Skip to main content

اعلامیه همدردی

مقاله

اعلامیه همدردی

 

مقدمه

در زمره جنبش های اصلاح طلبانه اوان قرن نوزدهم میلادی در ایالات متحده که “غلیان آزادی” نام گرفت یکی نیز جنبش افزایش حقوق زنان به ویژه حقوق آنان در پهنه سیاسی بود. در این دوران زنان در بسیاری از جنبش های اصلاح طلبانه شرکتی گسترده داشتند امّا راه به سطوح رهبری نمی بردند.  در سال 1848،  به همت و ابتکار تنی چند از رهبران جنبش اصلاح طلبان مجمعی در شهر سنکا فالز (Seneca Falls) ایالت نیویورک تشکیل شد. در این مجمع 200 تن زن و 40 مرد اصلاح طلب از جمله فردریک داگلاس، از رهبران نامدار لغو بردگی، شرکت داشتند. این مجمع اعلامیه ای را که به سبک و سیاق اعلامیه استقلال ایالات متحد آمریکا نگاشته شده بود، همراه با قطعنامه هائی در باره ضرورت حق شرکت زنان در انتخابات و اصلاح قوانین ازدواج  و حق مالکیت آنان، تصویب کرد. این اعلامیه و قطعنامه های پیوست آن در طول چند دهه به منشور خواست ها و آرمان هایی تبدیل شد که هواداران برابری زن و مرد در تحققش می کوشیدند. حق شرکت زنان در انتخابات سرانجام در سال 1920، با تصویب نوزدهمین اصلاحیه قانون اساسی ایالات متحد آمریکا، تحقق یافت.

هرگاه در روند حوادث انسانی، ضرورتی پیش آید که بخشی از خانواده بشری از میان مردم کره زمین موضعی متفاوت با آن چه که تاکنون داشته اند اختیار کنند، موضعی که قوانین طبیعت و خالق طبیعت به آنان اعطا کرده است، عقل سلیم و احترام به بشریت ایجاب می کند که این گروه از انسانها عواملی که چنین مواضعی را برآنها تحمیل کرده اند نفی کنند. ما همگی براین باوریم که حقایق ذیل بدیهی و اظهر من الشمش است :

تمام انسان ها اعم از مرد و زن برابر آفریده شده اند؛ و خالق متعال حقوقی لاینفک بر آنها ارزانی داشته است؛ که از آن جمله است زندگی، آزادی، و تلاش برای دستیابی به خوشبختی؛ و به منظور حفظ این حقوق است که دولت ها تأسیس شده اند که قدرت برحق شان را از تأیید ملت شان به دست می آورند. هرگاه هرشکلی از دولت مانع و رادع این حقوق بشود، سرپیچی از آن دولت و تقاضای تشکیل دولت جدیدی که اساس اش برمبنای این اصول باشد، و قدرتش را به نحوی سازماندهی کند، که امنیت و رفاه انسان ها را تامین کند، حق مسلم کسانی است که ازاین موانع دررنج اند. و دور اندیشی حکم می کند که حکومت هایی که مدت زمانی طولانی بر اریکه قدرت بوده اند نباید به دلایل ساده و گذرا تعویض شوند، و به تجربه ثابت شده است که انسان ها بیشتر متمایل به تحمل سختی و ظلم اند، در حالی که مفاسد قابل تحمل تراند، تا دیگرگونی روش هایی که به آن عادت کرده اند، و اصلاح کردن آنها. اما هرزمان که جور و ستم تداوم پیدا کند، و در جهت یک هدف مشخص پیش برود و آن تحت سلطه درآوردن انسان ها زیر یوغ یک حکومت خودکامه مطلق باشد، در این حال وظیفه انسان هاست که چنین حکومتی را ساقط کنند و امنیت آینده خود را پاسداری کنند. تحمل صبورانه زنان تحت این حکومت آن چنان بوده و ضرورت حال اینک چنین اقتضا می کند که زنان خواستار پایگاه برابر باشند که حق مسلم آنان است.

تاریخ بشریت تاریخ تکرار ظلم و ستم از جانب مردان نسبت به زنان است، که همواره هدف مستقیم جباریت مطلقی بوده که براو حکومت می کرده است. به منظور اثبات این واقعیت، بگذارید حقایق به جهانی پذیرا عرضه گردد:

مرد هرگز به زن اجازه نداده از حق لاینفک خود که همانا انتخاب نماینده است استفاده کند.

مرد زن را مجبور به پیروی از قوانینی کرده است که در تدوین آنها سهمی نداشته است.

او را از حقوقی محروم کرده است که به احمق ترین و پست ترین مردان داده شده است – چه بومی و چه اجنبی.

با محروم کردن او از ابتدایی ترین حق مدنی، همانا انتخاب نماینده، باعث شده تا زن از داشتن نماینده در منجالس مقننه محروم بماند. و او را از تمام جهات در فشار قرار داده است.

و اگر زن ازدواج کرده باشد، مرد او را از دیدگاه مدنی به موجودی مرده تبدیل کرده است.

تمام حقوق مالکیت را از او سلب کرده، حتی حق استفاده از دستمزد کارش را.

از نظر اخلاقی او را به موجودی عاری از مسئولیت تبدیل کرده است، از این رو زن می تواند مصون از هر مجازاتی دست به هرجنایتی بزند، مشروط بر این که در حضور شوهرش باشد. و در کابین نکاح، زن مجبور است که قول فرمانبرداری نسبت به شوهرش بدهد، و او را از هرجهت و دیدگاهی ارباب خود به شمار آورد- قانون شوهر را مجاز می دارد که آزادی را از زنش سلب کند، و او را تنبیه بدنی کند.

قوانین طلاق را به گونه ای تدوین کرده است، که دلایل آن هرچند که معقول باشد، اگر از هم جدا شدند، بدون کمترین توجهی به خواست یا نیاز زن تکلیف حضانت فرزندان روشن است که با مرد است- قانون در همه احوال براین فرض غلط استوار شده که مرد از همه جهات برتر است و لاجرم تمام قدرت در اختیار اوست.

اگر زن ازدواج کرده باشد از تمام حقوق محروم است، و اگر تنها باشد، و از خود اموالی داشته باشد، از او برای حمایت دولتی مالیات می گیرد که زن را فقط در صورتی می شناسد که از اموالش بتواند بهره ببرد.

کمابیش تمام مشاغل پر درآمد را در انحصار خود درآورده است، و از معدود مشاغلی که زن می تواند استفاده کند، دستمزدی بس ناچیز نصیبش می شود. مرد تمام راه هایی را که به ثروت و امتیاز منتهی می شود بر روی زن بسته است، زیرا آنها را از زمره افتخارات خویش به حساب می آورد. زن در مقام مدرس علوم دینی، پزشکی، و حقوقی اصولا شناخته نشده است.

مرد او را از امکانات تحصیلات عالی محروم کرده است، در تمام دانشگاه ها به روی او بسته است.

مرد او را به کلیسا و دولت راه می دهد، اما فقط در موقعیت یک فرمانبر، و به پشتیبانی قدرت پاپ، او را از پیوستن به اداره کلیسا، و جز در مواردی جزئی، از هرگونه امور کلیسایی محروم کرده است.

با عرضه متقاوتی از اصول اخلاقی برای زن و مرد به جهان، همدلی دروغینی برای او به وجود آورده است، به این ترتیب که لغزش های اخلاقی یی که زنان را از اجتماع طرد می کند، از جانب مردان نه تنها تحمل می شوند بلکه بی اهمیت تلقی می گردند.

مرد برای خودش حق انحصاری یهوه را قائل شده، و حق خود می داند که سلسله اعمالی را بر زن تحمیل کند، که فقط به وجدان و خدای او تعلق دارد.

به هرشکلی که توانسته و در هر شرایطی کوشیده تا اعتماد به نفس را در او از بین ببرد، احترام به خویش را در او بکاهد، و او را وادار کند که زندگیِ وابسته و نکبت بارش را بپذیرد.

اینک، با درنظر گرفتن اسارت کامل نیمی از جمعیت این مملکت، و انحطاط اجتماعی و دینی آنها- با درنطرگرفتن قوانین ناعادلانه ای که در بالا ذکر شد، و از آن جا که زنان احساس غبن و ستمدیدگی می کنند و به گونه ای ریاکارانه از مقدس ترین حقوقشان محروم مانده اند، ماخواهان آن ایم که تمام حقوق و امتیازاتی که به عنوان شهروندان ایالات متحده امریکا به آنها تعلق می گیرد، بلافاصله به ایشان واگذار گردد.

با درنظر گرفتن وظیفه خطیری که در پیش روی ماست، پیش بینی هرگونه سوء تعبیر، سوء تفاهم، و به سُخره گرفته شدن را در سطحی وسیع می کنیم؛ لیکن از تمام امکاناتی که در اختیار داریم به منظور به هدف رساندن رسالت مان استفاده خواهیم کرد. بدین منظور از استخدام پیشکار، پخش اعلامیه، نوشتن عریضه به قانونگزاران ایالتی و ملی دریغ نخواهیم کرد، و با تمام قوا خواهیم کوشید تا واعظان کلیسا و روزنامه نگاران را با خود همدل کنیم. امیدواریم که این جلسه، جلسات مشابه را در سراسر مملکت در پی داشته باشد.