مهاجرت ایرانیان به اروپا؛ ریشهها و پیامدها (ویدا ن. بهنام)
Published by majid on Wed, 10/06/2010 - 19:13
بررسی و نقد کتاب
ویدا ناصحی بهنام
ایرانیان در مهاجرت بر اساس دو پژوهش جامعه شناختی
آلمان، انتشارات فروغ، 2009، 217 ص
مسئله مهاجرت ایرانیان محدود به دوران پس از انقلاب نیست. در سی و یک سال گذشته، در پی انقلاب اسلامی و سپس جنگ ایران و عراق، پدیدۀ مهاجرت از ایران ابعاد گسترده و تازهای یافته است. اگر چه عوامل چنین مهاجرت گستردهای را باید در حوزههای مختلف جستجو کرد، اما بیتردید نه تنها دو پدیدۀ انقلاب و جنگ، بلکه روند تحولات جامعۀ ایران در این سالها نقش مهمی در کوچیدن شماری بیسابقه از ایرانیان به کشورهای گوناگون جهان، به ویژه کشورهای اروپایی و شمال آمریکا داشته است. وضع مهاجران و مشکلات گوناگونی که دامنگیر بسیاری از آنان شده است موضوع پژوهشهای گوناگون در حوزۀ جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی قرار گرفته. برخی از پژوهشگران خود مهاجرانی هستند که این پدیده را موضوع کار تحقیقی خود قرار دادهاند و با تکیه بر تجربۀ خویش و نیز با بهرهجویی از آموختههایشان در حوزههای مختلف علوم انسانی دریچۀ تازهای برای فهم بهتر پدیدۀ مهاجرت گشودهاند.
نویسندۀ کتاب که خود سالها تجربۀ تدریس و تحقیق در حوزۀ علوم انسانی در ایران را داشته است در دو دهۀ گذشته در پاریس سکونت گزیده. حضور و زندگی در پاریس و آشنایی با وضعیت مهاجرانی که به دلایل سیاسی یا اجتماعی و فرهنگی ترک وطن کردهاند، نویسندۀ کتاب را برانگیخته است تا به بررسی جامعهشناختی وضع مهاجران ایرانی در فرانسه و انگلیس، به ویژه دو شهر پاریس و لندن پردازد. کتاب حاضر را که شامل یک مقدمه، چهار بخش و هفت فصل است، باید حاصل پژوهشهای چندسالۀ وی در این زمینه شمرد. چاپ کتاب در اروپا ناشی از موانعی است که در ایران برای انتشار نوشتههایی از این نوع فراراه بسیاری از محققان و نویسندگان ایرانی قرار دارد.
اگر چه هدف کتاب بررسی پدیدۀ مهاجرت در سالهای گذشته است ولی نویسنده برای آشنا کردن خواننده با تاریخچه چنین پدیدهای به بررسی تجربۀ مهاجرت در دو قرن اخیر ایران میپردازد.
بخش اول کتاب مربوط به پدیدۀ مهاجرت ایرانیان از قرن نوزده تا آغاز انقلاب اسلامی اختصاص یافته است. درفصل نخست این بخش، نویسنده دربارۀ کانونهای فرهنگی و سیاسی برون مرزی ایرانیان و روشنفکران ایرانی، چون آخوندزاده، طالبوف، میرزا آقا خان کرمانی، میرزا ملکم خان و سید جمالالدین اسدآبادی، به شرح فشردهای بسنده کرده است.
فصل دوم این بخش دربارۀ موج دوم مهاجرت از ایران است که از دوران استبداد صغیر آغاز شد و تا آغاز دوران رضا شاه ادامه یافت. در این فصل، نویسنده با اشاره به مهاجرت ایرانیان به کشورهای همسایه، وضع ایرانیان، به ویژه متفکران و روشنگران ایرانی را در کشورهای اروپا بر میرسد. فصل سوم به پدیدۀ اعزام دانشجویان ممتاز به غرب، دلایل و چگونگی تشکیل نهادهای دانشجویی در خارج، و سرانجام دلایل ماندگاری برخی از آنان در کشورهای محل اقامتشان، اختصاص دارد.
در بخشها و فصلهای بعدی کتاب، نویسنده به موضوع اصلی پژوهش خود که مهاجرت پس از انقلاب اسلامی است میپردازد و با بررسی زندگی مهاجران، الگویی برای آشنایی بیشتر با این گروه ناهمگون اجتماعی به دست میدهد. به نظر نویسنده مهاجرت ایرانیان در دوران معاصر را میتوان به سه نوع تقسیم کرد: سیاسی، اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی.
مهاجرت سیاسی: مرحلۀ نخست این گونه مهاجرت با نخستوزیری بختیار آغاز شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. در این مرحله برخی از بلندپایگان نظام سلطنتی و زمامداران حکومت و آشنایان به فرهنگ غرب که دارای امکانات مالی نیز بودند ایران را به قصد اقامت در کشورهای غربی ترک کردند. مرحلۀ دوم با پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی آغاز شد و هنوز نیز همچنان ادامه دارد.
مهاجرت اجتماعی- فرهنگی: این موج از مهاجرت دربرگیرندۀ زنان، پیروان ادیانی غیر از اسلام شیعی بود و از محدودیتها و تبعیضهای فرهنگی، و مذهبی دوان انقلاب و سختگیریهای نظام حاکم سرچشمه میگرفت. در میان مهاجران فرهنگی- اجتماعی از آن گروه از دانشجویان ایرانی نیز باید نام برد که پس از پایان دوران تحصیل در خارج به ایران باز نگشتند.
مهاجرت اقتصادی: این گونه مهاجرت در ابتدا شامل برخی از سرمایهداران ایرانی بود که فضای ایران انقلابی را مساعد برای فعالیتهای مالی و بازرگانی خود نمیدیدند و درعین حال از امکان مصادرۀ اموال و سرمایههای خویش به دستاویزهای گوناگون بیم داشتند. با کاهش روزافزون بنیۀ اقتصاد ایران و افزایش تدریجی درصد بیکاری، برخی از خانوادههای طبقۀ متوسط ایران نیز به این گروه از مهاجران پیوستند. توزیع جغرافیایی مهاجران نیز در فصل چهارم کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.
در بخش سوم کتاب - فصلهای پنجم و ششم- حاصل پژوهشهای نویسنده دربارۀ مهاجران ایرانی در پاریس و لندن آمده است. در فصل پنجم، وی برای تحقیق دربارۀ ایرانیان مقیم پاریس، افزون بر بهرهجویی از آمار، دادهها و پژوهشها و نوشتههای موجود در این باره، به مصاحبه با بیست تن از مهاجران ایرانی دربارۀ دلایل و نحوۀ مهاجرت آنان از ایران و وضعیت اقامت و کارشان در فرانسه پرداخته است. فصل ششم کتاب به نتایج پژوهش نویسنده دربارۀ ایرانیان مهاجر در شهر لندن اختصاص یافته است. مهاجرت ایرانیان به انگلستان به سالهای قبل از انقلاب بر میگردد که برخی از ایرانیان متمکن، به ویژه بازنشستگان از مشاغل دولتی یا خصوصی، برای زندگی بهتر و یا برای نزدیک بودن به فرزندان دانشگاهی خود به انگلستان مهاجرت کردند. این پژوهش در چارچوب یک طرح تحقیقاتی با عنوان «دیاسپورا، اسلام و جنسیت» انجام یافته است.
بخش چهارم کتاب به بررسی فرایند و چگونگی خوی گرفتن ایرانیان به فضاهای تازه اختصاص دارد که به اعتقاد نویسنده آن را باید یکی از مهمترین مراحل زندگی مهاجران دانست. در این مرحله است که آنان با دشواریهای بسیار، به ویژه در زمینۀ یادگیری زبان تازه، یافتن کار مطلوب و تعلیم و تربیت فرزندان خویش روبرو شدهاند. البته روند فرهنگپذیری بی ارتباط با نوع مهاجرت و استقلال مالی افراد نیست. در باور ناصحی، در مجموع، بیشتر قریب به اتّفاق مهاجران ایرانی را باید راندهشدگان از ایران کشورشان دانست یعنی مهاجرانی که ناگزیر به ترک وطن شدهاند و نه به میل یا تنها به دلایل اقتصادی.
نکتۀ مهم دیگری که از پژوهشهای نویسنده بر میآید دگرگون شدن نقشها و وظایف و تغییر روابط زنان و شوهران و والدین و فرزندان است. در این مورد، به نظر مؤلف کتاب، بین نسل اول مهاجران، یعنی کسانی که در سنین بلوغ ترک ایران کردهاند، و نسل دوم، که شامل فرزندان به بار آوردۀ آنان در جامعۀ تازه، میشود تفاوتهای قابل ملاحظه میتوان یافت. نسل اول به دلیل وضع مبهم و نامطلوب زندگی و ناآشنایی با فضای تازه با مشکلات گوناگون روبرو شدهاند. جالب آن است که در میان نسل اول مهاجران ایرانی زنان در یافتن کار و خو گرفتن به محیط حرفهای به نظر موفقتر از مردان میرسند. براین مشکلات باید تنشهای ناشی از دور بودن از شبکۀ خویشان و دوستان در ایران را نیز افزود. سرانجام، دشواری تربیت و آموزش فرزندان و تلاش برای حفظ و انتقال ارزشهای مختص جامعۀ ایران به نسل دوّم و یافتن تعادلی بین این ارزشها و ارزشها و هنجارهای مختص جامعۀ ایران را نیز باید در شمار سایر دشواریهای مهاجرت دانست.
در تصور برخی از جوانان نسل دوم، ایران سرزمینی اساطیری و افسانهای است که وصف آن را یا از خویشان خویش شنیدهاند و یا در کتابها خواندهاند و نه یک مکان مشخص جغرافیایی. در تصور برخی دیگر از مهاجرانی که سالها از ایران دور بودهاند، امّا، به نظر میرسد که، به دلایل گوناگون، تصویری ملموس و خوش آیند از ایران برجای مانده باشد. با این همه، برای برخی از اعضای این گروه هم تصوّر بازگشتن و زیستن در ایران چندان واقعبینانه و خوشآیند نیست.
وسوسۀ بازگشت به ایران، به اعتقاد نویسندۀ کتاب، بیشتر گریبانگیر مهاجران نسل اوّل است که پس از ترک ایران کمابیش امیدوار بودند بهزودی به «وطن» مألوف بازخواهند گشت. کشش این وسوسه، امّا همواره یکسان نمانده است. در دوران نخست بهتزدگی و دلتنگی و تنهایی در سرزمینی بیگانه، امید و وسوسۀ بازگشت به ایران برای بیشترین شمار مهاجران ایرانی طبیعتاً کششی قابل توجه داشته است. به نسبت طولانی شدن دوران مهاجرت به نظر میرسد که این امید نیز به تدریج رنگ باخته باشد. به باور نویسنده، امّا، در سالهای اخیر به دلایل گوناگون وسوسۀ بازگشت به ایران دستکم در میان برخی از مهاجران گهگاه جانی تازه گرفته است. افزون براین، با گسترش حیرتانگیز شبکههای گوناگون اینترنتی و دیگر رسانههای ارتباطی در جهان، بر رشتههای پیوند و تماس بین مهاجران ایرانی با دوستان و خویشانشان در ایران به گونهای محسوس افزوده شده است. به اعتقاد نویسنده، با گسترش این گونه تماسها و ارتباطها، مهاجران ایرانی در معرفی ارزشها و ایدههای مرتبط با آزادی و دموکراسی به هممیهنان خود، به ویژه در سالهای اخیر، سهمی قابل ملاحظه داشتهاند.
نویسنده با پیوند زدن تاریخ و جامعهشناسی، کتابی جذاب و خواندنی در دسترس علاقمندان به پدیده مهاجرت قرار داده است. متدولوژی و الگوی مورد بهرهجویی نویسنده نیز برای پی بردن به عوامل و پدیدههایی که کم و کیف دنیای مهاجران ایرانی را تعریف میکنند میتواند مورد استفاده قرار گیرد. امید است ویدا ناصحی بهنام بتواند در چاپ بعدی این کتاب به ویژگیهای تازۀ مهاجرت ایرانیان در سالهای اخیر نیز بپردازد.
Volume:
۲۵
Current Issue:
Current Issue
Visited:
1000