در سال های نخست پس از انقلاب، بسياری از اسناد و مدارک دست اول مربوط به اين دوره معدوم گرديد، و شماری بسيار از کسانی که نقشی عمده در شکل گرفتن رويدادهای عمده معاصر ایران داشتند پيش از آن که فرصت نگارش يا ضبط خاطرات خود را به دست آورند، از میان رفتند و آگاهی ها و داده های دست اوّلی را که می توانست به روشن تر شدن دگرگونی های سياسی و اجتماعی تاريخ معاصر ايران کمکی شايان کند، به خاک سپردند. بنیاد مطالعات ایران با تدوین و اجرای برنامه تاریخ شفاهی خود خدمتی بی سابقه به حفظ یکی از منابع دست اوّلی کرده است که می تواند در بازنگری تاریخ معاصر ایران مورد استفاده قرار گیرد. این برنامه شامل مصاحبه های شفاهی با کسانی است که یا به نوعی در عرصه تصمیم گیری، اجرای سیاست ها و تحقق اهداف عمومی در تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا کرده‌‌‌اند یا گواه مستقیم رویدادهای کلیدی این دوران بوده اند. بسیاری از دولتمردان، روشنفکران، سیاست پیشگان، دیپلمات‌ها، دانشمندان، کارمندان عالی رتبه دولت و امرای ارشد ارتش، هنرمندان، اهل ادب، روزنامه نگاران، و منتقدان و مخالفان نظام پیشین ایران، و نیز برخی از پژوهشگران و دیپلمات های غیرایرانی، در جمع مصاحبه شوندگان جای دارند.

آرشيو بنياد، شامل صد و هشتاد مصاحبه در زمينه های گوناگون است، از جمله دگرگونی ها در نظام آموزش و پرورش، اهداف و سياست‌های اقتصادی و مسائل مربوط به رشد و توسعه و نوآوری، رويدادهای عمده اجتماعی و سياسی، نهادهای دولتی و انتخابی تصميم گيری، سياست خارجی، جنبش زنان، اصلاحات ارضی، و انقلاب اسلامی. در سال ۱۳۷۰ به کوشش غلامرضا افخمی و ولی نصر کاتالوگ مصاحبه هایی که تا آن هنگام انجام شده بود، تهیه و با عنوان The Oral History Collection of the Foundation for Iranian Studies منتشر شد. این کاتالوگ که افزون بر یک پیشگفتار به قلم الیزابت میسون، شامل مقدمه ای در تشریح روش شناسی تاریخ شفاهی، فهرست مصاحبه ها، موضوع های عمده مطرح شده در مصاحبه ها، فهرست اعلام، و فشرده سوابق شغلی مصاحبه شوندگان است به این سایت منتقل شده است.

مجموعه تاریخ شفاهی بنیاد در این سایت شامل نوارها و متون مصاحبه های انجام شده است.  باید یادآوری کرد که نوار و متن مصاحبه ها به گونه ای ویراستاری و تنظیم شده که به لحن و زبان مصاحبه ها، که به گونه ای بالبداهه و غیررسمی انجام شده، خدشه وارد نیاورد. بنیاد مطالعات ایران مسئول درستی داده ها و آرائی که در این مصاحبه ها مطرح شده نیست. به شنوندگان و خوانندگان این مصاحبه ها توصیه می شود که نخست بخش پیشگفتار و متدولوژی تاریخ شفاهی در همین بخش را مطالعه کنند تا با مقولات نظری و عملی مرتبط با ویژگی های تاریخ شفاهی به عنوان یکی از منابع دست اول تاریخی آشنا شوند.

تاریخ شفاهی (پیشگفتار)

الیزابت میسون

هنگامی که در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰ ش) بنیاد مطالعات ایران از من دعوت کرد تا برنامه آموزشی فشرده ای را برای استفاده مصاحبه کنندگان طرح تاریخ شفاهی آن بنیاد تهیه کنم، واکنش نخستین ام رد این دعوت بود. نخست به این دلیل که دانسته هایم در باره تاریخ و فرهنگ ایران از حد آنچه در رسانه های آمریکایی در مورد رویدادهای آن زمان منعکس می شد، فراتر نمی رفت. به سخن دیگر، به نادانی‌ام در این زمینه آگاه بودم. زبان فارسی و جامعه ایران برایم به کتابی ناخوانده می ماند. افزون بر این، گرچه در دانشگاه کلمبیای نیویورک در حدود ده سال روش شناسی تاریخ شفاهی تدریس کرده بودم، هرگز با دانشجویانی در سطح تجربه و پختگی کسانی که قرار بود در کلاس پیشنهادی آموزش ببینند روبرو نشده بودم. آنان، برخلاف دانشجویان عادی کلاس های من، در رشته های خود متخصصانی طراز اول به شمار می رفتند. مهم تر از همه، آنان همگی خود طعم تلخ تبعید سیاسی و آوارگی را چشیده بودند و از همین رو داستان زندگی هایی که قرار بود ضبط و ثبت کنند، پژواکی از زندگی خود آنان بود. آیا چنین کسانی میتوانستند کار مصاحبه را به امانت و بیطرفی انجام دهند و زوایای تاریک رویدادهایی را کند و کاو کنند که خود پیش از این در آنها نقش یا حضور داشتند؟ هرچه بیشتر به این دعوت اندیشیدم بیشتر وسوسه می شدم. چالشی گیرا بود که با کمک افرادی چنین مجرّب روش شناسی تازه ای ابداع کنیم و نیز فرصتی بود که نظریه های تاریخ شفاهی را به آزمونی تازه بگذاریم و در مورد ثبت و ضبط بحران های سیاسی جاری بکار ببریم. شاید صرف ناآشنایی ام با این ماجراها و شخصیت ها خود می توانست چشم اندازی تازه عرضه کند و ما را به نکات و گوشه های تازه ای رهنمون شود. دیری نپایید که دعوت را پذیرفتم. هفته ای که آن تابستان در واشنگتن گذراندم فوق العاده بود. همانقدر یاد گرفتم که آموختم. همگی نگران مشکل ترجمه، آشنا شدن با فرهنگ های یکدیگر و تفهیم و تفاهیم بودیم. اغلب احساس می کردم که در جست و جوی راه مناسب برای دسترسی به هدفی فرّار به آستانه بن‌بست رسیده ایم. در عین حال، از ذوق و شوق و تعهد و واکنش های اعضای گروه لذتی وافر می بردم. این کاتالوگ خود گواه عینی موفقیت طرح بدیع ماست که من مدت ها پیش به ارزش آن پی برده بودم، به خصوص از راه جلسه های ارزیابی در پایان دوران آموزش، از پرسش هایی که گهگاه به گوشم می رسید و از راه تماس مدام با بنیاد. با این همه، از تراکم دستاوردهایی که در این مجموعه به چشم می خورد در حیرتم. به عنوان کسی که بیش از ۳۰ سال در زمینه تاریخ شفاهی تلاش کرده و ویراستار کاتالوگ مجموعه تاریخ شفاهی دیگری بوده، بخوبی می توانم به ارزش این کاتالوگ و زحمات دلسوزانه ای که در راه تکمیل آن کشیده شده پی برم. به همه کسانی که در شمار تدوین کنندگان آن بوده اند درود می فرستم و سپاسگزارم که بنیاد مطالعات ایران این فرصت مغتنم را به من داد تا بتوانم در مراحل نخست برنامه تاریخ شفاهی آن از عهده خدمتی برآیم.