خاطرات
Published by majid on Wed, 10/06/2010 - 19:05
گزیدهها
بحث و جدل متفکران ایرانی دربارۀ نقش دین در عرصۀ اجتماعی، بهویژه در بستر مفاهیم مدرنی چون آزادی و حقوق انسان، و حکومت منبعث از ارادۀ عمومی، عمری بیش از یک سده دارد. با شرح و تفسیر و نشر این مفاهیم بود که زمینه برای انقلاب مشروطیت هموار شد. نوشتههای این شمارۀ ایران نامه نیز هریک به نوعی به نقش دین در حکومت و جامعه و ارتباط آن با ارزشها و مفاهیم مدرن سیاسی و فرهنگی پرداختهاند. از همین روست که بخش گزیدههای این شماره شامل تکههایی از آثار سه تن از اندیشهورزان آن دوران است و معرّف سیر حرکت پر نشیب و فراز جامعۀ ایران در راه پیوستن به جوامع باز و آزاد جهان.
***
خاطرات *
بیهیچ شک و تردید اسلام از امت و بشر یک صنف روحای مقرر نکرده. اسلام قطعاً روحانی ندارد، یعنی یک صنف مخصوص از بشر را به یک جهتی از جهات و صفتی از صفات از سایرین امتیاز داده و مشخص نموده و اجرای یک یا چندین امر دینی را به آن صنف اختصاص داده باشد نیست که آن عمل را آن صنف اگر نکند درست نباشد و شغل آن صنف و اجرای آن کار بوده، خواه اجرت و عوضی هم داشته یا نداشته باشد. اما اعمال شخصی مردم یا خانوادگی یا معاملات با یکدیگر و یا عبادات و توجه به مافوق خودشان دربارۀ عموم افراد انسانی یکسان است و کسی واسطۀ عمل کسی نیست و مداخله در اعمال و احوال دیگری ندارد خطاب یا به انسان من حیث هو و بشر است یا به مکلف و بالغ و عاقل و مؤمن و مسلم یا مرد و زن و هکذا که قطعاً در این خطابات صنفی یا صفتی یا نژادی یا شغل و صنعت و حرفۀ خاصی را مدخلیت نیست و ابداً کاری و خطابی و امری اختصاص به جمعیتی و ملت مخصوص و نژاد مخصوص و صنف مخصوص و یا صاحبان صفتی مخصوص داده نشده است و قطعاً اسلام انبیا و وسایط میان خلق و خالق را فقط به این صفت معرفی کرده که جز از پیک بودن و پیغام رساندن و اوامر و نواهی حق را به مردم رسانیدن و مردم را از حق و باطل و مطلوب و مبغوض آگاه گردانیدن امتیاز ندارند و هرگز واسطۀ تکوین و مقدرات نیستند و مداخله در حوادث کون ندارند. . . (ص۳۰)
مشرکان قبل از اسلام خداهای زیادی معبود و متصرف و رواکنندۀ حاجات از بتها و روحانیات قایل بودند. اسلام و قرآن بر ضد ردّ آنها و تخریب اساس آنها آمده و شرک و بتپرستی را حتی جادو و سحر و حتی کهانت و نیرنگ و دعوی تسخیر کواکب و فرشته و دیو و پری را که آنها در کاینات تأثیری داشته باشند نفی کرده و شرک را به هر معنی برداشته و صریح قرآن پیغمبران را مانند دیگران بشر خوانده و مکرر فرموده مانند شما و فقط وحی میشود و پیغام میرساند، ابداً قادر بر تصرف در کاینات و تغییر مقدرات نیست، سجده و پرستش بر پیغمبر و کسان او حرام و کفر و شرک است. نشان این واسطه و پیک فقط همان قدر است که ثابت کند او رسول و پیغام آورنده است. آنچه در او لازم است تنها اینست که ثابت شود راست میگوید، پیغام آورده و باید امین باشد. عمداً دروغ نگوید و برخلاف امر و نهی که آورده کار نکند و اشتباه و خطا نکند. . .
در اسلام سایر بندگان غیر پیغام رساننده و کسانی که حافظ اسلام و داعی هستند، از همه خواسته شده که تحصیل علم کنند و خود نظر کرده حق را به فکر و فهم خود دریافته و دانا به فرمانهای خدا و امر و نهی او باشند و همه باید باتقوی و صاحب اعتقاد باشند. دانا را بر نادان مقدم داشته، یعنی دانا را محترم گردانیده، نه مزد مالی برای دانایی قرار داده که مردم به دانا مال بدهند یا او را بیکار گذاشته خود مردم رنج کشیده نان آنها را مفت بدهند، تعلّم باید همه کس بکند و هر کس نکرده خود را محروم کرده و هر کسی کرده برای خود کرده. از مردم نمیتواند اجرت بخواهد که: من برای خودم علم یاد گرفتهام و کامل شدهام شما به من اجرت بدهید و خدمت بکنید. همچنین، تقوی و اطاعت خدا و اجتناب از محرمات و اعمال بد بر همه لازم است و همۀ بشر در این امر برابرند. هر کس تقوی ورزیده محترم است و مکرم است، لکن بر مردم منتی و اجرتی ندارد، برای خودش قرب به خدا پیدا کرده.(صص ۳۲ – ۳۱)
بنا بر مذهب عامه و اهل سنت حکومت اسلامیه به طرز جمهوریت است، یعنی باید عموم اسلامیانی که میتوانند مداخله در امور نداشته باشند، یعنی میفهمند که باید مرجع صالحی برای ادارۀ امور عامه باشد و میتوانند اظهار عقیده کرده و اشخاص را تمیز داده و صالح و طالح را شناخته و اَصَحّ را انتخاب و اختیار کنند، به عبارت دیگر شرایط انتخاب رئیس جمهور مسلمین را دارا باشند. رئیس کل و قائممقام پیغامآور که رئیسی کل و پدر عموم بوده او را انتخاب و معین نمایند و شکی نیست در این که اگر واقعاً میان اهل حل و عقد و انتخاب کنندگان اختلاف شد، مدار بر اکثریت خواهد بود. (ص۳۳)
بنا به مذهب شیعه شخص اول را حضرت پیغمبر معین فرموده و او علی علیهالسلام است و او بعد از خود امام حسن علیهالسلام و او امام حسین را، و هکذا او مابعد خود را تا دوازده نفر معین نمودند. . . اشکال این است که شیعه منحصر میداند بعد از انبیا معصوم و امام منصوب از جانب خدا را به دوازده نفر و میگوید عصری خالی از معصوم نمیماند. پس این موضوع که اسلام آخر ادیان است و احکام آن تا آخر جهان باقی است و رئیس معصومی برای تمام دنیا لازم است و دنیا از آن هیچگاه تهی نمیماند و آن هم پس از پیغمبر منحصر به دوازده نفر است، پس باید عمر جهان به اندازۀ عمر دوازده نفر کوتاه باشد یا مطابق شود یا عمر دوازده نفر به اندازۀ عمر جهان دراز باشد، اگرچه صد هزاران سال باشد. شیعه چون به دوازدهم رسید قایل است که آن آخری مخفی متولد شده و از ترس دشمنان غایب شده و در جهان است و از دیدۀ همه نهان و قطبمدار زندگانی عالمیان و معین نیست چه وقت حاضر میشود و تصرف میکند در امور عامه. به هر حال در هنگام غیبت او ناچار رئیس کلی لازم است که مرجع امور عامه باشد. خود ائمه فرمودند در مدت غیبت امام کسی که عالم به احکام و عارف به حلال و حرام باشد و امین و عادل باشد، جانشین امام است، باید عموم بشر به چنین کسی رجوع کنند. . .
از بزرگان یا کوچکان شیعه ندانستهام و ندیدهام کسی متعرض این مسألۀ مهم شده باشد که آیا تشخیص و تعیین این که اشخاص کدام راست گفته و کدام نه با کیست و چیست؟ گفتهاند رجوع کنید به اهل خبرۀ راستگو که اگر کسی را تصدیق کردند مصدق است. لکن انسان متأهل عاقل اگر دقت کند خواهد دید این جواب بر حیرانی میافزاید، زیرا آیا یکان یکان افراد مردم رجوع به اهل خبره کرده، سلطان اسلام را معین کنند؟ به علاوه این مسأله را که باید به اهل خبره رجوع کرد، از که یاد بگیرد، یعنی در خود این مسأله به که تقلید بکند و به چه دلیل تقلید بکند، بعد هر یک یک از عوامل اهل خبره را چگونه بشناسد؟ کسی نگفته صفات اهل خبره چیست، عوام چگونه تشخیص بدهند اهل خبره را؟ اگر بگویی از مجتهد بپرسند، یعنی از یکی از آنهایی که میگویند سلطان و جانشین هستیم، هزار مرتبه بر اشکال میافزاید. (صص۳۴ – ۳۳)
به هر حال ریاست کلیه اسلامیه به طوری که اهل سنت گفتهاند از امور شرعیه نیست، خلاف سایر مذهب اینها یکی از مسائل شرعیه نیست که شخصی یا اشخاصی پشت سر هم از جانب شرع معین شده باشد، یا یکی معین شده تعیین مابعد به او واگذار شده باشد. قطعاً آنچه ابوبکر کرد – بعد از خودش عمر را معین کرد – از شرع چنین حقی به او داده نشده بود، بلکه به مذهب اهل سنت شاید اصل خلافت هم از جانب شرع نیست، یعنی شرع حکم نکرده باید خلیفهای باشد.
پس هم از مذهب اهل سنت مطلقاً و در مذهب شیعه در زمان غیبت امام تعیین چنین کسی برای ریاست عامل با خود مردم است. چنین هم باشد، زیرا مداخلۀ یک نفر در ریاست او و وجوب تبعیت او بر مردم باید به اختیار و رضایت مردم باشد، یعنی خود گردن به حکم او نهاده و امور کلیه را به دست او سپرده باشند. اخبار از غیر خداوند قهار جبار دانای به واطن و اسرار معنی ندارد، بر میگردد به سلطنت قدرت و شمشیر و قاهریت و زور که مدتها در جهان در میان عموم مردمان جاری بود، بلکه الان هم هست مخصوصاً در میان قوم نادان. (صص ۳۹ – ۳۸)
***
*خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، تهران، انتشارات کویر، 1379.
Volume:
۲۵
Current Issue:
Current Issue
Visited:
1000