مکاشفات رضوی: شرحی مختصر و مناسب برای مثنوی
مثنوی معنوی مولوی، از زمان سرودنش تا به امروز، همیشه مورد اقبال ویژۀ اهل علم و معرفت بوده است. نسخههای بیشمار مثنوی و منتخبات و شروح آن، و نیز پراکندگی و تفاوتِ جغرافیاییِ زمانی و زبانی شارحان آن،(۱) حاکی از این حقیقت است که خورشید مثنوی در زمانها و زمینهای مختلفی تابیده است. هر تلاشی را که در راه زنده کردن این میراث گرانقدر جهانی و گنجینۀ کمنظیر انسانشناسی و خداشناسی صورت پذیرد، باید خدمتی ارزنده شمرد. احیای آثار مربوط به مثنوی و مولوی و به ویژه شروح مثنوی، چه به صورت تصحیح و نقد و معرفی، و چه به صورتهای دیگر نشر و تبلیغ، گامهایی در همین راستاست. تأمّل در گفتار گذشتگان در فهم و شرح مثنوی، علاوه بر آنکه طالب فهم معارف آن كتاب را دست میگیرد كه به مفاهیم و معارف بلند و كمنظیر آن زودتر و بهتر برسد، همچنین میتواند یاریگر سخنآوران و شارحان جدید باشد و آنان را از مكرّرگویی و كهنهبینی و پختهخواری مانع آید، چرا که به تعییر مولانا: گرچه هر قرنی سخنآری بود / لیك گفت سالفان یاری بود (دفتر سوم مثنوی، تصحیح نیکلسون 2538)
نقد و بررسی شروح گذشتگان از فواید تاریخی، اجتماعی و معرفتی نیز خالی نیست. در آن شروح میتوان ضمن آشنایی با شیوههای سنِـّتی فهم و شرح متن، و استفاده از آن در فهم بیشتر و گاه بهتر متن، به ابداع و ابتكار شیوههای نوتری برای شرح و فهم متون نیز دست زد – شیوهها و شرحهایی كه جایشان هنوز خالی مانده است. این كه بعد از تصنیف مثنوی چه فراز و نشیبهایی در اقبال به این كتاب كمنظیر عرفانی صورت گرفته و علل و یا دلایل آن چه بوده است، یا اینكه آموزشها و اندیشههای مولانا در تقویت و رشد، و یا تصحیح و تكمیل افكار و اندیشههای عرفانی و غیرعرفانی، و یا احیاناً تخریب و انحراف آنها، تا چه اندازه تأثیر داشته است، همه از نكاتی است كه با بررسی روشمند آثار و شروح گذشته دستیافتنی است.
در جای دیگر از همین فهرست دو كتابِ شرح اسكندرنامه نظامی و شرح تحفةالاحرار، هدیةالاخیار بدو منسوب شده است. شرح اسكندرنامه از پدر او مولانا محمد اكرم مُلتانی است كه چون در اثنای تصنیف این شرح درگذشت؛ برابر سفارشی كه كرده بود محمّدرضا آن را به پایان رساند. اما شرح تحفةالاحرار در تاریخ 1172 هجری یا 1155 هجری تألیف شده است كه با تاریخ تألیف مكاشفات و تاریخ وفات مؤلف سازگاری ندارد و لذا انتسابش به محمّدرضا صحیح نمینماید. به محمد اكرم مُلتانی دو كتاب شرح كریما و شرح گلستان نیز منسوب است، كه مؤلفِ فهرست مشترك نسخههای خطی فارسی پاکستان، به علت ناهمخوانی تاریخ شرح گلستان با زندگی و آثار دیگر مؤلف احتمال داده كه از شخصی دیگر باشد.
1. ویژگیها و امتیازهای مکاشفات رضوی
این شرح در اواخر قرن یازدهم، یعنی سال 1084 هجری قمری تحریر شده است و شرح مشكلات مثنوی به حساب میآید. مؤلف ابیات یا مصراعهایی را كه محتاج به شرح تشخیص داده به یاری شرحائی كه در اختیار داشته توضیح داده است. برخی از امتیازات این شرح به قرار زیر است:
ایجاز و روشنی توضیحات
توضیحاتِ شارح در خصوص ابیات مثنوی غالباً كوتاه و گویا و بسنده است. او لبّ نظر خود را در کوتاهترین جملات و رساترین بیان عرضه میدارد، و چنانكه خود در برخی مواضع كتاب اشاره كرده، از اطناب و مفصّلگویی بیزار بوده و جز در مواردی اندك و ضرور، به شرح و توضیح مفصّل نگراییده است. در مقدمۀ کتاب و در بیان علت و شیوۀ نگارش شرح خود مینویسد:
اما همیشه به خاطرش میگذشت که اگر دولت انزوا دست دهد، مثنوی حضرت مولوی را شرح کند، به نهجی که حلّ مشکلات را کافی و کشف معضلات را وافی باشد. به فضل حق در سال یکهزار و هشتاد و چهارهجری تیر دعا به هدف اجابت رسید. (مکاشفات، صص 1 و 2).
وی در ضمن داستان شیر و نخجیران در دفتر اول مینویسد:
در این داستان عجایب اسرار بسیار است، گنجایش دارد که شرحی علیحده بر این نوشته شود، چون اختصار مطلوب است، به حکم ِ ما لا یدرک کلّه لا یترک کله، به موجز بیانی اکتفا کرده شده. (مکاشفات، ص 92 و93).
بیان شارح از پیچیدگی و تأویلات غریب و سرد نیز به دور است که این اوصاف، از ویژگیهای اصلی و برجستۀ شرح حاضر است. برای نمونه او در شرح بیت اول و یادآوری و نقد و ردّ نظر شارحان گذشته دربارۀ نی (روح، قلم و حقیقت محمدی) مینویسد:
به اعتقاد این هیچمدان، اولی آن است که تکلـّفات را یکسو کرده، از «نی» همین نی که مینوازند مراد داشته شود، چنانچه مولوی جامی بر سبیل احتمال این وجه را نیز بعدِ تأویلات ذکر فرموده، زیرا که تأویل بیضرورت مستحسن نیست... (مکاشفات، ص 3).
شارح برای رعایت اختصار غالباً مصراعی از بیت را که قصد شرح ندارد نقل نمیکند و یا گاه به ذکر یک مصراع یا بیت بسنده میکند و بیتهای بعد را نیز توضیح میدهد، و مثلاً مینویسد «الی البیتین» یا «الخ» یا «الخ الابیات» یا «الی آخر داستان».
بهرهجوئی از آثار شارحان دیگر
شارح به درستی و غالباً با حفظ امانت، از آرای شارحان پیش از خود بهره برده است. او در مواردی، ضمن نقل دقیق نظر شارحان دربارۀ ابیات مثنوی، ضمن رعایت جانب انصاف و احترام، به نقد و ارزیابی آن آراء میپردازد.(۵) این اعتدال و انصاف اخلاقی-علمی تا حدّی است که درستی سخن خود را به خداوند واگذار می کند و حرف و نظر خود را نظر نهایی نمیشمارد.
شیوه بیان مقاصد داستانها و ابیات مثنوی
محمّدرضا گاه یک بیت یا یک مصراع را در یك یا چند عبارت به نثر باز میگوید و غالباً معنی مرادِ شاعر را بیان میدارد، و معمولاً قبل از شروع حكایات (مفصّل) و ذیل عناوین مربوط به آن، توضیحات كوتاهی می دهد دربارۀ پیوند ظاهری یا باطنی ابیات قبل و بعد، و یا درسها و راز و رمزهای حکایات كه باید گفت از كارهای علمی سودمند و مغتنم این شارح است. این گونه توضیحات گاه ذیل عنوان «فایده» و «اشاره» میآید.
ناچیز شمردن عرفان ابنعربی در شرح ابیات مثنوی
محمدرضا مانند اكثر شارحان با عرفان نظری ابنعربی آشنایی داشته، اما از آن فقط در شرح معدودی از ابیات استفاده كرده است. به عبارت دیگر، محمدرضا برخلاف غالب شارحان، فهم و شرح مثنوی را فقط در پرتو اندیشههای ابنعربی نمیداند. در شرح او، استناد به آرا و اقوال ابنعربی و شارحان آثار او، به اندازهای نیست که مثنوی را مفسّر و معرّف آرای شیخ اکبر معرفی کند.
مؤلف برای توضیح ابیات و بیان اندیشههای مولانا در شرح خود، به طور گسترده و مناسب از آیات و روایات بهره گرفته است. اشاره به حدود 600 آیه و 300 حدیث و قول مشهور از مزایای شرح اوست. در قیاس با شروح معاصر نیز برخی از این استنادات و شواهد تازه و ناگفته است. به بسیاری از احادیث و اقوال آمده در این شرح، در کتابهای مرجع و معتبر دیگر، اشارهای نشده نشده است.
استفاده از شواهد مناسب شعری و قولی
محمّدرضا، در ضمنِ شرح، گاه ابیاتِ مناسبی از مثنوی، و گاه ابیات مناسبی از غیر مثنوی را شاهد میآورد اما نام سراینده این ابیات را گاهی به دست نمی دهد. همچنین از امثال و حكم و اقوال بسیار مشایخ نیز جابهجا و به تناسب استفاده میکند و دربارۀ آن سخن میگوید.
تصحیح علمی یا ذوقی برخی ابیات مثنوی
چنانکه از توضیحات شارح بر میآید او نسخههای متعددی از مثنوی در دست داشته است که در برخی موارد نسخه بدلهای خاصی را به درستی انتخاب میکند و آنها را به صورت قیاسی یا ذوقی ترجیح مینهد و یا آنکه معنای بیت را به صورتهای مختلفی که با نسخههای متفاوت سازگار افتد، معنا میکند.
سبک و نثر ساده و روان
این شرح از نظر سبك با سایر نثرهای همزمانه و همزمینه خود اختلافی ندارد، و عموم خصایص و ضعفهایی كه برای زبان نثر فارسی درعهد صفوی بر میشمارند، كم و بیش، در این كتاب نیز دیده میشود که ازآن جمله است (۶) بکار بردن غیرضروری حرف «واو» و بعضی حروف دیگر،(۷) و استفاده از تركیبات، و غات و جمعهای مخصوص مثلِ دلآسا، مالاكلام، خودها و مواردی دیگر. البته دغدغه فارسینویسی و سادهنویسی نیز غالباً مورد عنایت شارح است. در برخی موارد انگشتشمار، از جمله مقدمه، گاه کلام شارح آهنگین یا مسجّع میشود:
نه هر حمدی سزاوار آفریدگار جهان وجهانیان است، نه هر حامدی کاشفاسرار قرآن است، نه هر مثنویخوانی مثنویدان است، نه هر گدایی محرماسرار سلطان است ؛ سرّ این نکته بر اولوالالباب عیان است: «جایی که عیان است چه حاجت به بیان است» (مکاشفات، ص 1).
سادهنویسی و توجّه كمِ نویسنده به صنایع ادبی، سبك سخن او را از بعضی شروح پراصطلاح و پیچیده (كه خود نیازمند شرح و توضیحی مجزّا ست) جدا میكند – شروحی كه پر از مباحث دشواریابِ عرفان نظری ابنعربیانه است.
الحق كه شرح اشعار دقیقه مثنوی و مشكلات و معضلات آن به اقتباس آیات و احادیث به احسن وجوه نموده و ابواب فیوض مثنوی كه صوفیانِ صفا گزین را چراغ راه هدایت است، به مصطلحات و قواعد صوفیه برگشوده. هرچند شروح این مثنوی (مولانا) بسیار است اما این شرح به وجه آسانی و حل مشكلات نادر روزگار است (محمدرضا لاهوری، 1294 ق.، ص 326).
بیان معنای ابیات با احتمال و شاید و عدم تعصّب
محمّدرضا غالباً نظر و توضیح خود درخصوص ابیات مثنوی را نظر نهایی و تمامشده فرض نمیکند، و از این رو، در شرح ابیات دشوار، خود را نیازمند شروح دیگران میداند، و با استفاده مناسب و گاه منتقدانه از شروح گذشتگان، نظر خود را با دلایلی کوتاه عرضه میدارد، و البته، چون تعصّب و اصراری در درست بودن همۀ آرای خود ندارد، گاه مانند مولانا با تعبیراتی مثل «والله اعلم بالصواب» توضیحات خود را پایان میبخشد.
2. نواقص و نارساییهای کتاب
مناسب است پیش از بیان نواقص و ضعفهای کتاب مکاشفات رضوی، به عنوان مقدمۀ بحث، اشارهای داشته باشم به برخی مشکلات و دشواریهایی که گریبانگیرغالب شروح مثنوی شده است.
این امر گرچه از جهاتی بیفایده یا بیبرکت هم نیست، بلیّهایست که غالب شارحان مثنوی از قرن هشتم بدان مبتلا شده اند. حتی شارحانی که در مکتب مولانا پرورش یافته بودند، یعنی مولویه، نیز با چنین رویکردی به سراغ افکار و اشعار مولانا میرفتهاند. یکی از علتهای این امر آن است که برخی شاگردان مکتب مولانا از جمله عراقی و برخی دیگر، جزو شاگردان مدارس عرفانی عصر از جمله صدرالدین قونوی – پسرخوانده و شارح آثار ابنعربی – نیز بودهاند. شاید علّت اصلی را در اشاره استاد فقید و بزرگ عرفان و فلسفه اسلامی، استاد سید جلالالدین آشتیانی، در پیشگفتار ترجمۀ کتاب شریف شرح مثنوی معنوی استاد نیکلسون بتوان، یافت که معتقدند برخی از شارحان:
به سبب معاصربودن مولانا جلالالدین با شیخ اکبر محییالدین ابنعربی، و به گمان تأثـّر مولانا از تعلیمات وی کوشیدهاند تا غوامض مثنوی را بر پایۀ قواعد عرفانی ابنعربی توضیح دهند و در بیان رموز و مشکلات این کتاب عظیم... از افاضات شیخ اکبر بهره گیرند (نیکلسون، 1374، پیشگفتار، ص نود و سه).
اما چنانکه همین استاد عرفانشناس فرمودهاند: «باید توجه داشت که کوچکترین نشانهای در دست نیست که صاحب عارف مثنوی از محضر ابنعربی یا از آثار او استفاده کرده باشد» (همانجا)، و « اینکه برخی بدون اقامه دلیلِ درست مولانا را در معضلات مسائل تصوّف، متأثـّر از شیخ اکبر میدانند درست نیست» (نیکلسون، ص نود و چهار).
استاد عرفانشناس و مثنویشناس بزرگ دیگر، یعنی استاد زرینکوب، ضمن قبول احتمال و امکان آشنایی مولانا با مشرب ابنعربی، شیوۀ شارحان مذکور را چنین نقد میکند:
این آشنایی هرچند منجر به توافق در مشرب نمیشود، در فکر و بیان مولانا هم گهگاه مجال انعکاس دارد، و اگر چه مثنوی را نمیتوان آنگونه که بعضی شارحان خواستهاند بر وفق تعلیم ابنعربی شرح و تفسیر کرد، از توجه به تأثیر یا انعکاس برخی مقالات ابنعربی هم در اندیشۀ مولانا نباید غافل شد. کسانی از شارحان که سعی کردهاند تا مثنوی را در پرتو تعلیم فصوصالحکم ابنعربی تفسیر و تأویل کنند، درواقع روح و جوهر مثنوی را که متضمن حصر توجه به تجارب روحانی و احوال و مقامات اهل سلوک عرفانی است نادیده گرفتهاند. (زرینکوب، 1364، 1/483).
الف) عدم تناسب کمّی در شرح ابیات شش دفتر
در انتخاب و توضیح اشعار مورد بحث تناسب چندانی دیده نمیشود، و کمّیت و حتی کیفیت کار، دفتر به دفتر متفاوت است. به این صورت كه بیشترین حجم کتاب، به شرح سه دفتر اول اختصاص دارد، یعنی نزدیك به دو سوم كتاب به شرح دفتر اول و دوم اختصاص یافته، و مابقی آن، شرح چهار دفتر آخر مثنوی است. بنابراین، در این كتاب، به شرح تمام مشكلات مثنوی – به ویژه در سه دفتر آخر– عنایت کافی نشده است. شاید درگذشت تنها فرزند شارح در اثنای شرح اواخر دفتر سوم مثنوی (حدود ابیات 3400) ، در این بیحوصلگی بیتأثیر نبوده است.
ب) اشتباهات لغوی و غیرلغوی
از مطالعه این شرح، معلوم میگردد كه شارح، در مواردی متعدد، معنی ابیات را به درستی درك نكرده و در شرح خویش به راه گمان یا اشتباه رفته است. این اشتباهات هم شامل اشتباهات لغوی میشود و هم شامل اشتباهات مفهومی، که مصحّح کوشیده است غالب این اشتباهات را در بخش تعلیقات کتاب رفع سازد.
پ) نقل اشتباهات شروح دیگر
چنانکه پیشتر آوردیم یکی از اشتباهات شارحان قرن های گذشته، شرح ابیات مثنوی با توجه به اصول و قواعد عرفانی شیخ اکبر یعنی ابنعربی بود که از قرن هشتم به شروح مثنوی راه یافت، و با نقل و استفاده شارحان از یکدیگربه سایر شروح نیز راه پیدا کرد. محمّدرضا با اینکه که خود را ملزم به فهم و شرح اندیشههای مولانا با توجه به افکار ابنعربی نمیداند، اما در مواردی که به شروح دیگر، بهویژه شرح شاه داعی، ارجاع داشته، در دام این شیوه افتاده، و شرحش را دشوار یا پراشتباه کرده است.
در مقدمه، ضمن معرفی شرح و شارح و بیان مقدماتی دربارۀ شروح مثنوی و ضرورت تصحیح و مطالعه آنها، و معرفی اجمالی شارحان پیش از محمّدرضا، و معرفی کتاب و نویسنده و بیان شیوۀ تصحیح کار(که شرح برخی از آن مباحث، در گفتار حاضر به اجمال آمد) سه مبحث در معرفی مثنوی از زبان مولانا و نقش حسامالدین در سرایش مثنوی و نیز بیان انگیزهها و عوامل خروش و خموشی مولانا در مثنوی، به مقدمۀ کتاب الحاق کرده، که در نتیجه، جمع صفحات مقدمه بر شصت صفحه بالغ شده است.
البته، مصحّح در این کار، به جهت پرهیز از تطویل، سعی کرده است توضیحی از خویش اضافه نکند و فقط موارد صحیحتر را از شروح گذشته یا معاصر مکاشفات رضوی بیابد و مخلَص آن را عرضه کند. انتخاب شرح مثنوی اکبرآبادی از آن رو ضرورت بیشتری داشت که او خود را از منتقدان اصلی محمّدرضا میداند و بسیاری از دیدگاههای شارح ما را به درست یا نادرست، نقل و نقد و تصحیح کرده است.
نتیجهگیری
به نظر نگارنده، شرح مکاشفات رضوی، به علت مختصر بودن و حاشیه نرفتن و ارتباط توضیحات با ابیات، بر سایر شروحِ همدوره و پیش از خود برتری دارد. این حكم هرچند بیاستثنا نیست، اما دربارۀ اكثر توضیحات این كتاب صادق میآید. سایر شروح مثنوی غالباً یا مختصرند و كمفایده و یا پرفایدهاند و طولانی، و گاه كمتر به شرح خود ابیات توجه كردهاند و بیشتر به شرح معانی یا مضامین كمربط به صورت مفصّل و گاه پیچیده پرداختهاند. محمّدرضا شفیعی كدكنی در معرفی شرح و تصحیح حاضر(۸) به این نكته و امتیاز اصلی توجه داشته و در جایی مرقوم فرمودهاند:
مكاشفات رضوی یكی از بهترین و مفیدترین شروح مثنوی است و مولّف كوشیده است كه ابیات مشكل مثنوی را مورد بحث قرار دهد و برخلاف اغلب شارحان به ایجاز سخن گفته و از انشاء پردازیهای بیجا بركنار مانده است.
به عبارت دیگر، و با توجّه به مندرجات این نوشتار، شرح محمّدرضا، در میان شروح گذشته مثنوی، شاید موجزترین، بیحاشیهترین، کمعیبترین، روشمند ترین و مفید ترین شرح، و شارح آن منصفترین و متواضعترین شارح مثنوی باشد، که البته قدر کتاب و شارح آن، در میان آثار دیگر تا حدّی مخفی و مغفول مانده است.
1. برای آگاهی بیشتر از شروح گذشته و معاصر مثنوی معنوی، و اقبال اهل نظر به این کتاب، از جمله ن. ک. به: مقدمۀ نذیر رانجها بر کتاب شرح مثنوی معنوی نوشتۀ شاه داعی شیرازی؛ کتاب معرفی و نقد و تحلیل شروح مثنوی، و کتاب مولانا دیروز تا امروز، شرق تا غرب. برای آشنایی با نسخههای خطی موجود از شروح مثنوی ن. ک. به سایت زیر که در آن 83 نسخه از شروح مثنوی معرفی شده است:
www.aghabozorg.ir/Search.aspx
2. برای نقدهای دیگر در نشریههای ایرانی ن. ک. به: رضا بابائی، «مکاشفات رضوی کشفی ارزشمند،»، نشریۀ آیینه پژوهش، شماره 57 و منوچهر جوکار،«نیست شرح این سخن را منتها،» نشریۀ کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اسفند 81 و فروردین 1382، شماره 65 و66.
3. در این باره ن. ک. به: صدیق، خالده، «تهیه نسخ خطی فارسی موجود در كتابخانههای لاهور و نظر انتقادی بر پارهای از نسخ مذكور» (پایاننامه دکتری، به راهنمایی حسن مینوچهر، دانشگاه تهران، سال تحصیلی 1346-1347).
۴. ن. ک. به: محمدرضا لاهوری، مکاشفات رضوی در شرح مثنوی معنوی، به تصحیح رضا روحانی (تهران: نشر سروش، 1381)، دفتر 2 بیت 815 و 817 و 3742.
۵. نکتهای که برخی شارحان از جمله اکبرآبادی در حقّ محمدرضا مراعات نداشته است.
6. ن. ک. به محمدرضا لاهوری، مکاشفات رضوی، دفتر 2 بیت 424، 502 و 1318؛ دفتر 5 بیت 1911 و 3428 دفتر 6 بیت 698 و 1825.
7. برای نمونه ن. ک. به مکاشفات رضوی دفتر1 بیت 1518 و 3627؛ و دفتر 2 بیت 68 و غیره...
8. گفتنی است که نگارنده از بخشی از کتاب حاضر(دو دفتر اول)، به صورت پایاننامه دورۀ کارشناسی ارشد خود در رشتۀ زبان وادبیات فارسی، دانشگاه تهران (سال تحصیلی 1372 -1371)، به راهنمایی استاد شفیعی کدکنی، دفاع کرده است.
منابع:
- بابایی، رضا، «مکاشفات رضوی کشفی ارزشمند»، نشریۀ آیینه پژوهش، شماره 57.
- جوکار، منوچهر، «نیست شرح این سخن را منتها»، نشریۀ کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اسفند 81 و فروردین 1382، شماره 65 و66.
- زرینکوب، عبدالحسین، سرّ نی (تهران: علمی، 1364).
- شاه داعی، نظام الدین محمود، شرح مثنوی معنوی؛ به تصحیح محمد نظیر رانجها، (مرکزتحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1363).
- شجری، رضا، معرفی و نقد و تحلیل شروح مثنوی (تهران: امیر کبیر، 1386).
- صدیق، خالده، «تهیه نسخ خطی فارسی موجود در كتابخانههای لاهور و نظر انتقادی بر پارهای از نسخ مذكور» (پایاننامه دکتری، به راهنمایی حسن مینوچهر، دانشگاه تهران، سال تحصیلی 1346-1347).
- لوئیس، فرانکلین، مولانا دیروز تا امروز، شرق تا غرب؛ ترجمه حسن لاهوتی (تهران: نامک، 1386).
- محمدرضا لاهوری، مکاشفات رضوی؛ مقدمه، تصحیح و تعلیقات رضا روحانی (تهران: سروش، 1381).
- محمدرضا لاهوری، مکاشفات رضوی (لکهنو: نولکشور، 1294 ه/1877م).
- منزوی، احمد، فهرست مشترك نسخههای خطی فارسی پاكستان 7 جلد (اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1362).
- نیکلسن، رینولد الین، شرح مثنوی معنوی مولوی، ترجمه و تعلیق حسن لاهوتی (تهران: علمی و فرهنگی، 1374).