشش بند زده شده است. بسیاری از این پل ها درداخل شهراصفهان و برخی از آنها در خارج شهر قراردارند. پل خواجو، پل زمان خان و سی وسه پل ازجمله آثار تاریخی بنا شده بر این رودخانه است. بخش مهمّی از آب زاینده رود از تونل کوهرنگ، درارتفاع 2700 متری، تأمین می شود. در زمان صَفَویه علاوه بر اقداماتی که برای تأمین آب زاینده رود از کوهرنگ شد، با تعبیه نوعی شبکه بندی دقیق فنی، تقسیم آب زاینده رود چنان به نظم و قاعده درآمد که هنوز هم به همان ترتیب برجای مانده است. در 107 کیلومتری غرب اصفهان بر روی زاینده رود سدّی زده شده که علاوه بر تأمین آب مصرفی کارخانه ذوب آهن، درتوسعه کشاورزی منطقه و تولید نیروی برق نیز به کار می آید. اطراف رودخانه زاینده رود بیشه های زیبا و چراگاه های سرسبز و وسیع با انواع گیاهان برای تغذیه دام وجود دارد.

پل خواجو بر زاینده رود

استان اصفهان از صادرکنندگان میوه درختی، غلاّت، برنج، سیب زمینی، گندم و جو و سایر تولیدات کشاورزی مانند عسل، ماهی پرورشی و دام است. به علاوه، این استان ذخایر معدنی بسیار سرشاردارد که بیشتر آنها در دست بهره برداری است، مانند معادن سرب و روی، طلا، تالک، زغال سنگ، آهن و سنگ چینی. موقع برجسته بازرگانی منطقه و فراوانی نیروی ماهر و مبتکر انسانی در آن نیز ازعوامل توسعه و ثروت این استان است. صنایع دستی و ماشینی اصفهان توسعه در حد قابل ملاحظه ای درحال توسعه و پیشرفت روزافزون است. کارخانه ذوب آهن این شهرکه درزمان سلطنت محمد رضاشاه در برابر فروش گازبه اتّحاد جماهیرشوروی(سابق)ساخته و مورد بهره برداری قرارگرفته، از مهم ترین آنها ست. استان اصفهان 4395645 تن جمعیّت دارد. بیشترمردمان این استان مسلمان شیعه هستند و به زبان فارسی و ترکی سخن می گویند. گروه بزرگی از ارامنه و یهودیان نیز دراین استان اصفهان ساکن اند. استان اصفهان دارای 18 شهرستان است از جمله: اصفهان (مرکز استان)، اردِستان، خوانسار، سِمیرُم، فَریدَن، فریدون شهر، فلاوَرجان، شهرضا یا قُمشه، دهاقان (سِمیرُم سُفلی)، کاشان، گلپایگان، خمینی شهر (سِدِه)، نائین، نَجَف آباد و نَطَنز.

اصفهان شهرزیبا وتاریخی اصفهان درمرکز ایران میان دامنه های شرقی زاگرُس و کوه های مرکزی قراردارد و فاصله آن تا تهران 424 کیلومتراست. بخشی ازشهراصفهان درجلگه آبرفت زاینده رود واقع شده و بخش دیگر آن تا دامنه های کوهستان امتداد دارد. آب فراوان زاینده رود، هوای معتدل ومطبوع و فصل های چهارگانه منظم از خصوصیات طبیعی این شهر است.

اصفهان شهری است باستانی که بنایش را به تَهمورِث دیوبند نسبت می دهند. در افسانه ها، اصفهان یا سپاهان را مرکز سپاهی گری ایران خوانده اند، جایی که کاوه آهنگر، پس ازپیروزی فریدون بر ضَحّاک، برآن فرمانروا گردید. در زمان هَخامَنِشیان اصفهان جایگاه اشراف وخاندان های هفتگانه سلطنتی شد. در دوره ساسانیان این شهر به دژ استواری مبدّل گردید که مرکز سپاه و انبار اسلحه و تجهیزات بود. اصفهان هنگام حمله اعراب از دو بخش بزرگ جداگانه تشکیل می شد. یکی شهر جِی و دیگری یهودیه. این شهر در بیشتر دوره های تاریخ ایران مرکز مهمّ اقتصادی، سیاسی، و نظامی کشور بوده است. نوشته اند که در صدر اسلام حَجّاج بن یوسف ثقفی هنگام دادن حکم فرمانرواییِ اصفهان به یکی ازسرداران خود گفته بود: «تورا فرمانروایی شهری دادم که سنگش سرمه ومگسش زنبور عسل و علفش زعفران باشد.»

درنیمه قرن سوّم هجری (نهم میلادی) مردم اصفهان به کیفر شورش برضد خلیفه بغداد قتل عام شدند. در زمان حکومت آل بویه این شهر رونق و آبادانی بسیار یافت و پایتخت رُکنُ الدوله یکی از برادران آل بویه گردید. اصفهان تا زمان سلطنت مسعود غَزنَوی در دست جانشینان آل بویه ماند. علاءالدوله کاکویه امیری که ابن سینا سال های پایان زندگی خویش را در دربار او گذراند و دانشنامه علایی را به نام او کرد از این خاندان بود.

اصفهان درنیمه دوّم قرن پنجم هجری(یازدهم میلادی) پایتخت سلطان ملکشاه سَلجوقی شد. سلطان و وزیرش خواجه نظام الملک، اصفهان را در عهد خود به یکی از مهمترین و آبادترین شهرهای روزگار بدل کردند. مهمترین واقعه ای که در قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) دراصفهان رخ داد به آتش کشیده شدن مسجد جمعه وکتابخانه معتبرآن توسط پیروان اسماعیلیه بود که پیش از آن ازقلعه شاهدِژ بیرون رانده شده و آزار دیده بودند.

درحمله مغول اصفهان آسیب بسیار ندید، زیرا جنگی که در نزدیکی اصفهان بین سپاهیان سلطان جلال الدین مَنکِبِرنی و مغول درگرفت نیروی هردوطرف را به شدّت کاهش داد. امّا درزمان امیرتیمورگورکان اصفهان شاهد قتل عام دهشتناکی بود زیرا به دستور تیمور بیش از هفتاد هزار تن را دراین شهر کشتند و از سرهای کُشتگان مناره ها برپا کردند.

شکوهمند ترین دوره تاریخ اصفهان در زمان صَفَویّه و هنگامی است که شاه عبّاس بزرگ در سال 1007ه ق (1598م) آن را، به جای قزوین، پایتخت ایران کرد. اندکی بعد به فرمان وی حدود دوهزارتن از ارامنه جُلفا در ساحل رود اَرَس را به محلّی به همین نام درساحل جنوبی زاینده رود کوچ دادند. دراین زمان جهانگردان و سفیران اروپایی که به ایران می آمدند از زیبایی و آبادانی و شکوه اصفهان به حیرت می افتادند. از خلال نوشته های ایشان می توان به شکوه این شهر درآن روزگار پی برد. وسعت و زیبایی ساختمان ها وباغ های اصفهان پس از شاه عبّاس اوّل تا آخر دوره صَفَوی رو به افزایش بود. امّا در حمله افغان شهر رو به ویرانی نهاد. از آن پس در زمان نادرشاه افشارتا دوره قاجار پایتخت از اصفهان به مشهد، شیراز، و سرانجام تهران منتقل گردید و اصفهان دیگر اعتبار گذشته خودرا باز نیافت.

در دوره قاجاربسیاری از آثار دوران صَفَوی به دستور ظِل ّالسلطان، پسر ناصرالدّین شاه، خراب شد تا ازمصالح آن کاخ معروف به پارک ظِلّ السلطان درتهران ساخته شود. در دوره پهلوی بسیاری از آثار تاریخی و هنری اصفهان که روبه ویرانی رفته بود بازسازی شد و این شهر به سبب موقع مهمّ صنعتی و کشاورزی خود و قرار گرفتن بر سر شاهراه های نظامی و بازرگانی دوباره رو به رونق و آبادانی گذاشت.

اصفهان، با مجموعه ای از آثار تاریخی و هنری بسیار نفیس، همواره ازمهمترین کانون های جلب مسافران و جهانگردان بوده است. بعضی از صاحب نظران برآنند که اصفهان یکی از زیباترین و دیدنی ترین شهرهای جهان است. پروفسور آرتورپوپ، پاستانشناسِ معروف، این شهر را زیارتگاه مشتاقان هنر خوانده است.

آرامگاه وی و همسرش به وصیت خود ایشان در حاشیه ی زاینده رود قراردارد. ازجمله آثار تاریخی و پرشکوه اصفهان آتشگاهی درنزدیکی اصفهان است که از دوره ساسانی برجای مانده، دیگر چند پل بر روی زاینده رود که هریک ازجهت معماری در نوع خود شایان توجه است. اساس ساختمان پل خواجو را متعلّق به دوره ساسانیان می دانند که بعدها درزمان دیلَمیان و سَلجوقیان تکمیل شده است. مسجد جامع عتیق اصفهان مجموعه ای از بناها و تزیینات هنری دوره های مختلف را یک جا گردآورده و ازشاهکارهای معماری دوره اسلامی است. مناره مسجد بَرسیان واقع در42 کیلومتری مشرق اصفهان و مناره چهل دختران با تزیینات آجری وکتیبه ای به خط کوفی و آثار دیگر از دوره سَلجوقی در نزدیکی های شهراصفهان نیز اهمیّت تاریخی بسیار دارد. منار معروف دیگر در اصفهان منارجنبان است که به سبک دوره مغول ساخته و برسنگِ قبر آن تاریخ 716ه ق (1216م) کنده شده. هرگاه یکی ازدو مناره ی این آرامگاه را تکان دهند مناره دیگر وحتی تمام ساختمان می جنبد به همین جهت ساختمان به منارجنبان شهرت دارد. از دوران مغول، تیمور، آل مظفّر و آق قویونلو و دیگرخاندان های فرمانروای این منطقه نیز آثار تاریخی بسیار جالب توجّه در اصفهان و اطراف آن باقی مانده است.

امّا، زیباترین بخش دیدنی های تاریخی اصفهان مربوط به دوره صَفَوی است. از مهم ترین آنها مدرسه نادرشاه (مسجد چهارباغ) و کاروانسرای پشت آن و نیز مسجد مقصود بیک یا ظُلَمات از بناهای زمان شاه عبّاس بزرگ است که با داشتن محراب نفیس و کتیبه ای به خطّ علیرضاعبّاسی، خوش نویس معروف آن دوره، نامدار است. میرعِماد، خوش نویس دیگر این دوره، در یکی از حجره های این مسجد دفن شده است.

ازنقاط زیبای شهر اصفهان که به دستور شاه عبّاس بزرگ ایجاد گردید، میدان شاه یا میدان نقش جهان است که500 متر درازا و 160متر پهنا دارد. در اطراف این میدان مغازه ها وکارگاه های هنرمندان در دوطبقه بنا شده است. مسجد شاه یا مسجد سلطانی درجنوب این میدان از نظرکاشی کاری و بلندی مناره ها و عظمت گنبد یکی ازشاهکارهای معماری قرن یازدهم هجری(هفدهم میلادی) و بلکه همه قرون به شمار می آید. مسجدشیخ لطف اّلله، درمشرق میدان نقش جهان، با کتیبه هایی به خطّ علیرضا عبّاسی نیزاز زیباترین آثار شهر اصفهان است. عالی قاپو و کاخ چهل ستون با تالارهای آینه و ایوان های بلند از بناهای دوران شاه عبّاس اوّل و دوّم صفوی، برای تشریفات درباری ساخته شده است.

کاخ عالی قاپو

کاروانسراهای بسیار، هریک درنهایت زیبایی و وسعت، هنوز ازآن دوره برجای مانده ومورد استفاده است. درانتهای جنوبی خیابان چهارباغ، بر روی زاینده رود،سی و سه پل قراردارد که چون الله ورودیخان، یکی از سرداران معروف شاه عبّاس بزرگ، مأمور ساختمان آن شده بود به پل اّلله وردیخان نیز شهرت یافته است. این پُل300 متر طول و 14 متر عرض دارد و در نوع خود از لحاظ زیبایی و استواری شاهکار معماری است.

از دیگر نقاط تاریخی و بسیار دیدنی، کلیسای وانک واقع در ناحیه ی جلفاست که امروزه به شهر اصفهان پیوسته. این کلیسا افزون بر تقدس مذهبی که برای همه ی ارمنیان جهان دارد، هم به واسطه ی ساختمان باشکوه و هم از جهت گردآمدن آثار ارزندهء هنری درآن موزه ای ارزشمند است که آثار تاریخی و مذهبی بسیاری ازمسیحیان ایران را در خود گرد آورده. مسجدها و مدرسه های علوم دینی بسیار و پل ها و کلیساها از دیگر آثار تاریخی و تماشایی شهر اصفهان است که همراه با انبوه اجناس هنری و صنایع دستی ممتاز و گوناگون می تواند هرجهانگرد ایرانی یا خارجی را روزها و بلکه ماه ها به خود مشغول دارد. شهر اصفهان، علاوه بر جنبه تاریخی و هنری ارزنده خود، به واسطه رونق صنعت، تجارت، و جهانگردی در ردیف مهم ترین شهرهای ایران است و باداشتن دانشگاه ومدارس قدیمی یکی از کانون های عمده تعلیمات مذهبی و دانش و فرهنگ کشور نیز به شمار می رود.

کاشان

کاشان شهری است درجنوب کویر و دریاچه قم که تا تهران 258 کیلومتر فاصله دارد. کوه های مرکزی ایران از کنار این شهر می گذرد و بلندترین قلّه آن کوه کَرکَس درجنوب شرقی کاشان واقع شده. آب و هوای کاشان دربخش کوهستانی سردسیری و در نواحی دامنه جلگه به ویژه حاشیه ی کویرگرمسیری است. دو رودخانه کوچک کم آب، یکی قَمصَر رود و دیگری قهرود، از این ناحیه می گذرد.

کاشان

کاشان از شهرهای بسیار قدیمی ایران است. تپه های سیالَک یا سیلَک در سه کیلومتری جنوب غرب این شهر قراردارد. درکاوش های باستانی، آثار بسیارمهمّی از تمدن پیش رفته مردم این سامان طی 4500 سال گذشته یافت شده است. دراسناد زمان ساسانیان، تعداد سربازهایی راکه ازاین شهر می گرفته اند تا بیست هزار تن برآورد شده است. در دوره های اسلامی کاشان را شهری کوچک باعقرب های خطرناک نوشته اند که درآن کاسه های لعاب دار زیبایی به رنگ آبی ساخته و به شهرهای دیگر فرستاده می شود.

کاشان، مانند دیگر شهرهای ایران، از حملات پی درپی قبایل ترک آسیب بسیاردیده است. درتاخت و تاز هُلاکوخان، خواجه نصیرالدّین طوسی توانست با جلب احترام خان مغول نسبت به وجود بابا افضل کاشانی، از بزرگان صوفیه، سپاهیان را از کشتار مردم باز دارد. درحمله امیرتیمور نیز حاکم کاشان با حُسن تدبیر از کشتار مردم جلوگیری کرد. با روی کار آمدن صَفَویان، کاشان که یکی از مراکز مهمّ شیعیان بود رو به آبادانی نهاد. با وجود چند زلزله سخت که به کاشان و روستاهای اطراف آن آسیب فراوان وارد آورده این شهرکوچک راهمچنان به خاطر وجود آثار تاریخی و فرآورده های صنعتی باید شهری با اهمیّت دانست. گلاب قَمْصَر، انواع پارچه های گران بها، کاشی و فرش های پشمی وابریشمی از بهترین نوع، ازمحصولات برگزیده کاشان است.

درمشهد اردهال نزدیکی کاشان هرساله مراسم قالی شویان برگزارمی شود که به باور محلی جنبه ی مذهبی دارد. گروه زیادی از مردم محل و وابستگان آن ها هرساله از نقاط مختلف جهان برای شرکت در مراسم عاشورا و قالی شویان به کاشان می آیند. مراسم گلاب گیران در قمصر یکی دیگر از شهرهای نزدیک کاشان نیز هرسال درفصل بهار، اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت ماه مسافران بسیاری را به محل می کشاند.

روستای تاریخی ابیانه نزدیک کاشان

از آثار تاریخی این شهر دو آتشکده متعلّق به دوره ساسانیان، مسجد جامع و مناره های منتسب به دوره سَلجوقی و آثاری از عهد ایلخانیان مغول و تیموریان رامی توان نام برد. مقبره امام زاده حبیب بن موسی (ع) از آثار قرن هفتم هجری وآرامگاه شاه عبّاس بزرگ ازدیگر آثارتاریخی کاشان است. باغ شاه، باغی وسیع و پُرآب و درخت، واقع درناحیه ای به نام فین در شش کیلومتری جنوب غربی کاشان نیز به عهد صَفَویّه و زندیّه بازمی گردد. امیر کبیر در حمّام همین باغ کشته شد. علاوه براین ها، از دوره قاجاریه نیز درشهر کاشان آثاری قدیمی، از آن جمله گنبد عظیم و مناره های بلند مدرسه آقا، برجای مانده است. خانه ی بروجردی ها و طباطبائی ها نیز با معماری زیبا و قدیمی خود از دیگر آثار دیدنی کاشان و اطراف است.

گلپایگان

گلپایگان یکی از شهرهای تاریخی استان اصفهان است. این شهر بین اَلیگودرز، نجف آباد، خُمین و محلاّت و درفاصله 352 کیلومتری تهران قراردارد. سلسله کوه های مرکزی و رود قبله، که ازکوه های جنوبی خوانسار سرچشمه می گیرد، از گلپایگان می گذرد. نزدیک یکی از روستاهای اطراف شهربر روی این رودخانه سدّ مهمّی بسته شده است. آب و هوای گلپایگان درنواحی کوهستانی سردسیری و در نواحی جلگه ای معتدل است.

گلپایگان، که عرب ها آن را جُرفاذَقان تلفّظ می کردند، ازشهرهای قدیمی ایران است و نام آن درآثار مربوط به دوره ساسانی آمده. امّا آثار تاریخی این شهر همه به دوره های اسلامی بازمی گردد. مسجد جامع گلپایگان از آثار محمد بن ملکشاه سَلجوقی است که چند کتیبه به خط کوفی دارد. مناره ای بلند، از آثار دوره سَلجوقی، با کتیبه ای آجری نیز دراین شهر است. این مناره با دو در، از بلندترین مناره هایی استکه درایران ساخته شده. امامزاده سیدالسادات و بُقعه هفده تن از دیگر آثار تاریخی گلپایگان است. براین بنای اخیرکتیبه ای به خط فارسی در وصف شاه عبّاس بزرگ دیده می شود.

5. استان ایلام

استان ایلام در غرب ایران، با مساحتی حدود20151 کیلومترمربّع و جمعیّتی نزدیک به 538877 نفر، بین استان های کرمانشاهان، خوزستان و لُرستان واقع شده و ازجنوب و مغرب با کشور عراق 425 کیلومترمرزمشترک دارد. رشته جبال زاگرُس در امتداد شمال غرب به جنوب شرق، این استان را به دو قسمت می کند و ارتباط شهرها را بامرکز استان دشوارمی سازد. نیمه شرقی وشمال شرقی منطقه ازکوهستان ها ونیمه غربی آن ازمناطق کم ارتفاع دشت های گرمسیر منطقه مِهران و دِهلُران تشکیل شده است. دشت های حوزه شرقی، یعنی شهرستان ایلام، به سبب دسترسی به آبهای سطحی محلّی مناسب، برای پدید آمدن شهرها و آبادی های پرجمعیّت است.

آب و هوای ایلام در دو ناحیه مختلف کاملاً متفاوت است. مناطق مرتفع زاگرُس، که دراین استان «کبیرکوه» خوانده می شود، سردسیر و دشت های جنوب و غرب گرمسیر است. بادهای خشک و سوزان صحرای عربستان نیز در تابستان به مناطق غربی وجنوبی نفوذ می کند و برخشکی وگرمی هوا می افزاید. دراین میان دامنه های دینار کوه، حدّفاصل دشت های کم ارتفاع، به علّت تنوّع آب و هوا و جنگل های انبوه کوهستانی، به عنوان چراگاه های خوب منطقه مورد بهره برداری عشایر و دام داران قرار می گیرد و ییلاق و قشلاق سالانه عشایر دراین نواحی انجام می شود.

ایلام استانی پرآب و مهم ترین رودخانه آن سیمَره بخشی از شاخه رود بزرگ گاماسیاب است. علاوه براین، از آب های زیر زمینی استان با چاه های عمیق و نیمه عمیق بهره برداری می شود. مردم ایلام که بیشتر آنها را ایلات کُرد و لُر تشکیل می دهند به دام داری و کشاورزی دیم و کشت گندم و جو اشتغال دارند. دانشکده دام پروری ایلام درسال 1355ش (1976م) گشوده شد. با این همه، کمبود نیروی انسانی ماهر و نیمه ماهر در همه زمینه ها از مهمترین علل عقب ماندگی این استان بوده است. گرچه این منطقه با داشتن معادن سنگ های ساختمانی، نفت، قیر، زغال سنگ، آهن، گاز طبیعی، گوگرد و تیزاب ثروتی انباشته دارد، امّا این معادن هنوز چنان که باید شناسایی نشده ومورد بهره برداری قرار نگرفته اند. به طور کلّی، استان ایلام با وجود تنوّع آب و هوا و وضع اقلیمی مناسب و معادن فراوان، ازنظر اقتصادی چندان رونق نیافته و درسال های جنگ ایران و عراق نیز به منابع طبیعی و انسانی آن آسیب بسیار وارد آمده است.

مردم ایلام بیشترمسلمان و شیعه دوازده امامی هستند و اقلیتی نیز از اهل تسنّن و ادیان دیگردرآن ساکن اند. مردم اگرچه اغلب زبان فارسی را می فهمند امّا به زبان های کُردی و لُری و عربی سخن می گویند. مطابق آخرین تقسیمات کشوری استان ایلام 7 شهرستان دارد از جمله: ایلام (مرکز استان) درّه شهر، دِهلُران، شیروان، چَرداوُل و مِهران.

ایلام

شهرستان ایلام، مرکز استان ایلام که تا تهران 801 کیلومترفاصله دارد، تا سال 1315ش (1936م) منصور آباد پشت کوه نام داشت. این شهر میان اسلام آباد غرب، خرّم آباد، و مِهران واقع شده و از مغرب به مرز ایران و عراق محدود است و آب و هوایی معتدل دارد. رودهائی که از کنار این شهر می گذرند همه از کبیرکوه سرچشمه گرفته و به رودخانه سیمَره می ریزند.

اهمیّت شهرستان ایلام بیشتر به خاطرتمرکز داد و ستد و امور اداری عشایر و بازرگانی محلّی درآن است. ازنظرتاریخی ایلام درمنطقه تمدّن های باستانی قرار دارد. پیدا شدن پیکره ها و الواح گلی با نقش اناهیتا متعلق به حدود هفت قرن پیش از میلاد مسیح از آن جمله است. در دامنه ی کبیرکوه، در سرآب کلان شیروان نیز بقایای شهرهای قدیمی دوران ساسانی شناسایی شده. طاق فرهاد وشیرین بین راه سومار و تنگ چوبین، یا شکارگاه بهرام چوبین، دراین منطقه به همین دوران باز می گردد. مهران مهران یکی از شهرهای استان ایلام درمرز عراق و حدود صد کیلومتری بغداد قرار دارد. این شهر با نزدیک به پنجاه هزار جمعیت درسال 1365خ/1986م. درجنگ به تصرف عراق درآمد، اما کمتر از یک ماه بعد آزاد شد. این شهر محل رفت و آمد زائران به اماکن مقدسه ی شیعیان به خصوص زیارت حرم امام حسین درکربلا است.

  6. استان بوشهر

استان بوشهر، با مساحتی حدود 23168 کیلومترمربّع و جمعیّتی نزدیک به808482 تن، درجنوب ایران وحاشیه خلیج فارس واقع است. این استان درجلگه بین دنباله کوه های زاگرُس درشمال و شمال شرق و خلیج فارس درجنوب قرار گرفته و با استان های خوزستان، کُهگیلویه و بُویر احمد و هرمزگان همسایه است. آب و هوای آن در نوارساحلی گرم و مرطوب و درقسمت های داخلی گرم و خشک صحرایی است. طوفان های خلیج فارس اغلب به گرمی هوا می افزاید. به علت عبور رودخانه ها از شوره زار بیشتر آب های جاری منطقه برای نوشیدن و کشت مناسب نیست و زمین از پوشش گیاهی ناچیزی برخوردار است و به همین سبب کمبود مواد غذایی در این استان کاملا ًمحسوس است. با این همه، در این استان ازچوب درختان گرمسیری برای ساختن کشتی و قایق استفاده می شود. امّا، در بُرازجان، تنها منطقه کشاورزی استان، تنباکو و خرما وغلات و سبزیجات به عمل می آید. شاهرگ اقتصادی بوشهرماهیگیری و صید میگو است که بهترین نوع آن در دنیا در خلیج فارس یافت می شود.

استان بوشهر از نظر معادن بسیار غنی است. پیش از انقلاب، پالایشگاهی برای استفاده از منابع عظیم گاز طبیعی کَنْگان در دست ساختمان بود که بعد از توقف زمان جنگ اکنون تکمیل شده و فعال است. نفت استخراج شده از ذخایر بزرگ نفت استان برای بارگیری نفتکش ها از راه لوله به اسکله خارْک منتقل می شود.

کارخانه های فلزکاری، پارچه بافی، سیمان و تهیه ی کود کیاهی نیز در بوشهر مشغول به کار است. در کارگاه های قالی بافی نیز عدهء قابل توجهی کار می کنند.

ساکنان بوشهر به زبان فارسی با لهجه محلّی و یا به زبان عربی گفتگو می کنند. به واسطه ی موقعیت بندری در این شهر نژادها و اقوام گوناگون سکونت دارند که اگرچه جذب جامعه ی ایرانی شده اند ، اما تأثیرهای ژنتیک و فرهنگی نیز از خود گذاشته اند. بزرگترین این گروه ها را سیاه پوستان افریقائی تشکیل می دهند. به دلیل موقع نظامی این استان و وجود شرکت های نفتی و پروژه های صنعتی در آن، نیروهای فعّال استان های مجاور و مناطق دیگر به این منطقه جذب می شوند. امروزه بنادر این استان ، به خصوص بندر بوشهر و گناوه که پیش ازآن جندان فعال نبود، بر اثر آسیبی که در جنگ ایران و عراق به بنادر دیگر وارد آمد، اهمیّت بیشتری یافته اند.

شهرستان های استان بوشهر عبارت است از: بوشهر(مرکز استان)، دشتِستان(بُرازجان)، گناوه، کَنگان، دشتی و تنگستان، و دَیر. جزیره خارْک نیزبه این استان تعلّق دارد.

بندر بوشِهر

این بندر، که درجلگه ای وسیع میان دریا و بلندی های ساحلی ساخته شده، در کرانه خلیج فارس درسمت جنوب بهبهان و بُرازجان و باختر فیروز آباد قرارگرفته است و تا تهران 1218 کیلومتر فاصله دارد. آب و هوای بوشِهر گرم ومرطوب است و از آب چند رودی که پیرامون آن جاری است به علت شوری زیاد نمی توان بهره برداری کرد.

بوشِهر از نخستین قرن های اسلامی محلّ رفت و آمد دریایی بوده است. نادرشاه افشار به سال 1146ه (1733م) آن را به صورت پایگاه دریایی ایران درخلیج فارس درآورد. پس از این تاریخ، کمپانی های هند شرقی بریتانیا و هلند تجارت خانه های خود را از بندرعبّاس به بندر بوشِهر آوردند و موجب رونق بازرگانی این بندر شدند. درزمان کریم خان زند اهمیّت این شهر فزونی یافت، زیرا راه کاروانرو شیراز، پایتخت زندیه، بدان می پیوست. درزمان ناصرالدین شاه قاجار، انگلیس ها برای مقابله با حمله سپاه ایران به هَرات، جزیره خارْک و بندر بوشِهر را اشغال کردند. پس از عقب نشینی ایرانیان از افغانستان، تخلیه بوشِهر نیز در قرارداد صلح بین دوکشور گنجانده شد. اما پس از آن انگلیسی ها از تعهد خروج سرباز زدند و سربازان ایشان پیوسته در خاک ایران رفت و آمد می کردند. عاقبت مردم محلی به رهبری رئیس علی دلواری با شبیخون به کشتی ها و وارد آوردن تلفات از جمله کشتن فرمانده آنان را ناچار به تخلیه ی خاک ایران نمودند. درزمان سلطنت رضاشاه، کشیدن راه آهنِ سراسری ایران از بندر تُرکَمَن (بندرشاه) به بندرخمینی درجنوب و توسعه بندر خُرّمشهر، بوشِهر را از اهمیت انداخت. امّا درسال های اخیر براثر جنگ باعراق -که به ویرانی کامل خُرّمّّشهر انجامید- بندرهای بوشِهر و گناوه، درنزدیکی آن، دوباره مرکز رفت و آمد کشتی ها و حمل کالای بازرگانی شد و دیگر بار موقع نظامی و تجاری مهمّی یافت.

ذخایرنفتی و تأسیسات کشف و استخراج گاز پارس در جنوب بوشهر که در دهه های اخیر راه اندازی شده بزرگترین حوضه ی گاز طبیعی منطقه را دارد و سرمایه گذاری کلانی روی آن صورت گرفته است.

در سال 1354خ/1975م. قرارداد ساختمان نیروگاه اتمی در دوازده کیلومتری بوشهربین دولت ایران و شرکت زینس آلمان به امضا رسید. درزمان وقوع انقلاب اسلامی 50% آن به پایان رسیده بود. درجنگ باعراق راکتور اتمی بر اثر بمباران از بین رفت. پس از پایان جنگ به دلایل سیاسی جمهوری اسلامی ناچار شد برای تکمیل ساختمان آن با روس ها قرارداد ببندد. نگرانی از دستیابی جمهوری اسلامی به تسلیحات اتمی باوجود انکار آن از سوی دولت و مذاکرات بین ایران و اتحادیه ی اروپا در این زمینه اکنون درجریان است.

بناهای تاریخی بوشِهر، که همگی جنبه مذهبی دارند، دردوران اسلامی تاریخ ایران ساخته شده اند، از آن جمله بُقعه خواجه خضر و مسجد کوفی و مسجد جمعه. از دیگر آثار تاریخی نزدیک به بندر بوشِهر آتشکده کوه بند دربیست کیلومتری خورموج است که دردل کوه کنده شده و تالاری چهارگوش با آتشدانی گرد دارد. بندر بوشِهر درکنار یکی از کانون های بسیارمهمّ تمدّن باستانی واقع شده است. ریشهر، دردوازده کیلومتری بندربوشِهر، بیش از دوهزارسال پیش از مسیح وجود داشته و بر سر راه دریایی شوش به موهِنجودار و درآن سوی سِند واقع بوده است. یادگارهای ایلامیان و بازمانده بناهای تاریخی عهد ساسانیان را در ریشهر می توان یافت. علاوه براین ها، درزمان سِلوکیان نیز دراین ناحیه شهری به جای شهر کهنه ایلامی ساخته شده است.

براساس یافته های باستان شناسان تمدّن ریشهر را می توان در ردیف تمدّن شوش دانست. تابوت های سفالی یا خمره های بزرگ، که اسکلت انسان درون آنها یافت شده، و نیز کتیبه های میخی بابِلی از نشانه های پیشینه ی تاریخی این شهراند. قدیم ترین تمبرهای پستی ایران در سال 1915به وسیله ی انگلیس ها که ایران را در اشغال داشتند چاپ شده است. بدین جهت امروزه مجموعه داران تمبرهای پستی این شهر به واسطۀ دردست داشتن تمبرهای قدیمی شهرت بسیار دارند.

تنگستان

تنگستان که مرکز آن احرام نام دارد منطقه ای است با وسعت 76  کیلومتر مربع و جمعیت حدود 59000نفر در57 کیلومتری بوشهر.چشمه های آب گرم اطراف آن مورد استفادهء مردم محل است. در اطراف این شهر گرم و مرطوب ساحلی، دلوار زادگاه رئیس علی دلواری کشاورز تنگستانی قراردارد. وی درسال 1915برضد پیشروی سربازان انگیسی در داخل خاک ایران قیام کرد و به یاری مردم آن ها را شکست داد. میارزات او در اندک زمان از آن روستای کوچک تا کازرون و فیروز آباد فارس گسترش یافت. گفته اند می خواست با اجازه ی حکومت بحرین را نیز از انگیس ها بازپس بگیرد. اما درهمان سال ترور شد و جنازه اش را در نجف به خاک سپردند. موزه ی رئیس علی در دلوار، همان محلی که مردم برای جنگ با انگیس ها آماده می شدند، ساخته شده است.

جزیره خارْک

خارْک ازجزایرخلیج فارس است که در فاصله 60 کیلومتری شمال غرب بندربوشهر واقع شده و جزئی از استان بوشهر است . این جزیره، که مساحتی تنها حدود 50 کیلومترمربّع دارد عمیق ترین بندر نفتی جهان است و بزرگترین نفت کش ها امکان پهلو گرفتن در کنار آن را دارند. از سه هزار سال پیش از مسیح شناخته بوده و جزو قلمرو ایلام به شمار می آمده است. با کشیدن لوله نفت از گچساران به این جزیره، خارْک مهمترین بندر بارگیری نفت ایران شد و رفت و آمد روزانه نفتکش های غول پیکر اهمیّت اقتصادی بدان بخشید. درجنگ ایران و عراق تأسیسات ترمینال نفت خارْک آسیب بسیار دید و بخش بزرگی از آن از کار افتاد.

7. استان تهران

استان تهران با وسعتی معادل19195 کیلومترمربّع و جمعیتی حدود دوازده ملیون نفر، پایتخت و مرکز اداری حکومت ایران، بین استان های مازندران، مرکزی، زنجان، و سمنان واقع شده است. بلندترین قسمت رشته کوه های البرز در بخش مرکزی، حدّ شمالی استان تهران را تعیین می کند. دماوند با بلندی 5678 متر از سطح دریا، در شمال تهران سر برافراشته و با قلّه پربرف خود با شکوه و زیبایی تمام جلوه گر است. این کوه مخروط آتش فشان عظیمی است که مراحل پیش از خاموشی را می گذراند.

رشته کوه های البرز و کَندُوان و طالقان در شمال شرقی و بلندی های فیروزکوه و سوادکوه در دنباله آن دیوار طبیعی بلندی است که تهران را از طرف شمال دربرگرفته و مانع نفوذ بخار آب دریای خزر به این ناحیه می شود. به همین جهت دشت های جنوبی کوهپایه های البرز آب و هوای گرم و خشک و پرگرد وغبارکویری دارد که تنها گهگاه با وزش بادهای غربی اندکی ملایم تر می شود. درمناطق کوهستانی استان تهران آب و هوا معتدل و اندکی مرطوب است. پُرآب ترین رودخانه این ناحیه رود کرج است که در دامنه جنوبی البرز در تمام سال جریان دارد. درشمال ناحیه ای به نام آدران، کنارجاده کرج به چالوس، سدّ کرج یا سد امیرکبیر بر روی این رودخانه زده شده که از سال 1343ش (1964م) ازآن بهره برداری می شود. مصرف آب و برق تهران از مخازن این سد و سدّ لَتیان، بر روی رودخانه های هَراز و جاجِرود، تأمین می شود. درگذشته، تهران چشمه ها و قنات های معروف فراوان داشت که آب مشروب شهر را تأمین می کرد. امّا امروز همه آنها از میان رفته اند.

استان تهران، با آب و هوای صحرایی، پوشش گیاهی فقیری دارد. دامداران اندکِ این ناحیه ناچار از مصرف علوفه خشک اند. امّا، ازحدود سی و پنجسال پیش به این سو، اِحداث جنگل های مصنوعی و پارک های جنگلی حفاظت شده دردرون شهر و تپه های اطراف تهران درلطافت هوا و بالا بردن میزان بارندگی و سرسبزی محیط تاًثیری محسوس داشته است.

استان تهران، با وجود سهم بسیار کوچکش در تولید محصولات کشاورزی، به سبب تمرکز امور اقتصادی و تجارتی و رشد بی اندازه کانون های صنعتی درآن، درچهل سال اخیر، موقع ویژه ای یافته و بزرگترین قطب اقتصادی کشور شده است. صنایع غذایی، نسّاجی و چرم، سلولزی، شیمیایی، دارویی، کانی غیرفلزّی، تولید اتومبیل، مخازن بزرگ، در و پنجره آهنی، برق و الکترونیک از جمله صنایع و تولیدات استان تهران است. نخستین کارخانه تولید سیمان ایران به سال 1304ش (1925م) درشهرری شروع به کار کرد و بزرگ ترین کارخانه تولید سیمان کشورنیز درسال 1333ش(1954م) دراین استان مورد بهره برداری قرار گرفت.

استان تهران با جمعیّتی نزدیک به11 ملیون و931656 تن متراکم ترین استان ایران است. مردم ساکن تهران، که اکثر آنان از نقاط مختلف کشور به آنجا آمده اند، علاوه بر گویش های محلی خود، به زبان فارسی گفتگو می کنند. بزرگترین تعداد اقلّیت های مذهبی ایران ساکن تهران اند و گروهی بزرگ از خارجیان ساکن ایران نیز در تهران به سر می برند.
بنا بر آخرین تقسیمات کشوری، استان تهران دارای دوازده شهرستان است : تهران (مرکز استان)، شمیرانات، کَرَج، دماوند، ورامین، شهریار، ساوج بلاغ، ری، جاجرود، لار پاکدشت، ناظرآباد.

تهران

شهرتهران دردامنه جنوبی البرز میان دو رود کَرَج و جاجِرود واقع شده و ازجنوب به شهرری و دریاچه نمک محدود است. تا قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) تهران روستای بزرگی بود که بعداز خرابی شهر تاریخی ری رفته رفته وسعت و شهرت یافت.

شاهان صَفَوی درلشکرکشی ها و در راه مسافرت به خراسان برای زیارت امام هشتم (ع) مدّتی در تهران، که نزدیک پایتخت، قزوین، بود، می ماندند. درهمین زمان، بارویی گردِ تهران ساختند که 114 برج (به تعداد سوره های قرآن) و چهار دروازه داشت. درزمان شاه عبّاس اوّل، که پایتخت رابه اصفهان برد، جهانگردی اروپایی به نام پِیترودِلاواله در سفر خود به ایران تهران را چنارستان نامید، زیرا در همه کوچه ها و خیابان های این شهر چنارهای کهن به چشم می خورد. قطربرخی از این درختان چنان بزرگ بود که چهارتن می بایست دست به دست هم دهند تا بتوانند آن را در برگیرند.

میدان شهیاد (آزادی)

درنوروز سال1200ه (1786م)، آقامحمّدخان قاجار تهران را پایتخت خود کرد و ده سال بعد درهمین شهر تاجگذاری نمود. ازآن پس ساختمان قصرها، باغ ها، میدان ها و خیابان های پُردرخت درتهران آغازشد. فتحعلی شاه درتهران بناهای بسیار ازجمله قصرها و کاروانسراها ساخت و باغ هایی نیز بیرون تهران بنا کرد. در زمان ناصرالدین شاه توسعه و ساختمان تهران سرعت گرفت. میرزا تقی خان امیرکبیر سنگ بنای دارالفنون را گذاشت و در پی آن گسترش و آبادانی تهران روز افزون شد. دردوران سلطنت پهلوی و با ساخته شدن شاهراه های بزرگ ومجتمع های بلند مسکونی وکاخ های اداری در این شهر، تهران به صورت یکی از بزرگترین و پرجمعیّت ترین شهرهای خاورمیانه درآمد. دو فرودگاه بین المللی مهرآباد و خمینی ، دو فرودگاه نظامی دوشان تپه و قلعه مرغی، راه آهن و چهار ترمینال مسافربری به سراسر نقاط کشور، تهران را با سراسر ایران و خارج از کشور مرتبط می سازد. مرکز تهیّه و پخش برنامه های رادیو و تلویزیون و مراکز مخابرات داخلی و بین المللی نیز در تهران است و سراسرکشور را زیر پوشش ارتباطی و مخابراتی قرارمی دهد.

تأسیس دارالفنون به وسیله ی میرزاتقی خان امیر کبیر و دانشگاه تهران درسال 1313خ/1934م. که تاکنون توسعه ی بسیار یافته و و دیگر دانشگاه هائی که تا آخر دوره ی پهلوی به تدریج به وجود آمد، از دیگر پدیده های مهم تاریخی و فرهنگی شهر تهران است. پس از انقلاب اسلامی افزون بر آن ها دانشگاه ها و آموزشگاه های دینی،علمی ، صنعتی و فرهنگی بسیار درسراسر کشور راه اندازی شده که شاخه ی اصلی بیشتر آن ها در تهران قرار دارد.

جمعیت تهران بر اثر مهاجرت وسیع مردم از شهرها و روستاهای سراسرایران افزایشی بی رویه یافته است. ساکنان دیگر نواحی کشور درجستجوی کار و شرکت در فعّالیت های تجاری، صنعتی، آموزشی، و سیاسی به تهران سرازیر می شوند. تمرکز اداری و امکانات پیشرفته بهداشتی و آموزشی و سرمایه گزاری نیز از دیگر علّت های مهاجرت به تهران است. این مهاجرت موجب تراکم فزاینده جمعیت و وسعت بی اندازه شهر تهران شده و فضای آن راکه به طورطبیعی خشک و پرگرد وغباراست به دود و گاز و سروصدای زیاد نیز آلوده کرده است. با این همه، تهران، چون دیگر پایتخت های بزرگ جهان، از امکانات مناسب برای زندگی و رفت و آمد بسیار مردم از داخل و خارج کشور برخوردار است. همین تحرک فوق العاده اجتماعی و اقتصادی را از مهمترین امتیازات این شهر بزرگ می توان شمرد.

ازمیان مهمترین مکان های مذهبی شهر تهران، امامزاده صالح، امامزاده حسن، امامزاده سیّد اسماعیل، مسجد شاه، مدرسه و مسجد سپهسالار، ومدرسه خان مروی را می توان نام برد. کاخ گلستان، کاخ صاحبقرانیه، کاخ فرح آباد، بنای میدان آزادی (شهیاد)، آرامگاه امام خمینی و موزه ها و پارک های عمومی نیز از جمله بناها و محله ای دیدنی تهران است.

شمیرانات

شمیرانات، با آب و هوایی خنک، درشمال تهران در میان دره ها و بلندی های کوه های البرز قرارگرفته و ییلاق مردم تهران است. دراین بلندی ها، روستاهای شِمشَک و دیزین، با زمستان های سرد و برفگیر جایی است که همه ساله دوستداران ورزش را برای اسکی و کوهنوردی به سوی خود می خواند. در این روستا، رگه های بزرگ زغال سنگ نیز وجود دارد که از زمان سلطنت رضا شاه تا کنون از آن بهره برداری می شود. براثر وسعت شهر تهران شمیران اکنون بدان پیوسته و به صورت یکی از نواحی آن درآمده است. با این همه به دلیل تراکم کمتر جمعیت و بلندی بیشتر هوای آن آلودگی کمتری دارد.

ری

شهرری، در جنوب تهران، یکی از شهرهای باستانی ایران است و در نوشته های مربوط به قرن اوّل میلادی، از آن به عنوان بزرگترین شهر حکومت ماد نامبرده شده . دراین ناحیه آثار شهرنشینی، که به حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمی گردد، یافت شده است.

ری از قدیم ترین روزگاران برسر راه های بازرگانی مهمّی بوده که از شرق به غرب و از شمال به جنوب فلات ایران می رفته است. این شهر براثرحوادث طبیعی و ویرانی های جنگ چند بار جا به جا شده است. ری باستان درجنوب چشمه علی میان باروی عظیمی قرار داشته، امّا بعدها در زمان ساسانیان، ساختمان های شهر ری در جنوب کوه بی بی شهربانو بنا گردید. ری درهمه این دوران ها شهری بزرگ و آباد بوده است. هنگام حمله اعراب به ایران، در سال641 میلادی، یزدگرد سوم پادشاه ساسانی در راه فرار به سوی خراسان مدتی در ری ماند. کوه بی بی شهربانو منسوب به دختر همین شاهنشاه ساسانی است که پس از شکست ایران به اسارت اعراب درآمد و، به باور بسیاری از ایرانی ها، چندی بعد با حسین بن علی(ع) ازدواج کرد. مشهور است که شهربانو در واقعه کربلا به ایران گریخت و در این محل از ترس سپاهیان یزید، خلیفه اُمَوی، به شکاف کوه پناه برد. به دعای او دو کوه به هم آمد و او را پنهان داشت. معتقدان به این باور از گوشه چادر آن بانوی گرامی که ازشکاف کوه بیرون مانده است حاجت می خواهند.

دربرخی از تاریخ های ابومسلم خراسانی نوشته اند که وی خزائن خود را در ری پنهان نمود. پس از قتل او سَنباد مجوس، که به خونخواهی ابومُسلم برخاسته بود، آنها را به دست آورد و مدّتی با خلیفه و کارگزاران او جنگید. چندی بعد مهدی، پدر هارون الرشید، که به سرکوبی مردم طبرستان فرستاده شده بود، در ری آبادانی بسیارکرد. هارون الرشید در این شهر زاده شد.

در قرن چهارم هجری(دهم میلادی)، ری یکی ازمراکز مهمّ حکمرانی ایران سامانی و بسیار آباد و پُر رفت و آمد بود. سلطان محمود غَزنَوی پس از آن که سامانیان را برانداخت، در ری کُشتار کرد و دستور داد شمار بسیاری از دانشمندان و علمای ایرانی شیعی مذهب را به دار کشند و انبوهی از کتاب های کتابخانه معروف آن شهر را زیر اجساد آتش زنند و همه رابسوزانند. درحمله غُزها و سَلجوقیان نیز، ری آسیب بسیار دید. علاوه برآن، کشمکش های مذهبی نیز خرابی فراوان براین شهر وارد کرد. جنگ شیعه و سُنّی درسال 582ه(1186م) از سهمناک ترین این گونه برخوردها بود. شهرری پس از حمله مغول و اندکی بعد درهجوم سپاهیان تیمور، چنان ازکشتار و ویرانی آسیب دید که دیگر آبادانی و رونق نیافت.

اکنون شهرری چسبیده به تهران است و تولیدمصالح ساختمانی و فعّالیت های کشاورزی استان تهران بیشتر پیرامون این شهرجریان دارد. مجتمع های بزرگ صنعتی، پالایشگاه نفت، کارخانه سیمان، و کوره پزخانه ها نیز در ری مشغول به کاراند. این شهر درعین حال بزرگ ترین انبارهای کالای وارداتی ایران را در خود جای داده و به این جهت از تحرّک تجاری بسیار برخوردار است.

مرقد حضرت عبدالعظیم (شاه عبدالعظیم) در ری یکی از مهمترین زیارتگاه های شیعیان است. بقعه بی بی شهربانو، ویرانه های کاخ اشکانیان بر روی چشمه علی و بقایای برج آجری نقّاره خانه از دوره سَلجوقی از نقاط تاریخی و دیدنی شهر ری به شمار می رود. برج مغول و زندان هارون، منسوب به دوره امارت آل بویه، یعنی قرن چهارم هجری/ دهم میلادی، نیز در شهر ری قرار دارد.

ورامین

ورامین در جنوب شرقی تهران امروزه مهم ترین مرکز کشت سبزیجات و درگذشته های دور از شهرهای تاریخی بوده است. مسجد جامع ورامین که در زمان سلطان محمد خدابنده،{قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی}ساخته شده با چهار ایوان شبستان بلند و کتیبه های کاشی کاری ارزشمند و انواع طرح های اسلیمی و خط های عربی ، کوفی و فارسی به خصوص گچ بری های اطراف محراب از شگفتی های هنر معماری و تزئین ساختمان است. در کنار این مسجد، برج علاءالدوله برپاست که بیش از هشتصد سال پیش از این ساخته شده.

8. استان چهار محال و بختیاری

استان چهارمحال و بختیاری درمرکزایران، بین استان های اصفهان، خوزستان، کُهگیلویه، و بُویر احمد قرارگرفته ومساحتی حدود16201 کیلومترمرّبع و جمعیتی نزدیک به 833 هزار نفردارد. کوه های زاگرُس درسرتاسر این استان کشیده شده، بلندترین نقطه آن زردکوه بختیاری است که 4536 متر ازسطح دریا ارتفاع دارد. این کوه ها تمام سال پوشیده ازبرف است. دو رودخانه بزرگ و دائمی کشور، زاینده رود و کارون، از زردکوه سرچشمه می گیرند. زاینده رود ازشمال شرقی زردکوه سرازیرمی شود و سپس همراه با بخشی از آب کوهرنگ و چند رود دیگر وارد اصفهان می شود. رودخانه کارون نیز بخشی دیگر از آب سدّ کوهرنگ را می گیرد و به سوی خوزستان می رود. امّا بیشترین آب مصرفی استان چهارمحال و بختیاری از چشمه های طبیعی، که فراوان در منطقه می جوشد، تأمین می گردد. جنگل های متنوّع این استان در امتداد زاگرُس قرارگرفته است. امتیاز دیگر منطقه فراوانی گیاهان دارویی آن است که از دیرباز شناخته بوده و پیوسته مورد استفاده قرارمی گرفته است.

استان چهار محال و بختیاری باوجود داشتن معادن و کارخانه های نسّاجی و موادغذایی وشیمیایی و دارویی ، از صنایع بزرگ محروم است. این استان منطقه ای است عشایری و بخش بزرگی ازمردم آن وابسته به عشایر بختیاری و بقیه کُرداند. این استان شامل پنج شهرستان است: شهرِکُرد(مرکزاستان). بُروجِن، لُردگان، و میزدَج (فارسان).

شهرِِ کُرد

شهرِِکُرد، مرکز استان چهارمحال و بختیاری، در فاصله 543 کیلومتری تهران و بین شهرهای اصفهان، بروجرد، ایذه، و داران در جلگه ای بلند و سردسیر واقع شده است. کوه های بلند پیرامون شهر را فراگرفته و زردکوه، سرچشمه زاینده رود، نزدیک آن است. تاریخ پیدایش شهرِکُرد از قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) فراتر نمی رود. دراین زمان اتابَکان فارس و لُرستان براین منطقه حکومت می کردند. برای حفظ مسافران و امنیّت رفت و آمد دراین منطقه کوهستانی نیاز به پاسگاهی بود که در محّل امروزی شهرِکُرد برپا شد. از آن جا که پاسداران این پاسگاه را کُردها تشکیل می دادند، نخست به دِه کُرد و سپس براثر توسعه محل به شهرکُرد معروف گردید. چنان که گفته شد، امروزه بیشتر ساکنین شهرِکُرد از طوایف بختیا ری هستند.

خراسان

درسال 1383خ/2004م. استان پهناور خراسان به سه قسمت اداری به نام های خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی تقسیم شد. مساحت خراسان پیش از جداشدن وبه طور کامل حدود 247622 کیلومتر مربّع بود وبزرگ ترین استان کشور ایران در بیش از یک پنجم مساحت کلّ کشوربه شمار می رفت و جمعیّتی نزدیک به 6444330 نفرداشت. از آن جا که هنوز آمار و مشخصات دقیق هریک از این استان ها در دسترس عموم قرار نگرفته، در این جا دانستنی های مربوط به هرسه بخش آن را یک جا مورد مطالعه قرارمی دهیم .

بلندی های خراسان درشمال دنباله کوه های البرز است که ازشمال غرب به جنوب شرق استان ادامه دارد و به کوه های هندوکُش در افغانستان می پیوندد. زمین های هموار استان خراسان درّه هایی است که به سبب پهنای زیاد حالت جلگه و دشت پیدا کرده و بخش های مسکونی را تشکیل می دهد. آب و هوای استان خراسان درقسمت های شمالی معتدلِ کوهستانی است و در بخش های جنوبی آن گرما افزایش می یابد. رودهای مهّم این استان رود اترَک، کَشَفرود و رودخانه جام است که هرسه ی آن ها در استان خراسان رضوی جاری است. بهره برداری از آب های زیرزمینی به صورت قنات که پیش از این با بازده بسیار معمول بوده، باحفر چاه های عمیق و نیمه عمیق متروک گردیده است. ارتفاعات شمال غرب خراسان، یعنی غرب شهر بجنورد در استان خراسان شمالی، پوشیده ازجنگل های تُنُک است که به جانب مغرب برانبوهی آن افزوده می شود. دیگرمناطق استان تقریباً عاری ازجنگل است. چراگاه های خراسان درنواحی سَرَخس بسیار مرغوب اند. امّا در قسمت هائی ازاستان خراسان جنوبی، حدود چهار میلیون هکتار چراگاه از کیفیت بالایی برخوردار نیست. استان خراسان از نظر تولید غلاّت درایران مقام اوّل را دارد. کشت چغندر قند، دامپروری و مرغداری، همچنین پرورش زنبور عسل و تکثیر ماهی کپور و قزل آلا در دریاچه بَزَنگان از دیگر فعالیت های مهّم اقتصادی استان است.

خراسان از لحاظ منابع معدنی نیز از غنی ترین استان های کشور است. سنگ های ساختمانی ومنابع گاز طبیعی سَرَخْس از غنی ترین معادن درنوع خود است که علاوه بر مصارف داخلی استان سوخت نیروگاه نِکا درمازندران را نیز فراهم می کند. گاز این منطقه به کشورهای شمالی نیز صادر می شود. ازمعادن ذغال در آق دربند سَرَخس، چشمه گل و تُربَتِ جام و معادن سرب و روی در اَخلَمَد بهره برداری می شود. معادن سنگ آهن سِنِجان خواف، بیشترین ذخایرخاورمیانه رادارد. معدن فیروزه نیشابور با شهرت دیرین جهانی و مرغوبیت محصول هنوز قابل بهره برداری است.

در بخش صنایع نیز استان خراسان فعّال است. وجود ده کارخانه قند و بسیاری کارخانه های کمپوت، کنسرو، نان ماشینی، روغن کشی و بوجاری نمودار وسعت صنایع غذایی دراین استان است. کارخانه سیمان مشهد ازسال 1332ش(1953م) دربخش خصوصی فعّال شده و کارخانه های بافندگی، ساخت پروفیل، و لوازم فلّزی نیز در اقتصاد استان خراسان سهمی دارد. دربخش صنایع دستی خراسان از هزاران کارگاه قالی بافی و گلیم بافی بهره برداری می شود.همچنین باید از قلاّب دوزی و دیگر هنرهای دستی نام برد که خریداران مشتاق آن زائران حرم مطهّرحضرت رضا (ع) و مسافران فراوانی هستند که درهمه فصل های سال به این استان سفرمی کنند. عمده ترین کالای صادراتی خراسان درسال های اخیر زرشک، زعفران، خشکبار، وفرآورده های دامی، پوست، روده و پشم، وخاک سرخ بوده است.

مردم خراسان، که پس ازاستان تهران پرجمعیّت ترین استان ایران است، به فارسی با لهجه محلّی سخن می گویند. درنواحی شمالی استان به زبان های کُردی، ترکی، و عربی نیز گفتگو می شود. بیشتر مردم شهرها مسلمان شیعه هستند امّا در نواحی شمال و شرقی آن گروهی از اهل تسنّن نیز سکونت دارند. حدود صدهزار تن از مردم خراسان راعشایر کوچ نشین کُرد و قبایل سیستانی و بلوچ تشکیل می دهند.

9. استان خراسان رضوی 

استان خراسان رضوی یخش شرقی خراسان را تشکیل می دهد و بین مرزهای جمهوری ترکمنستان، افغانستان و استان های خراسان شمالی و جنوبی،یزد و سمنان قرار گرفته است. شهرهای بزرگ آن عبارتند از: مشهد{مرکز استان}، قوچان، درگز، چناران، سرخس ، فریمان ، تربت جام، تایباد، فردوس، قاین، خواف، کاشمر، نیشابور،سبزوار، گناباد و کلات.

مشهد

مشهد، مرکز استان خراسان رضوی، در فاصله 909 کیلومتری شمال شرق تهران درمرز ایران، ترکمنستان و افغانستان در جلگه ای بین کوه های هزار مسجد و بینالود واقع شده است. این شهر آب و هوایی معتدل با رطوبت نسبی دارد که اغلب با توفان های کویری خشک و غبارآلود می شود.

مشهد تا آغاز قرن سوّم هجری (نهم میلادی) روستایی کوچک به نام سَناباد در نزدیکی شهربزرگ و تاریخی توس بود. دراین زمان هارون الرشید، خلیفه پُرآوازه عباّسی، درسفری که برای سرکوبی مخالفان به خراسان کرده بود درگذشت و درباغی دراین روستا به خاک سپرده شد. حدود ده سال پس ازآن، یعنی در سال203ه (818م)، امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا(ع)، ولیعهد مأمون، نیز پس ازشهادت در همان باغ به خاک سپرده شد و بعدها سلطان محمود غزنوی بر روی آن گنبدی بنا کرد. از زمان سلجوقیان نیز درقسمت هایی ازبنای حرم علی بن موسی الرضا(ع) تاکنون آثاری برجای مانده است.

مشهد، به معنی محلّ شهادت امام هشتم شیعیان ، پس از کُشتار عظیم مردم و ویرانی توس به دست مهاجمان خونخوار مغول رو به آبادانی و وسعت نهاد. شاهرخ، فرزند امیرتیمور، به مشهد توجّه خاص داشت و در اطراف حرم بناهای بسیارساخت. همسراو، گوهرشاد بیگم، با بنای مسجد و ایوان گوهرشاد در نزدیکی حرم امام رضا شاهکاری ازمعماری و کاشی کاری و تذهیب به وجود آورد که هنوز باقی است و از زیباترین و هنری ترین بناهای تاریخی ایران به شمار می رود.

در زمان صَفَویه، به ویژه در دوران سلطنت شاه طَهماسْب اول و شاه عبّاس بزرگ، مشهد رونق بسیار یافت. شاه عبّاس اوّل بنا بر نذری که در آغاز سلطنت خود کرده بود، پس از سرکوبی مخالفان، پیاده ازقزوین به مشهد آمد و دراین شهر تاجگذاری کرد. توسعه و بنای صحنه ای اطراف حرم و ساختن خیابان های وسیع در دو سوی شرق و غرب آن (پایین خیابان و بالاخیابان) در اقامت یکساله شاه عبّاس بزرگ و درباریان او انجام گرفت. تازمانی نه چندان دور از روزگار ما این خیابان ها با نهر و درخت های کُهن در دو سوی آن برجای بود. شاه عبّاس دراین مدّت خود به جاروکشی حرم و درختکاری درخیابان های شهر می پرداخت. آرامگاه شیخ بهائی، ازبزرگان زمان صفوی، نیز اکنون درنزدیک مرقد امام هشتم (ع) قرار دارد.

حرم امام رضا (ع) درشهرمشهد مکان مقدّسی است که درهمه ایّام سال سیل زائران را می پذیرد. صحن ها، ایوان ها، ضریح مسجدگوهرشاد، موزه، کتابخانه مدرسه های علوم قدیمه و مسجدهایی که پیرامون حرم ساخته شده همه با کاشی، آینه، انواع مرمرهای رنگین، روکش های طلا ومنبّت کاری های ظریف پوشیده شده است. این آثار مجموعه ای از تجلّی ذوق مردم ایران درطول قرن هاست.

حرم امام رضا (مشهد)

امروزه، مشهد شهربزرگ و پُرجمعیّت وپُررفت و آمدی است که با کشاورزی گسترده، صنعت، تجارت، ومسافرپذیریِ بسیارپُررونق وممتازشده است. علاوه برحرم مطهّر ومکان های مذهبی در مشهد دیدنی های دیگری نیز وجود دارد که بیشترآنها مربوط به دوران تیموری وصَفَوی است. گنبدسبز، مدرسه های دو در، پریزاد، و بالاسر، گنبد خشتی و مدفن شیخ محمّدحکیم مؤمن نویسنده کتاب تحفه حکیم مؤمن (در خاصیت داروها و گیاهان و غذاها) و مقبره نادر شاه افشار از آن جمله است. مقبره نادر شاه در باغی به همین نام دارای ساختمانی زیبا امّا جدید است. موزه ابزار جنگ، که ازسلاح های قرن های پیش نمونه هایی درآن گرد آمده، دیدار از مقبره را جالب تر می کند.

دَرَِِگَز

شهرستان دَرَگَز درشمال شرق ایران و در مرز ترکمنستان قرار دارد. این شهرازجنوب به مشهد و ازمغرب به باجگیران محدود است. رشته کوه های هزارمسجد ازجنوب آن می گذرد و راه شوسه ای که قوچان را به دَرَگَز می پیوندد ازگردنه ی معروف الله اکبر عبورمی کند. پیرامون این شهررا کوه ها و تپّه ها فراگرفته اند و از این رو آب و هوایی گرمسیری دارد. مهمترین رودخانه آن زَنگالوست که از کوه های هزارمسجد سرچشمه می گیرد.

محّل دَرَگَز را جای شهر قدیمی نَسا می دانند که دشت خاوران بین آن و سَرَخس واقع بوده است. مرکز دشت خاوران مِهنه نام داشته و زادگاه ابوسعید ابی الخیر،عارف مشهورخراسانی، بوده است. دَرَگَز به سبب مجاورت با مرز اهمیّت سیاسی و نظامی دارد و شهر عشق آباد، مرکز جمهوری ترکمنستان، با فاصله کمی از آن درآن سوی مرز واقع است. این شهر، که نام آن را ارَشک یا اَشک آباد دانسته اند، در زمان اشکانیان یکی از مراکز مهّم شاهنشاهی ایران بوده است.

قلعه مشهور و استوار نادری در بخش کَلات نزدیک دَرَگَز قرار دارد. شهرت قلعه کَلات از اواخر قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) است که امیر تیمور آن را تصرّف و ویران کرد و دوباره ساخت. نادرشاه افشار از این قلعه دور از دسترس برای پنهان کردن گنجینه هایی که از هندوستان به غنیمت آورده بود استفاده کرد. در دَرَگَز آثار تاریخی بسیار نیز وجود دارد. برج های دیده بانی کَلات که اهمیّت نظامی دارند درزمان نادر شاه افشارساخته شد. آب انبارهای قدیمی قریه ای نزدیک کلات و سدّی بر رودخانه به بلندی 70 متر نیز دیدنی است. از دیگر آثار تاریخی این شهر قصرخورشید است که در زمان نادرشاه در میان باغی بزرگ ساخته شده و به احتمال زیاد منزلگاه خود نادر بوده است. دیگر دربند نادری، در 138 کیلومتری سَرَخْس است، که کتیبه ای به زبان فارسی و ترکی دارد. مسجدی نیز درزمان نادر شاه درهمین محل ساخته شده است.

سَبزِوار

سَبزِوار در فاصله 654 کیلومتری تهران، در دامنه کوه اَندِقان و کنار رودخانه کالشور میان نیشابور، شاهرود، و کاشمَر قرار دارد. وجود شوره زارهای کویری درجنوب سبزوار و بادهای غبارآلود و طوفان های شنی آب و هوای این شهررا گرم وخشک ساخته است. سبزوار درگذشته منطقه بسیار وسیع بوده و بازارهای غلّه میوه آن شهرت داشته است. هندوانه سَبزِوار به درشتی و پُرآبی هنوز زبانزد است. سَبزِوار نزدیک خسروگِرد، از شهرهای دورهء ساسانی واقع شده.

مردم آن ازدیرباز معتقد بوده اند که شهرشان با بسیاری ازافسانه های حماسی ایران ارتباط دارد و میدان قدیمی شهر را میدان دیو سفید می خواندند. گمان می رود که این باورها پس از حمله مغول و احساس نیاز به دلاوری و جوانمردی پیدا شده باشد. در تاریخ این شهر می خوانیم که این شهردرحمله مغول به کلّی ویران گردید. امّا دوباره آباد شد. گروهی از مردم روستاهای سبزوار در مقابل گماشتگان مغول سربرافراشتند و به تدریج قدرتی به هم رساندند. اینان که خود را سربداران می خواندند، همگی شیعی مذهب و از دلاوران و جوانمردانی بودند که به آداب پهلوانی در زورخانه ها گرد می آمدند. امین الدّین عبدالرزّاق، رئیس ایشان، خود پهلوانی کُشتی گیر بود. پیروزی ایشان در بیرون راندن حاکم مغول از منطقه موجب شهرت بیشتر سَبزِوار در تاریخ مبارزه برضد بیگانگان گردید. سبزوار در زمان شاه عباّس اول درحمله ازبک ها ویران شد و مردم آن در کُشتاری بزرگ از میان رفتند.

امروز سَبزِوار از شهرهای بزرگ خراسان است. از آثار تاریخی آن باید مناره خسروگِرد را نام برد که از قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) برجای مانده و حدود 28 متر بلندی دارد. بنای مسجد پامِنار نیز یادگار دوران صَفَوی است. آرامگاه حاج ملاّهادی سبزواری، فیلسوف بزرگ شیعه امامیه، و ملاّحسین واعظ کاشفی از قرن یازدهم هجری (هفدهم میلادی) نیز درسبزواراست. ملاّحسین کاشفی صاحب کتاب های بسیار، از جمله روضةالشهدا در بیان مصائب امامان شیعه است. روضه و روضه خوانی را، که اززمان صفویّه به صورت مراسمی مذهبی بین شیعیان ایران رواج دارد، باید مدیون این کتاب دانست.

توس

توس که درروزگارما روستایی کوچک درسی و پنج کیلومتری غرب مشهد است، درگذشته شهری آباد و بزرگ بوده و حوادث تاریخی بسیار به خود دیده است. این شهر در ناحیه شمالی خراسان درکنارکَشَفرود قرار داشته وازبخش های نوغان، طابَران، و رادَکان تشکیل می شده است. بنای آن را به جمشید و توسعه و آبادانی اش رابه توس، پسر نوذر از سپهسالاران اساطیری ایران، نسبت می دهند. با آن که این شهردر زمان ساسانیان شهرت و اعتباری داشته، امّا وقایع تاریخی آن به دوران پس از اسلام باز می گردد. در دوران اسلامی، توس پس از نیشابور آبادترین ناحیه این منطقه از خراسان بوده است. نوغان در قرن های اول اسلامی و تابَران پس از آن آبادتر و بزرگتر از سایر نواحی توصیف شده اند. در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) از تابَران و قلعه بزرگ و با شکوه آن و مسجد و بازارهای پُرازکالا و خریداران آن به تفصیل یاد کرده اند.

درزمان سلطان محمودغزنوی، درتوس جنگی بین سرداران سامانی درگرفت که به غارت و ویرانی شهر انجامید. سال ها پس از آن ملکشاه سَلجوقی توس را به وزیرخویش خواجه نظام الملک، که اهل توس بود، بخشید. وی در آن جا آبادانی بسیارکرد. امّا درسال 548ه (1153م) غُزها، پس ازغلبه برسلطان سنجر، شهرهای بزرگ خراسان از جمله توس را قتل عام کردند و آسیب بسیار بدان رساندند.

درحمله مغول توس، مانند نیشابور، با خاک یکسان شد. درآن زمان بازماندگان کُشتار مغول از آن جا به روستای سَناباد، کنار حرم مطهّر امام هشتم(ع)، پناه بردند و رفته رفته بر وسعت آن افزودند. جانشینان چنگیز توس را مرمّت و آباد کردند. درزمان ایلخانان، این شهرمرکزمهّم مسیحیان بود و اسقف آن درسال 697ه(1297م) به سمت مَطران چین انتخاب شد. با حمله امیرتیمور به ایران، مردم توس باردیگر قتل عام شدند. بیش ازده هزارتن ازمردم این ناحیه را سر بریدند و در پای دروازه های شهرکلّه مناره برپا کردند. باردیگرجانشین تیمور، شاهرخ به آبادانی آن همّت گماشت وبناهایی پیرامون حرم در سَناباد ساخت.

پیش ازروی کارآمدن صفویّه، توس پی درپی به وسیله اُزبک ها تاراج می شد تا آن که شاه اسماعیل صَفَوی دست اُزبک ها را از خراسان کوتاه کرد. امّا با توجه به آبادی روزافزون مشهد، توس دیگر رونق نیافت و رو به گمنامی رفت. از بناهای مهّم تاریخی درنقاط مختلف توس می توان به گنبد هارونیه، سر راه مشهد به توس، اشاره کرد که ساختمان کنونی آن از قرن هشتم هجری است. گمان می رود که این بنا خانقاه یا آرامگاه امام محمّد غزّالی باشد. دیگر گنبدی است در37 کیلومتری شرق مشهد، سر راه فریمان، که مقبره ارسلان جاذب یکی ازحامیان فردوسی در سرودن شاهنامه و حکمران توس در زمان سلطان محمود غزنوی است. درچند متری این گنبد برج دیدبانی به بلندی چهل متر هنوز برپاست و خرابه های وسیعی اطراف آن دیده می شود.مناره ی دیگری به نام اَفَنجان یا اَفَنگان متعلّق به دوره تیموری در 22 کیلومتری شمال توس برپاست که کاشی کاری ساده و زیبایی دارد.

امّا، مهمترین محّل تاریخی توس آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که حدود آن ازقرن ها شناخته بود و اوایل دوره پهلوی ساختمان و سال ها بعد گسترده تر و بلندترگردید. این مکان امروزه باغی باصفاست که خاطره استاد حماسه سرای توس راگرامی می دارد. مهدی اخوان ثالث شاعر بلند آوازه ی معاصر نیز درهمان جا در بخش غربی بنای آرامگاه، به خاک سپرده شده است.

نیشابور

نیشابور یکی ازشهرهای آباد، پُرجمعیّت و تاریخی خراسان بزرگ و با پیش از حمله ی مغول مرکز یکی ازچهاربخش آن بوده است. اکنون نیشابوردر 768 کیلومتری شرق تهران دردشت جنوبی کوه بینالود بین مشهد و تُربَتِ حیدریه وکاشمَر و سبزِوار قرارگرفته است و آب و هوایی معتدل و درنواحی کوهستانی اندکی سرد دارد. ساختن نیشابور را به شاپور اوّل ساسانی نسبت می دهند و اسم شهررا به معنی نهاده نیکِ شاپور می دانند. نیشابور در اوایل دوره اسلامی اَبَرشهر خوانده می شده است. احتمال دارد که این نام در اصل شهر آپارناک یا آپارنی و جایگاه یکی از سه قبیله مهّم پارت بوده باشد که شاهنشاهی نیرومند اشکانی رابنیان گذاشتند.

از نیشابور در قرن چهارم هجری(دهم میلادی)، که طاهریان و صفّاریان در آن بناهای زیبا ساختند و مسجدها برپا نمودند، به عنوان شهری آباد، زیبا و پُرجمعیّت یاد شده است. کُهَن دِز یا اَرگ یا قلعه شاهی درمرکزشهر، واقع بوده است. در قرن چهرم و پنجم هجری برای نیشابور بیش از پنجاه دروازه بزرگ برشمرده اند که خیابان های شهر به آنها می رسیده است و چهل و دو محلّه که برخی از آنها به اندازه ی نیمی از شهر شیراز که درآن زمان پایتخت زیبا و باشکوه عَضِدالدوله دیلمی و نگین شهرهای ایران بوده است. بازار نیشابور نیز رونق بسیار داشته و هر روزکاروانی درآن کالای خود را به انبارها می فرستاده و از اجناس گوناگون، به خصوص پارچه های پشمی و نخی مشهور نیشابور بارمی زده است. دراین زمان رودخانه بزرگی از شهر می گذشته و در راه هفتاد آسیاب را می گردانده است.

جنگ های محمود و مسعود غزنویو در پی آن غلبه ی سلطان سنجر و حمله ی بی امان ترکان غز پیش از مغول ، موجب ویرانی نیشابور گردید. اما هربار مردم آن را از نو ساختند. داماد چنگیز خان که پس از نخستین حمله به فرماندهی سپاه در نیشابور مانده بود ، براثر مبارزات مردم شهر کشته شد. چندی بعد سپاهیان مغول به خون خواهی او نیشابور را یکسره نابود کردند. نوشته اند به اصرار دختر چنگیزخان که همسرش را مردم شهر کشته بودند، مردم را تا آخرین نفر کشتند و بناها را تا آخرین خشت ویران ساختند. ب رویرانه ی شهر آب بستند و در آن جو کاشتند . گفته اند که در این واقعه بیش از یک ملیون و هفتصد و پنجاه هزار تن کشته شده اند.

اواخر دوران ایلخانان مغول، یعنی حدود صدسال بعد ، نیشابور باز سربلند کرد و شهری کوچک اما آباد شد. در این زمان سربداران سبزوار آن جا را تصرف کردند و تسلیم آخرین فرد ایشان در برابر امیر تیمور ، نیشابور را از ویرانی دوباره نجات بخشید. در زمان تیموریان با وجود رونق فراوان شهر هرات، نیشابور نیز شهر مهمی به حساب می آمد. اما زلزله های پی در پی بخش هائی از ان را ویران کرد.

امروزه نیشابور همچنان شهری زیبا و خوش آب و هواست، اما دیگر شکوه گذشته را ندارد. با این همه ، آثار تاریخی آن زائران حرم امام هشتم و مسافران خراسان را پیوسته به خود می خواند. مسجد جمعه از بناهای قرن نهم هجری/پانردهم میلادی و بقعه ی امام زاده محروق و گنبد قدمگاه که در بلندی مضهر قناتی پرآب بنا شده ، از بناهای مذهبی نیشابور است. یادمان و آرامگاه حکیم عمر خیام ، منجم ، متفکر و شاعر بزرگ ایرانی ، در نزدیکی بنای امامزاده محروق قرار دارد. در جائی که به پیشگوئی خود او هرسال دوبار بهار براو گل افشانی می کند. آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری ، عارف و صوفی بزرگ، در سوی دیگر امامزاده محروق بناشده و آرامگاه کمال الملک ، نقاش بزرگ دوره ی قاجار نیز در کنار آن قرار دارد.

10. استان خراسان شمالی

 این استان در غرب خراسان رضوی بین استان های گلستان و سمنان واقع شده و با جمهوری ترکمنستان 197.1کیلومتر مز مشترک دارد. آب و هوای مساعد امکان پروزش دام و طیور، همچنین کشاورزی و باغداری را در آن فراهم آورده است.مجتمع بزرگ پتروشیمی و کارخانهء سیمان بین شهرهای بجنورد و شیروان و کارخانه های تهیه ی محصولات غذائی ، ساخت سیم و کابل برق، پلاستیک و تفلون از فعالیت های صنعتی این استان است که با بهره برداری از معادن فیروزه ، سنک های ساختمانی و ریخته گری همراه می شود.

بیشتر جمعیت خراسان شمالی از قبایل ترک و کردی هستند که در زمان های مختلف به این ناحیه آمده یا کوچانده شده اند. بافت قالی، گلیم، جاجیم و دیگر دستباف های عشایری به خصوص بین کردها رواج بسیار دارد و نقش و رنگ آن ها خاص منطقه است. دربخش کشاورزی و باغداری تولید پنبه و چغندر قند و حبوبات و پیاز و گوجه فرنگی و میوه های درختی فعال است و بخشی از آن صادرمی شود. مرکز استان خراسان شمالی بجنورد و شهرهای مهم آن شیروان، جاجرم و اسفراین است.

بجنورد

بجنورد در شمالی ترین قسمت خراسان شمالی وفاصلهء 701کیلومتری تهران، با جمهوری ترکمنستان 97101 کیلومتر مرزمشترک و با پایتخت آن ،عشق آباد 20 کیلومتر فاصله دارد. این شهر در زمینی هموار که اطراف آن را کوه ها فراگرفته واقع است. رودخانه ی اترک ازشرق به غرب آن جریان دارد. درنواحی مختلف، آب و هوای آن معتدل مرطوب، معتدل نیمه مرطوب و معتدل کوهستانی است. قرارگرفتن درمسیر جاده ی آسیائی و رفت و آمد مسافران به خصوص زائران مشهد و حمل و نقل کالای تجارتی، برای بجنورد امتیاز بزرگی به حساب می آید.

گفته اند نام بجنورد در اصل بیژن جرد به معنی جایگاه بیژن بوده است. درشمال شرق برروی تپه آثار شهری قدیمی وجود دارد که اکنون ساربان محله خوانده می شود. بقعه ی شیخ علی اسفراینی و امامزاده سلطان سید عباس ازجاهای مذهبی و آئینه خانه ی مفخم از نقاط دیدنی آن است. این تالار بسیار زیبا با آئینه کاری و نقاشی و گچ بری های جالب توجه، بخش بازمانده از مجموعه ی ساختمان هائی مربوط به زمان ناصرالدین شاه قاجار است که بیشتر آن بر اثر زلزله از بین رفته. گردشگاه های پرآب و درخت باباامان و بشقارداش نزدیک شهربجنورد نیز همواره پذیرای انبوه بازدیدکنندگان و مسافرانی است که سرراه مدتی در آن جا می مانند. بشقارداش به معنی پنج برادر، چشمه ای جوشان است که آب درپنج شاخه ی جداگانه از آن جاری می شود.

11. استان خراسان جنوبی

استان خراسان جنوبی درمرزافغانستان بین استان های خراسان رضوی، کرمان، سیستان و بلوچستان، اصفهان و یزد واقع شده است . مرکز آن بیرجند و شهرهای دیگر آن قاین، نهبندان و سربیشه اند.

بیرجند

بیرجند در 1309کیلومتری تهران در زمینی هموار که دورادور آن را بیابان کویر فرا گرفته، واقع شده است. در نواحی پست آن آب وهوا، گرم کویری و در نواحی کوهستانی معتدل است. این شهر که درمرز افغانستان، درمسیر بزرگ راه آسیائی مشهد به زاهدان سر راه سیستان و کرمان واقع شده، از اهمیّت سیاسی، نظامی، و بازرگانی ویژه برخورداراست.

کشاورزی و دام داری از منابع اصلی درآمد مردم این شهر مردم این شهر است. در گذشته، محصول انگور این نواحی شهرت بسیار داشت. امّا امروزه کشت زعفران و زرشک و عناّب بیش از دیگرمحصولات کشاورزی آن رونق و بازار دارد و همه ساله مقدار زیادی از این فرآورده ها به خارج صادر می شود. به دلیل استفاده از پشم طبیعی در بافت قالی و قالیچه، فرش های دست بافت این ناحیه کیفیت وشهرت خوبی دارد.

بیرجند، در گذشته های دور قسمت کوچکی ازناحیه ی تاریخی قائنات بود و اهمیت چندانی نداشت. از قرن هفدهم میلادی با روی کار آمدن صفویان و اهمیت زیادی که به تجارت می دادند، این منطقه روبه رشد نهاد و مرکز تجارت بین دیگر شهرهای جنوبی ایران با هند گردید. پیشینه ی تاریخی بیرجند به شهرت شهر قاین یاقاینات، که امروزه شهری کوچک در 105 کیلومتری آن است بازمی گردد. این شهر از دیرباز به واسطه ی محصول بی نظیر زعفران شهرت جهانی داشته است.

درگذشته جغرافی دانان اسلامی ازاین منطقه به نام قُهِستان یعنی کوهستان یادکرده اند. قُهِستان ازجنوب نیشابور تاسیستان وسعت دارد و ازمغرب و جنوب به کویرلوت محدود است. ازتاریخ پیش از اسلامِ قُهِستان اطلاعی دردست نیست. امّاهنگام تصّرف ایران به وسیله اعراب مسلمان، هِفتالیان،قُهِستان رادرتصّرف خود داشته اند. گمان می رود که “تون” و “کاین”، که مارکوپولو در سفرنامه خود ازآنها یاد کرده، اشاره به دو شهر تون (فردوس) و قایِن در قُهِستان باشد. به دلیل موقع جغرافیایی قُُهِستان، یعنی دوربودن ازمرکزخلافت بغداد و قرارداشتن درحاشیه ی کویر، این منطقه در حمله ی اعراب و گسترش اسلام، پناهگاه زرتشتیان شده بود. درقرن پنجم هجری(یازدهم میلادی) نیز پیروان اسماعیلیه دراین ناحیه قلعه هایی برای خود بناکرده بودند. سَلجوقیان و خوارَزمْشاهیان برای سرکوب کردن اسماعیلیه، بارها به قُهِستان لشکرکشیدند، امّا سرانجام هولاکوخان ایشان را برانداخت و قُهِستان را ویران کرد. ناصرخسرو درسفرنامه خویش از اقامت در این منطقه و دیدار با بزرگان و دانشمندان اسماعیلی مذهب سخن ها گفته است.

ازمهم ترین آثار تاریخی قاینات مسجد جامع آن است که از قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) به یادگار مانده. بقعه ی امامزاده موسی و قصر علم دربیرجند و غارهای طبیعی پیرامون آن از دیگر دیدنی های آن جاست.

12. استان خوزستان

استان خوزستان، با مساحتی حدود 63 هزار و 213 کیلومترمرّبع، درجنوب غرب ایران و بین استان های لُرستان، اصفهان، ایلام، چهارمحال و بختیاری، کُهگیلویه و بُویر احمد واقع شده وازجنوب با خلیج فارس و از مغرب با کشورعراق همسایه است. بخش جنوبی کوه های زاگرُس ازشمال وشرق خوزستان می گذرد و دامنه های آن به سوی خلیج فارس به صورت جلگه ای باشیب ملایم امتداد دارد. شمالی ترین نقطه این جلگه حوالی دزفول است.

آب وهوای خوزستان درمناطق کوهستانی شمال معتدل است، امّا درمناطق جنوب و جنوب شرق به آب و هوای بیابانی و نیمه بیابانی نزدیک می شود. مقدار بارندگی در این نواحی بسیار کم است. درتابستان جریان هوای گرم و مرطوب، که درمحل آن را شَرجی می گویند، تحمّل هوا را مشکل می کند. نامطلوب ترین وضع هوا زمانی است که باد سموم وزیدن می گیرد. این باد از صحراهای عربستان برمی خیزد و همیشه مقداری شن و خاک همراه دارد.

خوزستان محلّ عبور سه رودخانه مهم کَرخه، کارون، و دِز است که طولانی ترین و پُرآب ترین رودهای ایران به شمارمی روند. در زمان سلطنت محمّد رضا شاه پهلوی با مکانیزه کردن و به کاربردن اصول علمی در کشاورزی و به واسطه وجود آب و حاصلخیزی زمین، خوزستان به صورت سرزمینی زرخیز درآمد. بنای سدّ دِز و تأمین آب و انرژی لازم منطقه ای حدود 105 هزارهکتاررا زیرکشت بُرد. خوزستان مناطق مناسب برای بستن سدهای دیگر نیز دارد. ازجمله می توان از سدهایی نام برد که اکنون برروی رودخانه های کرخه و دو سدّ دیگر برروی رودخانه دِز و هفت سد بر رودخانه کارون بناشده است. سدهایی که بررودخانه های کارون و زُهره دردست ساختمان یا مطالعه بوده امکان استفاده کشاورزی از یک میلیون هکتار دیگر را نیز فراهم آورده است.

محصولات عمده کشاورزی خوزستان عبارت است از گندم، جو، برنج، نیشکر، خرما، و مرکبّات. محصول نیشکردرکارخانه های هفت تپّه تبدیل به شکرسفید و درکارخانه پارس ، کاغذ می شود و پسمانده آن نیز به صورت خوراک دام به مصرف می رسد. دامپروری و ماهیگیری نیز به وسیله عشایر و شیلات در نواحی مختلف استان در سطح گسترده ای انجام می گیرد.

استان خوزستان دارای یکی از غنی ترین حوزه های نفت دنیا و منابع عظیم گاز طبیعی است. آغاجاری، هفتِ گل، گچساران، لالی، و پازنان مهمترین حوضه های نفتی این منطقه اند. در گذشته از مناطق نفت سفید و مسجد سلیمان نیز استفاده ی بسیار می شده که اکنون خالی و تعطیل است. صدور نفت و گاز مهمترین منبع درآمد ارزی ایران به شمار می رود. به راه افتادن صنایع پتروشیمی، که مواد اوّلیه آن از نفت تأمین می شود، ازمهمترین پروژه هایی است که پس از وقفه ی ناشی از جنگ ایران و عراق فعال شده است. پیش ازجنگ ایران و عراق، که بزرگ ترین صدمات مادی آن متوجّه تأسیسات صنعت نفت جنوب شد، پالایشگاه آبادان با ظرفیت تصفیه 460 هزار بشکه در روز و تهّیه بیش از120 نوع محصول با مشخصّات دقیق بین المللی، ازمهمترین پالایشگاه های جهان به شمار می رفت. اکنون پالایشگاه گاز بیدبلند نزدیک بهبهان، مجتمع های بزرگ گاز و صنایع پتروشیمی و شیمیایی و صنعتی در بندر امام خمینی و ماه شهر، همچنین صنایع دستی مانند قالی بافی، قلاّبدوزی، و بافت انواع پارچه ازدیگر زمینه های فعّالیت های صنعت مردم خوزستان است.
خوزستان کانون یکی از تمدّن های قدیم بشری است که شش هزارسال پیش ازمیلاد در شوش پدید آمد. تا قبل از سلطه ی اعراب، خوزستان بسیار آباد و پُرجمعیّت و با شکوه بود. پس ازاسلام نیز این منطقه، به خصوص به واسطه نزدیکی به کانون خلافت بغداد، اعتبار بسیار یافت و در اواخر دوره قاجار و در پی کشف و استخراج نفت به دست اروپاییان نیز باز از نظر اقتصادی اهمیت بسیار پیدا کرد.

خوزستان جمعیّتی حدود چهار میلیون و دویست و هفتاد و هفت هزار و نهصد و نود و هشت نفر دارد که اغلب مسلمان شیعه و اقلیتی از آنان سنیان هستند و به لهجه های گوناگون زبان های فارسی و عربی سخن می گویند. گویش های بهبهانی، شوشتری، دزفولی، بختیاری و بندری از آن جمله اند. عشایر و کارگرانی که از نواحی مختلف به این استان می آیند اغلب گروه های بزرگی را تشکیل می دهند که به زبان ها و لهجه های محلّی خود تکلّم می کنند. به سبب حضور طولانی اروپاییان، به خصوص انگلیس ها، مردم خوزستان بیش ازسایر نواحی ایران با زبان انگلیسی آشنایی دارند. خوزستان دارای 16 شهرستان است از جمله: اهواز (مرکز استان)، آبادان، ایذِه، بندر ماهشهر، بندر امام خمینی (بندرشاهپور)، بهبهان، خرّمشهر،شادکان، دِزفول، اَندیمِشک، مسجدسلیمان، ودشت میشان.

اهواز

اهواز مرکز استان خوزستان در922 کیلومتری جنوب غرب تهران در دو سوی رود کارون و در مسیر راه آهن سراسری قرار گرفته است. این شهرِ بسیارگرم و مرطوب برخرابه های شهری باستانی بناشده که دیرینگی تاریخ آن به دوران تمدّن ایلام، قبل از ورود مهاجران آریایی به آن سرزمین، می رسد.

کلمه اهواز به عربی جمع هوز (خوز)، نام قبیله ای ساکن دراین محل بوده است. هنگامی که اعراب خوزستان را تصرّف کردند، شهر هرمزداردشیر را سوق الاهواز یعنی بازار هوزی ها یا خوزی ها نامیدند. این نام تاکنون به صورت اهواز باقی مانده است. احتمال می رود که شهرکنونی اهواز درمحل شهر باستانی تاریانا بنا شده باشد که در زمان اردشیر بابَکان از نوساخته شد و هرمزداردشیرنام گرفت. این شهر درتمام دوران ساسانیان مرکز شوش و بسیار آباد و ثروتمند بود.

دراوّلین دوره های اسلامی، اهواز همچنان آباد و پُر رفت و آمد و ازمراکز مهّم کشت نیشکر بود. هنگامی که بردگان سیاه بصره در قرن سوّم هجری (نهم میلادی) سربه شورش برداشتند رهبر ایشان، صاحب الزَنج، در اهواز می زیست. اهواز در سرکوبی زنگیان آسیب بسیاردید. درآن زمان دو بخش شهر اهواز در دو سوی کارون را پُلی به نام هندوان به هم می پیوست. عضدالدوله دیلمی این پُل آجری بزرگ را خراب کرد و از نو ساخت. کمی پایینتر ازشهر بر روی رودخانه سدّ بزرگی به نام شادُروان ساخته بودند که آب را برای مصرف کشاورزی بالا می آورد. این سد در قرن نهم هجری(پانزدهم میلادی) درهم شکست و آب شهر را فراگرفت. از آن پس تا آغاز قرن بیستم میلادی اهواز دیگر آباد نشد و اهمیّتی نیافت.

توسعه و رونق دوباره اهواز در زمان سلطنت ناصرالدّین شاه، همزمان با بازشدن کانال سوئز و رفت و آمد کشتی های تجارتی اروپاییان درخلیج فارس، صورت گرفت. نیاز کشتی ها به انبار برای تخلیه کالا موجب ساخته شدن بناهائی درجنوب اهواز قدیم شد و تأسیسات راهداری و حفاظت بندر نیز درپی آن موجب جلب جمعیّت بیشتری از پیشه وران و بازرگانان شهرهای آن حدود، از جمله شوشتر و دزفول، شد. توسعه فعّالیت های مربوط به استخراج و پالایش نفت درخوزستان رونق شهر اهواز را روز افزون کرد.

بخش های بسیاری از شهر اهواز در دوران جنگ ایران و عراق ویران شد و تأسیسات صنعتی آن آسیب فراوان دید. درتمام مدّت جنگ امکانات شهری و اقتصادی و اداری این شهردرخدمت نیروی نظامی بود. با این همه، اهواز امروز شهری است پُرجمعیّت و پُر تحّرک، رفت و آمد و داد و ستد بسیار درآن صورت می گیرد و موقع مهّم صنعتی، اقتصادی، شهری، و دانشگاهی دارد. دانشگاه جُندی شاپور اهواز که بعد از انقلاب اسلامی نام آن به دانشگاه شهید چمران تغییر یافته، هم اکنون ازکانون های مهّم علمی کشور است، که امکاناتی وسیع برای پرورش متخصّصان در دانش های مربوط به کشاورزی، فعّالیت های دریایی، و نفت دارد.

آبادان

آبادان درگوشه شمال غربی خلیج فارس، کنار خُرّمشهر، و دردِلتای کارون و اروندرود قرارگرفته و تا تهران هزار و 46 کیلومتر فاصله دارد. آبادان و خُرّمشهر، که درزمینه ای شور هزار ساحلی قرارگرفته و به ویژه در تابستان آب و هوای بسیارگرم دارند، ازدیرباز تنها اهمیّت بازرگانی و نظامی داشته اند. در آثارمربوط به پنج قرن پیش از میلاد به وجود بنادری دراین قسمت از خلیج فارس اشاره شده است.

دردوره های اسلامی، به ویژه با رونق و ثروت شهر بصره، آبادان اهمیّت چندانی نداشت و تنها به عنوان پایگاهی برای محافظت از راه آبی درآن نواحی ساخته شده بود . حدود قرن چهارم هجری (دهم میلادی) ناصرخسرو در سفرنامه خود از این ناحیه یاد کرده است. در زمان صَفویه و پس ازآن، این منطقه بازهم به سبب اهمیّت بندری آن مورد اختلاف و کشمکش بین ایران و عثمانی بود تا آن که به موجب معاهده اَرزروم در سال 663ه (1264م) به مالکیت ایران درآمد. درآبادان، که دردوره های اسلامی عَبّادان و جزیرةالخضرخوانده می شد، تاآخرین سال های قرن نوزدهم میلادی جز تعدادی خانه های حصیری و چند نخلستان و عدّه ای عرب صحرانشین یافت نمی شد. امّا پس از شروع به استخراج و پالایش نفت در خوزستان، آبادان به عنوان مرکز تصفیه و صدور نفت اهمیّتی روز افزون یافت و به تدریج شهری بزرگ با تأسیسات صنعتی عظیم گردید که گروه بزرگی از متخصّصان ایرانی و خارجی درآن کار می کردند. تأسیسات نفتی آبادان در جنگ ایران و عراق صدمه ی بسیار دید و ساکنانش سال ها آواره بودند. اما اکنون به تدریج شهر دوباره ساخته می شود و بسیاری از ساکنان محلی بدان بازگشته اند. اما هنوز فعالیت های اقتصادی بزرک در آن دیده نمی شود.

ایذه

ایذه، در 1 هزار و 47 کیلومتری تهران، میان اَلیگودَرز، شهرِکُرد، دِهدَشت، و مسجدسلیمان درمنطقه ای کوهستانی قرارگرفته و آب و هوای معتدل دارد. این شهرکه مدت ها مالِِ امیر یا مالمیر نامیده می شد، درگذشته مرکز تمدّن بزرگ اَنزان یا اَنشان از تمدّن های باستانی خوزستانی بوده که کورش بزرگ، شاهنشاه هَخامَنِشی، خود را پادشاه آن خوانده است. درقرن های اوّل اسلامی ایذه یکی از آبادترین و پُر رونق ترین شهرهای خوزستان شمرده شده، امّاپس از آن، با آن که اتابَکان لُرستان ازقرن ششم تا نهم هجری (دوازدهم تا پانزدهم میلادی) دراین شهر می زیسته اند، دیگر اهمیت گذشته را پیدا نکرده است.

درایذه بر روی رودخانه کارون پُل بزرگ سنگی بسته شده بود که آن را ازعجایب شهرها خوانده اند. این پُل طاقی به ارتفاع 150 متر از سطح آب داشت. فکر ساختمان این پُل را به مادر اردشیر بابکان، شاهنشاه ساسانی، نسبت داده اند. درکناراین پل ُازآتشکدهای سخن رفته که آتش آن تا زمان هارون الرشید روشن بوده است. براثر زلزله های بسیارکه پیرامون ایذه رخ داده بیشتر این بناها از میان رفته است. درکاوش های باستان شناسی در این شهر آثار تاریخی مهمّی مانند سنگ نوشته های پرستشگاه ها و تندیس های مِفرَغی شایان توجهی به دست آمده است.

خُرّمشهر

خُرّمشهر، ازبنادر جنوبی مهّم کشور، درفاصله 1 هزار و 48 کیلومتری تهران، میان اهواز، بندرماهشهر و آبادان واقع شده و ازسمت مغرب با عراق هم مرز است. زمین خُرّمشهر شورهزار و آب وهوای آن گرم ومرطوب است و تنها حدود8 متر ازسطح دریا بلندی دارد. رود کارون که نزدیک خُرّمشهر به اروند رود می ریزد، ازمیان آن می گذرد. رودهای جَراّحی و زُهره نیز دربخش های شادگان و هندیجان این شهرستان جریان دارد.

این شهر نزدیک بندرقدیمی مُحَمِّره بناشده و نام خُرّمشهر را فرهنگستان ایران درسال 1314ش (1935م) برای آن برگزیده است. مُحَمِّره خود درکنارشهر بیان جای داشته که جغرافیا نویسان دوره اسلامی به تفصیل از آن یادکرده اند. اعتبار بندری این شهردر اوایل قرن سیزدهم هجری (نوزدهم میلادی) هنگامی بالا رفت که طایفه بنی کَعب آن نواحی رابه اختیار گرفت و در آن امنیّت نسبی به وجود آمد. درآن زمان از لحاظ موقع بندری مُحَمِّره با بَصْره پهلو می زد. هنگامی که محمّدشاه قاجار شهرهَرات را محاصره کرد، یکی از سرداران عثمانی فرصت را غنیمت شمرد و با سپاهی مجهّز به این بندر تاخت و با قتل و غارت بسیار آن را به ویرانی کشانید. امّا باگشوده شدن کانال سوئز و توجه اروپاییان به معادن زیرزمینی این منطقه، به ویژه نفت، دوباره موقع آن اهمیّت بسیار یافت. درجنگ جهانی اوّل و دوّم این بندر چنان مهم شدکه چندی به اشغال دولت انگلیس درآمد و از پایگاه های متّفقین گردید. دردوره سلطنت پهلوی، خُرّمشهر موقع بازرگانی و نظامی ممتازی یافت و تأسیسات عظیم بندری و باراندازی و اسکله ها و انبارها درآن ساخته شد.

باحمله عراق به ایران، این بندر مهمّ کشور، به ویرانه ای بدل گردید و 230 هزار تن جمعیّت آن یا کُشته و اسیر شدند یا به دیگر شهرها گریختند. شهر، طّی چهل روزمقاومت دلیرانه مردم، به شدّت بمباران شد. سرانجام، نیروهای عراقی بخشش مالی کارون را که وسیع تر ازدیگر بخش های آن است به تصّرف درآوردند. در زمان اشغال، اموال مردم و انبارهای گمرک و تأسیسات بندری غارت گردید، ساختمان ها ازخانه و مدرسه و مسجد تا بیمارستان و انبار ومغازه همگی منفجرشد و تأسیسات راه آهن و پُل اصلی و مُدرن شهراز بین رفت. شهر هُویزه نزدیک خرمشهر نیز به کلّی غارت شد وویران گردید. آن بخش ازخرمشهرکه تا فروردین ماه1361(مارس 1982) دراشغال عراق بود تا آزادسازی کاملِ شهر خونین شهر خوانده شد. پس از پایان جنگ بازسازی شهر به تدریج آغاز شد و اکنون بعضی قسمت های ادرات دولتی و ساختمان های تجاری برای استفاده آماده می شود. عده ای از ساکنان محلی نیز بازگشته اند و به بازسازی و تعمیر خانه های خود می پردازند. خرمشهر اکنون 150000نفر جمعیت دارد. بعضی قسمت های بندری این شهر آزاد اعلام شده و بازرگانان ایرانی و خارجی از تسهیلات گمرکی آن استفاده می کنند.

دزفول

دزفول، به معنی قلعه ای که برای نگهبانی پل ساخته شده (دِژپُل)، یکی از شهرهای بسیار قدیمی خوزستان است. این شهردر771 کیلومتری جنوب غرب تهران بین خرّم آباد، شوشتَر، اهواز، و دِهلُران جای دارد و نزدیک شهرباستانی شوش است. دزفول، که آب وهوایی گرم دارد، درشمال کوهستانی است اما سایرقسمت های آن درجلگه واقع شده. رود دِز، که ازکوه های لُرستان سرچشمه می گیرد، پس ازعبور ازکنار این شهر به کارون می پیوندد.

بنای دزفول و پل آن را به شاپور دوّم ساسانی نسبت می دهند. به توصیف نوشته ای از قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) دزفول بر دو طرف آب جُندی شاپور بنا شده و پلی، به نام پل اَندیمِشک، بر روی آن بوده که 42 چشمه داشته است. به نظر می رسد که دزفول پس از خراب شدن جُندی شاپور به تدریج پُرجمعیّت تر و آبادتر شده است. درحمله مغول و تیمور به دزفول خرابی زیاد وارد نیامد. در زمان نادر شاه افشاردراین شهر برای رویارویی با تاخت و تاز لُرها قلعه دژشاه بنا شد. درقرن نوزدهم میلادی، دزفول یکی از مهمترین نواحی کشت گیاهِ نیل بود که در رنگرزی به کار می رود. این محصول مهم از دزفول به سرزمین های دور صادر می شد. دزفول درجنگ ایران وعراق نیز از موشک اندازی های دشمن سخت آسیب دید.

دزفول نزدیک کهن ترین مناطق عظمت و تمدّن مردم بومی پیش از آریایی ایران قرار گرفته است. خرابه های شوش، شهری که پس از ویرانی درحمله آشور بانیپال بین سال های 642-639 پیش ازمیلاد، درزمان کورش بزرگ دوباره اعتبار یافت و پایتخت زمستانی هخامنشیان گردید، نزدیک دزفول است.

از آثار تاریخی دزفول، غیر ازخرابه های شوش، می توان از ایوان کَرخه در 18کیلومتری آن نام بردکه خرابه های کاخ آجری عظیمی از دوره ساسانی است. مسجد جامع دزفول نیز از آثارقرن های اولیّه اسلامی است که در قرن هفتم و دوازدهم هجری (سیزدهم وهجدهم میلادی) ترمیم شده و توسعه یافته است.

شوش

شوش بخشی از شهرستان دزفول است باآب و هوایی معتدل و خشک و زمینی سبز و خرّم و حاصلخیز. قبر دانیال نبی زیارتگاهی باگنبد کشیده و سفید درکنارمسجدی زیبا دراین شهر قرار دارد. شوش درگذشته بخش بزرگی ازجلگه خوزستان بوده که تاساحل دریا را در برمی گرفته است. این منطقه درآثار استرابون (Strabo)، جغرافیدان یونانی قرن اوّل میلادی، سوسیان یا سوزیان نامیده شده است. به گفته وی سوسیان (خوزستان) میان پارس و بابِل قرار داشته و شهر مهمّش سوس (شوش) بوده است. قدمت شوش، که جایگاه تمدّن باستانی ایلام است، به حدود سه هزارسال پیش از میلاد مسیح می رسد. ایلامی ها ازکوه های شمال و مشرق دشت شوش به جلگه فرود آمدند وکشوری وسیع تا ساحل خلیج فارس و ریشهر نزدیک بوشهر تشکیل دادند و پس از تشکیل پادشاهی سامی نژادِ سارگُن مدّت ها برای حفظ آزادی و استقلال خود با آن جنگیدند. زیگورات چَغازنبیل، در20 کیلومتری شوش، معبد ایلامی است که روی تپه خاکی بزرگی در ساحل رود دِز قرارگرفته ودرزمان آنتاشگال، پادشاه ایلام، حدود سده ی سیزدهم پیش از میلاد بنا شده است.

هنگامی که کورش بزرگ پایه های شاهنشاهی عظیم هَخامَنِشی را استوار می کرد، شوش را به عنوان نخستین پایتخت برگزید. درزمان داریوش بزرگ اعتبار و عظمت شوش بازهم بیشتر شد. وی قلعه ای استوار با ساختمان های باشکوه بسیار درآن جا بناکرد. خرابه های کاخ آپادانا (که با آپادانای تخت جمشید نباید اشتباه شود) و ساختمان های مسکونی پیرامون آن هنوز در شوش باقی است. شرح ساختمان این قصرها درکتیبه ای درهمان محل به دست آمده که آن را یکی از بهترین نوشته های ادبی رسمی هَخامَنِشی دانسته اند. کاخ های تخت جمشید ازروی نقشه و نمونه آتشگاه ها و کاخ های شوش به دستور داریوش بزرگ نزدیک شهر امروزی شیراز ساخته شد.

در دوران ساسانی، وپس ازآن تا اواخر قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی)، شوش هنوز از شهرهای بزرگ و پُر آمد و رفتِ ایران بود. امّا ازآن پس رفته رفته رو به خرابی نهاد. از آثار باستانیِ به دست آمده دراین شهر، علاوه برکاخ های داریوش بزرگ با کاشی های بسیار نفیس آن، لوحه مشهور قانون حَمورابی پادشاه کَلده است که نخستین قانون عهدباستان به شمارمی رود. باستان شناسان معتقدند که، باوجود بیش از 65 سال کاوش در آثار باستانی این منطقه، هنوز قسمت های مهمّی از آن ناشناخته مانده است.

شوشتر

شوشتر بین ایذه، مسجد سلیمان، اهواز، و دزفول قرار گرفته است و یکی ازشهرهای قدیمی خوزستان به شمار می رود. آب و هوای این شهرگرمسیری است. رودخانه کارون، که درشمال غربی شهردوشاخه می شود، شوشتر راکه در جلگه قرارگرفته از دو سوی دربردارد. شاخه معروف به گَرگَر از شمال شرقی شهرمی گذرد و داخل شهرچند آبشار بزرگ به وجود می آورد. شاخه دیگرکه شطیط نام دارد ازشمال غربی شهرازسدّ معروف شادُروان می گذرد و در بند قیر به شاخه اوّل می پیوندد. جلگه بین این دو رودخانه را میان آب یا به لهجه محلّی “میون او” می گویند.

ساختمان شوشتر در افسانه ها به هوشنگ پیشدادی نسبت داده شده، امّا در دوره ایلامی ها نزدیک شوشتر امروزی شهری به نام هیدالو وجود داشته که سپاهیان آشوربانی پال در فتح شوش تا بدان جا پیش رفته اند. شوشتردرزمان ساسانیان شهری بزرگ بوده است. درتاریخ آمده است که والِریَن قیصر روم، که درسال 260 میلادی درجنگ به اسارت شاپور اوّل ساسانی درآمد، هفت سال با دیگر اسیران به ساختن سدّ شادُروان نزدیک شوشترمشغول بود. به همین مناسبت نام بندقیر دراصل بند قیصربوده است.

شوشتر در طّی تاریخ بارها ویران و دوباره بنا شده است. در زمان حکومت مُعِزالدوله دیلَمی این شهر یکی از مراکز مهّم ضرب سکّه در خوزستان بود. درهمین زمان در شوشتر نیشکر فراوان بود و پارچه های دیبای نفیس وگران بهای آن به نقاط دور صادر می شد. پوشش خانه کعبه نیز از دیبای شوشتر انتخاب می شد. این شهریکی از مراکز مهمّ خوارج و مبارزان ضدّخلفای عبّاسی بوده و حسین منصورحلاّج، صوفی و عارف مشهور ایرانی، نیز چندی در آن می زیسته است. درزمان او از وجود آتشکدهای بزرگ در شوشتر یاد کرده اند.

درقرن نهم هجری، درزمان حکمرانی مشعشعیان درخوزستان، شوشتر یکی ازمهمترین مراکز تبلیغ مذهب شیعه و بسیار آباد بود. معروف ترین رویداد شوشتر در زمان صَفَوّیه جنگ های حیدری و نعمتی است که برسر تعصّب های مذهبی بین مردم محلّه های مختلف شهر درگرفت. قاضی نورالله شوشتری، از متعصّب ترین مردم این زمان که سرانجام جان بر سر تعصّب خود نهاد، کتابی به نام مجالس المؤمنین داردکه درآن هر صاحب نام مسلمان و ایرانی را شیعه شمرده و به همین عّلت شیعه تراش لقب گرفته است.

در50 کیلومتری شمال غرب شوشتر، خرابه های شهر تاریخی گُندی شاپور یا جُندی شاپور قراردارد. بنای جُندی شاپور را به شاپور اوّل ساسانی نسبت می دهند. این شهردرزمان ساسانیان بسیار بزرگ و معتبر و مرکز خوزستان بوده است. نخستین ساکنان جُندی شاپور اسیران انطاکیه شام بودند. ازاین رو، آن شهر ازمراکز مهّم مسیحیان و جایگاه اُسقُف بزرگ نَسطوریان بود. تشکیلات عظیم بیمارستان و دانشگاه پزشکی جُندی شاپور، که تاقرن ها پس ازاسلام اعتبار داشت، به وسیله بُختیشوع، پزشک مسیحی، برپا شده بود. بسیاری از دانشمندان این مرکزعلمی بعدها در دوره خلافت عباّسی به ترجمه آثار مهم از پهلوی، سُریانی و یونانی به عربی پرداختند.

آورده اند که بریکی ازدروازه های شهرجُندی شاپور جسد مانی پیامبر ایرانی را آویختند که به فرمان بهرام ساسانی (275-272م) به زندان در زنجیر کشیده شده و پس از چندی مرده بود. تا قرن ها پس از اسلام این محل به دروازه مانی شهرت داشت.

افزون بر آثار باستانی از دوره های هخامنشی، پارتی و ساسانی باید از ساختمان آسیاب های عضیمی یاد کرد که اکنون قسمت هائی ازآن نشان از مهارت فنی بسیار دارد.

13. استان زنجان

استان زنجان، با مساحت 21841 کیلومترمربّع، میان استان های مازندران، گیلان، آذربایجان، کردستان، همدان و قزوین واقع شده است. شهر و روستاهای این استان کوهستانی در دامنه دشت های بین رشته کوه ها ساخته شده اند. سلسله جبال البرزدرشمال استان قراردارد و بلندی های موازی آن زنجان را از قزوین جدا می کند. درمنطقه طارُم هوا مرطوب تر از دیگر نواحی است.

بزرگ ترین رودخانه استان زنجان قِزِل اوزَن ازکوه های چهل چشمه درکُردستان سرچشمه می گیرد و نزدیک منجیل به رودخانه شاهرود می پیوندد و وارد سدّ سفیدرود می شود. رودخانه طالقان نیزدشت قزوین را آبیاری می کند. دراین استان چشمه های فراوان آب نوشیدنی، آبگرم، و آب معدنی وجود دارد. مراتع وسیع منطقه درنواحی کوهستانی دامداری را برای بیشتر ساکنان محل به صورت شغلی دائمی درآورده است.

استان زنجان، از امکانات مساعد کشاورزی برخوردار است. غلاّت، نباتات علوفه ای، و انگور از فراورده های مهمّ آن به شمار می آید. مجتمع های کشت و صنعت سلطانیه دردهه ی 1340 هجری تأسیس و بازسازی آنها پس از خاتمه جنگ با عراق آغاز شده است. تأسیسات دامپروری ومرغ داری نیزدرکنار این مجتمع ها درحال توسعه است. استخراج معادن زغال سنگ زیاران از دیگر فعالیت های اقتصادی استان است. بافت قالی و گلیم، سفالگری و ساختن قاشق و چاقو ازقدیم ترین و مشهورترین صنایع دستی این شهر به شمار می رود.

استان زنجان جمعیّتی حدود 963434 تن دارد که بیشتر آنها ترک زبان هستند. زبان فارسی وگویش های دیگر مثل کُردی نیز درمنطقه رایج است. گروهی از ایلات لُر و کُرد و شاهسَوَن در این استان رفت و آمد موسمی دارند و از چراگاه های فراوان و سر سبز آن برای دام های خود بهره می برند. شهرستان های استان زنجان عبارتند از: زنجان (مرکز استان)، اَبهَر، سلطانیه، و خدابنده.

زنجان

شهرزنجان درشمال غرب ایران بین شهرهای خَلخال، قزوین، همدان، میاندوآب، ومیانه، در فاصله 328 کیلومتری تهران قرارگرفته است. شمال و جنوب زنجان را، که تابستانی معتدل و زمستانی سرد دارد، کوه فراگرفته و رودخانه های بسیار پیرامون آن درجریان است.

موقع جغرافیایی زنجان و قرارگرفتن آن در شاه راههایی که آن را به خراسان، از سویی، و به تبریز و قفقاز وعراق و عربستان، ازسوی دیگر، می پیوسته، سبب شده است که از دیرباز از آن در آثار گوناگون نام برده شود. در این آثار از زنجان با نام های آگانزا و زنگان یاد کرده اند.

یکی از استوار ترین دژهای نظامی دوران اسلامی درنزدیکی شهر زنجان قرار داشته و سلطان محمدخوارزم شاه، هنگام گریزاز سپاهیان مغول یک هفته در آن جا زیسته است. سپاهیان مغول بعد از آن زنجان را ویران کردند. غازان خان، یکی ازجانشینان هُلاکوخان، نزدیک زنجان شهری به نام سلطانیه ساخت که پس ازاو درزمان سلطان محمّدخدابنده اولجایتو پایتخت ایلخانان شد. سلطانیه قلعه ای بزرگ داشت که بارویی ضخیم برگِرد آن بود. پهنای دیوار به اندازه ای بود که چهار سوار شانه به شانه از روی آن می گذشتند. سلطان محمّد درآن جا مقبره و گنبدی برای خود ساخت. به امر او دراطراف شهر و گنبد نیز هفت مسجد، بیمارستان، داروخانه، خانقاه و مدرسه ای بزرگ شبیه مُستَنصَریه بغداد بنا شد. بسیاری ازپیشه وران و صنعتگران و طالبان علم را از تبریز به این شهر آوردند و در اندک زمان سلطانیه را به یکی از شهرهای بسیار مهمّ آن زمان بدل کردند که با چهار سوی سرزمین های اسلامی در ارتباط بود. با این همه، سلطانیه در زمان تیموریان آسیب بسیار دید و با انتقال مرکز تجارت و سیاست به تبریز در زمان شاه تهماسب اوّل صفوی از اهمیّت افتاد و رو به ویرانی نهاد.

مهمترین اثرتاریخی که تاکنون درزنجان برجای مانده پُلِ دختر است که بر روی رودخانه قِزِل اوزَن بین راه زنجان ومیانه بنا شده. این پُل دارای کتیبه ای است که تاریخ ساختن (قرن چهارم هجری/دهم میلادی) و مرمّت آن را نشان می دهد. نام دختر برروی این پُل نشان آن است که دردوران باستان نیز در آن جا پُلی به همین نام بوده، زیرا، بنابر پژوهش های باستان شناسان، بناهایی که به نام دختر نامیده شده مربوط به ایزد بانو آناهیتا بوده است.

گُنبد سلطانیه (مقبره سلطان محمّد خدابنده اولجایتو)

بقعه قیدار و گُنبد سلطانیه (مقبره سلطان محمّد خدابنده اولجایتو) از قرن های هفتم و هشتم هجری (سیزدهم و چهاردهم میلادی) از دیگر آثار تاریخی مهمّ زنجان است. مسجد جامع عتیق، صحن و مقبره امام زاده حسین، بقعه آمنه خاتون و حلیمه خاتون نیز از مکان های مذهبی زنجان است.

ابهر

ابهر با آب و هوای کوهستانی و زمستان های بسیار سرد و پربرف دو طرف رودخانه ی ابهررود نزدیک شهر زنجان قرارگرفته. نام آن درزبان پهلوی به معنی جایگاه تنظیم پخش آب است. محل اصلی شهر که تپه قلعه گفته می شود، درست درکناره ی رود ابهر قرارداشته و یکی از قدیم ترین جایگاه های مسکونی انسان درجهان به شمار می رود. شواهد باستان شناسی نشان می دهدکه مردم از چهار هزارسال پیش از میلاد مسیح در آن جا ساکن بوده اند. ابهر از باستانی ترین شهر های ایران است، حدود هزاره ی دوم پیش از میلاد بنیان شده و درسده ی نهم پیش از میلاد مسیح از اتحاد اقوام مختلف ماد نخستین پادشاهی تاریخ ایران تشکیل شده است. ارک شاهی سلطانیه و مجموعه بناهای چلبی اوقلی و موزه ی پیراحمد زهرنوش و ملاحسین کاشی از دیدنی های این شهر است.

14. استان سِمنان

استان سِمنان، در مساحتی حدود 98816 کیلومتر مربّع، میان استان های مازندران، اصفهان، خراسان، استان مرکزی و تهران در دامنه جنوبی سلسله جبال البرز واقع شده و تادشت کویر امتداد یافته است. بلندترین قسمت کوه های البرز در این ناحیه در شمال غرب شَهمیرزاد قراردارد و اغلب پوشیده ازبرف است. گردنه های طبیعی که در زمستان مسدود می شود ازگذرگاه های عمده منطقه به شمار می آید، از جمله گردنه شمشیربُر به طول 135 و عرض 6 متر بین گرگان و دامغان که اهمیّت نظامی و تاریخی دارد و نیزگردنه خوش ییلاق بین شاهرود و گرگان.

آب وهوای این استان، جز درنواحی شمال و شمال شرق، یا سرد و خشک و یا گرم کویری و خشک است. از همین رو، استان سِمنان همواره با کمبود آب روبرو است و بیشتر آب خود را از منابع زیر زمینی تأمین می کند که برای دستیابی به آن نیزگاه باید به عمق 120 متری فرورفت. رودخانه های تاش یا شاهرود، کالشور، و چشمه علی دامغان همگی به دشت کویر فرو می روند. پوشش گیاهی منطقه محدود به درخت ها و درختچه های کویری است که بخش بزرگی از آن برای تثبیت شن های روان کاشته شده. چراگاه های منطقه نیزتنها درمحدوده جنوبی کوه های البرز امکاناتی برای پرورش دام دارد.

بدین ترتیب، استان سِمنان موقع کشاورزی مساعدی ندارد، امّا گندم و سیب زمینی و فلفل و تنباکو در آن کشت می شود و محصول پسته اش به خصوص در دامغان مرغوب و معروف است. با وجود نامساعد بودن وضع اقلیم، دراستان سِمنان به خصوص شاهرود و مهدی شهر(سَنگسَر) دامداری از رونقی خاص برخوردار است و نه تنها در اقتصاد منطقه بلکه در سطح کشور اهمیّت فراوان دارد.

جز قالی بافی، صنعت عمده دیگری درسِمنان پای نگرفته است. امّا معادن منطقه بسیارغنی است وازمعادن ذغال سنگ در شهرستان های شاهرود و دامغان بهره برداری می شود. ذخایرمعدنی آهن این ناحیه را حدود 5 میلیون تن برآورد کرده اند.

استان سِمنان درحدود 578910 تن جمعیّت دارد که به گویشی اصیل ازبقایای زبان پهلوی سخن می گویند. اغلب مردم این استان مسلمان شیعه اند ولی پیروان مذاهب دیگر نی زدر برخی از نواحی آن سکونت دارند. سِمنان دارای چهار شهرستان است: سِمنان (مرکز استان)، دامغان، شاهرود، و گرمسار.

سِمنان

سِمنان در دامنه جبال البرز واقع است و دامغان، گرمسار، و دشت کویر در سه سوی دیگر آن قرارگرفته اند. آب و هوای این شهر درتابستان گرم و در زمستان معتدل است. سِمنان بر سر راه قدیمی ری به توس واقع شده و تا تهران 221 کیلومتر فاصله دارد و به همین جهت از دیر باز محلّ رفت و آمد اقوام گوناگون بوده است. سمنان در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) ازمتصرّفات ِزیاریان و سپس آلِ بویه بود وجزو سرزمین دیلَم به حساب می آمد. اوایل قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی)، در حمله ترکان غُز خرابی بسیار برسِمنان وارد آمد. پس از آن درحمله مغول این شهر به کلّی ویران گردید، امّا به واسطه موقع جغرافیایی و قرارگرفتن آن بر سرراه های تجاری دوباره رونقی نسبی یافت. امروز سِمنان بزرگترین مرکز دامداری کشور است.

منارهای از دوره سلجوقی با بدنه ی آجری و کتیبه ای به خط کوفی و مسجد جمعه، ازآثار دوره تیموری و خانقاه و آرامگاه علاءالدوله سمنانی صوفی مشهور از یادگارهای تاریخی سِمنان به شمارمی آید.

دامغان

دامغان در امتداد جادّه قدیمی ری به توس در 335 کیلومتری تهران قرار گرفته وازشمال به گرگان و بهشهر و ساری، از شرق به شاهرود، از جنوب به دشت کویر، و ازمغرب به سِمنان محدود شده است. رشته کوه های البرز در شمال دامغان قراردارد و بقیه نواحی آن را بیابان و کویر می پوشاند. در دامغان بیشتر اوقات بادهای شدید غبار آلودمی وزد. هوای آن در قسمت شمالی معتدل و در منطقه کویری گرم و خشک است.

تاریخ ناحیه ای را که امروز دامغان در آن واقع شده، و در گذشته قومِس خوانده می شد، به روزگار باستان می پیوندد. با تشکیل شاهنشاهی اشکانی تیسفون جایگاه حکومت و اداره امور کشور گردید. امّا به علت گرمای هوا، دربار دربخشی ازسال به شهرهای همدان، ری، شهرصد دروازه، و گرگان تغییرمکان می داد. بر پایه مدارک معتبر شهر صد دروازه مدّتی مرکز قدرت اشکانیان بوده و وسعت و اعتبار بسیار داشته است. محل دقیق این شهر هنوز کاملاً مشخص نیست، امّا آن را درنزدیکی دامغان می دانند.

درسه فرسنگی شمال دامغان برفرازگِردکوه قلعه ای است که اسماعیلیان پس ازکشتن خواجه نظام الملک آن رابه تصرّف درآوردند. زد و خورد برسراین قلعه سبب آسیب فراوان به شهر دامغان شد. دیری نگذشت که سپاهیان مغول نیز سر رسیدند و شهر را باردیگر ویران کردند. درحمله سپاه تاتار و درگیری های آنان با اُزبک ها نیز در دامغان آشوب فراوان برپا شد. هنگامی که شاه اسماعیل صَفَوی برای دفع اُزبکان به سوی دامغان به راه افتاد، اُزبک ها که توان مقاومت درخود نمی دیدند پس از ویران کردن دامغان به هَرات گریختند. یکی از جنگ های نادر شاه افشار و اشرف افغان نیز کنار رودخانه ی مهمان دوست نزدیک دامغان روی داد که به شکست کامل اُزبک ها انجامید. از دیگر وقایع تاریخ، تولّد فتحعلی شاه قاجار در دامغان و در ساختمانی است که بعدها مولودی خانه نام گرفت.

در دامغان آثارتاریخی جالب توجّهی وجود دارد. تپّه حصار، دریک کیلومتری جنوب شرق دامغان، جایگاه یکی از تمدّن های بسیار قدیم پیش ازآریایی است. آثار باستانی مربوط به دوره ساسانی نیز درهمان اطراف از زیر خاک بیرون آورده شده است. دیگر مسجد تاریخانه یا خدایخانه دردامغان مربوط به نیمه ی قرن دوّم هجری (هشتم میلادی) است که به سبک بناهای ساسانی ساخته شده و قدیم ترین مسجد موجود در ایران است. آرامگاه پیرعلمدار با کتبیه ای که تاریخ بنای آن را به قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) می رساند و بازمانده های مسجدی از زمان سلطان محمّد خدا بنده اولجایتو و چندین مسجد و بُرج و گُنبد متعلّق به دوره های گوناگون تاریخ از دیگر آثار گوناگون تاریخی دردامغان است.

شاهرود

شاهرود سر راه تهران به رشت و همدان و تبریز و مشهد محل برخورد جاده های زمینی و خط های راه آهن سراسری است. این شهر در410 کیلومتری شرق تهران از بین رشته کوه های البرز وکویر نمک واقع شده. رود تاش بعد از عبور از آن به کویرنمک فرومی رود. آب و هوای شاهرود درکوهستان های شمال آن یعنی دامنه های جنوبی البرز سردو دربقیه جاها معتدل است.

شاهرود تاپیش از زمان فتح علی شاه قاجار روستای کوچکی بود. قدیم ترین ساختمان آن قصری است که وی در آن جا ساخته. اما اطراف آن بیارجمند ، میامی و بسطام تاریخ بیشتری دارند. بسطام درشش کیلومتری شاهرود شهری سرسبزو خوش آب و هواست. بنای آن را به اردشیر دوم ساسانی نسبت می دهند. ناصرخسرو درسفرنامه ی خود438 ه.ق. آن را مرکزناحیه ی قومس نوشته است. این شهر نیز در حمله ی مغول از بین رفت و پس از سال ها شاهرود به جای آن رو به توسعه گذاشت.

از جاهای تاریخی بسطام قسمتی از بنای مسجد دوره ی سلجوقی و خانقاه بایزید بسطامی با گنبد آجری از قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی است که حدود صدسال پیش از این بازسازی و تعمیر شده است. در روستای خرقان دوازده کیلومتری بسطام نیز مقبره ی شیخ ابوالحسن خرقانی، از صوفیان بزرگ قرن پنجم هجری قراردارد. موزه ی شاهرود و قصری از زمان قاجاریه در بیارجمند که مسجدی قدیمی دارد، از دیگر آثار تاریخی آن نواحی است.

15- استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان درجنوب شرقی ایران، با وسعتی حدود 178431 کیلومترمربّع، بین استان های خراسان جنوبی، کرمان و هرمزگان و هم مرز با کشورهای افغانستان و پاکستان قرارگرفته و مرز جنوبی آن دریای عمّان است.

دهانه ی آتشفشان نیمه فعّال تَفتان با بلندی 4042 متر درشهرخاش قرار دارد و ازآن پیوسته بخار گوگرد خارج می شود. بخشی ازکویر لوت -بزرگ ترین چاله کویری فلات داخلی ایران که از گرم ترین و خشک ترین مناطق دنیاست-میان سیستان و بلوچستان واقع شده. درمغرب آن کویری دیگر به نام نمکزار وجود دارد که از سنگ ریزه های سیاه پوشیده شده و درفصول بارندگی عبور از آن بسیار مشکل است.

آب و هوای این منطقه بیابانی و نوسان شدید حرارت درآن بسیار زیاد است. تنها درجلگه ساحلی است که دریای عُمّان اندکی از خشکی آن می کاهد. درمجموع، سیستان و بلوچستان خشک ترین استان ایران است و کم آبی همواره از مشکلات اساسی آن به شمار می رود. حدود بهار بادهای شدید صد و بیست روزه، گاه با سرعتی حدود 120 کیلومتر درساعت، توده های بزرگ شن را به حرکت درمی آورد. همچنین بادی سرد، معروف به گاوکش، در زمستان ها سبب خسارات جانی و مالی بسیار می شود.

رودخانه هیرمَند یا هِلمند، تنها شریان حیاتی سیستان، با دوسدّ زَهَک و کَهُک، که در سال 1335ش (1956م) بسته شده است، کمی از مشکلات می کاهد. دریاچه هامون در دشت سیستان در تأمین علوفه دام ها وپرورش ماهی اهمیّت بسیار دارد. از نیزارهای آن نیز برای حصیر بافی استفاده می شود. مراتع این منطقه با وجود تنوّع گیاهان فقیر می نماید، امّا تثبیت شن های روان با کشت درخت های مخصوص تاحدّی وضع منطقه را بهبود بخشیده است. درگوشه ی جنوب شرقی این استان تالابی با نوعی کمیاب از تِمساح وجود دارد که مورد حمایت سازمان محیط زیست است.

محصولات کشاورزی این ناحیه، که بیشتر درجلگه ساحلی دریای عُمّان به دست می آید، عبارت است از نارگیل، گندم، جو، برنج، و موز. دام پروری و ماهیگیری نیز برای رفع نیاز محلّی کافی است. منطقه سیستان و بلوچستان اگرچه دارای معادن غنی است امّا کمتر مورد بهره برداری قرار گرفته است. تنها جمع آوری نمک از حوضه هایی که درکنار دریای عُمّان ساخته می شود تا حدّی وسیله اشتغال مردم را فراهم می آورد.

سوزن دوزی معروف زنان بلوچ، سفال گری، و ساختن لِنج از صنایع دستی این منطقه است. قالی بافی باطرح ویژه و مرغوب بلوچ نیز شهرت بسیار دارد. اکثر جمعیّت سیستان وبلوچستان را که حدود 2219393 تن است، مسلمانان سنّی مذهب وابسته به ایل های ناروئی، سرگلزائی، ریگی و زهی تشکیل می دهند. اما به سبب خشکسالی و کمبود امکان کار، بسیاری از ساکنان این استان به مهاجرت دائم یا فصلی به جلگه گیلان و کشورهای خلیج فارس و پاکستان می روند.

بلوچستان

زبان مردم سیستان وبلوچستان فارسی با گویش سیستانی (زابُلی) و بلوچی است. این استان هفت شهرستان دارد از جمله: زاهدان (مرکز استان)، زابُل، سَراوان، خاش، ایران شهر، و چابهار.

زاهدان

شهرستان زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، در جنوب کویر لوت و درحاشیه مرزهای افغانستان و پاکستان واقع شده و از جنوب به ایران شهر و چا بهار راه دارد. این شهر در دشت قرارگرفته و کوه های اطراف آن عبارت است از کوه های مرزی ملک سیاه و میرجاوه و تَفتان. آب و هوای زاهدان در قسمت جنوب گرمسیری و در شمال تا اندازه ای معتدل است.

از آن جا که آب زمین زاهدان را به آسانی فرومی برد، تا سال 1315ش/ این شهر1936 دُزداب نامیده می شد و ناحیه سرحدّی کوچکی بود که به تدریج توسعه یافت. اکنون زاهدان به وسیله خطوط هوایی و جاده اسفالته و خطّ راه آهن با پاکستان و از آن طریق با هند ارتباط یافته است. این شهر، که از نظر اقتصادی تولید چندانی ندارد، در سال های اخیر محلّ رفت و آمد مسافران و بازرگانان واز نظر بازرگانی بسیار فعال گردیده است.

زابُل

شهرستان زابُل در 828 1 کیلومتری تهران در شمال زاهدان بین مرز افغانستان وکویرلوت و درجلگه ای وسیع و پست واقع شده است. کوه خواجه یا رستم تنها بلندی آن ناحیه درانتهای غربی دریاچه هامون است. باران های موسمی این منطقه در بهار سیل روان می کند و هوای گرم در تابستان از خشکی همه جا را می سوزاند. مهمترین رودخانه زابُل هیرمَند است که از کوه های بابا در افغانستان سرچشمه می گیرد و به دریاچه هامون در باختر زابُل می ریزد.

زابُل را درکتاب های قدیمی انبار غلّه ایران خوانده اند امّا امروز شهری کوچک و فقیر است. درگذشته زابُلستان یا زاوُلِستان به بخش بزرگی از سیستان گفته می شد که تا نواحی مرکزی افغانستان امروز دامنه داشت. درافسانه ها زابُلستان زادگاه زال پدررستم است که خاندانش از قبیله سَکاها، فرمانروایان زابُلستان، بودند.

بنا به روایات زَرتُشتی، زابُلستان یکی ازمراکزمهّم پیدایش وگسترش دین زَرتُشت بوده است. زَرتُشتیان برآنند که در آخر زمان موعودهای زَرتُشتی (سوشیانت ها) با آب تنی دوشیزگان دردریاچه هامون متولّد خواهند شد، زیرا نطفه آنان را زَرتُشت به آب این دریاچه سپرده است. مرکز زابُلستان از دیر باز تا حمله امیرتیمورگورکان شهری به نام زَرَنگ یا زَرَنج بود که خرابه هایش هنوز باقی است. . زَرَنج در 2500 پیش ازمیلاد مسیح مرکز دنیای شرق به شمار می آمد و آثار آن، که درزمان حمله امیرتیمور به آتش کشیده شده، به طرز شگفت انگیزی سالم مانده و اکنون نیز قابل بررسی است. شهرکَرکویه، با آتشگاه بزرگ و پرآوازه ی آن نیز نزدیک زابُل بوده است. در پایان قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی)، این آتشگاه با دو گنبد بزرگ، که بر سرهریک شاخ گاوی نصب شده بود، توصیف شده است.

زَرَنج بزرگترین کانون عیّاران در ایران بود. یعقوب لیث و عَمرولیث که هردو سیستانی بودند به یاری عیّاران نخستین حکومت محلی مستقل ایرانی را تشکیل دادند. خرابه های قلعه و مسجد و قصر صفّاریان در زابُل برجاست. از دیگر آثار باستانی زَرَنج، درجلگه اطراف دریاچه هامون، مناره یا میل قاسم آباد زابُل از قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) است که در روی بدنه آجری آن کتیبه ای به خطّ کوفی بوده. این مناره در سال های اخیر آسیب دیده است. آثار آتشکده و کاخی عظیم از نخستین قرن میلادی بر بالای کوه خواجه نیز هنوز برجای مانده است. شهرسوخته برسرجاده ی زاهدان –زابل آثار تاریخی مهمی هست که امروزه به نام شهر سوخته خوانده می شود. باستان شناسان در این شهر کاوش های اندکی انجام داده اند. اما درهمین انک کاوش ها سنگ نوشته ای به دست آمده که مربوط به رویدادهای تاریخی بیش از 3200سال پیش از میلاد مسیح است. حدس زده می شود که شهر حدود 2000 سال پیش از میلاد براثر حادثه ای غیر طبیعی و به احتمال زیاد در برخوردهای سیاسی سوخته باشد. شواهد به دست آمده نشان از پیشرفت بسیار زیاد دانش و فرهنگ اجتماعی مردم آن دارد. بنابر مدارک به دست آمده مردم آن توانائی جراحی مغز را داشته اند و وجود آبراه های بسیار منظم و پیچیده در سراسر شهر نمودار پیشرفت عظیم شهرنشینی در آن است. این شهر برسر راه های تجاری مهم شرق و غرب قرارداشته و مرکز مهم رفت و آمد ملل مختلف روزگار خود بوده است.

چابهار

چابهاردرجنوب شرق ایران بین نیک شهر کرمان، مرز پاکستان و دریای عمان قرار گرفته، امروزه شهری کوچک و بندری بزرگ است که از طریق دریای عمان به اقیانوس و راه های آبی بین المللی می پیوندد. نام آن را چهار بهار نیز می گویند زیرا با داشتن آب و هوائی گرم، رطوبت متوسط و وزش دائم باد ملایم از سوی دریای عمان، خنک ترین و به نسبت سرسبزترین ناحیه ی جنوب ایران است. حدود 65000 نفر جمعیت داردکه به زبان فارسی و گویش های محلی بلوچی نزدیک به زبان های هندی سخن می گویند. رونق و گسترش شهر و بندر چابهار یکی از اهداف نقشه ی اول توسعه ی اجتماعی- اقتصادی بود که در سال 1372خ/1993م. انجام گرفت. اکنون چابهار بندر مهمی است که با داشتن وسایل حمل و نقل پیشرفته ی زمینی، دریائی و هوائی با همه کشور های خاور میانه، افغانستان، اقیانوس هند و کانال سوئز ارتباط دارد. 140کیلومترمربع در مشرق خلیج چابهار منطقه ی آزاد تجاری است که در 100کیلومتر آن فعالیت های صنعتی صورت می گیرد و قسمت دیگر به بخش بازرگانی و توریسم و خدمات اختصاص دارد.

16- استان فارس

استان فارس، با وسعتی حدود 121825 کیلومتر مربّع، در جنوب ایران و بین استان های اصفهان، یزد، بوشهر، کُهگیلویه و بُویراحمد، و هرمزگان و کرمان واقع شده است. این استان سرزمینی است کوهستانی درمسیر رشته کوه های زاگرُس که آب آن از بلندی های برفگیر تأمین می شود و با آن که درمنطقه ای خشک و نیمه خشک قرار دارد، کوه ها در ملایم کردن آب و هوای آن بسیار مؤثراند.

مهمترین رودخانه استان فارس رود کُر است که ازکوه های اطراف اَردَکان دراستان یزد سرچشمه می گیرد و به دریاچه بَختَگان (نیریز) می ریزد. به علّت شوری و کم آبی رودخانه های فارس، چشمه ها و قنات ها و چاه های عمیق و نیمه عمیق در آبیاری و کشاورزی این استان اهمیّت زیادی دارد. دریاچه بختگان در شرق استان، باوسعتی حدود 3120 کیلومترمربّع، بزرگترین دریاچه فارس است.

مهمترین محصولات کشاورزی فارس گندم، جو، برنج، چغندر قند، مرکّبات، و انواع میوه و سبزیجات است. دامداری، پرورش زنبور عسل، و مرغداری نیز درمراکزعشایری به قراوانی انجام می شود. شیراز، با صنایع الکتریکی و الکترونیکی، لاستیک و پلاستیک سازی، ریخته گری قطعات ماشین و اتومبیل، مهمترین شهر صنعتی استان است. ریسندگی و بافندگی و صنایع فلزّی و غیرفلزّی نیز با کارگاه های وسیع دراین استان وجود دارد. پالایشگاه نفت شیراز از سال 1352ش(1973م) مورد بهره برداری قرار گرفت و تأسیسات گاز طبیعی این شهر برای نخستین بار در ایران به مردم شیراز امکان استفاده از این ثروت ملّی را درخانه ها و کارگاه ها داد.

دروازه قرآن (شیراز)

صنایع دستی فارس از جهت تنوّع و مرغوبیت شهرت بسیار دارد. قالی، قالیچه، گلیم، پارچه های ابریشمی و نخی و پشمی، قلاّب دوزی و سوزن دوزی، حصیربافی و سفالگری از آن جمله اند. انواع گلیم و قالی و قالیچه، که عشایر قشقایی با طرح های سنّتی می بافند، در بازارهای جهانی ارزش بسیار دارد. استان فارس از مراکز مهّم مسگری و نقره و خاتم کاری ایران نیز هست که بخش اعظم آن درشیراز تولید می شود. منبت کاری و بافت گیوه در آباده، یکی دیگر از شهرهای استان فارس، شهرت و مرغوبیت خاص دارد.

استان فارس جمعیّتی حدود 4323626 نفر دارد که به زبان های فارسی، ترکی، لُری، و عربی سخن می گویند. اکثریت ساکنین این استان شیعه دوازده امامی اند، امّا اقلیت های یهودی، مسیحی، ارمنی، آسوری و زَرتُشتی نیز در آن سکونت دارند. استان فارس بزرگترین منطقه عشایری ایران است. عشایر قشقایی، خَمسه، مَمَسَّنی و طایفه ها و تیره های کوچکتر درآن جا به سر می برند که بیشترشان ترک زبانند.

این استان دارای شانزده شهرستان است از جمله: شیراز(مرکز استان)، آباده، اِصطَهبانات، جَهرُم، داراب، فَسا، فیروزآباد، لار، مرودشت و نیریز.

شیراز

شیراز، مرکز استان فارس، درفاصله 919 کیلومتری تهران به صورت باریکه ی همواری میان دو رشته کوه موازی واقع شده است. درازای دشت شیرازرا حدود32 کیلومتر و پهنای آن را نزدیک به 10 کیلومتر برآورد کرده اند. این شهر آب و هوایی معتدل و فصل هایی منظّم دارد. رودها و چشمه سارها و قنات های بسیار آب مصرفی شهر و پیرامون آن را تأمین می کند. مهمترین رودخانه های این شهرکُر، سیوَند، قَرَه آغاج، ششپیر، و قره باغ است.

بنای شیراز را به شیراز پسر فارس، پسر تهمورث، نسبت می دهند. این افسانه خود نشان ازدیرینگیِ تاریخِ شیراز دارد. وجود آثار باشکوه تخت جمشید نیز گواه دیگری براین دیرینگی است. آثار باستانی تخت جمشید، در50 کیلومتری شیراز، از دوره هَخامَنِشی و بازمانده مجموعه بزرگی از قصرهای سلطنتی است. تخت جمشید درزمان داریوش بزرگ، پادشاه هَخامَنِشی، باهمان مشخّصات معماری و هنری کاخ های داریوش درشوش ساخته شد. پهنه ای که کاخ ها برآن بنا شده برکوه تکیه دارد و قسمتی از آن بر اثر هموار کردن صخره فراهم آمده است. پلّکانی پهن چرخ زنان از پایین تپّه به سطح کاخ ها می رسد و از آن جا دو پلّکان دیگر به آپادانا یا تالار بار وارد می شود. هفتاد و دوستون به ارتفاع نزدیک به بیست متر، که برسر هریک تنه و سرگاونر یا شیرشاخدار نصب شده، سقفی ازچوب سدر رانگهداری می کرده است. بر بدنه پلّه ها نقش صف طولانی سپاهیان جاویدان و درباریان ماد و هَخامَنِشی و همچنین فرستادگان سرزمین های مختلف شاهنشاهی، که هدایای نفیس خودرا حمل می کنند، کنده شده است.

تخت جمشید

نزدیک کاخ آپادانا، کاخ داریوش واقع شده که امروزه از میان رفته، امّا پنجره ها و سردرهای کنده کاری شده آن هنوز برجای است. تخت جمشید درزمان خشایارشا با ساختمان های تازه ای تکمیل شد که هم اکنون آثار بسیاری از آن ها برجای مانده است.

نقش شاپور و خرابه های تلّ ضَحّاک در فَسا، نقش رستم و پاسارگاد در مَرودشت و آتشگاه ها و قبرهای شاهان هَخامَنِشی وساسانی دردلکوه، باکتبیه های بسیار مهمّ تاریخی، ازدیگر نقاط تاریخی و دیدنی شیراز و پیرامون آن است. شیراز دردوره های اسلامی نیز همواره آباد و پرجمعیّت ومرکز داد و ستد و رفت و آمد بسیار بوده است.

عضدالدوله دیلمی در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) شیرازرا پایتخت خود کرد و شهری زیبا و باعظمت ساخت و هرسال به مناسبت تمام شدن ساختمان آن جشن می گرفت. بندِ امیر، درجنوب شرقی مَرودشت و پل تاریخی که بر روی رودخانه کُر بسته شده از آثار دوره عَضِدُالدوله و هنوز برجای است. درزمان اتابَکان فارس، که از نیمه قرن ششم تا اواخر قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) درفارس حکومت می کردند، این شهر آباد و وسیع و پُر رونق بود. شیراز نه تنها به تدبیر اتابَکان از ویرانی درحمله مغول درامان ماند بلکه بعدها، درزمان امیرتیمور گورکان، نیزکه جنگی سخت در نزدیکی آن روی داد و به کشُته شدن شاه منصور، پسر امیر مبارزالدّین محمّد آل مظفّر، انجامید، به آن آسیب چندان نرسید. درقرن دوازهم هجری (هجدهم میلادی)،کریم خان زند شیراز را پایتخت خود ساخت و آبادانی بسیار درآن کرد، ازآن جمله خلوتخانه ی کریمخانی، مسجد، بازار و حمّام وکیل، که بیشتر آن ها هنوز برجای است.

شیراز از دیرباز شهری زیبا و با صفا بوده و باغ های بسیار و نامدار داشته است. در این شهر، باغ اِرَم به خاطر سرو های ناز زیبایش شهرتی خاص دارد. باغ دلگشا، نزدیک آرامگاه سعدی، با ساختمانی باشکوه و نارنجستانی بزرگ، باغ عفیف آباد، باغ گلشن، باغ خلیلی، باغ فارس و باغ تخت از دیگر جاهای فرح بخش شیراز است. شیراز سرزمین برخی از بزرگان دانش و هنر واندیشه است. آرامگاه دو شاعر بزرگ ایرانی، سعدی و حافظ، درآن جاست.

باغ اِرَم

از این شهر هنر پرور متفکران بزرگی چون ملاّصدرا نیز برخاسته اند. بُقعه شاه چراغ ومرقد حضرت سیّد امیراحمد از مکان های مقدّس شیراز است. مسجد جامع عتیق شیراز، از بناهای دوره عَمرولیث صفّاری، و مدرسه خان، محلّ تدریس ملاّصدرای شیرازی، نیز از جاهای دیدنی آن به شمار می رود.

امروزه شیراز، باوجود کارخانه های بزرگ و پالایشگاه و دانشگاه وسیع و مجهز و معتبر آن و اهمیت نظامی کل ناحیه، شهری ممتاز است. دانشگاه شیرازکه درسال 1328خ/1949م. تأسیس شد، از مراکز معتبر علمی و آموزشی ایران به شمار می رود.

فیروز آباد

فیروزآباد میان شیراز، کازرون، جهرم ،لارو برازجان واقع شده و فاصله اش تا تهران 1035کیلومتر است. رودخانه های قره آغاج و فیروزآباداز این شهر می گذرد و دو کوه سفیدار و سرخ در شمال این شهر حد فاصل آن با شیراز است. این کوه ها هردو پوشیده از جنگل اند و رفت و آمد در آن ها بسیار دشوار است. آب و هوای فیروزآباد درنواحی شمالی معتدل و در قسمت های جنوبی گرمسیری است.

فیروزآباد نزدیک شهر باستانی گور، در زمان عضدالدوله دیلمی ساخته شده است. گفته اند که عضدالدوله از مرگ و آن چه او را به یاد مرگ می انداخت نفرت داشت. ازهمین رو نام شهر را به فیروزآباد برگرداند. گور شهری قدیمی است که بنای آن را به اردشیر بابَکان نسبت می دهند. شهر به صورت دایره ای است که مناره چهارضلعی بلندی برای افروختن آتش درمیان آن قرارداشته. این شهر دردوره ساسانیان مرکز ناحیه ای از فارس بود. درزمان عَضِدالدوله از گور به عنوان شهری بزرگ با باغ های گل سرخ و آب بسیار یاد کرده اند. این شهراز دیر زمان به خاطر تهیه عطرهای روغنی وعرقیات ازگیاهان مختلف، به خصوص گل سرخ، شهرت بسیار داشته است. گلاب، عطرهای شیشه، عطر نیلوفر، نرگس، زنبق، مورد، مَرزَنجوش، بادرنگ و بهار نارنج و زعفران، سوسن و بید از جمله کالاهایی بوده است که ازاین شهربه دورترین کشورهای مشرق زمین فرستاده می شده.

آثارتاریخی فیروز آباد را همسنگ تخت جمشید دانسته اند. این آثارکه اغلب نقش های سلطنتی و کنده کاری برسینه کوه هاست به دوره ساسانیان باز می گردد. مهمترین آن ها آتشکده و نقش برجسته اردشیر بابَکان درحال دریافت حلقه سلطنتی از اهورامزداست. این نقش درکوه، کنار رودخانه تَنگاب، در 18 کیلومتری فیروز آباد قراردارد. قلعه دختر، نزدیک فیروز آباد، متعلّق به زمان شاپور اوّل ساسانی، که معبد آناهیتا و آتشگاه بوده، اثر تاریخی دیگر این شهر است. از دیگر آثار قدیمی فیروز آباد مناره بلندی است که ویرانه آتشکده گور در نزدیکی آن قراردارد.

17. استان قزوین

استان قزوین دردامنه ی جنوبی البرز در مساحتی نزدیک به 15491کیلومترمربع بین استان های تهران، مرکزی، زنجان، گیلان و همدان قرارگرفته و1133547نفر جمعیت دارد. درجنوب قزوین کوه های زَرَند و خَرِقان کشیده شده و رودخانه خَررود از آن جا به سوی دشت قزوین جاری است. رودخانه طالقان نیزدشت قزوین را آبیاری می کند.

قزوین آب و هوایی متغییر و زمستان هایی بسیار سرد دارد. استان قزوین موقع مهم تجاری و استعداد زیاد کشاورزی وصنعتی دارد. مجتمع های کشاورزی مکانیزه و کشت انگور، و پنبه زمینه ی خوبی برای کارخانجات محصولات غذائی و آسیاب های آرد و پارچه بافی فراهم آورده است. کارخانه ی سیمان آبِیِک، کارخانه معظم شیشه قزوین وکارگاه های متعدّد صنایع چوب و وسایل و تجهیزات الکتریکی و ساخت کارتن و در و پنجره درنواحی مختلف، به ویژه در قزوین، بدان چهره ای صنعتی داده است. ممنوعیت برپا کردن صنایع در محدوده 120 کیلومتری تهران نیز موقع خوبی برای گسترش واحدهای صنعتی نو دراین استان فراهم آورده.

مردم قزوین مسلمان شیعه هستند و تعدادی از اقلیت های مذهبی نیز هنوز در ان سکونت دارند. بیشتر انان به ترکی سخن می گویند. اما به دلیل رفت و آمد زیاد در محل زبان فارسی بسیار رایج است. مرکزاین استان که تاسال1368خ/1990م. قسمتی از استان زنجان بود، شهر قزوین و ازدیگر شهرهای مهم آن شاهرود، تاکستان ، آبیک، بوئین زهرا و آوج است.

قزوین

قزوین یکی از شهرهای قدیمی ایران است که144کیلومتری برسرراه تهران به گیلان و همدان و آذربایجان قرارگرفته وموقع نظامی مهمّی دارد . نام آن را با کلمه کاسپیَن و خَزَر مربوط می دانند که به مناسبت سکونت اقوام کاسی در ساحل غربی دریاچه خزر به آن دریاچه و این شهر داده شده است. گفته اند که شهر در زمان شاپور اوّل ساسانی به صورت دژی در برابر مهاجمان دیلمی ساخته شده که درکوهستان ها با حکومت مرکزی می جنگیده اند. در دوره اسلامی نیز قزوین قلعه ی مسلمانان برای مبارزه با دیلمیان بود که درآن سوی کوه های البرز از پذیرش اسلام و پس از آن از تسلیم به خلافت عباسی سرباز می زدند. درزمان هارون الرشید گردشهر قزوین ساختمان بارویی آغاز شد که پس از او در نیمه دوّم قرن سوّم هجری (نهم میلادی) پایان یافت.

در زمان حسن صَبّاح واسماعیلیان، که دژهای خودرا بر فرازکوه های اَلََموت ساخته بودند، قزوین کانون درگیری سپاهیان خلفای عبّاسی با آنان بود تا آن که با حمله مغول درآغاز قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) هم قزوین وهم دژهای اسماعیلیه ویران گردید. امّا پس از آن قزوین به مناسبت موقع مهمّ نظامیاش دوباره آباد شد و درآغاز سلطنت صَفَویّه به مدّت پنجاه سال پایتخت ایشان بود. در جنگ های جهانی اوّل و دوّم قزوین به اشغال سپاه بیگانه درآمد.

ازدوران باستان درقزوین آثارمهمّی باقی نمانده است، امّا پیشینیان به بقایای آتشکده هایی در پیرامون آن اشاره کرده اند. بی گمان، پیش از اسلام قزوین شهری بسیار بزرگ تر و آبادتر از دوره های بعد بوده است. از رویدادهای مهم این شهر شروع کودتای اسفند سال1299ش/1921م. است که به روی کار آمدن رضاشاه انجامید. از آثار تاریخی مهّم قزوین می توان مسجد جامع مربوط به دوران ملکشاه سلجوقی را نام برد که از زیباترین بناهای تاریخی قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی) است و گچ بُری ها وخط های مختلف کوفی، رِقاع، ریحانی و ثُلث برای تزیین درآن به کاررفته است. مدرسه حیدریه و برج آجری گنبد دارمقبره حمدالله مستوفی، مورّخ وجغرافی ادان نامدار قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی)، و همچنین ایوان وگنبد شاهزاده حسین فرزند امام رضا(ع) از دیگر آثارمهمّ تاریخی این شهر است.

از دیدنی های قزوین سردر و کتیبه کاشی مُعَرَّق عالی قاپو، متعلّق به دوره شاه تهماسب اوّل و شاه عبّاس بزرگ صفوی، است. این کتبیه با خط علیرضا عبّاسی تنها اثر از نوع خود است. جز این، بناهای زیبا و تاریخی دیگری نیز درقزوین وجود دارد که درزمان قاجاریه ساخته شده یا بر باقی مانده ی آثار زمان صفویه بنا گردیده است. ازجمله ی آنها آب انبار، بازار و کاروانسراها و قصرموزه ی چهل ستون و حسینیه ی امینی هاست که اکنون مورد بازدید مردم قرار می گیرد.

18. استان قم

استان قم با مساحت 11237 کیلومتر مربّع در جنوب تهران واقع شده و 1038424 نفر جمعیت دارد. این استان در سال 1378ش/1990م. از استان مرکزی جداشد. استان قم در خاور کویر نمک، بین استان های تهران ، مرکزی و اصفهان واقع شده و دو دریاچه ی حوض سلطان و نمک در آن قراردارد.

هوای این استان گرم و خشک و کویری است. قم شهری مذهبی است که بر سرراه تهران به استان ها ی مرکزی و جنوبی قرار گرفته و از طربق شهرهای ساوه و قزوین به گرگان و گیلان راه دارد. بدین جهت رفت و آمدهای زیارتی و تجاری و صنعتی مهمی پیرامون آن صورت می گیرد. افزون بر آن نزدیکی به تهران موجب راه اندازی کارخانجات و صنایع از جمله تصفیه ی نفت و پبروشیمی و کارخانجات کوجک در آن شده است.

سوهان قم ازسوغات های این شهر است که دربیشتر مغازه های بین راه نیز فروخته می شود. مردم این شهر مسلمان شیعه هستند و به فارسی و ترکی سخن می گویند. مرکز استان شهر قم است.

قم

این شهردر فاصله 154 کیلومتری جنوب تهران با آب و هوای نیمه بیابانی و تابستان های گرم وخشک و آب شور، به سبب وجود حرم مطهر حضرت معصومه(ع)، خواهر امام هشتم(ع)، و حوزه علمیه از اهمیّت مذهبی ویژه ای برخوردار است. بنای شهر قم را به تَهمورِث از پادشاهان افسانه ای ایران نسبت می دهند. امّا بیشترشهرت آن به دوران اسلامی می رسد. درآغاز خلافت عبّاسی بسیاری از سادات و شیعیان علوی که مورد تعقیب و آزار عبّاسیان بودند به قم پناه آوردند و در آن جا ساکن شدند. درزمان خلافت مأمون، و باردیگر درنیمه قرن سوّم هجری/ نهم میلادی، مردم قم به مخالفت با خلیفه شورش کردند و هر دوبار باروی شهر ویران شد و شمار بسیاری از ساکنان آن کشته شدند. براساس روایات تاریخی، حضرت فاطمه، ملقب به معصومه، دختر امام موسی کاظم(ع)، درسال 201 ه. ق. (816م) در راه سفر به خراسان درقم درگذشت و همان جا که امروز آستانه حضرت معصومه نام دارد به خاک سپرده شد. ازهمان زمان قم یکی از مراکزعمده زیارت شیعیان علوی گردید که پیوسته مورد آزار خلفای عباسی بودند. ساختمان حرم مطهّر حضرت معصومه(ع) ازقرن سوّم هجری/نهم میلادی شروع شد و طی چند قرن قُبّه و گنبد و تزئینات بدان افزوده شد. برخی از پادشاهان صَفَوی، از جمله شاه عبّاس دوم و شاه سلیمان و شاه سلطان حسین، در قم به خاک سپرده شده اند.

حرم حضرت معصومه(ع)

قم، مانند بسیاری از دیگر شهرهای ایران، درحمله مغول و تیمور آسیب بسیار دید. صَفَویان به دلیل اعتقاد و احترام زیادی که نسبت به تشیّع داشتند آن را آباد کردند. امّا شهر باردیگر درحمله افغان ها ویران شد. در دوران قاجار قم به تدریج رونق از دست رفته خودرا باز یافت. پس ازانقلاب اسلامی نیز این شهر وسعتی بیشتر یافته و از امکانات شهری فراوان بهره مند شده است.

حرم حضرت معصومه با ایوان آیینه و گلدسته های متعدّد و کاشی کاری زیبا ونفیس علاوه برجنبه ی اعتقادی که پیوسته گروه زیادی از مردم برای زیارت آن می روند، از نظر هنری و صنعتی نیز بسیار جالب ودیدنی است. در موزه ی این آستانه اشیاء و کتاب های دینی و تاریخی قابل توجهی گرد آوری شده است.

علاوه بر آستانه حضرت معصومه(ع)، مسجد روستای جمکران نزدیک قم نیز دردهه های اخیر جنبه ی زیارتی یافته است. مسجد جمعه از دوره سلجوقی و امام زاده ابراهیم در بیرون دروازه قم، متعلّق به قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی، از دیگر مکان های تاریخی و مذهبی این شهراست.

شهر قم مهم ترین مرکز تحصیلات علوم دینی است. مدرسه ی فیضیه و دانشگاه شیخ مفید با کتابخانه ها و امکانات آموزشی بسیار پیشرفته از مهمترین این مراکز به شمار می آید. کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی با بیش از 500000 دست نوشته و انواع نسخه های چاپی مجهز به وسایل اطلاع رسانی امروز و ارتباط با کتابخانه های ایران و دیگر کشورها، کانون تحقیقات مذهبی بسیار، به خصوص درمعارف اسلامی است.

19. استان کُردستان

کُردستان مساحتی حدود 28817 کیلومتر مربّع دارد و درمغرب ایران میان آذربایجان غربی، زنجان، همدان،کرمانشاهان واقع شده و از مغرب با عراق همسایه است.

کُُردستان، در معنای وسیع کلمه، ناحیه کوهستانی پهناوری درآسیا و محلّ سکونت کُردهاست و شامل بخشی بزرگ ازنواحی کوهستانی جنوب شرق ترکیه و شمال شرق عراق و شمال غرب ایران می شود. این منطقه، ازشمال به جنوب، ازرودخانه ارس ومرکزکشور ترکیه و جمهوری ارمنستان تا رودخانه دیاله، و از شرق به غرب، ازکوه های ایران درمغرب همدان تا رودخانه دِجله کشیده شده و مساحت آن قریب 192 هزار کیلومترمربّع است. اصطلاح کُردستان راظاهراً سَلجوقیان برای تشخیص نواحی کُردنشین از ولایات جبال وضع کردند و آن ایالتی بود مشتمل برسرزمین های بین آذربایجان و لُرستان و قسمتی از اراضی سلسله جبال زاگرُس. مرکز این ایالت ابتدا درشهر وَهارا یا بهار در سه فرسنگی شمال غربی همدان قرار داشت.

روستایی در کردستان

استان کُردستان منطقه ای است کوهستانی که درغرب با یک رشته کوه های گنبدی و در شرق با بلندی های آتشفشانی محدود شده. این بلندی ها به صورت دیواری کوهستانی دشت های بلند هموار را دربرگرفته است. آب و هوای منطقه معتدل سرداست و زمستان هایی بسیارسرد و پُربارندگی دارد. درمنطقه باباگورگور درشمال شهرستان قُروه، چشمه های آب معدنی و گازدار بسیاراست. به طورکلّی این منطقه ازنظر آب های زیرزمینی غنی است. دریاچه زرهوار درسه کیلومتری غرب مَریوان ازچشمه های آب شیرین که درکف آن می جوشد پُرمی شود و نه تنها یچ رودخانه ای به آن نمی ریزد، بلکه رودخانه مَریوان نیز ازآن سرچشمه می گیرد. این دریاچه منبع تولید ماهی و جلب پرندگان بسیار است که به زیبایی و باروری طبیعی آن می افزاید. درمنطقه پُرآب وکوهستانی کُردستان رودخانه های بسیارجاری است. برخی از آنها به سفیدرود می پیوندند و برخی دیگر به دریاچه ارومیه می ریزند. رودخانه سیروان پس از پیوستن به دِجله درخاک عراق به خلیج فارس وارد می شود. کُردستان پوشیده ازجنگل های درهم و مراتع سبز وخرّم است و جانوران گوناگون درآن می زیند. اقتصاد این استان بر پایه دامداری و کشاورزی بنا شده است. معادن غنی مواد اوّلیه و صنایع محدود محلّی نیز منبع درآمد قابل توجه منطقه است. فرش شهرستان بیجار، بانقش درختان میوه و برگ خرما بین فرش های دستباف کُردستان به استحکام و لطافت و نرمی شهرت دارد.

جمعیّت کُردستان 1546256 تن، شامل عشایر کُرد با گویش های مختلف کُردی است که به دامپروری و کشاورزی و تولید صنایع دستی نظیر قالی، قالیچه و گلیم روزگار می گذرانند. بیشتر آن ها پیرو دین اسلام و مذهب تسنّن اند و وابسته به صوفیان طریقت های نقش بندی، قادری و اهل حق.

استان کُردستان شامل 8 شهرستان است از جمله: سَنَنْدَج (مرکز استان)، سَقِّز، بیجار، مَریوان، قُروه، و بانه .

سَنَندَج

سَنَندَج، مرکز استان کُردستان ایران، درفاصله 578 کیلومتری غرب تهران بین میاندوآب، بیجار،قُروه، مَریوان و سَقِّز قراردارد. کوه های شاهو،چهل چشمه، و رشته کوه های مرزی اورامان و شبکه رودهای جَغتو، سیروان، سفیدرود، و قَرَه سو آن را دربرگرفته است. بلندی آن از سطح دریا 1،346 متر است و آب و هوایی معتدل و کوهستانی دارد. نام سنندج یا سَنهدژ درقرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) براین شهرنهاده شده. سنندج مرکز اداری و نظامی و خدماتی استان است. مسجدجامع و موزه سنندج، با وجود تازگی نسبی ساختمان، زیبا و استوار است.

غار کرفتو، در52 کیلومتری شمال غربی دیواندرّه در پیرامون سَنَندَج، دارای آثاری از تمدّن دوران پیش از تاریخ و آغاز مهاجرت آریاییان به ایران است. دراین غار دو ساختمان درون سنگ هاکنده کاری شده است که در یکی از آنها سنگ نوشته ای به خط یونانی زیر تصویر سواری درحال شکار آهو دیده می شود. نام هِراکلِس(هِرکول) به یونانی بربالای تصویرحک شده است. ظاهراً این کنده کاری به مناسبت پیروزی ایرانیان درجنگ با ارمنستان انجام شده. دراین غار اتاق هایی با کنده کاری های مختلف وجود دارد که برخی از آن ها به دوره ماد و اشکانی و برخی دیگر به دوران مغول باز می گردد.

سَقِّز

سَقِّز، یکی ازشهرهای کُردستان ایران، بین میاندوآب، مَهاباد، سَنَندَج، و بانه قرار دارد و در706 کیلومتری تهران است. می گویند سَقِّز از نام سَکاها یعنی تیره ای از آریاییان گرفته شده است که ازگذرگاه های قفقاز به درون فلات ایران سرازیر شدند و این مکان را در جنوب دریاچه ارومیه پایتخت خود قراردادند. تیره ای دیگر از سَکاها دامنه های جنوبی البرز را دور زدند و در سیستان جای گرفتند.

سقّز از نظر باستان شناسی از مهّم ترین مناطق ایران است. در چهل کیلومتری مشرق این شهر آثار قبرستانی از دوره هَخامَنِشی یافت شده است. همچنین در کاوش های باستان شناسی در این ناحیه آثاری یافته اند که ازقدمت آن تا قرن نهم پیش ازمیلاد حکایت می کند.

20. استان کرمان

 استان کرمان درجنوب شرقی ایران، بامساحتی حدود181/814 کیلومتر مربّع، به استان های خراسان جنوبی، یزد، هرمزگان، سیستان، بلوچستان، وفارس محدود می شود. رشته کوه های زاگرُس از میان این استان می گذرد و دشت های وسیع خشک و کویری بخش های آن را از یکدیگر جدا می سازد. حد فاصل این استان با هرمزگان نیز دنباله همین رشته کوه هاست.

بادگیرها در کرمان

آب و هوای استان کرمان درقسمت شمال و شمال غرب معتدل و خشک و درجنوب و جنوب شرق گرم و مرطوب است. بادهای محلّی و موسمی بسیار همراه با طوفان و گرد و خاک پیوسته انبوه ی خاک و شن را جا به جا می کند وگاه شهرها و روستاها را زیر خود می پوشاند. جریان های موسمی آب و آب هَلیل رود، که تنها رودخانه دائمی منطقه است، وارد آب های راکد باتلاق جازموریان و تُرشاب بَردسیر می گردد. کم بود شدید آب از دیر باز استفاده از قنات را در استان کرمان رواج داده است.

با وجود شرایط سخت اقلیمی، استان کرمان درکشاورزی و دام پروری جایی برای خود دارد. علاوه برکشت گندم، جو و سیب زمینی، محصول پسته، حنا، وَسمه، زیره، مرکّبات، خرما، ونباتات صنعتی مانند کتیرا، دانه های روغنی، وریشه ی شیرین بیان ازصادرات کشاورزی استان است. دامپروری نیز به هردو شیوه سنّتی و جدید صورت می گیرد.

کرمان از حیث ذخایر معدنی برای آینده صنعتی کشور اهمیتی خاص دارد. ازمعادن سرشار آهن، زغال سنگ، و مس آن هم امروز بهره برداری می شود. منابع مس سرچشمه در این استان از معادن غنی مس درجهان است. از جمله صنایع عمده منطقه ازکارخانه های سیمان، خانه سازی، تولید قند، نسّاجی و کُک پزی، که مصرف کارخانه ذوب آهن اصفهان را تأمین می کند، و صنایع مس سرچشمه باید نام بُرد. تأسیس دانشگاه و مجتمع های آموزشی فنی دراواخر سلطنت محمدرضاشاه پهلوی سرآغازتحرّک فوق العاده ای در بخش فرهنگی و صنعتی این استان بوده است. صنایع دستی کرمان نیز درنوع خود ممتازاست. پَته دوزی وقالی بافی این استان، با جنس مرغوب و طرح و رنگ آمیزی مخصوص و بی نظیر، شهرت جهانی دارد و از ارقام بزرگ صادراتِ غیرنفتی کشور به شمار می رود.

جمعیّت استان کرمان حدود 2380682 تن است که به زبان فارسی بالهجه کرمانی گفتگو می کنند. بین ایلات وعشایر، زبان ترکیو بلوچی نیز رایج است. مردم این استان بیشترمسلمان اهل تشیّع اند و دربین آنها پیروان دیگر مذاهب، به خصوص زَرتُشتیان و یهودیان، هم وجود دارند. مرکز صوفیان اهل طریقت شاه نعمت الله ولی، همچنین پیروان شیخ احمد احسائی نیز در شهر کرمان است.

استان کرمان دارای ده شهرستان است: کرمان (مرکز استان)، بافْت، بَم، جیرُفت، کَهنوج، رَفسَنجان، سیرجان، بَردسیر، شهر بابک، و زَرَند.

کرمان

شهرکرمان، در فاصله 1076 کیلومتری تهران، بین یزد و دشت کویر و بَم و بافْت و رَفسَنجان در دشت قرارگرفته است. دنباله کوه های مرکزی و کوه های مشرق فارس تا مرکز وغرب کرمان ادامه یافته است. این کوه ها شهرکرمان را به دو بخش تقسیم می کند. بخشی درکویر لوت واقع شده و آب و هوای بیابانی دارد و بخش دیگر کوهستانی است با آب و هوای معتدل و بیشترِ جمعیّت شهر را درخود جا داده. به علّت وزش بادهای گرم و خشک کویر که ابرها را می پراکند، آسمان کرمان، چون آسمان دیگر نواحی کویری، بیشتر صاف و شفّاف است. کمی ریزش باران موجب شده است که مردم کرمان آب مورد نیاز خود را ناچار از منابع زیرزمینی و با کندن قنات (کاریز) فراهم کنند.

حمام ظهیرالدوله (کرمان)

کرمان شهری بزرگ و پُر جمعیّت است که انواع فعّالیت های کشاورزی، صنعتی، و دانشگاهی درسطحی گسترده درآن جریان دارد. صنایع دستی کرمان به خصوص قالی بافی و پارچه بافی و انواع هنرهای دستی آن دارای شهرت بسیار است. کرمان سابقه تاریخی طولانی دارد. بنای آن را به اردشیر بابَکان نسبت می دهند. درافسانه ها آمده است که پیش از اردشیر بابَکان دراین محل گُشتاسب آتشگاهی بناکرده بود. اردشیر بابَکان قلعه شهر را ساخت و شاپور ذوالاکتاف بناهای دیگر به آن افزود. نام قدیمی این شهر در آثار اسلامی بَردسیر آمده و ایرانیان آن را بَردشیر یاگَواشیر می گفته اند.

حکومت های آلِ بویه، سَلاجقه کرمان و خوارَزمشاهیان مرکز حکومت خودرا در این شهر قرار دادند. درقرن ششم هجری/دوازدهم میلادی ترکمانان غُز درحمله به ایران کرمان را نیز متصرّف شدند و بخش بزرگی از آن را ویران کردند. غُزها در بَردسیرحکومت قَراخَتائیان را تشکیل دادند که بعدها با جانشینان امیرمبارزالدّین محمد ازآل مظفّرپیوند نمودند.

حمله مغول درکرمان تأثیر زیادی نکرد. امّا براثر حملات تیمور و افغان ها، و در پی آن آقامحمّدخان قاجار، کرمان به ویرانه ای تبدیل شد. آقامحمّدخان، که درکرمان با مقاومت دلیرانه لطفعلی خان زند و اهالی شهر روبرو شده بود، پس از پیروزی، بیش از بیست هزار تن از مردم کرمان را کور کرد و از سرهای بریده ساکنان آن کلّه مناره ها برپا کرد. بعد از مرگ آقامحمّدخان، و درزمان فتحعلی شاه، شهرجدید کرمان در شمال غربی شهر قدیم بناشد.

کرمان آثار تاریخی و دیدنی بسیاردارد.ازجمله مهمترین آنها مسجد جامع کبیر است که درقرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی درزمان حکومت امیرمبارزالدین محمّد، معاصرحافظ، بناشده و دیگر مسجد مَلِک، متعلّق به قرن پنجم هجری/ یازدهم میلادی، که در زمان توران شاه سلجوقی ساخته شده است. از میان این مسجد قناتی می گذرد که هنوز پُرآب است. از دیگر آثار تاریخی، مجموعه گنج علیخان شامل مدرسه، حمّام، کاروانسرا، بازار، آب انبار، و میدان است که در عصر صَفَوی بنا شده و از نظرمعماری و کاشی کاری درنوع خود بی مانند است. گنبد جِبِلیه اثر تاریخی دیگری است که در اصل آتشکده ای مربوط به دوران ساسانی بوده و ساختمان امروزی آن را به دوران سلجوقی نسبت می دهند. قلعه دختر برفراز تپّه های بلند شرقی کرمان را نیز عدّه ای مکان آتشکده و معبد آناهیتا می شمرند. مقبره امام زاده شاه زاده حسین از بناهای دوره صَفَوی و مقبره شاه نعمت الله ولی، از اَقطاب صوفیّه قرن هشتم هجری نزدیکی کرمان، درمحلّی به نام ماهان، نیز ازجمله آثار تاریخی کرمان است.

بَم

بَم از شهرهای استان کرمان است که در فاصله 1283 کیلومتری تهران میان کرمان، زاهدان، ایرانشهر، بافْت، و سیرجان واقع شده است و.در بلندی 1000 متری سطح دریا قرار دارد. رودخانه موسمی تَهرود مدّتی درسال از آن می گذرد و دربقیه ی سال خشک می شود. آب و هوای بَم در قسمت جلگه ای گرمسیری و در مناطق کوهستانی معتدل و بسیار سالم و خوش است. بَم درگذشته شهری بزرگ بوده و یکی از بخش های فارس به شمار می رفته است. آب وهوای لطیف وسالم، نخلستان های زیبا و باغ های پرتقال و نارنج پُربار، و پارچه های مرغوب و گران بهای بَم سبب نام آوری بسیار این شهر درتاریخ شده است .

بَم درمسیرجاده های ارتباطی افغانستان، سیستان و بلوچستان با جنوب غربی ایران قرار دارد و به همین جهت از دوره ساسانیان اهمیّت نظامی و بازرگانی بسیار داشته است. اواخردوران صفوی، بَم به تصرّف محمود افغان درآمد. امّا چندی بعد نادر شاه افشار اشرف افغان را شکست داد و ازآن جا بیرون راند.

ارگ بم

از مهمترین آثار تاریخی بَم اَرگ این شهر است که تا زمان زندیه آباد و مورد استفاده حکومت بوده است. آقا محمّدخان قاجار دستور ویرانی آن را داد. خرابه های این اَرگ نشان از وسعت و عظمت ساختمان آن دارد که در عرصه ای به مساحت شش کیلومترمربّع ساخته شده و دوهزار سال سابقه تاریخی دارد. ارگ بم که به عنوان یکی از میراث های فرهنگی جهانی سازمان ملل متحد به ثبت رسیده و بیشتر قسمت های آن تعمیر و بازسازی شده بود، در زلزله ی بسیارشدید سال1382خ/ 2002م. آسیب فراوان دید و ویران شد. بنا برافسانه ها بَم جایی است که داستان کِرم هَفْتواد که در شاهنامه هم آمده درآن روی داده است. حدس زده اند که این افسانه از رواج پرورش کرم ابریشم باید پدیدآمده باشد ودال بر آن است که تهیه پارچه های خوب، که از قدیم به بَم نسبت داده شده، پیشینه ای دیرین دراین سرزمین داشته است.

سیرجان

سیرجان از شهرهای استان کرمان است که بین رَفسَنجان، بافْت، و نیریز واقع شده و از جنوب با نمک زارهای استان ساحلی همسایه است. در شمال و شرق سیرجان کوه های پنج تن و لاله زار قرار دارد. آب و هوای آن در تابستان گرم و خشک و در زمستان معتدل است. این شهر تا تهران 1099 کیلومتر فاصله دارد.

سیرجان از زمان ساسانیان تاحدود قرن چهارم هجری/دهم میلادی، که کرمان به تصرّف آلِ بویه درآمد، مرکز کرمان بود. پس از آن بَردسیر، محلی که امروز شهرکرمان درآن قرار دارد، مرکز ایالت کرمان شد. نوشته اند که درزمان آلِ بویه سیرجان از بهترین و آبادترین شهرها و از شیراز بزرگتر بوده، 45 مسجد کوچک و بزرگ داشته و محصولات آن، به ویژه پارچه های گران بها، درشهرهای دیگر داد و ستد می شده است. عَضِدالدوله دیلمی نزدیک یکی از دروازه های سیرجان قصری بزرگ و باشکوه ساخته و برای مسجد جامع آن شهر مناره ای بنا کرده بود. آب شهر در زمان وی از دو قنات فراهم می شد که در قرن سوم هجری/ نهم میلادی یکی از امیر زادگان صفّاری حَفر کرده بود.

پس از حمله مغول سیرجان و مرکز آن سعید آباد به کلّی ویران شد. حمله تیمور هم باردیگر همه ی ایالت کرمان را ویران کرد، چنان که دیگر هرگز به آبادانی گذشته نرسید. درجنگ های سپاهیان تیمور قلعه بزرگ و بسیار استوار سیرجان ویران شد. قرن ها بعد محلّ سیرجان را از روی خرابه های قلعه سنگ، سر راه بافْت، شناسایی کردند. سیرجان کنونی در محل سعیدآباد نزدیک سیرجان پیشین بنا شده است. اهمیت این شهر بیشتر به واسطه موقع جغرافیایی و قرار گرفتن آن بر سر راه هایی است که ازچهارسوی آن می گذرد. بر اثر فعال شدن صنعت و کشف و استخراج معادن در نواحی مختلف کرمان، سیرجان نیز با کارخانجات تهیه ی وسائل الکتریکی و الکترونیکی و دیگر صنایع وابسته چهره ی تازه ای به خود گرفته است.

21. استان کرمانشاهان

استان کرمانشاهان که پس از انقلاب اسلامی بین سال های1358-1369خ/1979-1990م. باختران خوانده می شد، درمغرب ایران، با وسعتی حدود 24641 کیلومترمربّع، درمنطقه کوهستان زاگرُس قرار دارد و با استان های کردستان، لُرستان، ایلام وهمدان و ازسوی مغرب باکشور عراق همسایه است. کوه های دالاهو، پوشیده ازجنگل های انبوه و مراتع سرسبز و غنی، از ارتفاعات این ناحیه است. کوه های پَراد نیز در امتداد الوند از شمال غربی به سوی طاق بستان امتداد دارد و کتیبه معروف بیستون از زمان هَخامَنِشیان همراه با حجّاری های قابل توجّه دوران بعد بر سینه این کوه کنده شده است. علاوه براین، کوه های متعدّد دیگر تمام نواحی استان کرمانشاهان را پوشانده و قُلّه های برف گیردائمی و مناطق عظیم جنگلی زمین های بسیار آماده برای کشاورزی و دامداری در دامنه کوه ها و جلگه های وسیع بین آنها فراهم آورده است. دشت بین کوه های الوند درخاور، با پهنایی حدود55 کیلومتر، ازنواحی حاصلخیز این منطقه به شمار می رود ودشت بین صحنه و کرمانشاه نیز با آب های سطحی فراوان ازنظر کشاورزی دارای اهمیّت بسیار است.

آب وهوای منطقه کرمانشاهان معتدل وکوهستانی است. امّا قصرشیرین، سرپُل زَهاب، سومار و نفت شهر آب و هوای گرم ومطبوع دارد. وزش بادهای مرطوب مدیترانه ای و چشمه سارهای پُرآب و متعدّد منطقه و جریان رودهای بزرگ و دایمی از خصوصیات طبیعی این استان است. ازجمله چشمه های جوشان و زیبای این منطقه از سراب قنبر، سراب طاق بستان، سراب خضر زنده و سراب نیلوفر، که سطح آب آن را گل های نیلوفر پوشانده، می توان نام برد. تمام این منطقه ازجنگل ها و مراتع غنی پوشیده شده و گیاهان دارویی و خوراکی و معطّر از جمله مواهب طبیعی آن به شمار می رود. استان کرمانشاهان در کارکشاورزی و دامداری سابقه ی طولانی دارد. گندم، جو، دانه های روغنی، و نباتات علوفه ای، و چغندر به مقدار زیاد در این استان کشت می شود. دامپروری ایلات آن نیز زبانزد است. روغن زردکرمانشاهی که ازکره گرفته می شود، ازدیرباز درهمه جای ایران مشهوربوده است. مرغ داری، زنبورداری، و پرورش و پرورش و صیدماهی نیز در این استان به فراوانی انجام می گیرد.

دربخش صنایع، کارخانه سیمان غرب، کارخانه های قند بیستون و اسلام آباد (شاه آبادغرب)، کارخانه بافندگی کشمیر درحوالی شهرکرمانشاه و پالایشگاه نفت کنار رودخانه قَرَه سو از کانون های صنعتی بزرگ کرمانشاهان است. درصنایع دستی، علاوه بر قالی و گلیم بافی عشایری، به مصنوعات فلزّی و گیوه های معروف این استان می توان اشاره کرد. درکَرَند، که یکی از شهرهای باستانی کرمانشاهان است و نام آن دراوستا آمده، اسلحه شکاری، قفل، چاقو و دیگر وسایل فلزّی ساخته می شود.

استان کرمانشاهان درحدود1921284 تن جمعیّت دارد که به زبان های فارسی، ترکی و گویش های مختلف کُردی سخن می گویند و در اعتقادات مذهبی خود پیرو تشّیع و تسنّن و صوفیان اهل حق اند. این استان یازده شهرستان دارد از جمله: کرمانشاهان (مرکز استان)، قصر شیرین، اسلام آبادغرب، پاوه (اورامانات)، کَنگاوَر، سُنقُرکُلیائی، گیلان غرب، و سرپُلِ زَهاب.

کرمانشاه

کرمانشاه شهری است بزرگ و آباد در 588 کیلومتری غرب تهران که از شمال به سنندج، ازمشرق به همدان، از جنوب به لُرستان، و از مغرب به اسلام آباد غرب مرتبط است. این شهربا آب و هوای معتدل و رودخانه های بزرگ پُرآب درجلگه ای بلند در دامنه کوه های پَراد و بیستون قرار دارد.

این منطقه ازقدیمی ترین نواحی مسکونی ایران وسرزمین نخستین تمدّن های پیش رفته بوده است. نخستین بار اقوام کاسی درهزاره چهارم و سوّم پیش ازمیلاد در این منطقه ساکن شدند و آن گاه به تدریج به تصرّف بین النهرین، سرزمین های بین دو رودخانه دِجله و فُرات، پرداختند. پیش از آن که در زمان بهرام چهارم این شهر کرمانشاه خوانده شود آن را سرزمین ماد یا مای و یا، چنان که تاریخ نویسان دوره اسلامی نوشته اند، ماه می نامیدند.

کرمانشاه از نخستین شهرهایی بود که به تصرّف اعراب مسلمان درآمد. در دوره عبّاسیان، هارون الرشید مدّتی در آن جا زیست. بیشتر جهانگردانی که سرزمین های اسلامی را درنوردیده اند این شهر را به سرسبزی و پُرآبی و حاصلخیزی و رفاه مردمانش ستوده اند. درزمان سَلجوقیان درقرن چهارم هجری/دهم میلادی نواحی غرب ایران، از جمله کرمانشاه، مرکز درگیری های بسیار بود. این شهر درحمله مغول ویران شد و تا دوران صَفَویه رونق و آبادانی نداشت. در این دوران از نو بناشد و چون پیوسته سپاه عثمانی به آن می تاخت بارها دست به دست گردید تا آن که نادرشاه افشار توانست دست عثمانی ها را از این منطقه کوتاه کند. در دوره قاجار کرمانشاه به صورت پایگاه بزرگ نظامی دربرابرحکومت عثمانی درآمد و با ضمیمه شدن خوزستان بدان اعتبارش فزونی گرفت و اِحداث بناهای بزرگ دیوانی موجب آبادانی و وسعت آن گردید.

کرمانشاه درمسیر جاده طبیعی به عراق قرار گرفته و از این لحاظ در طول تاریخ اهمّیت نظامی و بازرگانی داشته است. درجنگ جهانی دوّم این شهر به تصرّف قوای متفقین درآمد و درجنگ ایران و عراق نیز مورد تهدید مستقیم بود و ویرانی و تلفات بسیار دید و دوشهر قصر شیرین و سرپل زهاب کاملا ویران گردید. با این همه، کرمانشاه دوباره جان گرفت واکنون شهری است آباد، زیبا، سرسبز، و پُرجمعیّت.

از آثار تاریخی کرمانشاه، علاوه برطاق خسرو و طاق بُستان و تخت شیرین و نقش ها و کتیبه های تاریخی بسیار مهمّ بیستون، باید از قصر زیبای عَضِدالدوله دیلمی نام برد که در کنار جاده ساخته شده و هنوز پای برجاست.

کنگاور

کنگاور شهرکوچکی سرراه جاده ی تهران به کرمانشاه در دره ی اسدآباد است. اهمیت این شهر کوچک به واسطه ی آثار بازمانده از بنای باشکوه ستایشگاه آناهیتاست که درمعتقدات ایرانیان باستان فرشته ی آب انگاشته می شده. این معبد درزمان اردشیر دوم هخامنشی 404-359پ م. با همان مشخصات معماری قصرها و ستایشگاه های دوران هخامنشی ساخته شده است. وسعت ساختمان را بیشتر از یک کیلومتر مربع تخمین زده اند. پیوستگی قطعه های سنگ دربنای ساختمان و ستون های عظیم آن تنها با برش هائی بین تکه های مختلف ، بی هیچ میخ و بستی صورت گرفته است. با آن که بنا بر شواهد تاریخی اسکندر مقدونی آن جا را نیزهمچون تخت جمشید ویران کرد و گنجینه های هخامنشی و قطعه های طلا و نقره ی روکش ساختمان و کف آن را ربود و این تاراج بارها به وسیله ی فرمان روایان بعد از او تکرارشد، درکاوش های باستانی ذخایر بسیاری از دوره ی ساسانی در آن به دست آمده است.

در طاق بستان واقع در ادامه ی مسیر راه تهران به کرمانشاه، طاق خسرو پرویز باسنگ نوشته ای از حوادث تاریخی کنده شده است. در این صحنه خسرو تاج پادشاهی را درحضور و با حمایت اردوی سور آناهیتا فرشته ی آب، از موبدان موبد دریافت می دارد. زیرا بنا بر باورایرانیان باستان وی تاج بخش نیزبوده است.

22. کُهگیلویه و بُویر احمد

استان کُهگیلویه و بُویر احمد، با وسعتی حدود 15563 کیلومترمربّع، درجنوب ایران میان استان های چارمحال و بختیاری، اصفهان، فارس، بوشهر، و خوزستان واقع شده است. سراسر این استان را کوه های زاگرُس و رشته کوه های موازی آن فرا گرفته است. این ناحیه کوهستانی به دوقسمت پشت کوه و زیرکوه تقسیم می شود. قسمت های شمالی و شرقی آن که دارای وسعت زیادتری است پشت کوه نامیده می شود و قسمت های جنوبی و غربی، که دنباله سرزمین های فارس است، زیرکوه نام دارد. قلّه دِنا با 5200 متر ارتفاع در این استان قرار گرفته و به علّت وجود یخچال های طبیعی سرچشمه دو رود مهّم کُر و آبگرم است. آب و هوا در این استان یکسان نیست. منطقه جنوب وجنوب غرب براثر بادهای گرم خوزستان، نیمه خشک است و گاه در تابستان بادگرم به محصولات کشاورزی آسیب فراوان می رساند. قسمت شمال و شرق استان سرد و مرطوب و دارای جنگل های انبوه گرمسیری وسردسیری است. دراین استان چراگاه های وسیع، زیستگاه جانوران گوناگون شده و پرندگان بومی و مهاجر، جانوران مناطق کوهستانی، و ماهی های آب گرم و سرد دراین استان فراوان وجود دارد. به سبب موقع طبیعی استان کُهگیلویه و بُویراحمد دامپروری نیز درآن رواج بسیاردارد. دام های این منطقه ازبهترین انواع آن درایران است. پرورش زنبور عسل، مرغ داری، کشت گندم، جو، برنج و باغ داری از دیگر فعّالیت های اقتصادی این استان است.

استان کُهگیلویه و بُویراحمد یکی از مراکز مهّم استخراج و بهره برداری نفت است. تخمین می زنند که این منطقه یکی ازعظیم ترین منابع نفتی دنیا را در دل خود دارد. نفت خام دوگُنبدان، مرکز شهرستان گچساران، به وسیله لوله ازطریق جزیره خارک به نفتکش های عظیم بارگیری می شد. دوگُنبَدان از این لحاظ کانون مهّم اقتصادی، صنعتی، و آموزشی است. امّا، جز کارخانه قند یاسوج، که درسال 1346ش (1967م) تأسیس گردیده، و واحد صنعتی وابسته به کشاورزی است، صنعت مهمّ دیگری در این استان وجود ندارد و تنها تأسیسات نفتی است که به این استان چهرهای صنعتی داده.

این استان درحدود 674113 تن جمعیّت دارد که بیشتر آن را عشایر اِسکان یافته و کوچ نشین تشکیل می دهند. ایلات بزرگ منطقه عبارتند از ایل های کهگیلویه، بویر احمد، باشت و بابوئی، طیّبی، دشمن زیاری و چَرام. مردم منطقه باگویش لُری بسیار نزدیک به زبان فارسی سخن می گویند. گویش های ترکی قشقایی و اردکانی نیز بین گروه های قومی رایج است. بیشتر مردم، مسلمان شیعه هستند و از راه دام پروری و تولید محصولات کشاورزی و دامی گذران می کنند. استان کهگیلویه و بویر اجمد از سه منطقه ی عشایری بُویراحمد، کُهگیلویه، و گچساران تشکیل شده. شهر یاسوج مرکز بویر احمد، مرکز استان نیز هست. مرکز کهگیلویه دهدشت و مرکزگچساران دوگنبدان، ازمهّم ترین مراکز استخراج و بهره برداری نفت و دارای اهمّیت اقتصادی، صنعتی، و آموزشی است.

یاسوج

یاسوج درشرق کهگیلویه منطقه ای سردسیر و پر پرف و باران است. در دره های اطراف آن درهمه ی سال پرف دیده می شود. شهر در جنگلی کسترده کنار رودخانه بِشار در دامنه ی قله ی دِنا ساخته شده و مرکزداد و ستد عشایر و اردوی پادگان نظامی شیرازاست. منظره تماشایی آبشار و شکوه قلُه دنا از عوامل جلب جهانگردان به این منطقه به شمارمی رود. در گذشته شهر قدیمی تل خسرو در شش کیلومتری یاسوج مرکز رؤسای قبایل بود .

بعد از سال های1310-1320خ/ 1930-1940م. ساختمان های تازه ای در یاسوج ساخته شد و جمعیت بیشتری را درخود جاداد. تپه ی خسرو، کوشک ملکانیه، نقاره خانه، آبشار بهرام بیگی و کوه دنا از دیدنی های این شهر است.

دِهدَشت

مرکز کُهگیلویه، دهدشت، شهری با سابقه تاریخی است که اکنون بعضی امور اداری و خدماتی منطقه در آن انجام می شود. این شهردر فاصله ی 980 کیلومتری جنوب غرب تهران بین بروجِن، ایذه، یاسوج، بهبهان، و رامهرمز قرار گرفته است. ازآن جا که این محل بر سر راه شیراز و اصفهان و شوشتر قرار داشت و به بنادر خلیج فارس نزدیک بود، رونق و اهمیّت بازرگانی زیادی داشت و کاروان های کالای هند از آن می گذشت. در زمان شاه عبّاس اول، با ساخته شدن راه اصفهان، دِهدَشت به صورت یکی از مراکز مهّم تجارت درآمد. امّا بعد از کریم خان زند، به سبب آشفتگی هایی که به غارت ساکنان آن انجامید، مردم همگی از آن جا گریختند.
اکنون دهدشت، که محل قشلاق ایلات بُویر احمد و قشقایی است، به سبب نزدیکی به حوضه های نفت دوباره اهمیّت خودرا باز یافته و شهری رو به آبادانی است که به تدریج جمعیّت آن فزونی می گیرد.

23. استان گلستان

استان گلستان با مساحت 20896 کیلومترمربع درسال 1376ه/1997م. از استان مازندران جداگردید. این استان بین دریای خزرو استان های مازندران،سمنان و خراسان شمالی واقع شده است. آب و هوائی گرم و مرطوب دارد. منطقه ی شرقی آن، پارک ملّی گلستان، جنگلی طبیعی به وسعت 900 کیلومتر مربّع است که زیرنظر سازمان حفاظت محیط زیست نگه داری می شودو از زیباترین و غنی ترین مناطق جنگلی ایران است.

استان گلستان مرکز مهم کشت پنبه، برنج، گندم و انواع دانه های روغنی است. کارخانه های روغن کشی، پنبه پاک کنی، درودگری و برش قطعات چوبی، پارچه بافی و انواع صنایع کوچک خانگی درآن مشغول به کار است. معادن زغال سنگ و مصالح ساختمانی ، از دیگر فعالیت های صنعتی استان است. درزمینه ی صنایع دستی بافت قالی و قالیچه به خصوص بین مردم ترکمن صحرا رواج بسیار دارد.
مرکز استان گلستان، گرگان و دیگر شهرهای مهم آن عبارت است از: گنبد قابوس، کردکوی، مینو دشت و ترکمن صحرا.

گُرگان

شهرگُرگان دردامنه شمالی کوه های البرز، میان گنبدقابوس، بهشهر، دریای خَزَر، و مرز جمهوری ترکمنستان واقع شده و تا تهران 420 کیلومتر فاصله دارد. این شهر با آب و هوای معتدل و مرطوب، رودخانه های بسیار و محصولات گرمسیری فراوان دارد و در آن از دیر باز نخل، مرکّبات و انگور درکنار یکدیگر به بار نشسته و غلّه، پنبه و ابریشم از آن جا به دیگر نواحی صادر شده است. سد وُشمگیر بر روی رودخانه گرگان امکان آب رسانی کشاورزی را به بخش مهمی از ناحیه فراهم می کند.

گُرگان درمنطقه ای تاریخی قراردارد. دراوستا از آن یادشده و نویسندگان تاریخ باستان ایران دردوره های شاهنشاهی از آن به نام هیرکانیا یاد کرده اند که بعدها اِستراباد خوانده شده است . گُرگان بر سر شاه راه بین المللی ابریشم قرار داشته و به واسطه بندر آبِسکون در دریای خَزَر موقع بازرگانی و نظامی آن بسیار مهم بوده است. بندر ترکمن(بندرشاه)، که راه آهن سراسری ایران از آن جا آغاز می شود، در نزدیکی گُرگان در گوشه شرقی و جنوبی دریای خَزَر قرار دارد. در مشرق دریاچه خَزَر، به سوی شمال، بیابان خوارزم که امروز در خاک جمهوری ترکمنستان است، قرار دارد که درگذشته گذرناپذیر بوده. ازهمین رو، گُرگان و نواحی اطراف آن در واقع مرز طبیعی سرزمین های ایرانی و اسلامی و متصرّفات ایلات ترک از جمله غُزها به شمار می رفته است. درشهرهای این ناحیه همواره دژهای نظامی و پادگان های بزرگ برپا می کرده اند تا منطقه را از تاخت و تاز اقوام ترک در امان دارند. بنای بیشتر این شهرها را به شاهنشاهان ساسانی نسبت می دهند.

درقرن چهارم هجری/دهم میلادی گُرگان مرکز آل زیار بود وقابوس بن وُشمگیر دراین شهر آبادانی بسیارکرد. امّا اندکی بعد گُرگان مرکز درگیری های آل زیار و آل بویه شد و آسیب بسیار دید. درحمله مغول جزیره آبِسکون، که درنزدیکی گُرگان در دریای خَزَر، قرار داشت، آخرین پناهگاه سلطان محمّد خوارزمشاه شد. وی پس ازگریز از برابر سپاهیان مغول سرانجام به سال 617 ه (1220م) در این جزیره به خواری مُرد. جزیره آبِسکون بعدها به زیر آب رفت.

گُرگان مانند سایرشهرهای جنوبی دریای خَزَر و بسیاری شهرهای دیگر ایران در حمله مغول و سپس در هجوم تیمور ویران شد. امّا در دوره صَفَویه رونق و اعتباری یافت و آباد گردید. قاجاریه نیز به دلیل مرکزیت آن برای ایل قاجار گُرگان را مورد توجه قرار دادند.

امروز گُرگان، که بخش بزرگی از جمعیّت آن را اقوام ترکمن تشکیل می دهند، شهری است آباد و ثروتمند با کشتزارهای عظیم پنبه و برنج. انواع دیگر محصولات کشاورزی نیزدر آن به فراوانی به دست می آید. این منطقه نخستین قسمتی است که در زمان سلطنت پهلوی کشاورزی آن مکانیزه شد. افزون بر کشاورزی و تربیت اسب ، ترکمن های این استان قالیچه های ظریفی با نقش های خاص ترکمن می بافند که بسیار مرغوب و معروف است.

آثار تاریخی شهرباستانی گُرگان، بارها بر اثر زلزله یا هجوم اقوام وحشی از بین رفته است. با این همه، دراین منطقه آثار باستانی مربوط به شش هزار سال پیش از میلاد به دست آمده. از آثار اوایل قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی برج آجری رادَکان برجای مانده که مقبره یکی از اسپهبدان تبرستان است. از مسجد جامع گُرگان که متعلّق به دوره سَلجوقی است امروزه تنها مناره ای آجری باقی است که کتیبه ای به خط کوفی دارد. بر سر راه گُرگان به بندر ترکمن نیز بنای امام زاده روشن آباد از بناهای قرن نهم هجری/پانزدهم میلادی قرار دارد.

گنبد قابوس [گنبد کاوس]

این شهر در 516 کیلومتری شرق تهران، بین بجنورد و شاهرود و گُرگان و مرز ایران و جمهوری ترکمنستان در دشت گُرگان واقع شده است. رودهای اَترَک و گُرگان از آن می گذرد. آب و هوای آن در تابستان گرم و مرطوب و در زمستان معتدل است. این شهر نام خود را از بنای عظیم آجری دارد که آرامگاه شمس المَعالی قابوس بن وُشمگیر از پادشاهان دانشمند و هنر پرور آل ِزیار است. این بنای بلند هشت گوش از با شکوه ترین آثار معماری ایرانی به شمار می رود که در قرن چهارم هجری/دهم میلادی ساخته شده است. درمحل اتّصال برج به گنبد مخروطی دو ردیف کتیبه به خطّ کوفی کار گذاشته شده است.

گنبد قابوس

گنبد قابوس نزدیک خرابه های باستانی گُرگان و اِستراباد واقع شده است. این خرابه ها به صورت چند تپّه در اطراف شهر دیده می شود. درکاوش های باستان شناسی ازاین تپّه ها، آثاری مربوط به عهدحجر و عهد مِفرَغ یافت شده که به بیش از پنج هزار سال پیش ازمیلاد مربوط می شود. آثاری از دوره شاهنشاهی ساسانیان نیز دراین تپّه ها دیده شده که نشان از اهمیت تاریخی این منطقه دارد.

24. استان گیلان

استان گیلان، به وسعت 13952 کیلومترمربّع، درجنوب دریای خَزَرمیان استان های آذربایجان شرقی، مازندران، و زنجان قرارگرفته و دارای 2389195 نفر جمعیت است. این استان باحصار بلند البرز از بقیه سرزمین ایران جدا شده و به واسطه ی تماس مستقیم با روسیه و از راه آن با اروپا، یکی از دو راه بزرگی است که دنیای غرب رابه آسیا و ایران می پیوندد. رشته کوه های غربی مانند سدّی میان آذربایجان و دریای خَزَر، مانع عبور بخارآب و در نتیجه باعث بارندگی بسیاردرمنطقه و ایجاد آب و هوای معتدل و مرطوب درزمستان و تابستان می گردد.

رودخانه های گیلان فراوان، پُرآب ودائمی است. مهمترین آنها سفیدرود است که از کوه چهل چشمه درکُردستان سرچشمه می گیرد و پس ازعبور از کوه های اَلَموت وطالقان به دریای خَزَر می ریزد. برروی این رودخانه سدّی بسته شده که علاوه بر تولید برق زمین های جلگه فومَنات را آبیاری می کند. درقسمت جنوبی بندر اَنزَلی مردابی به وسعت نود کیلومترمربّع وجود دارد که برای تخم ریزی و پرورش ماهی و زیست میلیون ها پرنده بومی و مهاجر بسیار مناسب است. از برکت این آب و خاک حاصلخیز، جلگه گیلان پوشیده از جنگل های انبوه با درختان تنومند و مراتع سرسبز مناسب برای پرورش دام است.

گیلان با امکانات کشاورزی خوب همه ساله محصولات فراوان وگوناگون روانه بازارهای کشورمی کند. کشت برنج، گندم، چای، توتون، مرکبات و زیتون در اغلب نواحی استان انجام می شود. دامداری و دامپروری به روش های نوین، صیدماهی و تهیه خاویار و پرورش کرم ابریشم، که در سال های اخیر دوباره رونق یافته، از دیگر منابع مهّم اقتصادی استان به شمارمی رود.

ماسوله

تولیدات صنایع گیلان ازنوع ریسندگی و بافندگی و صنایع غذایی تنها بخشی از نیاز داخلی کشوررا برآورده می کند. کارخانه چوب اَسالِم درشهرستان تالِش علاوه بر تَراورس و اَلوار که مصرف صنعتی دارد، تولیدات خودرا به صورت لوازم خانگی، تخت خواب، و میز و صندلی به دیگر نقاط کشور می فرستد.

استان گیلان با بیش از دومیلیون و سیصد هزار تن ساکن، پس از استان تهران متراکم ترین جمعیّت را داراست، زیرا سرزمینی ست مهاجرپذیر که از قرون گذشته تا امروز اقوام و ایلات و عشایر گوناگون درآن سکنی گزیده اند. زبان محلی مردم گیلَکی و تالِشی است که اوّلی ازگویش های ایرانی قدیم و دیگری شبیه زبانی است که تاحدود قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی در آذربایجان متداول بوده است. اکثر مردم گیلان مسلمان شیعه هستند، امّا در برخی شهرها، ازجمله در بندر اَنزَلی، اقلیّت مسیحیان ارمنی سکونت دارند که به زبان قومی خود سخن می گویند.

استان گیلان دارای دوازده شهرستان است از جمله: رشت (مرکز استان)، آستارا، آستانه اشرفیه، اَنزَلی، رودبار، رودسَر، صومعه سرا، ماسوله، تالِش، فومَن، لاهیجان و لَنگَرود.

رشت

این شهر درجلگه وسیعی که تا دریای خزر بیش از سی کیلومتر فاصله ندارد، درشمال رشته جبال البرز، قرارگرفته است. آب و هوای رشت مرطوب و متغیّر است و بادهای دریای خَزَر که ازسمت شمال شرقی به جنوب غربی می وزد موجب بارش فراوان در شهرمی شود. رودخانه های بزرگی چون سفید رود و شاهرود پس از عبور از رشت به دریای خَزَر می ریزد.

رشت شهری نسبتاً نوبنیاد است. پیش از قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی هیچ یک از جغرافیانویسان به آن اشاره ای نکرده اند. امّا درشروع اقتدار صَفَویه، در قرن شانزدهم میلادی، رشت یکی از دو مرکز گیلان بوده است. اهمیّت و آبادانی این شهررا مدیون شاه عبّاس بزرگ می دانند که برای پرورش کرم ابریشم در این منطقه بسیار بدان توجّه می کرد.

ازقرن یازدهم هجری/هفدهم میلادی، نواحی مختلف گیلان از جمله رشت از طرف قوای روسیه تزاری پیوسته در معرض تهدید بود. بهانه های مختلف، ازجمله محاصره رشت از سوی افغان ها، سبب می شد که امپراتوران روسیه سپاهیان خودرا به این منطقه بفرستند. حتّی وقتی که کاترین، ملکه روسیه، براساس موافقت نامه ای دستور تخلیه رشت را داد، باز سپاهیان روس به این ناحیه تاختند و مردم گیلان در برابرشان دلیرانه ایستادند. طاعونی مرگبار به سال 1247ق (1831م) و یک آتش سوزی هولناک در 1277ش (1899م) نیز به جمعیّت و آبادانی شهر رشت خسارات بسیار وارد کرد.

رشت در انقلاب مشروطیت نقشی مؤثّر داشت. درپایان جنگ جهانی اوّل، نیروهای روسیه شوروی به بهانه تعقیب ناوگان روس های سفید بندر انزلی را اشغال کردند. انگلیس ها نیز به حمایت از روس های سفید و به نام مقابله باقوای متّحدین از جانب غرب و کُردستان به درون خاک ایران نفوذ کردند. این وقایع با جنبش میرزاکوچک خان جنگلی در رشت هم زمان بود.

شهرهای استان گیلان، ازجمله رشت، از روزگارگذشته مرکز تجارت ابریشم بوده است. خریداران ابریشم بیش از دیگران به این ناحیه رفت و آمد می کردند. امروز رشت شهری بزرگ و پُرجمعیّت است که جاذبه های کشاورزی و بازرگانی بسیاردارد امّا از آن جا که شهری نوبنیاد است دارای بناهای تاریخی مهمّی نیست. تنها بُقعه شیخ زاهد گیلانی درلاهیجان و پل قدیمی در لَنگَرود قابل توجه اند. روستای ماسوله درحومه ی فومَن نیز با منظره بدیع و معماری دلپذیرش ازجاهای دیدنی این ناحیه است.

بندر اَنزَلی (بندر پهلوی)

این بندردر ساحل دریای خَزَر و 35 کیلومتری شمال غرب رشت قرار دارد و فاصله آن تا تهران 388 کیلومتر است. بخش های مختلف این شهرستان، که ازسه سو با دریای خَزَر و مرداب اَنزَلی احاطه شده و به صورت شبه جزیره هایی درآمده، به وسیله دو پُل به هم پیوسته است. مرداب اَنزَلی از مغرب به مشرق 30 کیلومتر درازا دارد و پهنای متوسّط آن 10 کیلومتر است. در دو جانب دهانه ی این مرداب که به شکل خلیجی از دریای خَزَر درخشکی پیش رفته، دوموج شکن ساخته شده است. موج شکن شرقی 599 متر و غربی880 متر طول دارد. آب وهوای بندراَنزَلی معتدل و مرطوب و مقدار باران سالانه آن بیش از دیگر نواحی شمال و بین 1900 تا 2200 میلی متراست. چاکرود، ماسال و خُمامرود این شهررا آبیاری می کنند. نژاد بیشترساکنان امروزی این ناحیه به اقوام کاسپی یا کاسی می رسد. در گویش کنونی مردم گیلان کاس به معنی زاغ و چشم آبی است. بسیاری ازمردم این شهرستان ارمنی و پیرو دین مسیح اند.

اَنزَلی با داشتن موج شکن ها و سایر تأسیسات بندری ازمناسب ترین لنگرگاه های ایران در دریای خَزَر است. رفت و آمد کشتی های بازرگانی و مسافری ازحاجی ترخان و باکو (بادکوبه) و سایر بندرهای ساحل غربی دریای خَزَر بندر اَنزَلی را از اهمیّت نظامی و بازرگانی ویژه ای برخوردار می کند. دردوره قاجار مسافرت به اروپا از راه اَنزَلی انجام می شد. درگذشته، به خصوص هم زمان با سلطنت قاجاریه، درجنگ های ایران و روس و پس از آن درنخستین جنگ جهانی، این بندر بارها آماج حمله قوای نظامی بیگانه شد. دردهه های اخیر رفت و آمد مسافران و کالاهای تجارتی از راه اَنزَلی توسعه فراوان یافته است. این شهرستان، که اقتصادش به درآمدهای توریسم، ترانزیت و کشاورزی وابسته است، با موقع ممتاز طبیعی، مناطق حفاظت شده ی مردابی و بناهایی که در زمان حکومت خسروخان گرجی (1230ق/1815م) وعصر پهلوی درآن جا ساخته شده، در جلب جهانگردان بسیار موفق بوده است.

رودبار

رودبارگیلان که، برای بازشناخته شدن از رود بارقزوین،”رودبار زیتون” نام گرفته است، در شکاف کوه های البرز، کمی بالاتر از سدّ مَنجیل، برسرراه سفیدرود در 268 کیلومتری تهران قرار دارد. در این شهرباغ های وسیع زیتون و کارخانه های کوچک روغن کشی وجود دارد. با کاوش های باستان شناسی درسال1340ش (1961م) آثار باستانی مهمّی، از جمله آرامگاه های زیرزمینی و اشیاء زرّین و سیمین و ظرف های سفالین و لوازم زینتی مربوط به هزاره اوّل پیش از میلاد، دراین ناحیه به دست آمد. این کاوش ها، اگرچه به طور محدود انجام گرفت، امّا نشان داد که در گیلان و نواحی شرقی آن مانند اَملَش و تِماجان گنجینه هایی از تمدّن باستانی ایران در زیر خاک نهفته است.

25. استان لُرستان

این استان، بامساحت 392/28 کیلومترمربّع، بین استان های مرکزی، همدان، خوزستان، اصفهان، کرمانشاهان و ایلام درمنطقه کوه های زاگرُس واقع شده و سرزمینی است کوهستانی. هوای آن در زمستان بسیار سرد و درتابستان معتدل و مرطوب است. لُرستان یکی از غنی ترین شبکه ی آب های روان ایران را دارد. آب های زیر زمینی و چشمه های آب شیرین و آب معدنی و گوگرددار و آبشارها و دریاچه های بسیار، درجای جای آن به چشم می خورد. آبشار نوژیان، حوالی خُرّم آباد، و دریاچه گُلگُهر، در دامنه اُشتَران کوه از جمله دیدنی های زیبای منطقه و مناسب برای تفریح و ورزش است.

دراین سرزمین کوهستانی و جنگلی، انواع گیاهان خوراکی ودارویی کشت و یافت می شود. درگذشته منطقه ی کوه دشت به انبار غلّه معروف بود، و این حکایت از کشاورزی وسیع این ناحیه داشته است. اکنون نیز کشاورزی در لُرستان اهمیت نسبی خودرا حفظ کرده است. با این همه، گلّه داری و دام پروری، که بیشتر به وسیله عشایر ساکن و کوچ نشین لُر انجام می گیرد، اهمیّت اقتصادی بیشتریافته و همراه با پرورش ماکیان و زنبورعسل منبع درآمد مهمّ منطقه است.

از نظر صنعتی، علاوه برکارخانه های کوچک که بخشی ازمواد مصرف داخلی را تولید می کنند، مجتمع کارخانه های سیمان و فاسیت دورود یکی از واحدهای بزرگ تولید سیمان کشور است. این مجتمع شامل سه کارخانه ی سیمان است که ساختمان آن از 1338 شمسی (1959م) آغازگردید و در سال 1359 (1980م) آماده بهره برداری شد. درکارخانه فاسیت، که به سال1350 (1971م) برپا شد، لوله و ورق موج دار، لاستیک، ریخته گری و سایر نیازهای کارخانه های سیمان تولید می گردد.

جمعیّت لُرستان حدود 1739644تن است که مسلمان شیعه اند و به فارسی و گویش های لُری و لَکی سخن می گویند. اقلیتی از ارامنه و یهودیان نیز در آبادی ها ومحلات مخصوص سکونت دارند. با مهاجرت گروه هایی از مردم آذربایجان به این منطقه زبان ترکی نیز به آن جا راه یافته است.

استان لرستان شامل آن بخش از زمین های شمالی کبیرکوه ،معروف به پیشکوه است که از قرن جهارم هجری تاکنون لرکوچک خوانده می شود. ازسال 570-1006ه ق/1190-1627م. سلسله ای از حکمرانان محلی معروف به اتابکان لرکوچک یا اتابکان فضلوی در این ناحیه حکومت محلی داشته اند.

استان لُرستان دارای نُه شهرستان است از جمله: خُرّم آباد (مرکزاستان)، اَلیگودَرز، درود، بروجرد، پل دختر، ازنا، دلفان و کازرون.

خُرّم آباد

این شهر در494 کیلومتری تهران، بین کرمانشاه، بروجرد، دزفول، و اسلام آباد غرب قرارگرفته است. خُرّم آباد شهری کوهستانی با آب و هوای معتدل است که بخش جنوبی آن آب و هوای گرم جلگه خوزستان را به خود گرفته و رودخانه سیمَره از غرب آن می گذرد.

بنای شهرکنونی خُرّم آباد را به حدود سال600ه ق(1303م)، نسبت می دهند که چه بسا بعد از خراب شدن شهرقدیمی خایدالو در نزدیکی آن ساخته شده است. این قسمت ازشهردرقرن دوازدهم هجری/هجدهم میلادی به وسیله پُل بزرگی برروی رودخانه خُرّم آباد به قسمت دیگر شهر، که اطراف قلعه فَلَکُ الافلاک بنا شده بود، متّصل گردید.

فلک الافلاک ساختمان باستانی باعظمتی ازدوره ی ساسانی است که روی تپه ی بلندی میان شهر خرم آباد قرارگرفته. باستان شناسان نشانه های وجود دستگاه ضد رطوبت بسیار پیچیده ای را درساختمان آن کشف کرده اند که یکی از عجایب روزگاران گذشته به شمار می آید. کاخ با وسعتی حدود 2860 مترمربع، 12برج بلند داشته و ارتفاع بلند ترین قسمت دیوار آن به 22.5 متر می رسیده است. این ساختمان در زمان فتح علی شاه قاجار تعمیر شد و دراوایل سلطنت پهلوی مدتی به صورت زندان در آمد. اکنون ایرانیان درپی آنند که آن را به عنوان یکی از میراث های جهانی در یونسکو به ثبت برسانند.

در تپّه های جنوبی شهر، نزدیک دو روستای گلدان و شاهین آباد نیز، آثار تاریخی شهر خایدالو یافت شده که تاریخ آن به 1800 تا 1500 پیش ازمیلاد و به تمدّن ایلام می رسد. ازدیگر آثار تاریخی خُرّم آباد پُل کَنکان رود بین خُرّم آباد و اَندیمِشک است که 20 متر ارتفاع و 12 دهانه دارد و بنای اصلی آن را به دوره ساسانیان نسبت می دهند. کتیبه ای بر روی این پُل به قرن چهارم هجری باز می گردد. مناره آجری بلندی نیزکه برآن نوشته هایی به خط کوفی حک شده وگویا از آثار دوره سلجوقی است، در این شهر قراردارد.

بروجرد

بروجرد در استان لُرستان بین نهاوند، ملایر، اراک، اَلیگودرز و خُرّم آباد در394 کیلومتری تهران قرار دارد. دشت پُرآب و پُر بار بروجرد ازغرب به کوه های زاگرُس محدود می شود و رودخانه دِز از آن می گذرد. آب و هوای بروجرد در تابستان معتدل و در زمستان سرد است. بنای این شهر را به اُرُد پادشاه اشکانی نسبت می دهند. اسم شهر از دو جزء وُرد و گِرد به معنی ساخته شده به دست اُرُد است. در دوره های اسلامی از بروجرد به نام شهری خوش آب و هوا با میوه های گوناگون فراوان و زعفران خوب یاد شده است.

ازحوادث مهمّ تاریخی در بروجرد جنگ بَرکیارُق، پسر سلطان ملکشاه سَلجوقی، درقرن پنجم هجری/یازدهم میلادی است. وی سپاهیان مادر خود، تُرکان خاتون، را در این شهر شکست داد. ترکان خاتون در همین شهر درگذشت.

بنای اصلی مسجد جامع این شهر از قرن پنجم هجری است و درزمان شاه عبّاس بزرگ گلدسته هایی بلند به آن افزوده شد. بنای امام زاده جعفر از قرن ششم هجری سبک معماری خاصی دارد که درجاهای دیگر ایران به ندرت دیده می شود. مسجد سلطانی از قرن سیزدهم هجری از دیگر بناهای مذهبی بروجرد صحنی وسیع دارد که گنبد و ایوان های بلند آن با کاشی ها و کتیبه ها تزیین شده است. امام زاده قاسم در سه کیلومتری شرق ایستگاه راه آهن نیز اهمیت بسیار دارد، زیرا این بنا که درقرن هشتم هجری در زمان شاهرخ تیموری ساخته شده، مجموعه ای نفیس از هنرهای درودگری را در خود گرد آورده است.

کازرون

کازرون و ممسنی که تاچندی پیش از شهرهای استان فارس بود، اکنون جزو استان لرستان شده است. کازرون در باختر شیراز، بین بُرازجان و فیروز آباد و مَمَسََّنی قرارگرفته و فاصله آن تا تهران 1032کیلومتراست. این شهر ازمرکز های گرمسیر قبایل لر و قشقائی است که در آن جا به مبادله ی کالا می پردازند. ممسنی نیز درهمان ناحیه قراردارد و مرکز یکی از قبایل لر به نام شول است که در گذشته به نام آنان شولستان خوانده می شده. این منطقه کوهستانی، که دریاچه پریشان درآن واقع شده، از رودخانه های شاپور و شش پیر آبیاری می شود و آب و هوایی بسیار گرم دارد.

کازرون ازشهرهای قدیمی ایران است که درزمان ساسانیان شهرشاپور خوانده می شد. حدود بیست کیلومتر دورتر از این شهر، نقش های سنگی بسیار برسینه کوه ها کنده شده که درنمودن تاریخ دوره ساسانی اهمیّتی ویژه دارد. مهم ترین این آثار نقش رستم، صحنه ای است از غلبه شاپور اوّل بر والریَن امپراتور روم. همچنین مجسّمه ی شاپور اوّل که تنها مجسّمه بازمانده از آندوران است. نقش برجسته بهرام دوّم ساسانی در حال نبرد با دو شیر، نقش های دیگر در درّه رودخانه شاپور (تنگ چوگان) و ویرانه های آتشکده هایی اطراف شهر کازرون از دیگر آثار تاریخی متعلّق به ساسانیان دراین ناحیه به شمارمی رود. عارف مشهور ابواسحاق کازرونی و علامه دوانی اهل کازرون بوده اند.

26. استان مازندران

مازندران درشمال ایران، با مساحتی حدود23833 کیلومترمربّع، بین دریای خَزَر، جمهوری ترکمنستان و استان های گلستان، سِمنان، تهران، زنجان، و گیلان جای دارد. جلگه ی کناره ی دریای خَزَر سرزمین هلالی شکل همواری است که کوه های البرز آن راازقسمت داخلی کشور جدا کرده. آب و هوای مازندران معتدل و مرطوب است و جریان بادهای سیبری و اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه در زمستان و تابستان باعث ریزش برف و باران فراوان می شود و بر رطوبت هوا می افزاید.

دراین استان رودخانه های بسیارجاری است. سدّ لار درقسمت بالای رودخانه پُر آب و دائمی هَراز، امکان آبیاری کشتزارهای وسیعی را در منطقه فراهم آورده است. دریای خَزَر، بزرگترین دریاچه جهان، درشمال استان مازندران قراردارد. دومرکز ماهیگیری شیلات دررامسر با صید ماهی خاویارازعوامل مهّم اقتصادی استان است. ازدیگر امتیازهای این استان وجود پوشش گیاهی وسیع است که به صورت جنگل ها و چراگاه ها سراسر منطقه را پوشانده و امکان پرورش انواع دام ها و پرندگان بومی و مهاجررا فراهم آورده.

مازندران

با این امکانات طبیعی، مازندران ازمناطق مهّم کشاورزی و دام پروری ایران به شمار می رود. برنج، پنبه، دانه های روغنی سویا، گندم، جو، و چای با بهترین کیفیّت و به میزان فراوان دراین منطقه، به خصوص اطراف سدّلار، تولید می شود. تشکیلات وسیع ماهیگیری که خاویار آن شهرت جهانی دارد و پرورش گسترده دام و طیور و زنبور عسل نیز در اقتصاد منطقه نقشی عمده دارد.

مازندران منطقه ای صنعتی نیز به شمار می رود. کارخانه های نسّاجی، پتوبافی، تولید کلید و پریز برق، پلاستیک سازی، و استخراج معادن زغال سنگ و روی و اکتشاف مخازن نفت درشهرهای مختلف استان به رشد صنعتی این منطقه کمک کرده اند. صنایع دستی، انواع قالی و قالیچه، به خصوص با نقش ترکمنی، نجّاری و انواع کارهای هنری روی چوب، زیلو و حصیر نیز از منابع مهّم اقتصادی استان مازندران است.

استان مازندران 2796120 نفر جمعیّت دارد که اکثریت آن به گویش مازندرانی-بازماندهء زبان ایرانیان قدیم (پارسی میانه)- سخن می گویند. ترکی با لهجه ترکمنی نیز زبان ایل ترکمن است که در گنبدقابوس جای دارند و در جلگه گرگان ییلاق و قشلاق می کنند. اکثر مردم مازندران مسلمان شیعه اند و ایل ترکمن سنّی مذهب.

استان مازندران بیست شهرستان دارد از جمله: ساری (مرکز استان)، کُردکوی، قائم شهر (شاهی)، بابُل، آمُل، نور، بندر ترکمن (بندر شاه)، بهشهر، سواد کوه، نوشهر) تُنِکابن (شهسوار)، و رامسر.

ساری

این شهردرفاصله 277 کیلومتری تهران، میان دریای خَزَر و رشته کوه های البرز قراردارد و از مشرق به بهشهر و از مغرب به قائم شهر (شاهی) محدود می شود. دو رشته کوه های البرز، که درجنوب ساری قرار گرفته، و هفت رشته فرعی که درجهت تقریباً جنوب به شمال و مایل به غرب ساری می گذرد، همه پوشیده از جنگل انبوه است. این بلندی ها تنهاچند گذرگاه سخت دارد. آب وهوای ساری معتدل و مرطوب است و رودخانه های بسیار از جمله رود تَجَن و شاخه های آن از شهر می گذرد.

ساری در اواخر قرن اوّل هجری/هفتم میلادی، به دستور اسپهبد طبرستان، درهمسایگی یکی ازشهرهای باستانی ساخته و بهنام فرزند او سارویه خوانده شد. این شهر مرکز فرمانروایی نخستین پادشاهان ایرانی بعد از اسلام بود. طاهریان، حسن بن زید از علویان طبرستان، و آل باوَند درآن جا حکومت می کردند.

ساری اواخر قرن سوّم هجری/نهم میلادی درتاخت و تازاقوام بیگانه درآتش سوخت. درقرن چهارم هجری براثر سیل آسیب دید و درحمله سلطان تَکِش خوارزمشاه به گرگان ومازندران به کلّی ویران شد. سپاهیان سلطان محمّدخوارزم شاه و درپی ایشان مهاجمان مغول شهر را تاراج و ویران کردند. پس از اندک آبادانی، این شهر باز درحمله امیرتیمور غارت شد و شمار بسیاری از ساکنانش کُشته شدند. شاه عبّاس صَفَوی به آبادانی آن همّت گماشت. امّا در قرن سیزدهم هجری/نوزدهم میلادی، ابتدا زلزله و پس از آن طاعون شهر را ویران و از مردم خالی کرد.

در زمان سلطنت پهلوی، با توجّه خاص رضا شاه به شهرهای مازندران و گذر راه آهن سراسری ایران از کنارساری، این شهر با ساختمان های دولتی و خیابان های بسیار آراسته شد و همچنان مرکز استان مازندران باقی ماند.

از آثار تاریخی ساری یکی بُقعه ملاّمجدالدّین از اوّلین قرن های اسلامی است که کتیبه ای دارد. امام زاده یحیی، برج سلطان زین العابدین با گنبد مخروطی هشت تَرک متعلّق به اوایل قرن نهم هجری/پانزدهم میلادی و مسجدجامع این شهر،که به زمان خلافت هارون الرشید باز می گردد، از دیگر بناهای مذهبی و تاریخی شهر ساری است.

آمُل

این شهردرکناره ی دریای خَزَر بین بابُل و نوشهر واقع شده و ازجنوب به رشته کوه های البرز محدود است. رودخانه هَراز ازمیان شهر، که آب و هوایی گرم و مرطوب دارد، می گذرد و به دریای خَزَر می ریزد. آمُل کنونی در نزدیکی شهر قدیمی بناشده که گویا محلّ سکونت آماردها، ازاقوام بومی پیش ازآریاییان، بوده است. آمُل درقرن های نخست اسلامی مرکز فرمان روایان عرب بود. اگرچه طاهریان و علویان مرکزمازندران را به ساری منتقل کردند، امّا پس ازایشان آمُل دوباره اهمیّت سیاسی خود را باز یافت. درقرن چهارم هجری/دهم میلادی آمُل شهری آباد و پرجمعیّت بوده که دو مسجد و یک بیمارستان داشته و فراوانی محصول برنج موجب رونق تجارت آن بوده است. درقرن پنجم هجری سلطان مسعود غزنوی به این شهر لشکر کشید و آن را غارت کرد. دو قرن بعد، سلطان محمّد خوارزم شاه نیز به مازندران حمله بر دو شهرهای آن ازجمله آمُل را تصرّف کرد و برآن خراج سنگینی بست. باحمله مغول هم آمُل ویران شد و هم سلطان خوارزمشاه از میان رفت. حمله وکشتار امیرتیمور بازهم آمُل را درهم کوفت. اگرچه سادات مرعشی شهر را باری دیگر از نو بنا کردند، امّا دیگر اهمیّت گذشته را باز نیافت. از مهّم ترین آثار تاریخی این شهر گنبدهای ناصرالحق و شمس طَبَرسی درکناریکدیگر است که اکنون خرابه ای از آن باقی مانده. ازبناهای مذهبی دیگرآمُل بُقعه سه سیّد یا میرحیدر و امام زاده ابراهیم از فرزندان امام موسی کاظم است که ساختمان آن به اوایل قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی باز می گردد.

بابُل

این شهر در 268 کیلومتری تهران، میان دریای خَزَر و ارتفاعات البرز و شهرهای آمُل و شاهی واقع شده است. بخش جنوبی این شهر کوهستانی است و آب و هوای سردسیر دارد امّا بخش شمالی آن، که دردشت قرار گرفته، دارای آب و هوای جلگه ای معتدل است. رودخانه بابُل که از این شهرمی گذرد از سواد کوه سرچشمه می گیرد و پس از عبور از بابُلسر به دریای خَزَر می ریزد.

در سده های اوّل اسلامی به جای بابُل دهکده ای به نام مامَطیر قرار داشت که هنگام قیام زیدیان علوی طبرستان اعتبار یافت. درقرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی با روی کار آمدن سادات مرعشی در شمال ایران، بابُل مرکز رفت و آمد دراویش نقاط مختلف شد. درهمین زمان کشتی های بازرگانی از بندر حاجی طَرخان درساحل غربی دریای خَزَر به بندر مشهدسر، که امروز بابُلسر خوانده می شود، رفت و آمد می کردند و چون داد وستد کالا درمحل امروزی بابُل انجام می گرفت آن جا به نام بارفروش شهرت یافت.

درقرن دهم هجری/شانزدهم میلادی، به فرمان شاه عبّاس بزرگ، که با مرعشیان مازندران خویشاوندی داشت، دراین شهر آبادانی هایی صورت گرفت. ازجمله در قسمت جنوبی شهر باغ شاه یا باغ اِرَم ساخته شد. زندیه نیز باساختن بناهایی، از جمله پلی بر روی رودخانه، به این شهر توجه داشتند. امّا قاجاریه به سبب دشمنی با زندیان آن را واگذاشتند و شهر رو به خرابی رفت. باوجود این بابُل دوباره اعتبار یافت و تاپیش از انقلاب اکتبر 1917 روسیه یکی از مراکز مهّم بازرگانی شمال با آن کشور بود.

بابُل، که در دوره سلطنت رضاشاه چنین نام گرفت، امروزه شهر بزرگی است که به واسطه قرارگرفتن بر سرراه اسفالته شمال و راه کناره رفت و آمد بسیار در آن صورت می گیرد و از مراکز مهمّ جهانگردی و کشاورزی استان است.

بابُل آثار تاریخی و بناهای قدیمی بسیار دارد که بیشتر آن ها بازمانده از قرن های هشتم و نهم هجری است. امام زاده ابراهیم در بابلسر، مقبره ی درویش فخرالدین و بقعه ی سلطان محمّدطاهر، فرزند امام موسی کاظم(ع)، در چهارکیلومتری بابُل از آن جمله اند. بقعه شیخ طَبَرسی و مسجد جامع از دیگر آثار تاریخی این شهر است.

قائم شهر(شاهی)

قائم شهر، که پیش از انقلاب اسلامی شاهی نام داشت، در دشت سبز و خرّم ساحل دریای خَزَر، بین دو شهر ساری و بابُل واقع شده و تا تهران 257 کیلومتر فاصله دارد. کوهستان های البرز در جنوب این شهر کشیده شده است و دو رودخانه بابُل و تالار از آن می گذرد.

تاپیش از توسعه و عمران این منطقه درعصر پهلوی اوّل، قائم شهر دهی کوچک به نام علی آباد از بخش های ساری بود. امّا قرار گرفتن بر سر راه آهن سراسری و تأسیس کارخانه های بزرگ ریسندگی، بافندگی، گونی بافی، برنج پاک کنی و کنسروسازی آن را به یک شهر صنعتی فعّال مبدّل کرد و بناهای زیبای کاخ سلطنتی وهتل و ادارات دولتی شکوهی خاص بدان بخشید.

منطقه ای که قائم شهر درآن قرار دارد، محلّ اصلی زندگی تیپورها، نخستین ساکنان باستانی مازندران، است که کلمه طبرستان از آن آمده. درنخستین سده های اسلامی، اسپهبدان مازندران با شجاعت در برابر مهاجمان عرب ایستادگی می کردند و به همین جهت درنوشته های آن زمان از ایشان به نام ملوک جبال بسیار یاد شده است.

پل راه آهن ورسک (بین شاهی و فیروز کوه)

مهّم ترین بنای تاریخی این ناحیه برج رِسکِت دردهی به همین نام نزدیک قائم شهر است. این برج آجری گِرد با گنبد شلغمی شکل از بناهای آغاز قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی است که دو رشته کتیبه به خط پهلوی و کوفی دارد و آن را مدفن یکی از شهریاران آل باوند می دانند. برج لاجیم معروف به مقبره ی امام زاده عبدالله در روستای لاجیم نیز با دو کتیبه به خطّ پهلوی و کوفی، دیگر یادگار تاریخی این منطقه است که بر روی آن تاریخ 413 هجری قمری (1022 میلادی) دیده می شود.

27. استان مرکزی

استان مرکزی، با مساحتی حدود 29406 کیلومتر مربّع، در مرکز ایران و بین استان های تهران، زنجان، همدان، اصفهان، لُرستان و سِمنان و درزاویه برخورد دو رشته کوه البرز و زاگرُس قراردارد. بلندترین نقطه آن قلّه شهباز با 3 هزار و 388 متر و پست ترین نقطه دریاچه نمک با 790 متر ارتفاع از سطح دریاست.

قَرَه چای یا قَرَه سو پُرآب ترین رود این منطقه است که، در بیست کیلومتری ساوه، آثار سدّی قدیمی از حدود700 سال پیش بر روی آن دیده می شود. این سد به دستور شمس الدّین محمّد جُوینی وزیربزرگ دربار ایلخانان مغول ساخته شده است. دریاچه موسمی این استان در فصل خشکی به صورت باتلاق و نمکزار در می آید، به طوری که هر ساله در تابستان از آن با بیل مقدار زیادی نمک جمع می کنند. دراستان مرکزی حبوبات و آفتاب گردان کشت می شود. انار فراوان و مرغوب ساوه شهرت بسیار دارد. ایلات ناحیه نیز درسطحی وسیع به دامپروری می پردازند. معادن نفت، گاز و سنگ آهن زیر نظر شرکت ملی ذوب آهن استخراج می شود و انواع مصالح ساختمانی از سرمایه های طبیعی این استان است. کارخانه ماشین سازی اراک و کارخانه های قند شازَند و ریسندگی و بافندگی و آلومینیوم سازی و تأسیسات ذخایر عظیم نفت و گاز نزدیک قم را باید از جمله کانون های صنعتی مهمّ استان مرکزی به شمار آورد.

قرار گرفتن استان مرکزی درمسیرراه آهن سراسری و لوله های نفت خام از جنوب به تهران و وجود مراکز صنعت در آن سبب شده است که این استان، به خصوص اراک، در دهه های اخیر مهاجران بسیار به خود جلب کند.

جمعیّت استان مرکزی نزدیک به 1344920 تن است که به زبان فارسی سخن می گویند و اکثر مسلمان شیعه اند. اقلیّتی از مسیحیان ارمنی نیز در این استان زندگی می کنند. عشایر شاهسَوَن و ایل زَند نیز دراین ناحیه به گشت و گذار فصلی می پردازند. استان مرکزی که درسال 1359خ/1980م. از تهران جداشد، هشت شهرستان دارد از جمله: اَراک (مرکز استان)، ساوه، خُمین، محلاّت، سربند (شازند)، تَفرِش ، دِلیجان و آشتیان.

اراک

اراک شهری است نوبنیاد که در زمان فتحعلی شاه قاجار بنا شده و بین شهرهای قم، تَفرِش، خُمین، و مَلایر و در فاصله 295 کیلومتری تهران قرار دارد وکوه های راسوَند دوسوی جنوب و شمال غربی آن را فراگرفته است. اراک از نواحی زلزله خیز به شمار می رود. امّا سختی زمین آن تاکنون از وارد شدن خسارات بسیار بر شهر جلوگیری کرده است. اراک، به سبب موقع جغرافیایی و صنعتی خود، شهری پُرتحرّک و مهاجرپذیر شده و در دهه های اخیر به سرعت توسعه یافته است.

در اطراف شهراراک آثارباستانی بسیار وجود دارد. آتشکده بُرزو از دوره شاهنشاهی ساسانیان در دوازده کیلومتری اراک یکی از آن هاست. از دیدنی های تاریخی و شگفت انگیز این منطقه غارهای طبیعی و دست سازِ بشر است که ازنظر زَرتُشتیان اهمیت مذهبی نیز دارد. درباره غار شاهزند، در سی و پنج کیلومتری جنوب غرب اراک، افسانه های بسیار آمده است. غار قلعه جوق، نزدیک قریه چهرهقان از روستاهای اراک، غار دیگری است که به دست بشر در دل کوه کنده شده و چه بسا دخمه مردگان (اُستودان) بوده است. برای ورود به این غار باید از نردبان شانزده پلّه ی بزرگی بالا رفت. دهلیز اصلی غار دالان سنگی سرتاسری است که در اطراف آن سیزده اتاق کم نظّم یک شکل با اصول هندسی دقیق در دل سنگ حفر شده است. بلندی محل و پدیدآورد نفضایی بزرگ در دل سنگ سخت، نشان محاسبات دقیق و نتیجه کار وکوشش سالیان دراز است. غار مصنوعی هیزَج نیز، با آویزه آهکی عجیبی که مانند یک دل کامل از بدنه آن آویخته شده و صاف و صیقلی می نماید، از دیگر نقاط دیدنی اطراف اراک است.

ساوه

ساوه از شهرهای تاریخی استان مرکزی بین قزوین، قم، تَفرِش، و همدان و در فاصله 140 کیلومتری تهران قراردارد. درگذشته این شهرسر راه کاروان های حجّ بود و از نخستین قرن های اسلامی شترها و شتربانان کارآزموده آن شهرت داشت. نزدیک ساوه شهردیگری به نام آوه یا آوَج وجود داشته که ساکنان آن شیعه امامیه بوده اند. دعوای شیعه و سنّّی بین مردم ساوه، که سنّی مذهب بودند، بامردم آوه از خصوصیات تاریخی این منطقه بوده است.

درقرن چهارم هجری/دهم میلادی ساوه شهری آباد بود. امّا، سپاهیان مغول درسال 617ه (1220م) آن را ویران و ساکنانش را قتل عام کردند. نوشته اند که درآن زمان کتابخانه بزرگی که در دنیای اسلام کم نظیر بوده است دراین شهر براثر حمله مغول طعمه آتش گردید. درآن کتاب خانه اُسطُرلاب ها وکره های جغرافیایی برای مطالعه و تحقیق در زمینه علم هیأت (کیهان شناسی) وجود داشت که همگی از میان رفت. درقرن هشتم هجری، خواجه ظهیرالدین ساوجی، از بزرگان دربار ایلخانان مغول، باروی شهر ساوه را تعمیر کرد و به آبادانی آن پرداخت. از آن دوران، تپّه های باستانی آوه در 40 کیلومتری جنوب شرقی ساوه و مناره ی مسجد میدان از بناهای قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی برجای مانده است. مسجد جمعه ساوه و مناره آن که به تدریج در دوران تیموری و صَفَوی ساخته شده و همچنین مقبره سید اسحاق از بناهای قرن هفتم هجری از نقاط تاریخی و دیدنی این شهر است.

28. استان هرمزگان

این استان در جنوب ایران، با مساحتی حدود 71193 کیلومتر مربّع، بین استان های کرمان، فارس، بوشهر، سیستان و بلوچستان قرار گرفته و از جنوب به آب های نیلگون خلیج فارس و دریای عُمّان محدود است.

بخش عمده این سرزمین کوهستانی است. امتداد کوه های زاگرُس و کوه های پراکنده مرکزی بسان دژی محکم و نفوذناپذیر شمال تنگه ی هرمز را در برگرفته است. تنها زمین هموار این استان جلگه ای است که به موازات ساحل گسترده شده. درنواحی پست ساحلی رسوبات نمکی وجود دارد که مایه ی شوری اکثر رودهای این استان است.

استان هرمزگان از مناطق گرم وخشک وآب و هوای آن بیابانی است. رودمیناب، که ازکوه های شرقی داراب سرچشمه می گیرد و در شمال تنگه هرمز به خلیج فارس می ریزد، تنها آب شیرین این منطقه است و سدّی که برروی آن بسته شده منبع آب بندرعباس را ایجاد کرده. دنباله رشته های جنوبی زاگرُس در دریا جزیره هایی چند پدید آورده که بزرگ ترین آنها جزیره قِشم به وسعت تقریبی 1 هزار و 2500 کیلومترمربّع درشمال تنگه هرمز است و تا اسکله بندرعباس 12 میل دریایی فاصله دارد.

تنگه ی هرمز با پهنای 55 کیلومتر یکی از حیاتی ترین راه های آبی جهان است که ارتباط نزدیک به هزارکیلومتر راه آبی جنوب ایران را به آب های آزاد جهان ازطریق دریای عُمّان ممکن می سازد. خلیج فارس از مهّم ترین مراکز صید ماهی و مروارید است و درکف آن منابع عظیم نفت وجود دارد.

دراستان هرمزگان پرورش درخت خرما و انواع مرکّبات رایج است. شرکت شیلات جنوب و کارخانه ساخت و تعمیرکشتی و قایق و اداره تأسیسات بندری واسکله های بندرعبّاس که طی سال های 1318 تا 1346ش (1939 تا 1967م) ساخته شده و نیزمعادن کِرمیت، ازدیگر حوزه های فعالیت اقتصادی منطقه اند. ا

ستان هرمزگان حدود 1287925 تن جمعیّت دارد که مسلمان شیعه و سنّی (شافعی) هستند و به زبان فارسی و همچنین به زبان های محلّی و عربی سخن می گویند. این استان شامل هشت شهرستان است از جمله: بندرعبّاس (مرکز استان)، بندر لَنگه، میناب، و جزیره های قِشم، کیش، تنب بزرگ و کوچک، ابوموسی، لاوان و هنگام.

بندر عبّاس

بندرعبّاس، بر دهانه خلیج فارس، درست در ساحل شمالی تنگه و جزیره ی هرمز، و در فاصله 1484 کیلومتری تهران، قرار دارد و آب و هوای آن بیشترگرم ومرطوب است. این شهر قدیمی روزگاری مرکز ناوگان داریوش بزرگ، شاهنشاه هَخامَنِشی، بوده و درطول تاریخ نام های گوناگون به خودگرفته است. روزگاری دهکده ای کوچک به نام “شهرو” بود که ماهی گیران و صیّادان مروارید درآن می زیستند. در آن هنگام جزیره هرمز، جَرون نام داشت. بارونق بازرگانی جزیره هرمز، شهر ساحلی که کشتی ها درآن پهلو می گرفت نیز جَرون خوانده شد. در سال 913 ه ق (1507م) آلبوکِرک، دریاسالار پرتقالی، جزیره هرمزرا در جنگ سختی گرفت. از آن پس بندرعبّاس امروزی گَمبرون یا گامرون نام گرفت. می گویند این نام از نام نوعی ماهی، که درآن جا صید می شده، آمده است.

با رفت و آمد ناوگان کشورهای اروپایی، که درپی به دست آوردن مستعمرات جدید بودند، اهمیّت جزایر و بنادرخلیج فارس روزافزون شد و در نتیجه درگیری ها و کشمکش ها نیز بالا گرفت. شاه عبّاس بزرگ درسال 1032ه (1622م)، با کمک کشتی های انگلیسی، پرتقالی ها را از جزیره هرمز بیرون راند ودر برابر به کمپانی هند شرقی مزایایی دراین بندر داد. از آن پس این شهر بندرعبّاس نام گرفت.

پس از این دوران بندرعبّاس مدت ها راکد ماند، به خصوص که با تأسیس پایگاه های دریایی در بندر بوشهر در دوران نادرشاه افشار از اهمیت آن کاسته شد. دراین میان، حدود شصت سال ناحیه ساحلی بندرعبّاس به سلطان عمّان واگذار گردید. امّا از سال 1285ه (1868م)، که ایران بار دیگر تسلّط خود را براین ناحیه به دست آورد، بندرعبّاس رفته رفته رو به فعّالیت های نظامی و بازرگانی نهاد. در دوران سلطنت پهلوی با کشیده شدن راه های شوسه بندرعبّاس فعّال ترشد. درجنگ ایران و عراق، که موجب ویرانی بندرهای آبادان و خُرّمشهر شد، بندرعبّاس، به سبب نزدیکی آن به تنگه ی هرمز، یک باره به کانون بیشترین فعّالیت های نظامی و تجارتی تبدیل شد. اکنون بندرعبّاس مهم ترین مرکز داد و ستد کالای تجارتی و مهمترین پایگاه دریایی ایران است. وجود انبارهای عظیم و اسکله های فراوان برای پهلوگرفتن کشتی ها، که مقدّمات آن در دوره پهلوی فراهم آمده بود، امروز بندرعبّاس را به یک مرکز پُر تحرک تجاری تبدیل کرده است.

در بندرعبّاس آثار و بناهای تاریخی از جمله عمارت کلاه فرنگی و معبد هندوها قرار دارد. چشمه های آب گرم اطراف بندرعبّاس ، جزیره ی بزرگ و برتحرک قشم ، قلعه ی پرتقالی ها با چراغ دریایی بندر لَنگه ، تأسیسات توریستی و کاخ ها و بازارها و تفریح گاه های جزیره کیش ، از دیگر دیدنی های اطراف این بندر است.

قشم

قِشْم بزرگ ترین و پرجمعیّت ترین جزیره ایرانی درخلیج فارس، باوسعتی حدود 2 هزار و 500 کیلومتر مربّع در جنوب بندرعباس واقع شده وجزو استان هرمزگان است. این جزیره، باهوایی سوزان در تابستان، بیش از40 آبادی دارد و جمعیتی بیش از پنجاه و هشت هزار نفر در آن زندگی می کنند. بیشتر مردم آن مسلمانان سنی مذهب اند و به زبان های فارسی، عربی و هندی سخن می گویند. امروزه قشم وابسته به استان هرمزگان و بزرگ ترین پایگاه نیروی دریائی ایران است. به واسطه ی قرارگرفتن در دهانه ی خلیج فارس کشتی های تجاری و نفتکش های بزرگ از کنار آن رفت و آمد می کنند. این محل به سرعت در حال توسعه است و امکان سرمایه گذاری های داخلی و خارجی در آن فراهم می آید. جضور ناوگان دریائی نیاز به تأسیسات صنعتی بزرگی را فراهم آورده که بسیاری از آن ها تاکنون به بهره برداری رسیده است .

قشم با تنوع فرهنگ ها ی مردم در این جزیره و آداب و رسوم مختلف محلی همچنین گذشته ی تاریخی و سواحل آفتابی و امکانات پذیرائی ، دارای جاذبه های جهان گردی نیز هست. مردم بسیار به خصوص از دیگر جزایر خلیج فارس برای استراحت بدان جا می آیند.

جزیره کیش

کیش، بعدازقِشْم، مهمترین جزیره ایران و جزئی از استان هرمزگان است. این جزیره که حدود 120 کیلومتر مربّع وسعت دارد، در دویست کیلومتری دو بندر مهم تجاری و نظامی بندر عباس و دوبی قرارگرفته و در واقع قُله آتش فشان خاموشی است که دامنه های مرجانی آن به صورت جلگه های هموار درآمده و قابل کشاورزی شده. آب و هوائی گرم و خشک دارد و انواع درخت های گرمسیری در آن یافت می شود.

کیش از زمان هخامنشیان مرکز صید مروارید و دادوستد بین هند و فرارود{ماوراء النهر } بوده است. پس از حمله ی مغول و در روزگار اتابکان اهمیت بیشتر یافت و مرکز حکومت جزایر خلیج فارس شد. در این زمان از ناوگان دریائی که در سواحل خلیج فارس رفت و آمد می کرد، عوارض می گرفت. درزمان سلطنت پهلوی، به منظور جلب جهان گردان و بازرگانان، ویلاها و مُتل ها و گردشگاه هائی در آن در دست ساختمان بود.

پس از انقلاب اسلامی و پایان جنگ ایران و عراق توسعه و ساختمان تأسیسات آن شتاب بیشتر گرفت و اکنون یکی از مهم ترین مناطق آزاد تجاری و تفریح گاه های ساحلی منطقه است که ایرانیان و خارجیان می توانند با رعایت مقرّراتی خاص از محیط زیبا و مجهز استراحتگاه ها و معافیت های گمرکی آن استفاده کنند. احداث تأسیسات تجاری و جهانگردی زیرزمینی که اکنون ساختمان آن در حال انجام است، با جلوگیری از گرما و آفتاب سوزان در آینده می تواند از نظر توریستی و تجارتی امکانات بسیار بهتری فراهم آورد.

29. استان همدان

استان همدان با مساحت 19547 کیلومترمربّع، بین استان های زنجان، لُرستان، مرکزی، کرمانشاهان و کُردستان، منطقه ای است کوهستانی و سردسیر که در دامنه کوه های داخلی زاگرُس قرار گرفته. قلّه اَلوَند، با 3574 متر ارتفاع درجنوب غرب همدان، همواره پوشیده ازبرف و سرچشمه رودخانه های دائمی و موسمیِ چندی است که از شمال و شرق به رودخانه های جاری به سوی دریای خَزَر و دریاچه قم می پیوندند و درناحیه جنوب و جنوب غربی رودخانه بزرگ گاماسیاب را راهی خلیج فارس می کند.

اساس اقتصاد این استان برکشاورزی و دام پروری و استخراج معادن و صنایع دستی است. چغندر قند، میوه جات صیفی، گندم، جو، و سیب زمینی در استان همدان کشت می شود و چراگاه های عالی امکان پرورش دام را به بهترین گونه فراهم می آورد. معادن گرانیت، انواع سنگ های ساختمانی، سرب، روی، و سنگ آهن درنواحی مختلف استان مورد بهره برداری قرار می گیرد. از صنایع دستی این استان سفال گری، قالی بافی، پوستین دوزی، و دَبّاغی را می توان نام برد.

ایستگاه ماهوارهای بین المللی اَسَد آباد، در 65 کیلومتری همدان، از راه دو آنتن بزرگ با ماهواره مخابراتی اقیانوس هند و کشورهای خاور دور، خلیج فارس، و اروپا ارتباط مستقیم ایجاد کرده است. جمعیت استان همدان به 1732080تن می رسد که حدود پنجاه هزار تن از آنان را عشایر کوچ نشین کُرد و لُر تشکیل می دهند. آنها از مسلمانان شیعه و سنّی و اهل حق هستند و به زبان های فارسی، ترکی، لُری، و کُردی سخن می گویند. استان همدان هشت شهرستان دارد از جمله: همدان (مرکز استان)، مَلایر، نهاوند، و تویسِرکان.

همدان

همدان تاریخی ترین شهر بزرگ ایران است که در فاصله 237 کیلومتری غرب تهران در دامنه شمالی کوه اَلوَند بر روی تپه ای که 1850متر از سطح دریا بلند تر است واقع شده و آب فراوان، خاک حاصلخیز، زمستان های سرد، و تابستان های معتدل آن از دیر باز مشهور بوده است.

همدان یا، آن گونه که درکتیبه پادشاه آشور، حدود 1100 سال پیش ازمیلاد مسیح آمده، آمادانه همان هِگمَتانه و اِکباتان است. به گفته هرودُت، دیااُکو، پادشاه بزرگ ماد، در حدود 700 سال پیش ازمیلاد پایتخت خود را درآن جا بنا کرد. هِگمَتانه هفت قلعه ی تودرتو بود و دیوار هریک از قلعه ها رنگ خاص خود را داشت که با اعتقادات بابِلیان در باره رنگ های سیّارات هفتگانه منطبق بود. در درونی ترین بخش، کاخ پادشاهی با دیوارهای سفید قرارداشت که درباریان درآن می زیستند. قرن ها بعد نظامی گَنجَوی، شاعر داستان سرای ایرانی، در منظومه ی هفت پیکر بنای قصری این چنین را به بهرام گور نسبت داده است.

گنبد اِستِر و مُردْخای (همدان)

پس از مادها، در دوره های هَخامَنِشی و اشکانی نیز همدان همچنان قصر تابستانی پادشاهان بود که از اَرگ اِکباتان، یعنی همان قلعه درونی با دیوارهای سفید، به واسطه استواری ساختمان و امکان نگهبانی از آن به عنوان خزانه سلطنتی استفاده می کردند. نوشته اند که اسکندر مقدونی نیز غنایمی را که از تخت جمشید به دست آورده بود درهمین جا پنهان کرد. نشانه هایی هست که در دوره اشکانی در پای این قلعه قصری با خشت های طلا و نقره ساخته شده بود که معبد آناهیتا درآن قرار داشت. در دوره ساسانیان همدان چندان مورد توجه نبوده است و در دوره های اسلامی نیز از همدان تنها به عنوان شهری حاصل خیز که محصول آن غلّه و زعفران است یاد شده.

درحمله مغول همدان نیز چون دیگر شهرهای ایران ویران شد. از آن پس همدان اگرچه به واسطه قرار داشتن در مسیر مهم ترین جاده های شرق به غرب اهمیت بازرگانی بسیار داشته امّا دیگر شکوه و آبادانی گذشته را نیافته است.

همدان و سرزمین های پیرامون آن پُراز آثار تاریخی مربوط به دوران شاهنشاهی ایران پیش و پس از اسلام است. کتیبه های گنج نامه متعلّق به دوره هَخامَنِشی، تپّه مصلّی بازمانده بارویی از عهد اشکانی، مجسمه شیر سنگی، گنبد علویان از اواخردوران سَلجوقی، گنبد اِستِر ملکه ی یهودی هخامنشی ومُردْخای، یادگار نزدیک به دوازده سده پیش ، آرامگاه بوعلی سینا دانشمند و فیلسوف ایرانی قرن دهم میلادی، و مقبره باباطاهر، عارف بزرگ ایرانی، از جمله این آثاراند.

گنبد اِستِر و مُردْخای زیارتگاه یهودیان است. دو سرداب به نام استر و مرد خای وجود دارد. برروی صیدوقی منبت کاری شده، نام بانی این محل به خط عربی کنده شده و روی دیوار نیز کتیبه های گچ بری به خط عبری دیده می شود. دراین منطقه غارهای شگفتی نیزوجود دارد. ازجمله آنها غارِ علی سرد (علی صدر)در 60 کیلومتری همدان با مناب ععظیم آب زیرزمینی و رسوبات کربن اتکلسیم است. این غار یکی از زیباترین و بی نظیرترین پدیده های طبیعی جهان به شمار می رود.

نَهاوند

شهرستان نَهاوند در452 کیلومتری غرب تهران بین مَلایر، همدان،خُرّم آباد و کرمانشاه واقع شده و جزء سرزمین هایی است که درگذشته به آن ماد یا ماه گفته می شد. نَهاوند ازسوی شمال و جنوب بین دو رشته کوه قراردارد که رودخانه بزرگ گاماسیاب ازآنها سرچشمه می گیرد. نَهاوند درمنطقه ای خوش آب و هوا و حاصل خیز بنا شده و درگذشته جمعیّتی بسیار داشته است. بعضی باستان شناسان بنای آن را به دوران سُلوکیان نسبت می دهند و نام دیرین آن را لائودیسه می دانند. تاریخ نَهاوند بسیار دیرینه است. مهم ترین جنگ اعراب با ایرانیان که به سقوط شاهنشاهی ساسانی انجامید درسال 21ه(641م) دراین شهرروی داد. در قرن چهارم هجری/دهم میلادی نَهاوند بسیار آباد و پُرجمعیّت بود و بازرگانی پُررونقی داشت. امروز بیشتر جمعیّت آن کُرداند.

مهم ترین آثارتاریخی نَهاوند درتپّه مشهور کیان در فاصله 9 کیلومتری غرب این شهر قرار دارد که باستان شناسان درآن آثار تمدّن حدود هزار وسیصد سال پیش از مسیح را به دست آورده اند. این آثار نمودار مراحل مختلف تمدّن مردم این سرزمین پیش از ورود آریاییان بهمنطقه است. نمونههای بسیاری که از اشیاء متعلّق به سرزمین های بسیار دور درآن یافت شدهنشان میدهدکه دادوستد نیز از روزگار باستان درآنرونق داشته است. درپی کاوشهای باستان شناسانه در این ناحیه معبدی اززیرخاک درآمده که متعلّق به دوران سِلوکی هاست. کتیبه ای نیز از دوران آنتیوکوس و به خطّ یونانی قدیم دراین معبد یافت شده است.

30. استان یزد

استان یزد، بامساحتی حدود 128 هزار و811 کیلومترمربّع، در مرکز ایران و حاشیه کویر مرکزی میان استان های اصفهان، خراسان جنوبی، فارس، و کرمان واقع شده است. کوه های بختیاری، با یخچال های طبیعی وقلّه هایی همیشه پوشیده از برف، درجنوب غرب استان یزد قراردارد. قلّه شیرکوه با 4 هزار و 75 ارتفاع بلندترین نقطه این استان است. درمناطق پست تر این منطقه براثر تبخیر آب های سطحی کفّه های نمک برجای مانده است. کفه نمک اَبَرقو، نزدیک شهری به همین نام، وسیع ترین آن هاست.

دراین ناحیه، درسال گاه بین 40 تا60 روز توفان های شدید پی درپی می وزد و موجب جا به جایی تپّه های متحرّک شن و ریگ می شود. آب و هوای خشک وکویری و نوسانات شدید حرارت نیزموجب آسیب فراوان به کشاورزی منطقه یزد می شود. دراین منطقه به سبب کم آبی شدید، نیاز به بهره برداری ازقنات و چاه های عمیق و نیمه عمیق هنوز کاملاً محسوس است. مخازن عظیم آبی یا آب انبار که برای مقابله با کم آبی و رفع نیازمردم، به سبک معماری زیبای سنّتی ساخته شده از دیدنی های استان یزد به شمار می رود. به طورکلّی، معماری این استان متناسب با آب و هوای محلی است و سبکی خاص و شایان توجه دارد.

محدود بودن امکانات کشاورزی، کشاورزان و باغبانان این استان را سختکوش و کارآزموده کرده و انگیزه ای برای گسترش فعّالیت های صنعتی شده است. بافت تِرمِه و انواع پارچه های دست باف سابقه طولانی و شهرت بسیار دارد. کارخانه های ریسندگی و بافندگی پتو وقالی های دستی و ماشینی نیز درنقاط مختلف استان به چشم می خورد. بهره برداری ازذخایر عظیم معدنی مانند آهن، اورانیوم، سرب، و روی، به خصوص در دهه های اخیر نیز به گسترش اشتغال کمک کرده است. درکارخانه ی چینی و کاشی سازی میبد یکی از شهر های این استان اکنون انواع ظرف های ظریف و خوش نقش غذاخوری و آجرهای کف پوش ساختمانی تولید و افزون بر مصرف داخلی مقدار قابل توجهی صادر می شود.

استان یزد جمعیّتی حدود نهصد و چهل هزارو هشتصد تن دارد که به فارسی با لهجه ی محلی سخن می گویند و بیشترمسلمان شیعه هستند. از دیرگاه جمعیّتی از اقلیت های زرتشتی و یهودی نیز در این استان زندگی می کنند. استان یزد هفت شهرستان دارد از جمله: یزد (مرکز استان)،ابرقو، اَردَکان، تَفت، مِهریز، بافْق وطبس که از خراسان جدا و به استان یزد افزوده شده است.

یزد

این شهر درمرکز ایران بین دشت کویر، کویر لوت، کرمان و اصفهان و در فاصله 689 کیلومتری تهران قرار دارد. یزد شهری مرتفع است و دورادور آن را کوه فراگرفته. شیرکوه درجنوب غربی شهرحدود 600 متر از سطح دریا بلندی دارد. آب و هوای یزد خشک کویری و باران سالیانه اش اندک است. اماکوهپایه های آن در دامنه های شیرکوه دارای اب و هوائی خنگ و مطبوع استراحتگاه تابستانی خوبی فراهم می آورد. بنای شهر باستانی یزد را به اسکندر مقدونی نسبت می دهند. گفته اند که وی در آن جا زندانی ساخت که درادب فارسی به زندان اسکندر شهرت دارد. به همین جهت شهر یزد به زندان سکندر نیز معروف شده. ازسوی دیگر، نام شهر را برگرفته از نام یزدگرد اوّل شاهنشاه ساسانی دانسته اند که درآغاز قرن پنجم میلادی می زیسته است. نوشته اند که چون چندتن ازشاهبانوان ساسانی در توسعه و آبادانی این شهرکوشیده اند، درآمد و مالیات یزد تا اواخر دوره ساسانی به بانوان دربار آنان تعلّق داشته است.

درسرگذشت یزدگردسوّم، آخرین شاهنشاه ساسانی، آمده که وی پس از شکست نهاوند خزاین دربار را در یزد پنهان ساخت و گنج نامه های آن را همراه خود به خراسان برد. پس از کُشته شدن یزدگرد در مَروْ این گنج نامه ها به دست مردم افتاد وقرن ها پس از آن کسانی درجستجوی آن گنج ها به یزد آمدند. یکی از آن خزاین در قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی به دست امیر مبارزالدین محمّد از آل ِمظفّر افتاد.

یزد با وجود موقع کویری شهری پُرآب و حاصلخیز بوده است. درقرن چهارم هجری/ دهم میلادی، از فراوانی میوه هایی که از این شهر به اصفهان صادر می شده یاد کرده اند. موقع بازرگانی یزد نیز در تاریخ دارای اهمیّت است زیرا این شهر برسر راه هایی قرار دارد که به بندرهای خلیج فارس می رسد.

ازویژگی های یزد معماری سنّتی آن است که متناسب با آب و هوای خشک کویری به وجود آمده. دیوارهای بلند خانه ها دراین شهر درطول تاریخ سدّی دربرابر حمله بیگانه و سایبانی برای روزهای گرم بوده و زیرزمین های بزرگ آن استراحتگاهی برای تابستان های طولانی. بادگیرهای این زیر زمین ها، که هوا را به خوبی خنک می کند، در معماری سنّتی یزد چندان مهم است که این شهر را شهر بادگیرها نامیده اند.

آب آشامیدنی یزد نیز از راه خاص خود تأمین می شود. آب انبارهای بزرگ، که اغلب به وسیله نیکوکاران ایجاد و وقف می شده، محلّ ذخیره آب برای مردم بوده است. برخی ازاین آب انبارها که هنوز باقی است بیش از صد پلّه عمق دارد. ساختمان محلّی به این وسعت که بتواند در برابر فشار آب پایداری کند ازمحاسبات دقیق استادان معمار در این شهرحکایت دارد.

کندن چاه هایی که گاه تاعُمق چهل متری زمین می رسد و برای تأمین آب کشاورزی ضروری است از دیگر مهارت های مردم کویر نشین خاصه یزدی هاست که دریافتن محلّ آب های زیرزمینی و مسیری که باید قنات ها و کاریزها درطول آن کنده شود، توانایی خاص دارند.

سکونت گروه بزرگی از زَرتُشتیان ایران در یزد ویژگی دیگر این شهر است. آتشکده یزدانْ آتش مقدّسِ آتشگاه فارس را از حدود 700 سال پیشتاکنون درخود روشن نگاه داشته است.

مسجد جامع یزد

مهم ترین اثر تاریخی یزد مسجد جامع آن است که ساختمان اصلی آن به قرن ششم هجری/ دوازدهم میلادی بازمی گردد. امّا ساختمان کنونی آن در دوره آلِ مظفّر در قرن هشتم هجری بنا شده است. این مسجد جامع دو کتیبه بسیار نفیس یکی به خطّ کوفی و دیگری به خطّ ثُلث دارد که در متن آن نام شاهرخ تیموری خوانده می شود. مدرسه و خانقاه سید شمس الدین و بقعه سید رُکن الدین (رُکنیه) و مسجد پیرچَخماق با سردری بلند و جلوخانی جالب توجّه و باغ دولت آباد از زمان شاهرخ تیموری، که چندی محل سکونت کریم خان زند بوده، از دیگر آثار تاریخی شهر یزد است. براین همه باید بادگیرها و آب انبارهای قدیمی یزد را افزود که همواره مورد توجّه جهان گردان داخلی و خارجی بوده است.

باقلوا، حاجی بادام و دیگری شیرینی هائی که در یزد پخته می شود، از بهترین و معروف ترین سوغات های شهر یزد است که بسته های آن رادرهمه ی اوقات به خصوص نوروز به شهرهای مختلف می برند. باقلوای یزد با انواع گوناگون بادامی ، پسته ای و نارگیلی بین ایرانیان بسیار خواهان دارد.

اردکان

دومین شهر بزرگ استان یزد اردکان است که درفاصله ی 60 کیلومتری یزد دردامنه ی شیرکوه واقع شده، شهری خوش آب و هوا و استراحتگاه مردم درتابستان های گرم و سوزان منطقه. در این شهر که نام آن به معنی مکان پاک یا مقدس است، از قرن دوازدهم میلادی تا کنون مکان های مذهبی زیادی برجای مانده. بنای مسجد جامع و امامزاده میر سید محمد و تکیه ازآن جمله است.

یکی از مهم ترین زیارتگاه های زرتشیان در شریف آباد روستائی نزدیک اردکان است که هرساله هزاران نفر، که بیشتر آن ها زرتشیان ایرانی یا خارجی به خصوص هندی هستند به آن جا می آیند. افزون بر این محل که پیرچک چک نام دارد ، زیارتگاه های دیگر زرتشتی در آن محل عبارتند از:پیر شاه اشتات ایزد،پیرشاه مهرایزد و پیرشاه مراد. زیارت پیرچک چک همه ساله از24-28خرداد/14-18جون صورت می گیرد. رسم آن است که زایران ازهنگامی که نخستین نگاهشان به ستایشگاه می افتد، پیاده به سوی آن از کوه بالامی روند. درآن جا از چشمه ای پنهان در دل کوه قرن هاست که قطره قطره آب می چکد. به باور زرتشتیان،درجمله ی اعراب به ایران ، نیک بانو دختر دوم یزدگرد آخرین شاهنشاه ساسانی از ترس اسارت و مرگ هنگام گریز به اهورا مزدا مناجات کرد که او را برهاند. همان دم کوه معجزآسا از هم شکافت و اورا درخود گرفت. قطره های آب اشک های ترس و اندوه نیک بانوست. افسانه از بیرون ماندن پاره ای پیراهن رنگین دختر از شکاف کوه سخن دارد که کسی تا کنون آن را ندیده است. درکنار این محل درخت بسیار بزرگی سربرافراشته که گفته می شود عصای نیک بانوست.

ستایشگاه درواقع ساختمانی سرپوشیده در بریدگی کوه است که دو در برنزی بزرگ دارد. ورودی آن با سنگ مرمر فرش شده و دیوارها از آتش مقدسی که قرن هاست در آن جا افروخته نگاه داشته شده، سیاه گردیده. در بریدگی های زیر ستایشگاه برای پذیرائی از مسافران چند جایگاه سرپوشیده ساخته اند.

ابرقو

یا ابرکوه ابرقو درهجده کیلومتری جنوب غرب یزد شهری کوجک و نسبتآ خوش آب و هواست. دراین شهردرخت سروی بزرگ و قدیمی وجود دارد که وجود 2500 ساله ی آن را دراین سرزمین کویری یکی از شگفتی های طبیعی و دراعتقاد عامه درختی مقدس می دانند. طَبَس طَبَس باوسعت55344 کیلومتر مربع یکی از شهرهای قدیمی استان خراسان بوده که از سال 1381ش/2002م. به استان یزد پیوسته است. این شهردر حاشیه کویر لوت و در دامنه کوه نیزار واقع شده و آب و هوای آن در نواحی کوهستانی معتدل و در قسمت جلگه ای گرم و سوزان است.

طَبِس

درکنارکویرخشک و سوزان مرکز ایران شهری آباد و پُردرخت است. درگذشته از خرما و عناّب فراوان آن یاد کرده اند. امروزه طَبَس انواع درخت های گرمسیری و باغ های بزرگ مرکبات دارد و همه ساله در زمستان و نوروز گل های نرگس فراوانی از آن جا به شهرهای دیگر خراسان برده می شود.

طََبَس درقرن اوّل اسلامی به “دروازه خراسان” شهرت داشت. زیرا بیشتر راه هایی که از کویر می گذشت به این شهرمی رسید اهمیّت تاریخی طَبَس بیش ازهمه به واسطه دژهای اسماعیلیه در آن جاست، که درنیمه دوّم قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی)، هنگامی که طَبَس به تصرّف اسماعیلیه درآمد، بناشد. سپاهیان سلطان سَنجَر یک بار آن جا راگرفتند و کُشتار و خرابی بسیار به بار آوردند. ویرانی طَبَس بار دیگر در زمان شاه عبّاس بزرگ روی داد که اُزبَک ها به آن جا حمله بردند. درسال1357ش(1878م} زلزله ی بسیار سختی این شهررا به کلّی درهم کوبید و ساختمان های قدیمی آن را از میان برد. پس از آن طَبَس از نو ساخته شد.

واقعه مهّم دیگری که، پس از انقلاب اسلامی درنزدیکی این شهر روی داد، سقوط چند هلیکوپتر آمریکایی بر اثر توفان شن و منفجر شدن برخی از آن ها بود که برای آزاد کردن گروگان های سفارت امریکا در تهران در نزدیک این شهر فرود آمده بودند. از آثار تاریخی طَبَس، که بسیاری از آنها در زلزله آسیب فراوان دید، می توان بنای امامزاده حسین ومناره ی کبیر و برج یا مناره کرات را نام برد که همگی به قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) بازمی گردند. مسجدجامع و قلعه ای متعلّق به دوران صَفَویّه نیز در این شهر همچنان برجای است.

***

شهرهای تاریخی ایران

در تاریخ ایران اغلب نام شهرهایی به چشم می خورد که بر اثر حوادث روزگار از سرزمین اصلی جدا شده اند و امروز جزو خاک ایران نیستند. از آن جا که آشنایی با تاریخ گذشته بدون دانستن وضع وموقع این شهرها ممکن نیست، به شماری از مهمترین آن ها به اختصار می پردازیم.
باکو

باکو بندری است بزرگ در ساحل غربی دریای خَزَر است که تا سال 1812 میلادی جزو ایالت شِروان و از شهرهای تاریخی ایران بود. دراین سال باکو و بخش بزرگی از سرزمین های شمال غرب ایران پس از شکست در جنگ های ایران و روس بر اساس دو معاهده گلستان و ترکمان چای به تصرّف روسیه تزاری درآمد.

باکو درکنار دریای خَزَر، جایی که کوه های قفقاز به دریا فرو می رود، بین رودخانه کُر (کورش) و طَوالش واقع شده و از جنوب به شهر قَراباغ محدود است. قسمت شمالی این بندر را دامنه کوه های قفقازفراگرفته که اغلب پوشیده از برف است. باکو و اطراف آن آب و هوایی معتدل و مرطوب دارد و به حاصلخیزی و خرّمی معروف است.

این شهر در جنوب دربند مشهور قفقاز واقع شده که در دوره های اسلامی به آن باب الاَبواب یا سدّ ذوالقَرنین یا سدّ یأجوج ومأجوج می گفتند. این سد بین دو کوه مُشرف بر بندرگاه ساخته شده و درگذشته، دهانه آن با زنجیری که برآن قفلی بزرگ آویخته بود بسته می شد. وقتی زنجیر بسته بود هیچ کشتی نمی توانست از آن بگذرد. این سد را، که ازسنگ وسرب و به قولی دیگر از خشت های عظیم آهنین پوشیده از مس ساخته شده بود، یادگار خسرو انوشیروان شاهنشاه ساسانی می دانند که آن را برای جلوگیری از هجوم اقوام نیمه وحشی ها ساخته بود. دو امپراتوری نیرومند ساسانی و روم طـی قرن ها با یکدیگر قـرارداد هایی برای نگه داری دو دربند داشتند. یکی از این دربندها در امتداد رود جیحون نزدیک تِرمِذْ (آن سوی بَلْخ)، سر راه نَخْشَب قرار داشت و دیگری درغربِ دریاچه خَزَر و محلّ برخورد کوه های قفقاز با دریای خَزَر. هدف این بود که از سرازیر شدن مهاجمان بیابانگرد آسیای مرکزی به سوی ایران و، ازطریق گذرگاه های غرب کشور به اروپا، جلوگیری شود.

در باکومنابع عظیم نفت وجود دارد که در منطقه ای بزرگ به لایه های سطحی نفوذ کرده است. به این جهت از دیرباز آتش های جاویدانی که دراین شهر شعله می کشیده از نظر زَرتُشتیان گرامی بوده است. باکو، باکوبه، بادکوبه، و باگوان، نام های گوناگون این شهر، به مناسبت وجود آتشکده بزرگ آن شهر، ازکلمه “بغ” (خدا) گرفته شده و به معنای شهرِ خداست. درکنار قلعه ی قدیمی استواری که بیش از چهل متر بلندا داشته، بُرج دختر واقع شده که از آن برای نگهبانی بندر قفقاز استفاده می کرده اند. گمان می رود این برج، پیش از آن پرستشگاه آناهیتا و منسوب به دوران اشکانیان یا هَخامَنِشیان بوده است. اکنون برج دختر جایگاه چراغ دریایی است که کشتی ها را هنگام رفت و آمد به بندر راهنمایی می کند. آتشکده پارسیان مقیم هند نیز بنایی دیگر از دوران باستان دراین شهراست. این آتشکده ساختمانی مربّع دارد که اطاقی درمیان آن قرار گرفته. این اتاق، به سبک دیگر آتشکده های زَرتُشتی، از چهار سوباز است و گنبدی کوچک برآن استوارشده. در مرکزاین آتشکده گودالی است که آتش از آن شعله می کشد.

کاخی بزرگ از آثار دوران شاه عبّاس اوّل و مسجدی برفراز کوهی درنزدیکی دربند قفقاز از دیگر آثار تاریخی این شهر است. مسجد در قلعه ای به نام قِبله از آثار دوره ساسانیان قرار گرفته است. در شرح جنگ های دراز امیرتیمور گورکان در منطقه آذربایجان بارها نام قلعه قبله آمده است.
بُخارا

بُخارا یکی از شهرهای باستانی ایران بزرگ است. این شهر به فاصله کمی درجنوب رودخانه زَراَفشان و در شرق بیابان خوارَزْم قرار گرفته است. در قرن نوزدهم میلادی، همزمان با سلطنت قاجار درایران، نیروهای روسیه تزاری شهرهای بزرگ این ناحیه ازجمله تاشکَند، سَمَرقَند، و بُخارا را یکی پس از دیگری از ایران جدا کردند. امروز بُخارا جزو جمهوری ازبکستان شوروی است.

بُخارا درسرزمینی پُرآب وحاصلخیز و خرم بنا شده است. خرابه های شهر باستانی در نزدیکی شهرکنونی هنوز برجای است. تاریخ این شهر به قرن ها پیش از میلاد می رسد. در افسانه های ایرانی، افراسیاب تورانی، سیاوش، شاهزاده زیبا و دلیر ایرانی، را در این شهر کُشت. براساس این افسانه همه ساله دراین شهر مراسمی به این مناسبت برگزار می گردیده که به گریستن مُغان یا سوگ سیاوش معروف بوده است.

سپاهیان عرب پس از حمله های پی در پی که با مقاومت سرداران و مردم ماوراء النهر روبرو می شد، سرانجام درسال 112 ه/730م توانستند به بُخارا دست یابند. ظرف های چینی و زرّین پُرنقش و نگار و گران بهایی که پس از کُشته شدن آخرین شهریار بُخارا به تاراج رفت و وصف آن در تاریخ ها آمده است، نشان از اهمیت و ثروت این شهر بزرگ در دوران پیش از اسلام دارد.

امّا روزگار زرین بُخارا و نواحی پیرامون آن همزمان با حکومت سامانیان است. در عصر پُرشکوه این شاهان ایرانی، بُخارا پایتختی بود آباد و پررونق با باغ ها و کاخ ها و حمّام ها ومسجدهای بسیار. شاعران و نویسندگان و دانشمندان بزرگی در این شهرمی زیستند که زبان و ادب فارسی و فرهنگ اسلامی را به اوج شکوفایی رساندند. پس از سامانیان، در دوران سلجوقیان نیز بُخارا هنوز اعتبار بسیار داشت، امّا دیگر نتوانست به عظمت گذشته باز گردد و به شهرتی که در زمان سامانیان در سراسر جهان، از چین تا اسپانیا، داشت برسد.

درحمله مغول نخستین شهری که ویران شد و مردم آن از دم تیغ گذشتند، بُخارا بود. نوشته اند که از آن شهر بزرگ و زیبا و آبادان، تنها مسجد جامع و بعضی قسمتهای قصرهای استوار آن برجای ماند. با وجود این، با به قدرت رسیدن امیر تیمورگورکان، بُخارا نیز درکنار سمرقند از نو بنا شد و اهمیت و اعتبار یافت.

بُخارا از دیرباز دارای اهمیت دینی بوده است. گویند که نام بُخارا از کلمه وَهاره یا بهار، که در زبان های ایرانی به معنی بُتکده است، گرفته شده. درکاوش های باستان شناسی در اطراف مسجدی در بُخارا آثار یک آتشکده زرتشتی و، در زیر آن، دیری بودائی را یافته اند که در دوران های گوناگون پیاپی بر روی و به جای یکدیگر ساخته شده است. پس از حمله اعراب عده ای ازمردم بُخارا در گرویدن به اسلام مقاومت می کردند. یکی از آنان، المُقَنََّع، که زَرتُشتی بود، به بهانه خون خواهی قتل ابومُسلِم خراسانی که در دربار خلیفه عبّاسی کشته شده بود، مدّتی دراز با پیروان خود در برابر سپاهیان خلیفه ایستادگی کرد. وی در شهری نزدیک بُخارا می زیست و توانست چندماه بخشی از نواحی آن حدود را به اختیار خود گیرد. پیروان المُقَنََّع را سپیدجامِگان نیز گفته اند، دربرابر سیاه جامِگان که طرفداران بنی عبّاس و دستگاه خلافت بودند. در زمان سامانیان بُخارا ازمراکز مهّم مذهب حَنَفی شد. اسماعیلیان هم دراین زمان مرکز فعّالیت خود را در بُخارا قرار داده بودند. دردوره تیموری فرقه مشهور نقشبندی نیز که هنوز پیروانی دارد به وسیله بهاءالدّین نقش بندی در بُخارا تأسیس شد.

بزرگان، دانشمندان، شاعران، و متفکران بزرگ بُخارا به خصوص در عصر طلایی قرن چهارم هجری/دهم میلادی در تاریخ ایران و اسلام بی ماننداند. ابوعلی سینا، ابوالفضل و ابوعلی بَلعَمی، ابو عبدالله جیهانی و خاندان با فرهنگ او، ابو منصورحسن بن نوح القمری پزشک دانشمند و استاد ابوعلی سینا، محمّدعوفی مؤلف جوامع الحکایات و بزرگان دیگری از این دست همگی از بُخارا برخاسته اند.
بَلْخ

بَلْخ یکی از شهرهای باستانی و بسیار مشهور خراسان بزرگ است که در جلگه جنوبی رودخانه جیحون بین تُخارستان و جوزجانان قرار گرفته و از دیرباز درآثار ایرانی به باکتریا یا باختر و بَلْخ باشکوه معروف بوده است. بنای بَلْخ را به چند تن از شاهان افسانه ای ایران نسبت می دهند. چنان که در شاهنامه آمده، هنگامی که زَرتُشت دین خود را آشکار کرد به دربار گُشتاسْب در بلخ رفت و مورد حمایت وی قرار گرفت. آن چه مسلّم است از دوران ساسانیان تا حمله مغول این شهر قدیم ترین مرکز تمدن ایرانی و کانون مهم ترین تشکیلات امپراتوری های بزرگ ایران بوده است.

شهر بَلْخ از زمان سُهراب و گُشتاسْب از مراکز مهّم مذهبی نیز به شمار می رفته است. معبد بزرگ ومشهور این شهر به نام نوبهار در زمان ساسانیان ثروت و آرایش بسیار داشته است. نوشته اند که دیوارهای نوبهار را باجواهرات گران بها آراسته و پرده های زربافت بر روی آنها کشیده بودند. درتمام سال، زائران از هرسو به زیارت این معبد می آمدند به ویژه در فصل بهار که با انواع گل ها آراسته می شد. گمان می رود که برگزاری باشکوه جشن گل سرخ ازمراسم زیارت نوبهار بَلْخ برجای مانده باشد. در توصیف معبد نوبهار نوشته اند که برفراز آن گنبدی بزرگ بود که بیش از صدمتر بلندی داشت، در بالای آن درفش هایی از پارچه های ابریشمین قرار داشت و دورادورش راسیصد و شصت رِواق فراگرفته بود. دراین معبد چند بُت وجود داشت که مردم ازکابُل و هند و چین به زیارت آنها می آمدند. زمین های اطراف نوبهار به مساحت هفت فرسخ درهفت فرسخ وقف این معبد بود و هزینه هنگفت آن را تأمین می کرد.

برخی از تاریخ نگاران برآنند که نوبهار در آغاز آتشکده زَرتُشتیان بوده و سپس یکی از کانون های فعالیت پیروان بودا شده است. نوبهار پس از فتخ بَلْخ به وسیله مسلمانان در زمان خلیفه سوّم ویران شد. رئیس موبدان نوبهار بَلْخ بَرمَک نامیده می شد. بَرمَکیان -که پس از انتقال خلافت به عبّاسیان در دستگاه ایشان به وزارت رسیدند- مقام ریاست نوبهار را از دوران باستان به ارث داشتند. بلخ تا زمان حمله مغول آباد و پُر رونق بود. پس از آن به صورت ویرانه ای درآمد که اگر چه بعدها به فرمان امیرتیمور گورکان بازسازی شد امّا دیگر رونق گذشته را نیافت. امروز بلخ شهری کوچک در افغانستان است که شهر بزرگ مزارِشریف نزدیک آن ساخته شده. گویند درسال 885ه/1480م. براثر خواب نما شدن یکی از درباریان نوشته ای منسوب به زمان سلطان سَنْجَر پیدا شد که در آن به وجود مرقد شاه اولیاء علی بن ابی طالب (ع) دراین شهر اشاره شده بود. سلطان حسین بایَقرا، آخرین امیر خاندان تیموری، بزرگان را جمع آورد و در قریه ای که در سه فرسنگی بَلْخ بود سنگ سفیدی یافت که نشان مرقد امیر مؤمنان بود. درآن محل گنبدی بلند ساخته شد که هنوز زیارتگاه مردم آن نواحی است. هرسال در بهار مراسمی در این زیارتگاه برگزار می شود که به نام سیل گل{سیر گل} شهرت دارد و سنت های گذشته ی زیارت معبد شهر را به یاد می آورد. بَلْخ کهنه که هنوز نیمه ویرانه ای از آن باقی است در چند کیلومتری مزارِشریف قرار دارد. درنزدیکی بَلْخ شهری دیگر به نام بامیان قرار دارد که از دیرباز به سبب وجود دو بُت بزرگ بودا{سرخ بت و خنگ بت یا بوداهای سرخ و خاکستری} در آن شهرت بسیار داشته است. این دومجسمه در سال 2000میلادی به دستور طالبان از میان برده شد.

بتکده مولتان نیز در نزدیکی بامیان از بناهای مشهور بوده است. دراین بُتکده بُتی بزرگ از آهن درمیان گنبدی قرار داشته که به نیروی آهن ربا معلق نگه داشته شده است. هندیان برای زیارت بُت خانه مولْتان که همسایه بلخ است از راه دریا و صحرا به آن نواحی می آمده اند. این بت نیز در زمان سلطان محمود غزنوی از میان رفت. مولْتان اکنون درخاک پاکستان است.

از همین رو، بَلْخ و شهرهای همسایه آن از زمان های گذشته مرکز دینی مهّمی بوده است. بسیاری از علمای مسلمان از اهالی بَلْخ بوده اند و آثار مهّمی در حدیث، فقه، و علم کلام از خود به یادگار گذاشته اند. از دانشمندان به نام این شهر یکی ابومَعشَر بَلْخی است که درقرن سوّم هجری/نهم میلادی می زیست و از ستاره شناسان معروف بود. وی از تاریخ و اخبار پادشاهان پارس و اقوام دیگر نیز آگاه بود و مجموعه آثارش نمودار وسعت دانش اوست. از دیگر نامداران بَلْخ قاضی حمیدالدّین بَلْخی نویسنده مقامات حمیدی است که درقرن ششم هجری/دوازدهم میلادی می زیسته. کتاب با نثری پیچیده و متکلّف نوشته شده و انواع صنایع لفظی درآن به قدری زیاد است که گویی هدف از نوشتن آن نمایش توانایی در به کار بردن لفظ بوده است نه بازگو نمودن معنا. با این حال یکی از سرمشق های سعدی درنوشتن گلستان را همین مقامات حمیدی دانسته اند.
تیسفون

تیسفون، که به زبان پهلوی “تِهسیفون” تلفظ می شده و رومی ها آن را کِتیسفون می نامیدند، شهری باستانی درکناره شرقی دِجله و در هفت فرسنگی بغداد کنونی بوده است. درقرن سوّم پیش از میلاد این شهر نزدیک سِلوکیه قرار داشت و شاهنشاهان اشکانی، که از نواحی شرقی ایران آمده بودند، آن جا را پایتخت زمستانی خود کردند. سِلوکیه، پایتخت سِلوکوس نیکاتِر ازجانشینان اسکندر، بود. هنگامی که تیسفون پایتخت اشکانیان شد، این دو شهر به هم پیوست و رفته رفته شهر بابِل را که درکنار رود فُرات جای داشت از اعتبار انداخت.

طاق کسری

بابِل بزرگ ترین و آبادترین و با شکوه ترین شهر دنیای باستان بود. شاهان و سردارانی بزرگ چون کورش کبیر و اسکندر مقدونی با تصرّف آن شهر به اوج قدرت رسیدند. خشایارشا هنگام فرونشاندن شورشی که مردم این شهر بر ضد پادشاه دست نشانده او کرده بودند، باروی شهر را ویران کرد و معبد آن، اِساهیل، را درهم فروریخت. بُت زرّین و بزرگ مَردوک را که نشان ماندگاری شهر بود و شاهان بابِل در آغاز هرسال با لَمس کردن دست آن اعلام قدرت می کردند باخود به ایران آورد و دستور داد آن را ذوب کنند. شهر بابِل، با آن که باردیگر آباد گردید و معبد و بُتی دیگر در آن ساخته شد که سپاهیان اسکندر از زیبائی و ثروت و جلالش انگشت حیرت به دندان گزیدند، دیگر کمر راست نکرد و با رونق گرفتن تیسفون اندک اندک از صفحه تاریخ ناپدید شد.

اردشیر بابَکان پس از شکست دادن اَردَوان پنجم اشکانی وارد تیسفون شد و در همان جا تاجگذاری کرد. درتمام دوران شاهنشاهی ساسانیان تیسفون پایتخت ایران بود. این شهر درصد سال آخر شاهنشاهی ساسانیان مجموعه ای از پنج تا هفت شهر بوده است و “مَلْکا”یعنی شهرهای شاهان خوانده می شده و گاهی هم از آن به نام مذیناتا یا مدینه و شهرها یاد کرده اند که اعراب پس از اسلام به آن مدائن گفته اند. تیسفون، رومَگان، وَهاردشیر (سِلوکیه)، دَرزَنیزان، وَلاشآباذ، اَسپانبَر و ماحوزا شهرهای مدائن بوده اند. تیسفون، که با پُل ها و آب بندهای روی دجله در دوسوی رود گسترش یافته بود، دراواخر دوران ساسانی دچار طغیان رودخانه و شکستگی سدها گردید. نوشته اند که در زمان قُباد، پدرخسرو انوشیروان، درسدّ دجله نزدیک دشت میشان شکاف افتاد و بسیاری از کشتزارها زیر آب رفت. اواخر روزگار خسرو پرویز نیز طغیان دِجله و فُرات چند سد را درهم شکست که برای بازسازی آنها تلاش بسیار شد. درهمین زمان براثرزلزله قسمتی ازایوان کَسری (کسرا)نیز شکست برداشت. بعدها تاریخنگاران اسلامی این رویدادها را نشانه های سقوط سلسله ساسانی شمردند.

طاق کَسری بنایی عظیم و با شکوه در ساحل راست رود دجله است که گفته اند درزمان خسرو انوشیروان ساخته شده. این بنا را مهمترین اثرمعماری دوره ساسانی و نمودار ویژگی های آن می شمرند. یکی از جغرافیانویسان دوره اسلامی که خود ایوان مدائن و کاخ سفید درنزدیکی آن منسوب به دوران اشکانی را دیده، شرحی حیرت انگیز ازعظمت و شکوه آنها نوشته است. ازاین بناها اکنون در نزدیکی بغداد جز ویرانه هایی به چشم نمی خورد.

درحمله اعراب، یزدگرد سوم همراه دربار و حرم سرا و گنج های خود از پایتخت گریخت و درسال16ه /627م هنگامی که اعراب تکبیرگویان وارد تیسفون شدند پایتخت را خالی یافتند. گویند که سعدبن ابن وَقّاص، سردار سپاه عرب، از دیدن عظمت و جلال ایوان کَسری هشت رکعت نماز فتح به جای آورد. از آن پس شهرهای حیره و کوفه نزدیک مدائن ساخته شد و تیسفون رو به ویرانی نهاد.

درمیانه قرن دوم هجری/هشتم میلادی منصور خلیفه عبّاسی خواست از مصالح ایوان کَسری شهر بغداد را بسازد. امّا خالد بَرمَکی وزیر ایرانی او این کار را درست ندانست. خلیفه اورا به تعصب ایرانیگری متهّم کرد. امّا هزینه گزاف خراب کردن و حمل مصالح خلیفه را واداشت که از تصمیم نابخردانه خود بازگردد. ایوان کَسری نجات یافت، امّا در اواخر قرن سوّم هجری/نهم میلادی به دستور خلیفه مقداری از سنگ های آن را در ساختمان قصر تاج در بغداد خاوری به کار بردند.

امروزه درکنار ویرانه های تیسفون که تا قرن چهارم هجری/دهم میلادی شهری کوچک امّا پُر جمعیّت بود، گور سَلمان فارسی، یکی از نزدیکترین صحابه پیغمبر اکرم (ص) قرار دارد که به سَلمان پاک مشهور است.
سَمَرقَند

سَمَرقَند یکی ازشهرهای بسیار قدیمی، بزرگ، آباد و پُرجمعیت ورارود{ ماوراءالنهر}، سرزمین حاصلخیز بین دو رود بزرگ جیحون و سیحون، بوده است که در ساحل رودخانه ی زرافشان درایالت سُغد یا سُغدیانای باستان قرارگرفته. این شهر در قرن هجدهم میلادی رونق گذشته خود را از دست داد و درسال 1868 پس از درگیری های خونین طولانی به دست نیروهای روسیه تزاری افتاد و امروزه مرکز اداری جمهوری اُزبکستان است.

سَمَرقَند قدیمی ترین شهر آسیای میانه است که درآن آثار باستانی متعلّق به قرن های سوّم و چهارم پیش ازمیلاد یافت شده. هنگامی که اسکندر در حمله به ایران سَمَرقَند را ویران کرد، این شهر برج و باروئی عظیم داشت و مدتّ ها کانون مقاومت در برابر نیروهای بیگانه بود. پس از اسکندر، تا فتح این سرزمین ها به دست سپاهیان اسلام، در بَلْخ و سَمَرقَند حکومت مستقلی وجود داشت که از نظر تاریخی آن نواحی را از ایران جدا می کرد. با این همه، نفوذ تمدن و فرهنگ ایرانی درآن ناحیه پیوسته باقی ماند. از جمله در زمان ساسانیان، سمرقند مهم ترین کانون دینی مانویان بود.

اوج رونق وشکوه شهرسمرقند به قرن چهارم هجری/دهم میلادی می رسد، زمانی که سامانیان درماوراء النهر به قدرت رسیدند. این خاندان فرهنگ دوستِ ایرانی این ناحیه خرّم حاصل خیز را به درجه ای از اعتبار رساندند که از آن پس مانند آن به خود ندید. درزمان اسماعیل بن احمد سامانی، سمرقند یکی از مراکزمهّم حکومت و بندری بزرگ، آباد، و ثروتمند بود که بربلندی قرارداشت و درهمه خانه ها وکوچه های آن، درخت های سرو قد برافراشته بود. نوشته اند که شهر از بالای قلعه چنان به نظرمی رسید که گویی پوشیده از درخت و سبزه است.

بازار سمرقند نیز به واسطه وسعت، زیبایی، و رونق زبانزد بوده است. از همه سرزمین های دور و نزدیک به این بازار کالا وارد می شد و مشتریان و بازرگانان سرزمین های دور همیشه درآن جا رفت و آمد می کردند. دیبای سرخ (نوعی پارچه از ابریشم خام)، پارچه های گران بها، زین و ابزار اسب، شیشه های نقش دار رنگین و انواع محصولات کشاورزی و دامی در این بازار به فراوانی دادوستد می شد. امّا معروف ترین کالای سمرقند کاغذ بود که بیشتر نقاط خاور زمین از آن جا وارد می کردند.

حمله مغول سمرقند را نیز چون دیگر شهرهای ماوراءالنهر و خراسان بزرگ ویران کرد و به نابودی بسیاری از ساکنان آن انجامید. سپاهیان مغول شهر و مردم را از کوچک و بزرگ و زن و مرد خانه به خانه کُشتند و هرچه یافتند کندند و بردند و سوختند. امّا دیری نپایید که امیرتیمور گورکان در قرن هشتم هجری/چهاردهم میلادی سَمَرقَند را پایتخت خود کرد و ساختمان های با شکوه بسیار درآن بنیان نهاد. او مسجد بزرگ و زیبای این شهررا نیز از غنایم فتح هندوستان ساخت. کَلاویخو، سفیر اسپانیا، که درآن زمان به سَمَرقَند رفته بود، یک یک این بناهای شاهانه را توصیف کرده است. امیر تیمور درجنگ ها و فتوحات خود دانشمندان، هنرمندان، و صنعت گران را برمی گزید و با خود به سَمَرقَند می برد آن گونه که در زمان او و جانشینانش، این شهر بزرگ ترین مرکز دانش و هنر روزگار شد. رصدخانه سَمَرقَند، که به دستور اُلُغ بیگ ساخته شد، یکی از مراکز مهمّ علمی زمان بود. امّا پیش از امیرتیمور نیز سَمَرقَند کانون دانشمندان و عرفا و هنرمندان بزرگ ایرانی بود. رودکی سَمَرقَندی پدر شعر فارسی برترین ایشان است.
مَرْو

مَرو در شمال شرق خراسان کنونی یکی از شهرهای آباد و پُر اهمیت خراسان بزرگ بوده و اکنون به نام مرو یا مَری، شهری کوچک در جمهوری ترکمنستان است که بسیاری از مردم آن با زبان فارسی آشنا هستند و فرهنگ و ادبیات ایرانی را دوست دارند . مرو در امتداد رودخانه ای بنا شده بود که از کوه های غور درشمال خاوری هرات سرچشمه می گرفت و در ریگستان های بیابان غُز ناپدید می شد. این رودخانه مَرورود یا مَرغاب نام داشته و در مسیر خود دو شهر را آبیاری می کرده است، یکی مَرو کوچک، در قسمت بالای رودخانه، و دیگری مَرو بزرگ یا مَروِ شاهجان.

بنای شهر مََرو را به اسکندر و جانشینان او نسبت می دهند. آن چه مسلّم است بعد از حمله اسکندر دراین ناحیه حکومتی طرفدار یونان تشکیل شد که از نواحی بلخ و مَرو تا انتهای سُغد و سَمَرقَند را دربر داشت. پس از آن در زمان پارت ها، که خراسان به چهار مرزبانی تقسیم شد، مَرو مرکز یکی از آن چهار بخش و مراکز سه بخش دیگر بلخ و هرات و نیشابور بودند.

مَرو شهری ثروتمند بوده و انواع محصولات کشاورزی و صنایع دستی آن، ازجمله ابریشم و پارچه های گران بها، شهرت بسیارداشته است. امّا اهمیت اصلی مَرو، علاوه بر حاصل خیزی خاک و فراوانی آب، از موقع سیاسی آن بر سر شاه راه های بزرگ بین المللی دنیای قدیم ناشی می شده. جاده ابریشم و راهی که از آن عاج و ادویه ازهندوستان به سواحل دریای مدیترانه می رفت، ازاین شهر می گذشت. از همین راه بود که یزدگرد سوّم، آخرین شاهنشاه ساسانی، از تیسفون و همدان و ری به مرو گریخت و در یکی از روستاهای آن به دست آسیابانی کُشته شد.

مَرو دردورانی از آبادترین و ثروتمند ترین سرزمین های اسلامی به شمار می رفت. مسجد بزرگ و با شکوهی که ابومسلم خراسانی در آن ساخته بود تا قرن ها شهرتی بسیار داشت. در زمان هارون الرشید پسرش مأمون، در مقام امارت در کاخی با شکوه در این شهر می زیست. مَرو تا زمان مغول همواره مرکز حکومت ماند و آبادی و رونق آن برجای بود.

درحمله مغول این شهر نیز با ویرانی و کُشتار بسیار روبه رو شد. نوشته اند که درآن زمان دراین شهر دوکتاب خانه بزرگ و خزانه کتاب معتبر دیگری وجود داشت. از کتابخانه کوچک دیگری نیز یادکرده اند که دارای دویست جلد کتاب بود، همگی بی همتا با خط زیبا و تذهیب عالی و چنان نفیس و گران بها که هریک بیش از 200 دینار طلا ارزش داشت. این آثار فرهنگی گران قدر همراه با هزاران تن ازساکنان و همه بناهای باشکوه شهر وجایگاه های پخش آب رودخانه ی مَرغاب، که توصیف عظمت و دقت مهندسی آن را ابوطاهر مقدسی در کتاب احسن التقاسیم آورده، درحمله مغول از میان رفت.

مَرو در زمان شاهرخ، جانشین امیر تیمور گورکان، قسمتی از عظمت و شکوه گذشته خود را بازیافت، امّا از حمله دائم اُزبَک ها و افغان ها و آسیب های ناشی از آن درامان نبود. سرانجام درسال 1884م، روس ها مرو را تصرف کردند.
هَرات

هَرات درگذشته نام منطقه بزرگی بوده است که یکی از چهار ایالت خراسان بزرگ را تشکیل می داده. امروز تمام این ناحیه در افغانستان است. هَرات درهمان حال نام شهری است حاصلخیز در همین منطقه که باغ های سرسبز، آب وهوای سالم و مطبوع و باد پیوسته و ملایم آن در تابستان از دیرباز شهرت داشته است. هَری رود یا رودخانه هَرات از کوه های غور سرچشمه می گیرد و درشاخه های متعدّد از شهر می گذرد.

بنای شهرهَرات را به دوران باستان نسبت داده اند. آثار تاریخی بسیار از دژها و آتشگاه ها و کلیسای مسیحیان همگی نشان از دیرینگی و رونق این شهر درهمه ادوار دارد. درقرن چهارم هجری/دهم میلادی با روی کار آمدن امیران سامانی شهر هرات رونق و ثروت و جمعیّتی افزون یافت و یکی از کانون های بزرگ علم و ادب و دانش و اندیشه شد. مسجد بزرگ شهر و بازارهای پُرکالای پیرامون آن و باروی استوار با دروازه های آهنین و چوبین بسیار، که به سوی نواحی گوناگون باز می شد، جهانگردان را به خود جلب می کرد. به نوشته یکی از آنان مسجد جامع هَرات در زیبایی و کثرت نمازگزاران در تمام خاک خراسان و سیستان بی نظیر بود.

مردم هَرات به جوانمردی و عیّاری شهرت داشته اند. بسیاری از جنبش های ایرانیان به مخالفت با اعراب دراین ناحیه صورت گرفته است. قیام استادْسیس، به خونخواهی ابومسلم و المُقَنَّع، و خروج قَرمَطیان هرات در قرن سوّم هجری، که در آن بیش از دو هزار تن از پای درآمدند، از این جمله است.

هَرات درحمله مغول سرسختانه پایداری کرد و هراسناک ترین کُشتارها و ویرانی ها را به خود دید. بار اوّل که مغولان هَرات را گشودند تنها دوازه هزار تن از لشکریان سلطان محمّد خوارزم شاه را کُشتند، امّا بار دیگر که بر اثر قیام مردم هَرات به آن شهر آمدند، به گفته ای، از خون هیچ کس درمیان بیش از یک میلیون و ششصدهزار تن نگذشتند، رقمی که خود نشان وسعت و جمعیت هرات در آن زمان است.

پس ازحمله مغول هَرات به زودی آباد شد تا آن جا که تیموریان پایتخت خودرا به آن جا بردند. بایْسُنقُرمیرزا پسر شاهرخ و نواده امیرتیمور هرات را پایتخت خود کرد. پس از او در زمان سلطان حسین بایَقرا و وزیرهنرمند و باکفایتش، امیرعلی شیرنوائی، این شهر مرکز بزرگ هنر و شعر و ادب و دانش روزگار شد. هَرات در نیمه دوّم قرن نوزدهم میلادی، در زمان ناصرالدین شاه قاجار، براثر تحریکات خارجی از ایران جدا شد امّا پیوستگی تاریخی و فرهنگی آن با ایران همچنان برجاست.

از آثار تاریخی مهّم هَرات قلعه ای استوار به نام شَمیرُم است که بنای آن به روزگار باستان می رسد. در دامنه کوهی که این قلعه برفراز آن قرار دارد بقایای یک آتشکده که در آن جا آتش خانه خوانده می شود، برجای مانده و در نزدیکی های شهر کلیسای کهنی متعلّق به مسیحیان وجود دارد. مسجد زیبا و قدیمی هرات در جنگ داخلی افغانستان در سال های اخیر آسیب بسیار دیده امّا هنوز هم آن را باید از زیباترین مسجدهای اسلامی به حساب آورد. علاوه براین ها، آرامگاه بزرگانی چون پیرهری، خواجه عبدالله انصاری، و امام فخر رازی دراین شهر است. از بزرگان ناحیه هرات به نام ابوحاتم اَسفِزاری نیز اشاره کرده اند که در شهری به همین نام می زیست. وی هم دوران خیّام نیشابوری بود و در ستاره شناسی و ریاضی و هندسه و مکانیک نوشته های بسیار دارد. آورده اند که وی براساس نظریه اَرَشمیدُس ترازویی ساخت که میزان ناخالصی فلزات را نشان می داد. آن را به خزانه سلطان سَنْجَر فرستاد، امّا خزانه دار که مردی نادرست بود از بیم آشکار شدن نادرستی هایش ترازو را خُرد کرد. گویند که ابوحاتم به شنیدن خبر از شدت اندوه درگذشت.

***

آریاهای ایرانی

آریاهای ایرانی

آریاییان حدود دوهزار سال پیش از میلاد مسیح به شکل قبیله های کوچک در دورترین نقطه شرقی فلات ایران و در مغرب فلات پامیر می زیستند.آنان زبان و آداب و رسومی مشترک داشتند و سرزمین شان را آن گونه که در اوستا آمده، “آَیرانا وَئجَ” یعنی چراگاه شبانان آریایی می نامیدند. بعدها، با افزایش تعداد اعضا، این قبایل ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند.

مهاجرت آریایی ها به تدریج و در دوره های مختلف صورت گرفت. اگرچه گاه برخوردهای میان مهاجران آریایی و اقوام بومی به از بین رفتن دسته های بزرگ مهاجر انجامید، امّا به طور کلّی آمیزش میان اقوام بومی و مهاجر با تفاهم و ملایمت صورت می گرفت. آریاییان که قومی با فرهنگ بودند با جذب مردم بومی تمدّن خودرا وسعت دادند. امروزه فرزندان آریاییان ساکن سرزمین هایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته می شود. آریاییان هندواروپایی به دو شاخه بزرگ شرقی وغربی تقسیم می شوند. تیره غربی که دریای خَزَر را دور زده و از گذرگاه های قفقاز به غرب رفته اندعبارتند از اقوام ژرمن، آنگلوساکسن و اسلاو. اقوام شرقی شامل تیره های مختلف جمعیت هند و مردم ایران و قوم ارمنی هستند. هندیان و ایرانیان با داشتن وجوه مشترک فرهنگی، پس از قرن های دراز زیستن درکنار یکدیگر، براثر کثرت جمعیّت و تنگی جا ناچار از هم جدا شدند و در دو فلات پامیر و ایران جا گرفتند.

نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب فلات ایران موفق به تشکیل حکومتی منطقه ای شد، قوم ماد بود. پارس ها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارس ها با پذیرفتن جنبه هایی از تمدّن های پیشرفته بومی به سرعت قدرت یافتند و شاهنشاهی بزرگ هَخامَنِشی را بر پا کردند.

 پارت ها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماوراء النهر می زیستند. آنان با استفاده از ضعف جانشینان اسکندر به تشکیل شاهنشاهی اشکانی توفیق یافتند. تورانی ها و سَکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند. این اقوام تمدّنی پائینتر از دیگر اقوام آریایی داشتند. داستان برخوردها و جنگ های ایشان با دیگر اقوام ایرانی به تفصیل در اَوستا و حماسه ملّی ایرانیان، شاهنامه، آمده است.

دسته ای از سَکاها که ازگذرگاه های قفقاز به داخل ایران راه یافتند، ابتدادردامنه کوه های زاگرُس جای گرفتند. امّا بعدها با دور زدن دامنه های جنوبی البرز به زَرَنگ یا دَرَتگیانا رفتند و آن سرزمین را که در آن زمان بسیار خرّم و حاصل خیز بود به کانون تمدّنی بزرگ بدل ساختند. بیشتر افسانه های پهلوانان و شاهان باستانی ایرانی درمیان قوم سَکا و سرزمین ایشان که سَکِستان و بعدها سیستان خوانده شد اتفاق افتاده است. از دیگر اقوام آریایی باختریان و سُغدیان بودند که جایگاه ایشان در نواحی شمال افغانستان و ماوراء النهر به نام ساکنان آن باختر (بَلخ) و سُغد یا سُغدیانا خوانده شده است.

اقوام کنونی ایران

از ورود نخستین آریائیان تا امروز درآمیختگی قومی با درجات گوناگون درایران ادامه داشته است. اسکندر در فتوحات خود سرداران و سپاهیان مقدونی و یونانی را به ازدواج با ایرانیان تشویق می کرد. هنگام حمله اعراب قبایل و طوایف بزرگ عرب به نواحی مختلف ایران کوچ کردند و رفته رفته درجمعیّت ایران جذب شدند. بعدها قبایل ترک در گروه های بزرگ عشایری به ایران هجوم آوردند. ترکان غَزنَوی و سَلجوقی بزرگترین دسته های این مهاجمان بودند. باحمله مغول و کشتار بی امان مردم، سرزمین های ویران و خالی را طوایف پُرجمعیّت زردپوست مغول وتاتار پُرکردند. پس از آن حکومت های ایران، به منظور پاسداری از مرزهای کشور، قبایل بیابان گرد را از نواحی دوردست به داخل ایران کوچ دادند. اُزبَک ها، بَربَرها، و ترکمان ها از این طریق به تدریج وارد ایران شدند. در اوایل توسعه قدرت صَفَوی نیروهای وفادار به شاه، که شاهسَوَن یا قِزَلباش خوانده می شدند، همگی از قبایل ترک بودند و سران ایشان بعدها حکم رانی سراسر ایران را به خود اختصاص دادند.

بدین ترتیب، آمیزش اقوام گوناگون از سویی و وضع جغرافیایی و آب و هوای مناطق گوناگون درمشخصّات ساکنان نواحی مختلف ایران بی تأثیر نبوده است. به عنوان نمونه، می توان اندام بلند و تنومند ایل نشینان مناطق زاگرُس را نام برد که آن ها را از ساکنان کناره های دریای خَزَر، که قدّی کوتاه و چهره و موی و چشم روشن دارند، متفاوت می کند. این خصوصیات درمورد نواحی جنوب کشور، از جمله خوزستان، نیز قابل توجّه است زیرا ساکنان این نواحی نیز برخی ویژگی های همسایگان از جمله اعراب را به خودگرفته اند.

مردم امروز ایران را از نظر روش گذران زندگی می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد. مردم ساکن شهرها و مردم روستاها و ایلات. ایل کلمه ای است ترکی و از زمان مغول ها به فارسی راه یافته. ایل معمولاً به عشایر و قبایلی اطلاق می شود که در جستجوی چراگاه برای دام های خود در ایام سال تغییر جا می دهند. جامعه عشایری زمانی اکثریت جمعیّت ایران را تشکیل می داد. امّا عوامل گوناگون از جمله قدرت گیری حکومت های مرکزی به تدریج بر شمار ساکنان شهرها و روستاها افزوده است.

براساس آمار سال1364ش/1985م، در ایران 92 ایل بزرگ و 482 طایفه مستقل وجود داردکه هریک از آنها به واحدهای کوچک تری، که به نهاد خانواده می رسد تقسیم می شوند. ازسه ویژگی مهّم زندگی ایلیاتی یکی دام داری سنّتی است که اساس اقتصاد آن به شمارمی رود. دیگر، جا به جائی دائم یا رفتن به ییلاق و مناطق سردسیر در فصل گرما و بازگشت به قشلاق یانواحی گرمسیر در زمستان است. این جابه جایی به منظور بهره جویی ازپوشش گیاهی طبیعی و دسترسی به آب صورت می گیرد. کوچ نشینان نواحی البرز و دامنه های زاگرُس معمولاً کوچ عمودی دارند، یعنی ازدشت ها و جلگه ها به بلندی های کوهستانی سفر می کنند. درنواحی سیستان و بلوچستان که تفاوت بین نقاط پست و بلند از نظر گیاهی قابل توجّه نیست، کوچ درمسیرافقی صورت می گیرد. سوّمین ویژگی عشایر وابستگی اعضای آن به ساختار سیاسی و اجتماعی ایل است که بر اساس آن رییس یا خان یا ایلخان اختیار تصمیم گیری، داوری و قدرت اجرایی دستورات را یک جا دارد. این خود ازعوامل اساسی نیرومندی ایلات و توانایی آنها در سرنگونی و تأسیس حکومت ها در طول تاریخ بوده است.

ستیز دائم و بی امان با طبیعت، مردم کوچ نشین را آشنا باسرزمین، دلاور، بردبار و وابسته به یکدیگر بارمی آورد. عشایر ایران در نبردهای داخلی و خارجی نیز سهم مهّمی داشته اند و به ویژه از دوران هَخامَنِشی به بعد مرزداری از شغل های مهمّ آنان به شمار می رفته است. کُردها، لُرها، بلوچ ها، قشقایی ها، ترکمن ها، ایلات خمسه، کولی ها، و عشایر عرب زبان از جمله اقوام و عشایر عمده ایران اند.

کُردها

کُردها از اقوام اصیل آریایی اند که در طول کوه های زاگرُس از جنوب شهر باکو در آذربایجان تا شمال لُرستان و خوزستان سکونت دارند. گروه بزرگی از کُردها نیز در مشرق ترکیه وشمال عِراق وسوریه و بخش جنوبی ارمنستان زندگی می کنند. در قدیم ترین آثار و مدارکی که از تمدّن های باستانی بابل و آشور و َاَکِد و سومِر به دست آمده، به کُردها اشاره شده است. یونانیان نیز درنوشته های خود بارها از کُردان و دلیری آن ها یاد کرده اند.

بخش بزرگی از کُردهای ایران امروزه در شهرهای مختلف ساکن اند. طوایفی از ایشان نیز در دوره های مختلف به نواحی دیگر کوچ داده شده اند. هم اکنون درخراسان، به خصوص در قوچان و دَرِگَز و بُجنورد، شمار قابل توجهی کُرد زندگی می کنند که از قرن ها پیش برای مقابله با اُزبک ها دراین نواحی جای گزین شده اند. تیره های مهمّ کُرد که درآذربایجان غربی زندگی می کنند عبارتند از: مَنگور درمهاباد، جَلایی در اطراف ماکو، میلان ساکن خوی و قَره پاپاقی و شَکاک و بیک زاده، که به ترتیب درجنوب نَقَده و سَلماس و ارومیه سکونت دارند. ایلات کُرد بیشتر در مغرب سَقِّز و سَنَندج و کرمانشاه رفت و آمد می کنند. معروف ترین آنها ایل های سَنجابی، باباخانی، کُماسی، گوران و کَلهُر و فتح علی بیگی هستند. سَنجابی ها، که بیشترشان در اطراف کرمانشاه سکونت دارند، جمعیّتی بین سه تا چهار هزار خانوار را تشکیل می دهند. جمعیّت ایل کَلهُر، که درجنوب کرمانشاه زندگی می کنند، حدود ده هزار خانوار برآورد شده است. این ایل در تابستان ها به اطراف اسلام آباد (شاه آباد غرب) به ییلاق می روند و قشلاقشان اطراف گیلان غرب است.

کُردها بیشتر سنّی هستند. امّا طوایفی از آن ها مانند سنجابی ها و بعضی شاخه های ایل گوران مذهب تشیُّع دارند. عده ای نیز پی رو اهل حق اند. کُردها به زبانی از ریشه ی زبان های باستانی ایران سخن می گویند که گویش های مختلفی دارد. دو گویش اصلی آن کُردی مُکری و کُردی سَنه است که از سایر گویش ها رواج بیشتر دارد و آثار شعرو ادبیات قابل توجهی از آن ها در دست است. گویش های دیگرکرمانجی، سورانی و ززکی است. کُردها از نظر خصوصیات اخلاقی و فرهنگی نیز ممتاز اند. دلاوری و آزاد منشی و آزاد اندیشی ایشان در بین ایرانیان مشهور است. موسیقی و رقص کُردی و همچنین زیبایی و رنگارنگی جامه ها و زینت های کُردان در فرهنگ ایرانی مشهور و شایان توجه است.

لُرها

لُُرها در مغرب رشته کوه های زاگرُس در منطقه ای جنوبی تر از کُردستان سکونت دارند. درگذشته لُرها را ازطوایف کُرد می دانستند. امّا بعدها برمبنای ویژگی های زبان شناسی طایفه های سَگوَند، بختیاری، مَمَسَّنی، لََک و عشایر کُهگیلویه و بُویر احمد را لُر نامیدند. به نظر می رسید که این طوایف از اختلاط میان اقوام مهاجر به وجود آمده باشند. لُرها در زمان حکومت ایلخانان مغول در دو منطقه می زیستند که لُر بزرگ و لُر کوچک نامیده می شد. بین این دو منطقه ناحیه سوّمی به نام شولِستان وجود داشت. اکنون کُهگیلویه به جای لُر بزرگ و لُرستان به جای لُر کوچک قرار دارد. مَمَسَّنی نیز جایگزین شولِستان شده است.

ایلات بختیاری، که در نواحی بین اصفهان و خوزستان و لُرستان و بروجرد سکونت دارند، با جمعیّتی حدود چهارصد هزار تن بزرگترین اجتماع عشایری ایران را تشکیل می دهند. بختیاری ها شیعی مذهب هستند و به لهجه ای از زبان های قدیم ایران سخن می گویند که دارای ادبیاتی قابل توجّه است. موسیقی و رقص و آداب و رسوم خاص و پیوندهای محکم ایلیاتی ایشان در تاریخ ایران مشهور است.

خوانین بختیاری در بعضی حوادث تاریخی ایران در اواخر دوره صَفَوی و هم زمان با ظهور نادرشاه افشار دخالت مؤثر داشتند. درتاریخ مشروطیت نیز قیام سردار اسعد بختیاری به حمایت از مجاهدین و بر ضد محمدعلی شاه برای پایان دادن به دوره استبداد صغیر اهمیّت بسیار داشته است. کریم خان زند(وکیل الرُعایا) که در تاریخ ایران به رشادت و درعین حال ملایمت طبع و مردم دوستی شهرت داشته، از میان طوایف لُر برخاسته است.

بلوچ ها

بلوچ ها از اقوام باستانی ایران اند که در استان های شرقی کشور، بلوچستان، سیستان، کرمان، و بعضی نواحی خراسان زندگی می کنند. درخارج ازمرزهای ایران نیز بلوچ ها در نواحی سِند و پَنجاب ساکن اند. بلوچ های ایران اکثر سنّی مذهب اند. زندگی ایلی ایشان با دام داری، کشاورزی، و پرورش درخت های نخل می گذرد. شماری از ایشان همواره به رفت و آمد بین ایران و پاکستان مشغول اند و از راه دادوستد کالا روزگار می گذرانند. مهم ترین طوایف بلوچ یاراحمد زایی، میرعَبدی، ریگی و سَراوانی نام دارند.

طبیعت نامساعد بلوچستان موجب مهاجرت های وسیع اقوام بلوچ به نواحی مختلف ایران شده است. درگیلان، مازندران، آذربایجان، و خراسان عده زیادی از بلوچ ها به کشاورزی و کارگری اشتغال دارند. سکونت بعضی ازآن ها در این نواحی فصلی و بعضی دیگر دائمی است.

ترکمن ها

این نام درقرن های نخست اسلامی به ترک هایی که از سوی آسیای مرکزی به سرزمین های ایرانی می آمدند اطلاق شده است. غُزها که در قرن پنجم هجری/یازدهم میلادی درخراسان فجایع بسیار کردند از آن جمله اند. ترکمن ها امروز در شمال خراسان و مشرق مازندران سکونت دارند، به زبان ترکی سخن می گویند و سنّی مذهب اند. دامداری، کشاورزی، به خصوص پنبه کاری، درگنبدقابوس و دشت گرگان شغل اغلب آنهاست. تربیت بهترین اسب ها درهمین مناطق به وسیله ترکمن ها صورت می گیرد و مهمترین مسابقات اسب دوانی کشور بین ترکمن ها همه ساله برگزار می گردد.

ترکمن ها ازحیث خصوصیات ظاهری با دیگر مردم ایران تفاوت های بارز دارند. طوایف عمده ترکمن عبارتند از: کوکَلان، یَموت و تکه. نواحی کوهستانی شرق دشت گرگان اطراف بُجنورد محل سکونت کوکَلان ها و دشت گرگان از آن یَموت هاست. طایفه تکه بیشتر در ترکمنستان سکونت دارند. امّا حدود یکصد خانوار از آن ها اطراف گنبدکاوس زندگی می کنند.

طوایف ترکمن با حفظ خصوصیات قومی خود امروز از لحاظ تولید اقتصادی در زمره فعّال ترین مردم ایران اند. تهیه و بافت قالیچه های معروف ترکمن، کشت و برداشت و تصفیه و تجارت پنبه در واحدهای بزرگ، تربیت دام و پرورش اسب های مسابقه از مهم ترین مشغولیت های ترکمانان است. این طوایف در آداب و رسوم و موسیقی و رقص و جامه های رنگین و زیبا نیز پرآوازه اند.

قشقایی ها

قشقایی هاکه یکی ازبزرگ ترین و مقتدرترین ایل های ایران را تشکیل می دهند در مسیری طولانی، بین سواحل خلیج فارس و اطراف اصفهان، در ییلاق و قشلاق سالانه هستند. درموردخاستگاه اصلی ایل قشقایی نظرها مختلف است. بعضی اصل آن ها را قبایل ترک خَلَج مید انند و بعضی دیگر آنان را به سرزمین های بین هند و سیستان نسبت می دهند. نظر بعضی دیگر آن است که قشقایی ها نخست درقفقاز می زیسته اند و از همین روست که یادگارهایی از آن دوران را در شیوه زندگی و هنرهای مختلف از موسیقی و رقص تا نقش های زیبای پوشش و فرش خود حفظ کرده اند. محل اصلی سکونت قشقایی ها و حوزه نفوذ و قدرت سیاسی محلی آنان درقرن های اخیر در اطراف شهر شیراز بوده است.

شاهسَوَن ها

شاهسَوَن ها که در شمار ایلات ترک زبان ایران اند درشهرهای اَردَبیل، زَنجان و شمال فارس و شهر ساوه سکونت دارند. قشلاق آن ها دشت مُغان و ییلاق آن ها بین اَردَبیل و مشکین شهر به طرف کوه سَبَلان است. شاهسَوَن ها پیرو مذهب تشیّع اند و به لهجه ترکی آذری سخن می گویند و شامل تیره های گوناگون اند. ایلات شاهسَوَن از زمان صَفَویه به بعد در دوره های مختلف به وسیله فرمان روایان ازجایی به جای دیگر کوچ داده شده اند. دوتیره از شاهسون ها که امروز در ساوه ساکناند یکی در زمان شاه عبّاس بزرگ از شیراز و دیگری، به احتمال زیاد در دوران نادرشاه افشار، از مُغان به این ناحیه کوچ کرده اند. در نیم قرن اخیر، دشت مُغان با فعالیت های گسترده کشاورزی مکانیزه محل سکونت قسمتی از ایل شاهسَوَن شده است. شاهسَوَن، یا دوستدار و فدایی شاه، نامی است که در زمان صَفِویه به سپاهیان قِزِلباش داده شد. درآغاز قِزِلباش به معنی سُرخسر نام گروهی از مریدان شیخ جُنَید صَفَوی از صوفیان به نام غرب ایران بود که با تعلیمات مذهبی شیخ برای جنگ و محاربه با دشمنان شیعیان و کُفّار آماده شده بودند. اینان همگی از طوایف مختلف ترکمن برگزیده شده و به چالاکی و خشونت بسیار در نبرد شهرت داشتند. وظیفه طوایف مختلف که در سپاهیان قزلباش گرد آمده بودند جهاد با کُفّار، ترویج مذهب شیعه دوازده امامی و پاسداری از سلطنت صَفَوی بود. آنان در راه مقاصد شاه که اورا مرشد کامل می دانستند فداکاری می کردند و در مقابله با دشمنان صَفَویان و مذهب تشیّع از هیچ خشونتی اِبا نداشتند.

نه طایفه روملو، شاملو، اُستاجلو، تِکِّلو، ذوالقدر، قاجار، افشار، ورساق و صوفیان قراباغ درسپاهیان قزلباش وارد شده بودند. شاه اسماعیل صَفَوی پس از فتح هر ولایت غنائم و زمین ها را بین سران این طوایف که سرداران سپاه او بودند تقسیم می کرد و آنان را درهر ولایت باالقاب وعناوینی چون امیرالاُمرا، بیگ، بیگلربیگ، خان و سلطان به حکومت می گماشت. سپاهیان قِزِلباش نخستین بار در قرن نهم هجری/پانزدهم میلادی سلطان حیدر و پسر او شاه اسماعیل را در رسیدن به سلطنت یاری کردند. نخستین بار به دستور سلطان حیدر اینان تاج قِزِلباش بر سر گذاشتند تا از دیگر صوفیان ممتاز باشند. تاج قِزِلباش کلاه نمدین سرخ رنگی بود که نوکی بلند و ضخیم داشت. قسمت بالای کلاه به عدد دوازده امام، دوازده چین کوچک یا تَرَک می خورد. دورا دور کلاه سرخ دستاری سپید یا سبز از پشم یا ابریشم می پیچیدند که آن را به صورت عمامه بزرگی جلوه می داد و نوک سرخ بلند و دوازده تَرَک کلاه از میان عمامه بیرون می ماند.

فتوحات شاه اسماعیل و گماشتن سران قِزِلباش به حکومت های محلّی به زودی سراسر ایران را در اختیار آنان قرار داد. نفوذ فوق العاده سران قِزِلباش که با حرص و آز درجمع مال و کسب قدرت همراه شده بود، عاقبت اوضاع را در هم ریخت. آنان ولیعهدِ شاه طهماسب را کُشتند و به میل خود دیگران را به قدرت رساندند و فراتر از این با دشمنان ایران برای حمله و تجاوز بر ولایات سرحدی هم داستان شدند.

هنگامی که شاه عبّاس بزرگ به سلطنت رسید به محدود کردن قدرت و اختیار سران قِزِلباش همّت گماشت. وی دو دسته سپاه منظّم، یکی از غلامان ترکمن گُرجی، چَرکَس و ارمنی و دیگر از رعایای تاجیک (غیرترک) و ایرانی ترتیب داد. سپاه دوم با سلاح آتشین نیز مجهز بود. این نیروها علاوه بر سپاهیگری مقابله با سران قبایل ترک و حفظ توازن قدرت میان آنان را نیز به عهده داشتند.

ایلات خمسه

چنان که از خود نام برمی آید، ایلات خمسه از پنج ایل تشکیل شده است: اینانلو، بهارلو، باصری، نغر و عرب. این ایل ها، که اغلب در زمان مغول به ایران آمده اند، درنواحی فارس وساوه و آذربایجان و نقاط مرکزی ایران ییلاق و قشلاق می کنند.

عشایر عرب زبان

عشایری که در خوزستان و سواحل خلیج فارس از تربیت حیوانات اهلی و ماهی گیری و پرورش نخل روزگار می گذرانند همگی عرب زبان هستند. بزرگ ترین این طوایف آل کثیر شرقی است که در زمان مُشعشَعیان از عراق به خوزستان آمده اند. اواخر سلطنت صَفَوی این عشایر به نواحی شرقی خوزستان کوچ کردند و بین شوشتر و دِزفول و اهواز ساکن شدند.

بنی کَعْب یکی دیگر از عشایر عرب ساکن خوزستان هستند که ورود آن ها را در آغاز سلطنت شاه عبّاس بزرگ به این منطقه دانسته اند. از دیگر عشایر عرب زبان که در خوزستان به سر می برند و با زرگری و کارهای فنی و میکانیکی زندگی می کنند، باید صابِئان یا صبیان را نام برد. این مردم تاریخی کهن دارند که به پیش از میلاد مسیح می رسد. صابئان یا مُغتَسِله که عده ای سرزمین اصلی آن ها را اُردُن و شام دانسته اند، همان طایفه اند که یحیی بن زکریا از میان ایشان برخاست و همگان را به ظهور عیسی مسیح بشارت داد. مراسم غسل تعمید و شستشو در رودخانه اردن برای پاک شدن از گناهان، از معتقدات ایشان است. حدس زده اند که پدر مانی پیامبر بزرگ ایرانی اعتقادات صابئان را برگرفته بوده و خود مانی از افکار ایشان بهره جسته است.

کولی ها یا لوری ها

کولی ها که برخی موطن نخستین آنان را هند و عده ای مصر می دانند -کسانی نیز کولی را تغییر شکل یافته “کابُلی یاکاولی” می شمرند- بازماندگان طوایفی هستند که در قرن نهم میلادی از طریق ایران رهسپار مغرب زمین شدند. نخستین بار در افسانه های مربوط به بهرام پنجم ساسانی (بهرامگور) با نام این طوایف روبرو می شویم که بنابرآن شَنگُل پادشاه هند بنا به درخواست بهرام ده هزار لوری خواننده و نوازنده را به ایران فرستاد.

کولی ها درنقاط مختلف ایران به نام های گوناگون خوانده می شوند: درفارس کولی، در کرمان لولی، درآذربایجان قراچی، درخراسان غِرِشْمال. اصطلاحات غربتی و چَنگانه و زنگاری نیز درباره ایشان به کار رفته است. منبع درآمد این طوایف دام پروری و بعضی صنایع دستی مانند غربال بندی و آهنگری است و از زن و مرد به کارهایی دیگر مانند فالگیری، نوازندگی، و طالع بینی نیز می پردازند.

منابع:

– آزمند، عبدالصاحب. وضع جغرافیائی و تاریخی خوزستان ودشت میشان. تهران، شورای جشن شاهنشاهی، 1350.

– اصلاح عربانی، ابراهیم. راهنمای شهرستان های ایران. تهران، 1345.

– افشار سیستانی، ایرج. نگاهی به ایلام. تهران، نشرهنر، 1366.

——-. نگاهی به خوزستان. تهران، نشر هنر، 1366.

– اقبال آشتبانی، عبّاس. مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس. تهران، 1328.

– اقتداری، احمد. آثار تاریخی شهرها و بنادر خلیج فارس. تهران، ابن سینا، 1356.

——-. دیار شهریاران. تهران، انجمن آثار ملی، 1354.

——-. خلیج فارس. تهران، انتشارات فرانکلین،1356.

——-. خوزستان، کهگیلویه و ممسّنی. تهران، انجمن آثار ملی، 1359.

– امام، محمد کاظم. مشهد طوس، یک فصل ازجغرافیای تاریخی خراسان. تهران، کتابخانه ملی ملک، 1348.

– بختیاری، سرداراسعد، تاریخ بختیاری. به کوشش جواد صفی نژاد، تهران، انتشارات یساولی، 1361.

– بیات، عزیزالله. جغرافیای مختصر کرمانشاهان. تهران، چاپ سوّم، 1336.

——–. کلّیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران. تهران، امیرکبیر، 1367.

– باستانی پاریزی، محمّد ابراهیم. تاریخ کرمان. تهران، 1352.

– جعفری، جعفربن محمدبن حسن. تاریخ یزد. به کوشش ایرج افشار. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.

– جواهر کلام، علی. زنده رود یا جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا. تهران، ابن سینا، 1348.

– جهانبانی، امان الله. سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن. تهران، 1338.

– حقیقت، عبدالرفیع. تاریخ قومس. تهران، چاپ دوم، کاویان، 1362.

– دالمانی، هانری رونه. سفرنامه از خراسان تا بختیاری. تهران، ابن سینا، 1335.

– ذبیحی، مسیح (ویراستار). استراباد نامه. با همکاری ایرج افشار، و محمد تقی دانش پژوه. تهران، 1356.

– رابینو، پل. ولایت دارالمرز ایران، گیلان. ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

-زرکوب شیرازی. شیرازنامه. تصحیح واعظ شیرازی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– ساکی، محمّدعلی. جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان. خرّم آباد، 1343.

– سامی، علی. پارس در عهد باستانی. تهران، کانون دانش پارس، 1343.

– سایکس، سرپرسی. ده هزار مایل در ایران. ترجمه حسین سعادت نوری. تهران، انتشارات لوحه، 1363

– سنندجی، میرزا شکرالله. فخرالکتاب، کردستان، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان. به کوشش حشمت الله طبیبی. تهران، انتشارات امیر کبیر، 1366.

– ستوده، منوچهر. از آستارا تا آستاراباد. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

-شودزکو، الکساندر. تاریخ گیلان. ترجمه سیروس سهامی، تهران، پیام، 1354.

– شیرازی، زرکوب. شیرازنامه. تصحیح اسماعیل واعظ شیرازی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– صدقی، احمد. جغرافیای تاریخی شهر بزرگ هگمتانه و انشان. تهران، 1353.

– قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم. ترجمه حسن بن علی عبدالملک قمی. تصحیح و تحشیه سیّد جلال الدین طهرانی. تهران، انتشارات توس، 1361.

– کریمیان، حسین. تهران در گذشته و حال. تهران، دانشگاه ملی، 1355.

– گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. چاپ دوّم. تهران، شرکت – اصلاح عربانی، ابراهیم. راهنمای شهرستان های ایران. تهران، 1345. – افشار سیستانی، ایرج. نگاهی به ایلام. تهران، نشرهنر، 1366.

——-. نگاهی به خوزستان. تهران، نشر هنر، 1366. – اقبال آشتبانی، عبّاس. مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس. تهران، 1328.

– اقتداری، احمد. آثار تاریخی شهرها و بنادر خلیج فارس. تهران، ابن سینا، 1356.

——-. دیار شهریاران. تهران، انجمن آثار ملی، 1354.

——-. خلیج فارس. تهران، انتشارات فرانکلین،1356.

——-. خوزستان، کهگیلویه و ممسّنی. تهران، انجمن آثار ملی، 1359.

– امام، محمد کاظم. مشهد طوس، یک فصل ازجغرافیای تاریخیخراسان. تهران، کتابخانهملیملک، 1348.

– بختیاری، سرداراسعد، تاریخ بختیاری. بهکوششجواد صفینژاد، تهران، انتشاراتیساولی، 1361.

– بیات، عزیزالله. جغرافیای مختصر کرمانشاهان. تهران، چاپ سوّم، 1336.

——–. کلّیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران. تهران، امیرکبیر، 1367.

– باستانی پاریزی، محمّد ابراهیم. تاریخ کرمان. تهران، 1352.

– جعفری، جعفربن محمدبن حسن. تاریخ یزد. به کوشش ایرج افشار. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.

– جواهر کلام، علی. زنده رود یا جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا. تهران، ابن سینا، 1348.

– جهانبانی، امان الله. سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن. تهران، 1338.

– حقیقت، عبدالرفیع. تاریخ قومس. تهران، چاپ دوم، کاویان، 1362.

– دالمانی، هانری رونه. سفرنامه از خراسان تا بختیاری. تهران، ابن سینا، 1335.

– ذبیحی، مسیح (ویراستار). استراباد نامه. با همکاری ایرج افشار، و محمد تقی دانش پژوه. تهران، 1356.

– رابینو، پل. ولایت دارالمرز ایران، گیلان. ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

-زرکوب شیرازی. شیرازنامه. تصحیح واعظ شیرازی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– ساکی، محمّدعلی. جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان. خرّم آباد، 1343.

– سامی، علی. پارس در عهد باستانی. تهران، کانون دانش پارس، 1343.

– سایکس، سرپرسی. ده هزار مایل در ایران. ترجمه حسین سعادت نوری. تهران، انتشارات لوحه، 1363

– سنندجی، میرزا شکرالله. فخرالکتاب، کردستان، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان. به کوشش حشمت الله طبیبی. تهران، انتشارات امیر کبیر، 1366.

– ستوده، منوچهر. از آستارا تا آستاراباد. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

-شودزکو، الکساندر. تاریخ گیلان. ترجمه سیروس سهامی، تهران، پیام، 1354.

– شیرازی، زرکوب. شیرازنامه. تصحیح اسماعیل واعظ شیرازی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– صدقی، احمد. جغرافیای تاریخی شهر بزرگ هگمتانه و انشان. تهران، 1353.

– قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم. ترجمه حسن بن علی عبدالملک قمی. تصحیح و تحشیه سیّد جلال الدین طهرانی. تهران، انتشارات توس، 1361.

– کریمیان، حسین. تهران در گذشته و حال. تهران، دانشگاه ملی، 1355.

– گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. چاپ دوّم. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1364.

– مشکور، دکتر محمد جواد. نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی آن. تهران، انجمن آثار ملی، 1349. انتشارات علمی و فرهنگی 1364.

– مشکور، دکتر محمد جواد. نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی آن. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

– اصلاح عربانی، ابراهیم. راهنمای شهرستان های ایران. تهران، 1345.

– افشار سیستانی، ایرج. نگاهی به ایلام. تهران، نشرهنر، 1366.

– اصلاح عربانی، ابراهیم. راهنمای شهرستان های ایران. تهران، 1345.

– افشار سیستانی، ایرج. نگاهی به ایلام. تهران، نشرهنر، 1366.

——-. نگاهی به خوزستان. تهران، نشر هنر، 1366. – اقبال آشتبانی، عبّاس. مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس. تهران، 1328.

– اقتداری، احمد. آثار تاریخی شهرها و بنادر خلیج فارس. تهران، ابن سینا، 1356.

——-. دیار شهریاران. تهران، انجمن آثار ملی، 1354.

——-. خلیج فارس. تهران، انتشارات فرانکلین،1356.

——-. خوزستان، کهگیلویه و ممسّنی. تهران، انجمن آثار ملی، 1359.

– امام، محمد کاظم. مشهد طوس، یک فصل ازجغرافیای تاریخیخراسان. تهران، کتابخانهملیملک، 1348.

– بختیاری، سرداراسعد، تاریخ بختیاری. بهکوششجواد صفینژاد، تهران، انتشاراتیساولی، 1361.

– بیات، عزیزالله. جغرافیای مختصر کرمانشاهان. تهران، چاپ سوّم، 1336.

——–. کلّیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران. تهران، امیرکبیر، 1367.

– باستانی پاریزی، محمّد ابراهیم. تاریخ کرمان. تهران، 1352.

– جعفری، جعفربن محمدبن حسن. تاریخ یزد. به کوشش ایرج افشار. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.

– جواهر کلام، علی. زنده رود یا جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا. تهران، ابن سینا، 1348.

– جهانبانی، امان الله. سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن. تهران، 1338.

– حقیقت، عبدالرفیع. تاریخ قومس. تهران، چاپ دوم، کاویان، 1362.

– دالمانی، هانری رونه. سفرنامه از خراسان تا بختیاری. تهران، ابن سینا، 1335.

– ذبیحی، مسیح (ویراستار). استراباد نامه. با همکاری ایرج افشار، و محمد تقی دانش پژوه. تهران، 1356.

– رابینو، پل. ولایت دارالمرز ایران، گیلان. ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

-زرکوب شیرازی. شیرازنامه. تصحیح واعظ شیرازی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– ساکی، محمّدعلی. جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان. خرّم آباد، 1343.

– سامی، علی. پارس در عهد باستانی. تهران، کانون دانش پارس، 1343.

– سایکس، سرپرسی. ده هزار مایل در ایران. ترجمه حسین سعادت نوری. تهران، انتشارات لوحه، 1363

– سنندجی، میرزا شکرالله. فخرالکتاب، کردستان، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان. به کوشش حشمت الله طبیبی. تهران، انتشارات امیر کبیر، 1366.

– ستوده، منوچهر. از آستارا تا آستاراباد. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

-شودزکو، الکساندر. تاریخ گیلان. ترجمه سیروس سهامی، تهران، پیام، 1354.

– شیرازی، زرکوب. شیرازنامه. تصحیح اسماعیل واعظ شیرازی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– صدقی، احمد. جغرافیای تاریخی شهر بزرگ هگمتانه و انشان. تهران، 1353.

– قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم. ترجمه حسن بن علی عبدالملک قمی. تصحیح و تحشیه سیّد جلال الدین طهرانی. تهران، انتشارات توس، 1361.

– کریمیان، حسین. تهران در گذشته و حال. تهران، دانشگاه ملی، 1355.

– گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. چاپ دوّم. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1364. – مشکور، دکتر محمد جواد. نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی آن. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

——-. نگاهی به خوزستان. تهران، نشر هنر، 1366.

– اقبال آشتبانی، عبّاس. مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس. تهران، 1328.

– اقتداری، احمد. آثار تاریخی شهرها و بنادر خلیج فارس. تهران، ابن سینا، 1356.

——-. دیار شهریاران. تهران، انجمن آثار ملی، 1354.

——-. خلیج فارس. تهران، انتشارات فرانکلین،1356.

——-. خوزستان، کهگیلویه و ممسّنی. تهران، انجمن آثار ملی، 1359.

– امام، محمد کاظم. مشهد طوس، یک فصل ازجغرافیای تاریخیخراسان. تهران، کتابخانهملیملک، 1348.

– بختیاری، سرداراسعد، تاریخ بختیاری. بهکوششجواد صفینژاد، تهران، انتشاراتیساولی، 1361.

– بیات، عزیزالله. جغرافیای مختصر کرمانشاهان. تهران، چاپ سوّم، 1336.

——–. کلّیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران. تهران، امیرکبیر، 1367.

– باستانی پاریزی، محمّد ابراهیم. تاریخ کرمان. تهران، 1352.

– جعفری، جعفربن محمدبن حسن. تاریخ یزد. به کوشش ایرج افشار. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.

– جواهر کلام، علی. زنده رود یا جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا. تهران، ابن سینا، 1348.

– جهانبانی، امان الله. سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن. تهران، 1338.

– حقیقت، عبدالرفیع. تاریخ قومس. تهران، چاپ دوم، کاویان، 1362.

– دالمانی، هانری رونه. سفرنامه از خراسان تا بختیاری. تهران، ابن سینا، 1335.

– ذبیحی، مسیح (ویراستار). استراباد نامه. با همکاری ایرج افشار، و محمد تقی دانش پژوه. تهران، 1356.

– رابینو، پل. ولایت دارالمرز ایران، گیلان. ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

-زرکوب شیرازی. شیرازنامه. تصحیح واعظ شیرازی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– ساکی، محمّدعلی. جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان. خرّم آباد، 1343.

– سامی، علی. پارس در عهد باستانی. تهران، کانون دانش پارس، 1343.

– سایکس، سرپرسی. ده هزار مایل در ایران. ترجمه حسین سعادت نوری. تهران، انتشارات لوحه، 1363

– سنندجی، میرزا شکرالله. فخرالکتاب، کردستان، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان. به کوشش حشمت الله طبیبی. تهران، انتشارات امیر کبیر، 1366.

– ستوده، منوچهر. از آستارا تا آستاراباد. تهران، انجمن آثار ملی، 1349. -شودزکو، الکساندر. تاریخ گیلان. ترجمه سیروس سهامی، تهران، پیام، 1354.

– شیرازی، زرکوب. شیرازنامه. تصحیح اسماعیل واعظ شیرازی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– صدقی، احمد. جغرافیای تاریخی شهر بزرگ هگمتانه و انشان. تهران، 1353.

– قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم. ترجمه حسن بن علی عبدالملک قمی. تصحیح و تحشیه سیّد جلال الدین طهرانی. تهران، انتشارات توس، 1361.

– کریمیان، حسین. تهران در گذشته و حال. تهران، دانشگاه ملی، 1355.

– گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. چاپ دوّم. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1364.

– مشکور، دکتر محمد جواد. نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی آن. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

– اصلاح عربانی، ابراهیم. راهنمای شهرستان های ایران. تهران، 1345.

– افشار سیستانی، ایرج. نگاهی به ایلام. تهران، نشرهنر، 1366.

——-. نگاهی به خوزستان. تهران، نشر هنر، 1366.

– اقبال آشتبانی، عبّاس. مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس. تهران، 1328.

– اقتداری، احمد. آثار تاریخی شهرها و بنادر خلیج فارس. تهران، ابن سینا، 1356.

——-. دیار شهریاران. تهران، انجمن آثار ملی، 1354.

——-. خلیج فارس. تهران، انتشارات فرانکلین،1356.

——-. خوزستان، کهگیلویه و ممسّنی. تهران، انجمن آثار ملی، 1359.

– امام، محمد کاظم. مشهد طوس، یک فصل ازجغرافیای تاریخیخراسان. تهران، کتابخانهملیملک، 1348.

– بختیاری، سرداراسعد، تاریخ بختیاری. بهکوششجواد صفینژاد، تهران، انتشاراتیساولی، 1361.

– بیات، عزیزالله. جغرافیای مختصر کرمانشاهان. تهران، چاپ سوّم، 1336.

——–. کلّیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران. تهران، امیرکبیر، 1367.

– باستانی پاریزی، محمّد ابراهیم. تاریخ کرمان. تهران، 1352.

– جعفری، جعفربن محمدبن حسن. تاریخ یزد. به کوشش ایرج افشار. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.

– جواهر کلام، علی. زنده رود یا جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا. تهران، ابن سینا، 1348.

– جهانبانی، امان الله. سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن. تهران، 1338.

– حقیقت، عبدالرفیع. تاریخ قومس. تهران، چاپ دوم، کاویان، 1362.

– دالمانی، هانری رونه. سفرنامه از خراسان تا بختیاری. تهران، ابن سینا، 1335.

– ذبیحی، مسیح (ویراستار). استراباد نامه. با همکاری ایرج افشار، و محمد تقی دانش پژوه. تهران، 1356.

– رابینو، پل. ولایت دارالمرز ایران، گیلان. ترجمه جعفر خمامی زاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

-زرکوب شیرازی. شیرازنامه. تصحیح واعظ شیرازی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– ساکی، محمّدعلی. جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان. خرّم آباد، 1343.

– سامی، علی. پارس در عهد باستانی. تهران، کانون دانش پارس، 1343.

– سایکس، سرپرسی. ده هزار مایل در ایران. ترجمه حسین سعادت نوری. تهران، انتشارات لوحه، 1363

– سنندجی، میرزا شکرالله. فخرالکتاب، کردستان، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان. به کوشش حشمت الله طبیبی. تهران، انتشارات امیر کبیر، 1366.

– ستوده، منوچهر. از آستارا تا آستاراباد. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

-شودزکو، الکساندر. تاریخ گیلان. ترجمه سیروس سهامی، تهران، پیام، 1354.

– شیرازی، زرکوب. شیرازنامه. تصحیح اسماعیل واعظ شیرازی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350.

– صدقی، احمد. جغرافیای تاریخی شهر بزرگ هگمتانه و انشان. تهران، 1353.

– قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم. ترجمه حسن بن علی عبدالملک قمی. تصحیح و تحشیه سیّد جلال الدین طهرانی. تهران، انتشارات توس، 1361.

– کریمیان، حسین. تهران در گذشته و حال. تهران، دانشگاه ملی، 1355.

– گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. چاپ دوّم. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1364.

– مشکور، دکتر محمد جواد. نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی آن. تهران، انجمن آثار ملی، 1349. آثار ملی، 1349.

– معینی، اسدالله. جغرافیای تاریخی گرگان و دشت. تهران، 1344.

– مورگان، ژاک دو. هیئت علمی فرانسه در ایران. ج. 2: مطالعات جغرافیایی غرب ایران. ترجمه کاظم ودیعی، تبریز 1338.

– بارتولد، واسیلی ولادیمیر. جغرافیای تاریخی ایران. ترجمه حمزه سردادور، تهران، 1358.

– ورجاوند، پرویز. سرزمین قزوین. تهران، انجمن آثار ملی، 1349.

– ویلسن، آرنولد تالبوت. مجموعه وقایع و گزارش نظامیخلیج فارس ازقدیم ترین ازمنه تاقرن بیستم. ترجمه محمّد سعیدی. تهران، ترجمه و نشرکتاب، 1348.

– هنرفر، لطف الله. گنجینه آثار تاریخی اصفهان. اصفهان، 1350.

-یکرنگیان، میرحسین. جغرافیای تاریخی ری. تهران، 1332.

-منابع و مآخذ عشایر ایران به فارسی، به کوشش شورای عالی عشایر ایران. گردآوری مؤسسهء مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران،1366

-صفی نژاد،جواد. عشایرمرکزی ایران. تهران،امیرکبیر 1368.

– لسترنج. سرزمین های خلافت شرقی. ترجمه محمود عرفان. تهران، چاپ دوّم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1364.

– کلاویخو. سفرنامه. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344. کسروی، احمد. تاریخچهء شیرو خورشید.

– مقدّسی، ابوعبدالله محمدبن احمد. اَحسَن التَقاسیم. ترجمه علینقی منزوی. تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان، 1361